یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول والاحوال
حوّل حالنا الی احسن الحال
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال وهمه سال مبارک بادت این روز وهمه روز
و پرستوها با بهار باز می گردند
وقتی آفتاب بهاری تازه آغاز می کرد,
بهاری نه مثل همه بهار ها
پرستویی دوباره باز می گشت,
پرستویی نه مثل همه پرستوها
پرستو خسته بود
از بهار , از زمستان, پرستو از فصل ها خسته بود.
دلش تنگ دشت های پر گل بود,
دلش در پس آرامش چشمانش طوفان بود ,
پرستو گل هایی پژمرده دیده بود ,
بر درختانی تیر خورده از شکارچی زمستان نشسته بود,
پرستو سد طوفان ها را شکسته بود,
و اینک باز می گشت.
کاش پرستو خسته نبود,
کاش دلش اندکی آرامتر می تپید,
کاش دلش نیز همچون همه تنهایش گذاشته بود.
اینک پرستو در درونش سوال بزرگی داشت,
اما انگار لایق پاسخ نبود,
شاید لایق پرسیدن نبود...
پرستو اما فقط بازمی گشت,
آخر پرستوها با بهار باز می گردند...
جناب پیرجوی عزیز
من بجز خوبی و محبت چیزدیگری از شما ندیدم . ولی میدانم گاهآ اذیتت کردم.
لطفآ شما منو حلالم کنید.
عید و بهار بر شما و خانواده محترم مبارک باد.