حسینیه باشگاه مهندسان ایران

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سوز دل و ناله و آهی نبود
از سوی خدا به ما نگاهی نبود
جز در حرم لطف حسین بن علی
ما را به خدا، هیچ پناهی نبود
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


الا ای صاحب قلبم کجایی؟
محرم شد نمی خواهی بیایی؟

خوشا آن شور و حال و اشک و آهت
خوشا آن ناله های نینوایی

خوشا بر حال تو هروقت که خواهی
کنار تربت آن سر جدایی

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حســـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــیـن جان:


همــــه آباد نشــــینان ز خـــرابـــــــــی ترســــــــند


مــــــن خـــرابتـــــــ شــــدم و دم به دم آبــــادتـــرم

ســـــــــــــلام علــــــــی آل ياســــــــــين

بـــــــــوی محــــــــرم مـــی آیـــــــد


قتلگـــاه ...كربــــــلا ...خيمـــه ...آتـــش


صـــــــدای هـــل مـــن ناصـــر ينصـــرنی ..


صـــــــــدای العطـــــــــش ..

بـــــــوی محــــرم مـــــی آیــــد






 

MAT ARCHITECT

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ صَلاةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً يَصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لا يَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه"
نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه"
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه"
شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار
دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه"
هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین"
ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" ..التماس دعا..
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شد ماه بنی هاشم تنها لقب عباس

مهتاب خورد غبطه بر خال لب عباس

تیغ و علم حق است تیغ و علم عباس

لرزه به جهان افتد با هر قدم عباس

در پای نهال دین چون ریخت دم عباس

محشر به کف زهراست دست قلم عباس



از خدا میخوام تو زندگیت فقط یه بار تو دوراهی بمونی اونم تو بین الحرمین که ندونی پیش امام حسین زانو بزنی یا حضرت عباس.
ایام محرم لحرام تسلیت باد.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چــنـدیـسـت هــــوای چـــشـمـ مــن بـآرآنی سـت
هــــر خــــشـت دلـمـ بـیـانـــگـــر ویــرانـی ســت
بــیــــمــاری دوری از خـــــراســــان دارمـ؛
تــجـویـز پـزشـک من : "حــــرم درمـــانی" ســـت!

 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک.....

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک.....




ای خاک پاک تو شرف و آبروی من

وی ذکر نام تو نمک گفتگوی من

گر یا حسین بگویم و آه از جگر کشم

بر قدسیان رسد نفس مُشک بوی من

منّت ز شمر دون نکشیدی برای آب

گفتی نسازد آب تو با آبروی من

گر آب را به قیمت بیعت همی دهی

رو رو ز خون دل بوَد آب وضوی من

آب فرات بر تو حلال و به من حرام؟

باید چو آب موج زند خون ز جوی من

آبی که بی وفا شد و زد آتشم به دل

اصغر نخورده کی رود اندر گلوی من

رأسم جدا نما و برون رو ز قتلگاه

شاید بنات فاطمه آیند به سوی من

اما سرم کجا که تو خواهی روانه کن

زهرا شبانه سوی من آید به بوی من

لبیک یا حسین...
 
آخرین ویرایش:

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع)

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع)




ای حرمت قبله ی حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما

پنج امامی که تو را دیده اند

دست علم گیر تو بوسیده اند

 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
السلام علیک یا ایهاالعبد الصالح...

السلام علیک یا ایهاالعبد الصالح...




ای خداوند ادب بنده ی عشق

کشته ی مهر و وفا زنده ی عشق

ای اسیرت دل هر آزاده

هر چه دلبر به تو خود دل داده

پیکر شرم و حیا را روحی

کشتی صدق و صفا را نوحی

مشعل عشق تو افروخته ای

شمع را سوختن آموخته ای

جز تو ای باخته جان در ره عشق

کیست استاد به دانشگه عشق

همه ماهند به رخ هاشمیان

تو مه هاشمیانی ز میان

به تماشای رُخت گاه عبور

بسته می شد همه جا راه عبور

گر چه خود مایه ی فخر بشر است

علی از چون تو پسر مفتخر است

 

طوبی01

عضو جدید
هفتاد و دو پروانه
پروانه ی فرزانه
شمع رخ حق دیدند
رفتند چو مستانه

رفتند همه مه رویان
لا حول و لا گویان
آن منزل توست نی این
رفتند از این خانه

از ساغر دل داده
مدهوش و افتاده
از پیر خراباتش
تا کودک دردانه

پیراهن خود بینی
از تن بدر آوردند
تا که نشود حایل
بین خود و جانانه

رفتند چو کبوترها
مستانه و بی پروا
باآنکه بدانستند
دامی است و بی دانه

این نی که فنا باشد
در عین بقا باشد
از کالبد خاکی
تا کودک شش ماهه

خواهی که شوی کامل
آن مرحله ها طی کن
این سلسله ها سالک
خالی نکند شانه
 

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای قوم! یاد سفرهٔ مولا نمی‌کنید؟
چشم حریص را به خدا وا نمی‌کنید؟

مستید‌، مست میز و مزایای بیشتر
در گیر و دار کاغذ و امضای بیشتر

وقت قیام آمده امّا نشسته‌اید
این‌گونه است عهد الستی که بسته‌اید؟

جادوی چشم دلبرکان را رها کنید
مردان کارزار‌! زنان را رها کنید

این زیور زنانه به مردان چه می‌کند؟
بالای نیزه این همه قرآن چه می‌کند؟

ما را کشیده‌اند به مطبخ سرای خویش
خلوت نمی‌کنیم شبی با خدای خویش
...

ما جملگی ز خانه به دوشان حیدریم
میراث دار بدر و حنینیم و خیبریم

ما را مخواه تا ز جمل جیفه پر کنیم
درد علی فزوده و سودای دُر کنیم

یک شب بیا به کوفه و مولا ببین غریب
او را کنار چاه عزیزا! ببین غریب

غربت هنوز مانده و لیکن شکیب نیست
در باغ خشک زمزمه عندلیب نیست /

امیر عاملی

_____

منبع افسران
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در جنگ صفين حضرت عباس خطاب به پدر بزرگوارشان فرمودند که آقا کي نوبت نبرد ما ميشود ، مالک اشتر با لبخند خطاب به حضرت عباس فرمود اقازاده شما استراحت فرماييد
ما اينجا هستيم. حضرت چنان نگاهي به مالک اشتر کرد که مالک بعد ها گفت از آن نگاه عباس دست و پايم را گم کردم ، عباس آن زمان 13 سال داشت...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

افتاد دست راست خدایا زپیکرم

بر دامن حسین برسان دست دیگرم

این دست من لیاقت دامان او نداشت

انداختم به راه که بردارد از کرم

ای دست راست رو به سلامت که تا ابد

این خاطره ودیعه سپارم به خاطرم

ای دست چپ زیاری من بر ندار دست

من در هوای آب به شوق تو می پرم

هرگز به عمر منتی از کس نبرده ام

اکنون به ناز و منتت ای دست حاضرم

آب فرات نیست به مشک آبروی ماست

بر پیشگاه آبروی خلق می برم

نی نی نه آبروی فرات است و آب او

خود آبروی ام بنین است مادرم

آبی که اعتبار من و آبروی اوست

بر تشنگان اگر نرسد خاک بر سرم

مردم به حفظ دیده زهر چیز بگذرند

من بهر آب حاظرم از دیده بگذرمافتاد دست راست خدایا زپیکرم

بر دامن حسین برسان دست دیگرم

این دست من لیاقت دامان او نداشت

انداختم به راه که بردارد از کرم

ای دست راست رو به سلامت که تا ابد

این خاطره ودیعه سپارم به خاطرم

ای دست چپ زیاری من بر ندار دست

من در هوای آب به شوق تو می پرم

هرگز به عمر منتی از کس نبرده ام

اکنون به ناز و منتت ای دست حاضرم

آب فرات نیست به مشک آبروی ماست

بر پیشگاه آبروی خلق می برم

نی نی نه آبروی فرات است و آب او

خود آبروی ام بنین است مادرم

آبی که اعتبار من و آبروی اوست

بر تشنگان اگر نرسد خاک بر سرم

مردم به حفظ دیده زهر چیز بگذرند

من بهر آب حاظرم از دیده بگذرم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازهم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
اشک‌ها ریختم و غسل شهادت کردم
روضه خوانت شدم و عرض ارادت کردم
تا بیافتد به من آن گوشه نگاهت، آنگاه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»
حرفی از کرببلا شد که دلم می‌لرزد
چشمم از اشک پر و عکس حرم می‌لرزد
باز هم مرثیه در دست قلم می‌لرزد
کوه هم شانه‌اش از وسعت غم می‌لرزد
وقت پرواز شد و باز شنیدم در راه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»
کاروان رفت و زمان از سفرت جا می‌ماند
آسمان خیره به چشمان ترت جا می‌ماند
شهر از فیض نماز سحرت جا می‌ماند
کعبه از گردش بر دور سرت جا می‌ماند
و تو گفتی که شده راه سعادت کوتاه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»
همگی دور تو و خیمه که می‌شد تاریک
با دو انگشت تو دیدند خدا را نزدیک
جبرئیل آمد و می‌گفت به هر یک تبریک
دست بیعت به تو دادند و شدند آن یاری که
نیست در باورشان یک سر سوزن اکراه
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»
ناگهان حس غریبانه‌ای آمد به وجود
چشم‌ها باز شد و در پی یک کشف و شهود
بوی سیب آمد و می‌خواند لبم اذن ورود
در همان لحظه که غیر از تو دگر هیچ نبود
در و دیوار حسینیه همه شد مداح
«هر که دارد هوس کرببلا بسم‌الله»
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
آب را گل نكنيد . . . شايد از دور علمدار حسين ، مشك طفلان بر دوش ، زخم و خون بر اندام ،‌ مي رسد تا كه از اين آب روان ، پر كند مشك تهي ، ببرد جرعه آبي برساند به حرم ، تا علي اصغر بي شير رباب ، نفسش تازه شود و بخوابد آرام .. .

آب را گل نكنيد . . . كه عزيزان حسين ، همگي خيره به راهند كه ساقي آيد ، و به انگشت كرم،‌ گره كور عطش بگشايد . . .

آب را گل نكنيد . . . ‌كه در اين نزديكي،‌عابدي تشنه لب و بيمار است، در تب و گريه اسير . . .

آب را گل نكنيد . . . كه بود مهريه مادرشان ، نه همين آب كه هر جاي دگر، رود و نهري جاريست ، مهر زهراي بتول است ، از اين است كه من ميگويم،‌آب را گل نكنيد ، آب را گل نكنيد . . .


صلي الله عليك يا مظلوم يا اباعبدالله الحسين (ع)

 
بالا