![]()
این کارتون یادتونه؟ اسمش چی بود؟
اره فکر کنم همین بود اخی پدر و پسر هر دو کچل بودن .. نفهمیدم چراالفي اتكينز بود به نظرم
بلهههههههه بفرماییداجازه هست منم تو این تایپیک از خاطراتم بگم؟؟؟آخه منم از بچه های دهه 60 هستم.
مرسیییییی!بلهههههههه بفرمایید
یه برنامه عروسکی بود به نام کار و اندیشه که خیلی نوآر بود .. یعنی سیاه بود ... دو تا آدمک بودن به نام کار و اندیشه. اون که اسمش اندیشه بود کارش فقط فکر کردن بود و اون یکی که اسمش کار بود فقط کار می کرد ! خلاصه محیط برنامه خیلی سیاه و ترسناک بود ! تیتراژش هم این بود: ( اونجاهایی که کشیده نوشتم رو به صورت کشیده بخونید )
اسم من اندیــــشـه ...... به کار می گم همیـــشه ..... بی کار و بی اندیشه ... چیزی درست نمیشه .... چیزی درست نمیشه ... !
بعد کار می اومد وسط و شروع می کرد به خوندن :
مـــن کـــارم .... بازو و نیــرو دارم .... هر چیزی رو می سازم ... از تنبلی بیزارم ...
بعد جفتشون با هم می گفتند:
ما کار و اندیــشه ... با هم هستیم همیــشه .... می دونیم تنهایــی .... چیزی درست نمیــشه ... چیزی درست نمیـشه ... چیزی درست نمیــشه ...
![]()
یادمه ما تموم کردیم... اما ادم نیست چند صفحه بود.....مرسیییییی!
میگم یادتونه اون کتاب فارسی سال چهارم.چند صفحه بود؟ما که هیچوقت تمومش نکردیم.آخه همیشه ساعت فارسی و خوشنویسی ریاضی می خوندیم!
بازي ماريو با tvسياه سفيد![]()
اتاری .... یادتونه؟
من مامانم از اینها نمیخرید .. مجبور بودیم بریم مهمونی تا بازی بکنیم ....بازي ماريو با tvسياه سفيد
بعدشم میکرو اومد.بازی محبوب من.سوپر ماریو...!(البته اون موقع این چیزا رو نمیدونستیم بهش میگفتیم قارچ خور!)![]()
اتاری .... یادتونه؟
ما هم اوايل كرايه ميگرفتيممن مامانم از اینها نمیخرید .. مجبور بودیم بریم مهمونی تا بازی بکنیم ....![]()
منم هفتادیم موخوام بیامخب همه اینایی که شما میگین زمان ما هم بود ما هم پیر شدیم دیگه
![]()
بعدشم میکرو اومد.بازی محبوب من.سوپر ماریو...!(البته اون موقع این چیزا رو نمیدونستیم بهش میگفتیم قارچ خور!)
اون موقع ها یادمه جلوی مدرسه دست فروشا باقالی میفروختن با بامیه.مامانم همیشه میگفت نخرینا،غیر بهداشتیه.ولی من همیشه میگرفتم.آخه خیلی خوشمزه بود.
هستم قربونت برمبابا مريم تو كوجا غيبيدي![]()
مخصوصا تو کمبد وقتی آخرش اون 4 دست رو میکشتی چه حالی میداد.!ولی حیف بعد اون همیشه میومد از مرحله اول دوباره شروع می شد!بازي شورش در خيابان و كمبد هم بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
یکی از مهمترین خاطرات دوران جوانی ما در حال خاموش شدن!یاهو مسنجر؛ خداحافظ ای همنشین همیشه! | گفتگوی آزاد | 4 | |
![]() |
خاطرات یک بازیگر از مرحوم فرج الله سلحشور | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
خاطرات ترم تابستانی ساری 92 | گفتگوی آزاد | 13 | |
![]() |
از خاطرات یک جنین! | گفتگوی آزاد | 37 | |
![]() |
خاطرات | گفتگوی آزاد | 10 |