خاطرات دهه 60یا ....70یا یادتون نمیاد که ....
- شروع کننده موضوع iceman10
- تاریخ شروع
alborz_3000
اخراجی موقت
کلاسا انقدر شلوغ بود، ته کلاس هرکاری میکردی معلم نمیفهمید (البته اگه یه معلم خنگ میخورد به پستت). یا اون ساندویچ کالباسایی که تو مدرسه میدادن، هنوز مزش زیره زبونمه! یا چیپس استقلال!!!!!!!!!! اگه اشتباه نکنم یکشنبه (شایدم 2شنبه) کانال 2 فیلم تیپو سلطان داشت(اگه بازم درست یادم باشه ساعت9)، کانال یک هم لینچان. چه کارتونایی داشتیم، میتیکومان، حنا، مهمتر از همه چاق و لاغر و کلی چیز دیگه که اسماشو یادم نیست.
chemist880
عضو جدید
تازه....3نفری که روی یک نیمکت می شستیم هیچ....همیشه خدا دعوااا بود که کی باید سر میز بشینه!!!!!
یا....کی جای بیشتری میگیره.....اونی که کنار دیوار بود له میشد بیچاره.......
یا حالا نبوت کیه که بره روی زمین بشینه موقع امتحان.......
یــــادش بــخیر.........
یا....کی جای بیشتری میگیره.....اونی که کنار دیوار بود له میشد بیچاره.......
یا حالا نبوت کیه که بره روی زمین بشینه موقع امتحان.......
یــــادش بــخیر.........
chemist880
عضو جدید
راستی گچ های رنگی یادتونه .........
تا زنگ خونه میخورد یواشکی برمیداشتیم شون...........
تا زنگ خونه میخورد یواشکی برمیداشتیم شون...........
یادش بخیر به زو یادم میاد وقتی آژیر اعلام خطر بمباران از رادیو پخش میشد همه هراسون میرفتن تو زیرزمینه یکی از همسایهامون آقای اکبری که خونشون اون زمان 3 طبقه بود خدا رحمتش کنه شهید شدن تو جبهه بعد منو داداش خدا بیامرزم میرفتیم رو پشتمون که هواپیما ها رو ببنیم براشون دست تکون بدیم که وقتی اژیر خطر تموم میشد هر دوم یه کتک مفصل نوش جان میکردیم ولی عاشق این بودیم که هواپیما ها رو از نزدیک ببنیم که چه شکلین یادش بخیر
یادش بخیر اصلا یادم نمیاد
سال 1302 بود من بودم تو بودی اصفر طیاره بود اسی فری پیاده رفته بودیم بندر برگشتنی یک ببری شکار کردیم انداختیم تو قفس
از اون به بعد بهم گفتند امیر ببری!!!
یادت میاد بار اول که افتادیم زندون تو بند بودیم تورفتی برام قلیون میوه ای گرفتی؟
سال 1302 بود من بودم تو بودی اصفر طیاره بود اسی فری پیاده رفته بودیم بندر برگشتنی یک ببری شکار کردیم انداختیم تو قفس
از اون به بعد بهم گفتند امیر ببری!!!
یادت میاد بار اول که افتادیم زندون تو بند بودیم تورفتی برام قلیون میوه ای گرفتی؟
یادش بخیر وضعیت قرمز و اژیر و شلیک پدافندها و رفتن به پناهگاه ! ( البته یادش نخیر !! 
)
یادش بخیر مجلس عقد کنون یکی از فامیلها بود . حاج اقا تا اومد و خطبه رو خوند و عروس بله رو گفت بهو اژیر وضعیت قرمز و رفتن برق و تاریکی و بعدشم صدای شدید شلیک پدافند ضد هوائی که فقط چند تا خونه اونطرفتر تو یه محوطه نظامی قرار داشت !
چند تا خانمها غش کردند منجمله عروس ! بیچاره جناب داماد با همون لباس شیک و پیک دامادیش عروسو رسوند اورژانس !
من و چند نفر دیگه هم اومده بودیم تو کوچه و رد نور گلوله ها تو اسمون رو نگاه میکردیم و دنبال هواپیماهای عراقی تو اسمون میگشتیم !
امیدوارم هرگز اون دوران تکرار نشه !
)یادش بخیر مجلس عقد کنون یکی از فامیلها بود . حاج اقا تا اومد و خطبه رو خوند و عروس بله رو گفت بهو اژیر وضعیت قرمز و رفتن برق و تاریکی و بعدشم صدای شدید شلیک پدافند ضد هوائی که فقط چند تا خونه اونطرفتر تو یه محوطه نظامی قرار داشت !
چند تا خانمها غش کردند منجمله عروس ! بیچاره جناب داماد با همون لباس شیک و پیک دامادیش عروسو رسوند اورژانس !
من و چند نفر دیگه هم اومده بودیم تو کوچه و رد نور گلوله ها تو اسمون رو نگاه میکردیم و دنبال هواپیماهای عراقی تو اسمون میگشتیم !
امیدوارم هرگز اون دوران تکرار نشه !
هر شنبه خانم ناظم میومد لیوان دستمال ناخن و مقنعه ها رو نگا میکرد چه استرسی میکشیدیم تا بیاد سر میزمون
alborz_3000
اخراجی موقت
ما یه معلم بهداشت داشتیم، هفته ای 1بار میومد، مسواک زدن بهمون یاد میداد، بعدشم میگفت بچه ها وقتی میخواید "ج ی ش" کنید، حتما بشینید، اگه سرپا باشید ...میشه (یادم نیست چی میشد).
من که نه مسواک کردن یاد گرفتم نه نشستن
هی وای من ..خیلی عالی بود
............................
من هم آدامس 5 تومنیها رو یادمه ..
همچنین آدامسهای سین سین .. از شماره یک تا نود و یک جمع میکردیم ..
Schneider
مدیر بازنشسته
آره منم اینو یادمه
وسط حیاط وایمسادیم و میگفتیم "رهایی هاش بیایین .. رهایی هاش بیایین"
..................
خروس جنگی وسط حیاط بازی میکردیم
..................
کاغذ میزاشتیم توی لول خودکار
................
افطاری های مدرسه (گاهی منجربه کشته شدن میشد
)
..............
هیییییییی وای چه دورانی بود ...
..................
خروس جنگی وسط حیاط بازی میکردیم
..................
کاغذ میزاشتیم توی لول خودکار
................
افطاری های مدرسه (گاهی منجربه کشته شدن میشد
)..............
هیییییییی وای چه دورانی بود ...
alborz_3000
اخراجی موقت
من یاد پفک نمکی افتادم. مدرسمون چه حیاتی داشت، مثل مدرسه های الان نبود 1وجب و نصفی باشه. دزد و پلیس بازی میکردیم. هر کسیو که میخواستیم تنبیه کنیم، انقدر تو سرویس بهداشتی (اون موقع زیاد بهداشتی نبود، الان رو نمیدونم) میزدیمش تا خون بالا بیاره. اون بستنی چوبیای پاک یادتونه؟ پوست کاغذی داشت؟ چه مزهای میداد، 100تا مگنوم میرزه
خاطرات که زیاده از همون بشگی تا الان
از بازیای بی ریا و با امکانت حدااقل گرفته تا دوران مدرسه و درس و مشخ
خاطراتی که ممکنه عمومیت داشته باشه همون سر صبی که میخواستیم صف شد بود که همه واسه اینکه سر صف باشن حمله میاوردن البته این مال یکی دوسال اول بود بعد از اون همیشه ته صصف کیفش بیشتر بود
بعدشم که مراسم صبگاهی و از جلو نظام گفتن معاون و به خط شدن همه عین پادگان بودا انگار
یه معاونم داشتیم هر وقت سر صبی دیر میردیم همه رو به صف میکرد و یه خطکش داشت که با اون تنبیه میکرد البته جدی نبود ولی خو واسه بشه همونم زیاده
یادمه یه روزایی چقد به مدرسه علاقه داشتم حتی چن ساعت قبل از مدرسه لباسامو میپوشیدم واسه اینکه برم مدرسه
از بازیای بی ریا و با امکانت حدااقل گرفته تا دوران مدرسه و درس و مشخ
خاطراتی که ممکنه عمومیت داشته باشه همون سر صبی که میخواستیم صف شد بود که همه واسه اینکه سر صف باشن حمله میاوردن البته این مال یکی دوسال اول بود بعد از اون همیشه ته صصف کیفش بیشتر بود
بعدشم که مراسم صبگاهی و از جلو نظام گفتن معاون و به خط شدن همه عین پادگان بودا انگار
یه معاونم داشتیم هر وقت سر صبی دیر میردیم همه رو به صف میکرد و یه خطکش داشت که با اون تنبیه میکرد
البته جدی نبود ولی خو واسه بشه همونم زیادهیادمه یه روزایی چقد به مدرسه علاقه داشتم حتی چن ساعت قبل از مدرسه لباسامو میپوشیدم واسه اینکه برم مدرسه
وای گفتی پفک نمکی همیشه دوست داشتم پفک نمکی هنوزم که هنوز خیلی دوست دارم
اون موقع هم که یه جورایی جلوشو میگرفتن ما هم یواشکی زنگ تفریح میخوردیم
هیچ وقت پفکای مینوی اون زمان یادم نمیره مزه امروزیا اصن به گرد قدیما نمیرسه
alborz_3000
اخراجی موقت
مزه هیچی مپله اون موقع نیست. بستنی، نوشابه، پفک، چیپس ... بندری، لواشک و کلی چیزه دیگهوای گفتی پفک نمکی همیشه دوست داشتم پفک نمکی هنوزم که هنوز خیلی دوست دارم
اون موقع هم که یه جورایی جلوشو میگرفتن ما هم یواشکی زنگ تفریح میخوردیم
هیچ وقت پفکای مینوی اون زمان یادم نمیره مزه امروزیا اصن به گرد قدیما نمیرسه
هیچ وقت پفکای مینوی اون زمان یادم نمیره مزه امروزیا اصن به گرد قدیما نمیرسه
پفک نمکی مینو (ده تومن بود)
یا اون پفک حلقه ایی ها که میزاشتیم توی انگشتامون ...
هی وایییییییییییییییییی
اخییییی یادش به خیر وقتی خانم ناظم می اومد هممون دستامونو میذاشتیم رو میز تا ناخونامونو ببینه
alborz_3000
اخراجی موقت
واسه عکسا خیلی ممنون. یادتون اون موقعها اندازه الان تلویزیون تبلیغ نمیکرد. تبلیغ پفک بینالود یادتونه؟ 1 خرگوش اسکی بازی میکرد. الان که تلویزیون همش شده تبلیغ، وسط تبلیغا گاهی یه فیلمی هم نشون میدهپفک نمکی مینو (ده تومن بود)
یا اون پفک حلقه ایی ها که میزاشتیم توی انگشتامون ...
هی وایییییییییییییییییی
پفک نمکی مینو (ده تومن بود)
یا اون پفک حلقه ایی ها که میزاشتیم توی انگشتامون ...
هی وایییییییییییییییییی
مینوووووووقیمتش دقیقا یادمه همین 10 تومن بود
تو نت زدم اسکناس 10 تومنی همش برام 10هزاری میراه
ازاونجایی که عاشخ چیپس و پفکم بینالودم یادمه یه مدل دیگه هم بود کامک
آخرین ویرایش:
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
یکی از مهم‌ترین خاطرات دوران جوانی ما در حال خاموش شدن!یاهو مسنجر؛ خداحافظ ای همنشین همیشه! | گفتگوی آزاد | 4 | |
|
خاطرات یک بازیگر از مرحوم فرج الله سلحشور | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
خاطرات ترم تابستانی ساری 92 | گفتگوی آزاد | 13 | |
|
از خاطرات یک جنین! | گفتگوی آزاد | 37 | |
|
خاطرات | گفتگوی آزاد | 10 |
Similar threads
-
یکی از مهم‌ترین خاطرات دوران جوانی ما در حال خاموش شدن!یاهو مسنجر؛ خداحافظ ای همنشین همیشه!
- شروع شده توسط Alborz Rad
- پاسخ ها: 4
-
-
-
-