حجاب

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Goonay

عضو جدید
حجاب و عفاف, مرورى دوباره
قسمت اول

ناهيد طيبى
سخن آغازين

خورشيد حقيقت همواره در آسمان دلهاى باورمند طلوع مى كند و با حـضـور نور, ظلمتـهاى ضـلالت غروب مى كند. از آن روز كه بـاغبـان هدايت, محمد(ص), پاى بـر گلستان هستى نهاد, بـا دستان الهى خود بـذر حقيقت را در سرزمين وجود انسانها بـيافشاند و معرفت را كه دردانه گمشده فطرتها بود, به ارمغان آورد.
آرى; از آن روز گلهاى بينش و بصيرت يكى پس از ديگرى شكفتند و در گستره گيتى عطرافشانى كردند. او نماز را آورد تا ستونى محكم براى بناى انسانيت باشد و تنديسى براى تقوا ساخت بـا حكم روزه, و حـج را كه كنگره اى همه ساله بـود, تـا مسلمانان دين بـاور بـه زيارت خدا و بندگان خدا روند و ... .
و آن گاه كه اكسير معرفت در جان مومنان جـاى گرفت و بـرجـهاى بـلند اصول دين و فروع آن از منظر آنان هويدا گشـت, حـكمى ديگر آمد. حكمى به عظمت همه زيباييها و حكمتها; حكم حجاب.
در مدينه, آنجـا كه مدنيت و تـمدن جـلوه گر مى شـود, بـايد بـا قانونهاى انسانى و الهى زيست و ((حجـاب)) , قانونى است الهى كه تجلى تمدن است.
رسـول خـدا(ص), آن گـاه كـه شـناخـت و معـرفـت, ميهمان دلهاى مسلمانان شد, حكم حجـاب را آورد; تـا بـا آگاهى و بـصيرت آن را پذيرا بـاشـند; يعنى احـكام ديگر در مكه بـيان شـد و حـجـاب در مدينه النبى.
در اين بحـث از جـمله بـه اين مبـاحـث پـرداخـتـه خـواهد شد:
عفاف و حجاب و تعريف آنها, فلسفه حجاب و آثار فردى و اجتماعى آن, ريشه يابى بى حجابى و بدحجابـى در غرب و شرق, بـويژه كشورهاى اسلامى و محدوديتهاى حجاب و تطبيق با جامعه امروز.
حجاب و عفاف و تعريف آنها

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـويژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره اين دو واژه در كنار هم بـه كار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآيد هر دو بـه يك معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دينى و فرهنگنامه ها بـه نكته قابـل توجهى مى رسيم و آن تفاوت اين دو واژه است.
در بـرخى كتـب لغت حجاب را اين گونه تـعريف كرده اند: الحجاب:
المنع من الـوصـول(1); حـجـاب يعـنى آنچـه مانع رسـيدن مى شـود.
برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان كردن و منع از دخول است.(2)و به عنوان شاهد آيه شريفه ((و من بـيننا و بينك حجاب)) (3)را ذكر كرده اند.
در ديگر كتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى كه پوشانيده است خود را به پوشاندنى.(4)
بـا تـوجه بـه معانى ذكرشده درمى يابـيم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه اين پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبيعى دارد; يعنى پوشش ظاهرى افراد و بـويژه زنان را حجاب مى گويند, كه مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.
عفاف نيز داراى معانى گوناگونى است, كه در مجموع تعريف كاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نويسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; (5)عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت كه تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگيرى مى شود.
البته قابـل ذكر است كه در قرآن كريم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاكدامنى است كه در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان يسـتـعـفـفـن خـير لهن(6)و: وليستعفف الذين لا يجدون نكاحا.(7)
در ادامه تـوضيح بـيشتـرى در بـاره اين آيات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسايل مالى مورد نظر است, نظير; و من كان غنيا فليستعفف و من كان فقيرا فليإكل بالمعروف(8); و آن كس كه توانگر است, بايد(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى كند و آنكه تهيدست است, مطابق عرف بخورد.
آنچـه در اين مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; يعنى خودنگهدارى از شهوت و مسايل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.
ديگر كتب لغت نيز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.(9)
برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترك شهوات و پاكى خوى و جسم)) آورده اند. (10)
از مجموع معانى ذكرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـيجه گرفت كه عفاف نوعى حجـاب درونى است كه انسان را از گناه بـازمى دارد.
حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است كه حاصل اين عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـيرى لطيف تـر; حـجـاب ميوه عفاف اسـت و عفاف ريشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممكن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خويش ايجاد نكرده بـاشند. اين گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى ديگر كسانى هستند كه ادعاى عفاف كرده و با تعابيرى همچون; من قلب پاكى دارم, خدا با قلبها كار دارد, آدم بايد چشمش پاك باشد و ... خود را سرگرم كرده و مصداق ((ليفجر امامه)) (11)مى شوند. انسانهايى چنين بايد در قاموس انديشه خود نكته اى اساسى را بـنگارند و آن اين است كه درون پاك, بيرونى پاك مى پروراند و هرگز قلب پاك موجب بارور شدن ميوه ناپاكى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.
امام خـمينى, پـيامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرمايد: ((توجه داشته باشيد كه حجابى كه اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را كه خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى اين است كه آن ارزشهاى واقعى كه اينها دارند و ممكن است به واسطه وسوسه هاى شيطانى يا دستهاى فاسد استـعمار پـايمال شـوند, اين ارزشـها زنده بـشوند.)) (12)
فلسفه حجاب و آثار فردى و اجتماعى آن

آن گاه كه از آثار و فلسفه حـجـاب و عفاف بـحـث مى شود, موارد بى شمارى از آثار ذكر مى شوند كه با نگاهى عميق فلسفه حجاب را در آن آثـار مى بـينيم. بـه نظر مى رسـد جـدا كردن اين دو مقـوله از يكديگر براى تبيين بهتر, ضرورى است. از اين رو فلسفه حجاب را كه مبحثى مبنايى است و ريشه در پيشينه دينى ما دارد مورد بحث قرار داده و سپس به آثار آن مى پردازيم.
حجاب, حق خدا

يكى از نكات اساسى كه زمينه اى براى عمل بـه احكام است, شناخت جـايگاه هر چيز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى كه خداوند متـعال در جاى جاى آن ديده مى شود و ارتـبـاط اشيإ و اعمال بـا خداوند بسيار مشهود است و با درك اين ارتباط و حضور, بسيارى از مشكلات زندگى بشر حل مى شود.
((حق)) , بـه عنوان زيبـاترين و پـسنديده ترين واژه آفرينش در تمامى اديان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مكانها و اشخـاص و اديان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دين و مليت, نسبت بـه اداى حقوق ديگران حساسيت نشان مى دهد و اين مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامكانى مى كند.
برخى از انديشه گران و حكيمان بر اين باورند كه حجاب, حق الله است و در اين باره مى گويند:
((حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ويژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اينها اگر رضايت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حيثـيت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا كسى حق ندارد بـگويد من بـه نداشتـن حجـاب رضايت دادم. از اينكه قـرآن كـريم مى گـويد: هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنيد, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.)) (13
پرواضح است آدمى نمى تواند حقوق الهى را كاملا ادا كند ولى بـا انجـام بـرخى كارها مى تـوان رضايت الهى را بـه دست آورد. حـضرت رسول(ص)مى فرمايد: ((ان حقوق الله جل ثنائه اعظم من ان يقوم بها العبـاد و ان نعم الله اكثـر من ان يحـصيها(14); حـقوق خـداوند متعال بـزرگتـر از آن است كه تـوسط بـندگان ادا شود و نعمتـهاى خداوند بيشتر از آن است كه به شمارش آيد.)) و حضرت على(ع)مى فرمايد: ((لكنه سـبـحـانه جـعـل حـقه عـلى العـبـاد ان يطيعوه(15); ولى خداوند متـعال بـر بـندگان حقى قرار داده و آن اين است كه او را اطاعت كنند.))
اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نيست, ولى اداى وظايف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب كه امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان يكى از احـكام ضرورى دين آن را واجب كرده است, بـايد حفظ شود. حفظ اين واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است كه بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى بايد تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... اين حد و حق الهى را ادا كند.
پس حكمت حجاب, سنجش ميزان عبوديت و اطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مى توانند اطاعت را, كه روح و پيام اصلى عبادات بشر اسـت, اثـبـات كنند و در زمره اطاعـت كنندگان الهى قـرار گيرند.
 

Goonay

عضو جدید
ادامه ی مطلب بالا

ادامه ی مطلب بالا

حرمت زن

بـانوان بـه عـنوان نيمى از جـامعـه اسـلامى كه در دامان خـود انسانهاى پاك و برجسته مى پرورانند, داراى حرمت و احترام ويژه اى مى باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيكره اجتماع, بـا محبـت و تـربـيت آنها استـوار خواهد ماند. مفسران و انديشه گران بـر اين بـاور هستـند كه ((قرآن كريم وقتـى در بـاره حجـاب سخن مى گويد, مى فرمايد: حجاب عبارت است از يك نحـوه احـتـرام گذاردن و حـرمت قايل شدن براى زن, كه نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند. در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنين ذكر مى كند كه: ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين[ احـزاب, 33 / ]59, يعنى بـراى اينكه شـناخـتـه نشوند و مورد اذيت واقع نگردند, چرا كه آنان تـجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.)) (16
بـا اندكى تدبـر در آيات قرآن فلسفه حجاب را بـه گونه اى صريح مى بينيم و مى يابـيم كه احترام و حرمت زن, فلسفه حقيقى و يا يكى از فلسفه هاى حـجـاب است. بـراستـى اگر معرفت انسان بـه شريعت و تعاليم دينى بالا رفته و قرآن را كه آيين نامه سعادت و كمال بـشر است درك كند, به عظمت حجاب پى برده و مى فهمد بى حجابى و بدحجابى ثـمره عدم معـرفت و شـناخـت حـقيقى جـايگاه زن در هسـتـى اسـت. مقام زن در آيات گوناگون و همچنين در روايات بـسيارى ذكر شده و همين آيات و روايات منشـإ فتـواى مراجـع در رسـاله هاى عمليه گرديده و حكم حجاب بـه عنوان يكى از واجبـات دينى مطرح و بـيان شده اسـت. مـا اين حـرمـت را در قـرآن و روايات پـى مـى گـيريم.
در قرآن كريم پس از بـيان كيفيت حجاب بـراى زنان, بـه علت آن پرداخته و مـى فـرمـايد: ((و لا يبـدين زينتـهن الا مـا ظهر مـنها وليضربن بخمرهن على جيوبهن و لا يضربن بـإرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتـهن(17); و زينتـهاى خـود را آشكار نكنند, مگر آنچـه كه پـيدا است و بـايد روسرى خـود را بـر گردن خـويش اندازند ... و پـاهاى خود را[ بـه گونه اى بـه زمين] نكوبـند, تا آنچه از زينت ايشان كه نهفتـه مى دارند, معلوم گردد.)) خـداوند متـعال در اين آيه شريفه ـ كه در مدينه نازل شده است ـ حكم حجاب را به گونه اى صريح و آشكارا مطرح نموده و علاوه بـر ظرافتـهاى خاصى كه در نوع پوشـش زنان وجـود دارد, اشـخـاص محـرم را نيز ذكـر مى كـند, تـا نامحرمها بازشناسانده شوند و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است كه زينتها و زيبـاييهاى زنان در مقابـل نامحرم آشكار نشود, تـا آنها مورد توجه نگاههاى ناپـاك قرار نگيرند و احتـرام آنان حفظ گردد.
در قرآن پس از سفارش زنان خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا لا يحل لكـم ان تـرثـو النسـإ كـرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن الا ان يإتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف(18); اى كسانى كه ايمان آورديد! براى شما حلال نيست كه زنان را برخلاف ميلشان ارث بريد, و بـر آنان سخت نگيريد تـا بـخشى از آنچه بـه آنان داده ايد,[ از چنگشان] درآوريد, مگر آنكه مرتـكب عمل زشتـى شوند كه ثابـت شده بـاشد و بـا آنها بـه شايستگى رفتار كنيد.))
در اين آيه رسوبـات عقايد جـاهلى مورد نهى قرار گرفتـه است و حقوق و ارزش پايمال شده زن در جاهليت و قبـل از ظهور اسلام صريحا مورد انتـقاد واقع شده و دريچه اى جـديد بـه سوى ارزش و عظمت زن گشـوده مى شـود. زنانى كه قـبـل از اسـلام در كودكى زنده بـه گور مى شدند و يا در هنگام ازدواج مورد ظلم قرار مى گرفتند و چون شىء كم ارزشى از سوى پـدران بـه ارث گذاشـتـه مى شـدند, بـا اين آيه, ارزشمند مى شوند و حيثيت و حقوق به تاراج رفته آنان بـازگردانده مى شود و مورد سفارش و مرحمت قرار مى گيرند. اين ارمغانى خجسته و مبارك از سوى خداوند متعال بود كه با كلام آسمانى به مردم ابـلاغ شد. ((قرآن ما را متـوجـه كرد, و مى فرمايد: بـا زنها معاشـرت نيك داشته بـاشيد و در مجامع خود آنان را راه دهيد و اگر بـراى شما خوشـايند نيسـت كه در مجـامع خـود شـركت دهيد آنها را, اين كار ناخـوشـايند را بـكـنيد. ممكـن اسـت خـير فـراوانى در اين كـار بـاشد(يجـعل الله فيه خـيرا كثـيرا)و شما ندانيد و اين معاشرت, اختصاصى به مسايل خانوادگى ندارد.)) (19
در آيه ديگر حـرمت و شخـصيت زن بـه عنوان فلسـفه حـجـاب مطرح مى شود: ((يا ايها النبـى قل لازواجـك و بـناتـك و نسإ المومنين يدنين عليهن من جـلابـيبـهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين(20); اى پيامبر! به زنان و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش خود را بـر خود فرو پـوشند. اين بـراى آنكه شناختـه شوند و مورد آزار قرار نگيرند, مناسب تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.))
در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زنانى كه همسر مردان مومن هستند, از ديگر زنان جامعه آن روز جدا مى شوند و حكم حجاب بـراى اين زنان محـتـرم آورده مى شـود. از ظاهر آيه مى تـوان دريافت كه حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدرى والا است كه بايد از طريق حجاب شناخته شوند; مبـادا مانند زنان كفار مـورد آزار و اذيت قـرار گـيرند. اين دسـتـه از زنان بـه خـاطر اعتقادات و بـاورهاى دينى, داراى ارزش و مقامى افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد شناسايى قرار گيرد.
((در اينكه منظور از شناختـه شدن(يعرفن)در آيه چـيست, دو نظر وجـود دارد كه بـا هم منافاتـى ندارند; نخـست اينكه در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون مىآمدند و از آنجا كه از نظر اخـلاقى وضع خـوبـى نداشتـند, گاهى جـوانان هرزه مـزاحـم آنها مـى شـدند. در اين آيه بـه زنان آزاد مسلمان دستـور داده شده كه حجاب اسلامى را كاملا رعايت كنند, تـا از كنيزان شناخته شوند و بـهانه اى بـراى مزاحمت بـه دست هرزگان ندهند[ ;يعنى هرزگان بـه خاطر حـرمت مسلمانى و آزاد بـودن آنها مزاحم نشود] . و نكتـه ديگر اينكه زنان مسلمان در پـوشيدن حجاب سهل انگار نباشند)) .(21
بنابراين بـا توجه بـه آيات فوق فلسفه مهم حجاب, حرمت و ارزش زنان مسلمان است. در جـاى ديگر آمده است: ((و ان يستـعففن خـير لهن و الله سميع عليم(22); و عفت ورزيدن براى آنها(زنانى كه از كار افتـاده اند و اميد زناشويى ندارند)بـهتـر است و خـدا شنواى دانا اسـت.)) در اين آيه شـريفه حـكم حـجـاب بـراى زنانى كه از زناشويى نااميد شده اند, مطرح شده و در حالى كه تخفيفى براى اين گروه مطرح گرديده, عفت (حجـاب درونى)و حجـاب بـراى آنان بـهتـر شمرده شده اسـت, زيرا در هر موقعيتـى زن مسـلمان داراى حـرمت و احتـرام است و حفظ اين حرمت بـه وسيله حجاب است. در پـايان آيه شريفه با جمله ((و الله سميع عليم)) نكته اى نغز و ظريف را بيان مى فرمايد. مفسران در اين مورد مى نويسند: ((و الله سـميع عليم)) تعليل حكمى است كه تشريع شده است و معنايش اين است كه خدا شنوا است آنچه را كه زنان به فطرت خود درخواست مى كنند و دانا است به احكامى كه به آنان محتاجند.(23
از اين مطلب فهميده مى شود فطرت انسان و بـويژه زنان خواستـار حفظ حرمت است و حـكم الهى بـر اساس فطرت انسانها است, زيرا دين اسلام مطابق با فطرت بشر است.
پس آنجـا كه آيه ((عـفت)) را بـه عـنوان ((خـير)) بـراى زنان سالخورده بـه شمار مىآورد, هر چند مورد سوء استـفاده جنسى قرار نگيرند و از كارافتاده باشند, بـه خاطر ارزش ذاتى اين صفت است.
على(ع)در مورد عفت مى فرمايد: ((العـفاف يصـون النفس و ينزهها عن الدنايا (الدنيا(24)) ; عفاف, نفس انسان را حـفظ مى كند و از پستيها(يا از دنيازدگى)پاك نگه مى دارد.))
از اين روايت درمى يابـيم ((خـير)) در عفاف ـ كه آيه شريفه آن را بيان مى كند ـ بـه خـاطر عظمتـى اسـت كه انسـان تـوسـط عفت و خودنگهدارى مى يابـد و آن حـفـظ نفـس و دورى از پـسـتـيها اسـت. در آيه ديگر آمده است: ((يا نسإ النبى لستن كإحد من النسإ ان اتقيتن فلا تخضعن بـالقول فيطمع الذى فى قلبـه مرض و قلن قولا معـروفـا(25); اى همسـران پـيامبـر! شـما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد. اگر سر پروا داريد, پـس بـه ناز سخن مگوييد, تا آن كس كه در دلش بـيمارى اسـت, طمع ورزد, و گفـتـارى شـايسـتـه گوييد.))
اين آيه شريفه اگر چه ظاهرا خطاب بـه زنان پيامبـر است, ولى اختصاص بـه آنان ندارد, زيرا علت حكم در آيه ذكر شده است(فيطمع الذى فى قلبه مرض)و هر زنى كه احتمال خطر بدهد, بـايد از نازكى صداى خود بكاهد.
دستورهاى خداوند متعال به بـانوان در اين آيه و آيه بـعد بـا ظرافت و دقت خاصى مطرح گرديده است. ابـتـدا از سخـن گفتـن ـ كه شروع هر ارتباطى است ـ بـحث مى كند, كه نرم و نازك سخن نگوييد و سپس مى فرمايد: در ارتباط فردى بـا نامحرم مراقب بـوده و خود را در معرض ديدگان مردم قرار ندهيد و نماز را به پاى داريد و زكات بپردازيد.
((بدون شك اين يك حكم عام است و تكيه آيات بر زنان پيامبر(ص)بـه عنوان تإكيد بـيشتر است; درست مثل اينكه بـه شخص دانشمندى بـگوييم: تـو كه دانشمند هستـى, دروغ مگو. مفهومش اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز باشد, بـلكه منظور اين اين است كه يك مرد عالم بـايد بـه صورت موكدتر و جدىترى از اين كار پرهيز كند.)) (26
و نيز در ذيل همين آيه آورده اند: ((و لا تخضعن بالقول)) اشاره بـه كيفيت سخن گفتـن دارد و جمله ((قلن قولا معروفا)) اشاره بـه محتواى سخن.)) (27
از جـمله مواردى كه مويد اين نكتـه مهم است و حرمت زن مسلمان را به عنوان فلسفه حجاب متذكر مى شود, احكام و فروعات فقهى است.
در باب نگاه, بحثى بـه عنوان نگاه بـه عكس هست, كه فقها فتوا داده اند: نگاه كردن به عكس زن مسلمانى كه آشنا و پاكدامن باشد, حرام است, اما اگر متهتك بـوده و اهل نجابـت نبـاشد, نگاه كردن عكس او حرمت ندارد.(28
ادامه دارد.
پى‏نوشت‏ها:

1ـ مفردات راغب, ص108.
2ـ على اكبـر قريشـى, قاموس قرآن, ج2, ص103. 3ـ فصـلت, آيه 5.
4ـ احـمـد سـياح, فـرهنـگ بـزرگ جـامـع نـوين, ج1 و 2, ص234.
5ـ مفردات راغب, باب العين.
6ـ نور, آيه :60 و خـوددارى كـردن پـيرزنان از آشـكـار كـردن زينتها بهتر است.
7ـ نور, آيه :32 آنان كـه اسـتـطاعـت زناشـويى ندارند, بـايد پاكدامنى پيشه كنند.
8ـ نسإ, آيه 6.
9ـ طريحى, مجمع البحرين, ج2, ص208.
10ـ فرهنگ جامع نوين, ج3 و 4, ص1021.
11ـ قيامت, آيه :5 بلكه انسان مى خواهد آزاد باشد و گناه كند.
12ـ صحيفه نور, ج19, ص121.
13ـ آيت الـلـه جـوادى آملـى, زن در آينه جـلال و جـمال, ص425.
14ـ علامه محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, ج77, ص76.
15ـ نهج البلاغه, خ214.
16ـ زن در آينه جلال و جمال, ص426.
17ـ نور, آيه 31.
18ـ نسإ, آيه 19.
19ـ زن در آينه جلال و جمال, ص369.
20ـ احزاب, آيه 59.
21ـ جـمعـى از نويسـندگان, تـفـسـير نمونه, ج17, ص427 و 428.
22ـ نور, آيه 60.
23ـ علامه محمدحسين طبـاطبـايى, التـفسير الميزان, ج15, ص243.
24ـ محمد محمدى رىشهرى, ميزان الحكمه, ج6, ص359, حديث 12823.
25ـ احزاب, آيه 32.
26ـ تفسير نمونه, ج17, ص290.
27ـ همان, ص289.
28ـ حريم عفاف, ص40.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 70 ـ دى 76
 

vaio

عضو جدید
من تازه امروز این قسمتو کشف کردم...خیلی جالبه...اگه امکان داره همه بچه ها در این بحث مخصوصا فلسفه حجاب و آیا این که حجتب فقط مخصوص خانمها است یا نه..شرکت کنند..این قسمت داره خاک میخورهااا...
 

vaio

عضو جدید
بسم الله الرحمن الرحیم.........................................................................................لزوم پوشیدگی زن در مقابل مرد یکی از مسائل مهم اسلامی است که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده است که قرآن کریم نیز به آن اشاره کرده است ..البته حجاب قبل از اسلام در میان اقوام دیگر چون یهود ..هندو ..ایرانی و... وجود داشته و اختصاص به اسلام ندارد ..این دین مبین تنهابرای آن مرز مشخص کرده است.اقوام گوناگون در زمانهای گذشته نظرات مختلفی راجع به حجاب داشتند..گروهی زن را به شدت محصور کرده و بعضی نیز حجاب را مایه اسارتش دانسته اند ....در ایران باستان زنان نسبت به خواهر و برادر خود نا محرم بودند...و اما سئوال اساسی ...حجاب از کجا آمده؟؟؟ آیا مردان آن را بر زنان تحمیل کرده اند یا اینکه زنان با میل خودشان انتخاب کرده اند؟......نظر دوم منطقی تر است . زیرا زنان با وجود اینکه خود را در مقابل مردان ضعیف می دیدند ..اما جمال و زنانگی ..قوت و قدرت دیگری به آنها بخشید..لذا فهمیدند که اگر بدون حجاب باشند طعمه اقویا خواهند شد و تنها با حجاب است ک می توانند از چنگال ایشان رهایی یابند و تنها آنان را عاشق خود نموده اما نگذرند به راحتی به عشق خود برسند(خیلی جالبه بچه ها) مگر با رسوم خاص که این خود باعث عزت بیشتر زن و محدود نگه داشتن قدرت مرد بود...اما چرا اسلام بر مسئله حجاب مهر تایید زد؟؟............1)آرامش روانی 2)پایداری خانواده 3)استواری جامعه 4)حفظ ارزش و مقام زن.............این یه خلاصه از فلسفه حجاب ..تصمیم گیری دیگه با خودمون هست ....راستی همه نظراتشونو بذارن.....(بازم یاد اوری می کنم که همه تو بحث شرکت کنند ) شاید داخل همین بحث هاخیلی ها از جمله خود من یه خورده متحول بشن!!!
 

قره

اخراجی موقت
بی زحمت اول خود شما این پوشش رو در آواتارتون رعایت بکنید .... بد نیستا... راست میگما....
 
  • Like
واکنش ها: vaio

vaio

عضو جدید
چه ربطی داره.....این یه نوزاد هست(اونم از نوع عروسکی).....مگه کسی می تونه به پوشش نوزاد اعتراض کنه...(اگه شما هچین چیزیو سراغ دارید بگید تا ما هم استفاده کنیم...)...یا حق
 

vaio

عضو جدید
جناب محمد طاها پس چی شد........کجا رفتی...منتظرتم...
 

vaio

عضو جدید
خیلی خوبه که شما اینجا هستید....خوش آمدید....ولی من منظورم محمد طاها بود...
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست عزیز (اسمت و نمی دونم)من شنوا هستم
حرفاتون و بگید
به روی چشم
منم میام حرفام و میگم
اما الآن صلاح می دونم شنوا باشم
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
با سلام و عرض ادب
بنده هم در این بحث شرکت خواهم کرد
مسأله حجاب
مصاحبه با حجج اسلام يوسفى، غروى، مهدى زاده و شيرازى‏ توسط حجهَ الاسلام طوسى
موضوع اين جلسه‏ى حلقه‏ى نقد، مسئله‏ى حجاب است و به خصوص بحث چادر و يا به تعبيرى چادر مشكى. در مجموعه‏ى مقالاتى كه در روزنامه‏ها نوشته شد، خانم‏ها و آقايان بر روى اين مسئله بحث كرده‏اند كه آيا اصولا حجاب و يا شكل خاصّى از آن مثل چادر و يا رنگى خاصّى از آن، هيچ ضرورتى دارد كه ما آن را در مراكزى مثل مدارس و ادارات و يا مجامع عمومى توصيه كنيم و يا در بعضى از جاها آن را اجبارى كنيم؟
در اين جلسه در خدمت دوستانى هستيم كه در اين مورد يا مطالعات و بررسى‏هايى داشته‏اند و يا تأليفاتى؛ آقايان حجج اسلام يوسفى غروى، مهدى‏زاده و آقاى شيرازى. تلاش بر اين است كه تا حد امكان اين مسئله را مورد نقد و بحث قرار دهيم.
بر اساس سير منطقى بحث، اصولا بايد دانست كه سير تاريخى بحث حجاب به چه كيفيتى بوده و آيا حجاب و يا به تعبير شهيد مطهرى پوشش يا رسته، از مختصات مذهبى اسلام است؟ يعنى آيا اين مسئله در شريعت اسلام طرح شده است و قبل از آن رواج نداشته و يا بوده ولى اسلام نوع خاصّى از آن را در حد لزوم و وجوب آورده است؟
از آقاى غروى خواهش مى‏كنم در اين مورد توضيحاتى بفرمايند.
غروى: از نظر تاريخى، اين‏كه مسئله‏ى حجاب در اسلام وجوب و لزوم داشته را نمى‏شود منكر شد. در آيات سوره‏ى نور مسئله‏ى حجاب بيان شده است كه شأن نزول آن مربوط به ماريه‏ى قبطيه (همسر پيامبر) و زمان آن هم بعد از عمره القضاى رسول اكرم(ص) و بازگشت از مكه بوده است. و يا حجى بين عمره القضا و حجة الوداع كه مورد اختلاف است. بنده در مقاله‏اى در مجله‏ى الفكر الاسلامى آن را توضيح داده‏ام. اين مسئله هم مثل مسئله‏ى شرب خمر تاريخ دارد و يكى دو سال قبل از وفات حضرت رسول وجوب آن ابلاغ شده است؛ البته بايد در نظر گرفت كه بسيارى از مفسرين، اين مسئله را دو مرحله‏اى مى‏دانند؛ يعنى آيات حجاب در سوره‏ى احزاب را واجب بر بانوان پيامبر و آيات سوره‏ى نور را وجوب بر كل زنان مؤمنين مى‏دانند؛ البته در تعابير و روايات تاريخى دارد كه پيش از وجوب، حجاب بوده است «كان ذلك قبل ان ينزل الحجاب» كه بايد ديد پيش از وجوب حجاب بر زنان پيغمبر واجب بوده و يا قبل از وجوب حجاب كلى؟ و اين مطابق با اصل حكم نزول تدريجى احكام است؛ مثل مسئله‏ى تحريم شرب خمر كه در اسلام تاريخ مشخصى دارد ولى هيچ كس نمى‏تواند از وجود تاريخ حرمت شرب خمر اين برداشت را بكند كه براى اولين بار در سلسله‏ى اديان الهى خمر در فلان مناسبت و فلان تاريخ تحريم شده است. در اين‏كه خمر در اصل در تمام اديان الهى حرام بوده، جاى بحثى نيست و ادله‏ى آن را بسيارى از علما در ضمن تحريم آيات خمر متذكر شده‏اند. در مورد حجاب هم همين گونه است؛ بدين معنا نيست كه با وجود تاريخ شروع حجاب و نزول آيات نور بر وجوب حجاب بر كل نساء مؤمنين، بگوييم قبل از اسلام، حجابى در كار نبوده است؛ بلكه حجاب يكى از ثوابت اديان الهى بوده كه شواهد آن بسيار است؛ مثل اناجيل محرّف فعلى، كه بدان متذكر شده‏اند، و يا در انجيل لوقا آمده است: زنى كه با سرِ باز و لخت در ميان مردم حاضر مى‏شود، فرقى با زن بدكاره و كم عقل ندارد و.... اين‏كه وقتى كه به كليساهاى قديمى‏تر برويم، مى‏بينيم كه تماثيل حضرت مريم با حجاب‏تر است؛ البته پستى و بلندى‏هايى دارد. و بنده اين حجاب را در كليساهايى كه مربوط به هفت يا هشت قرن پيش است در مونيخ آلمان و يا در سوئد و... ديده‏ام. در فيلم‏هاى قديمى مثل جنگ جهانى اول نيز زنان مليت‏هاى مختلف با حجاب نشان داده مى‏شود. با توجه به اين‏كه مسلمان هم نيستند؛ ولى بعد از جنگ جهانى اول كه بيش 23 مردان آلمانى در جنگ از بين رفته بودند و جمعيت زنان زياد شده بود و براى اين‏كه زنان را به كارخانجات بكشانند تا بتوانند پيش‏رفت كنند، مسئله‏ى دست و پاگير بودن حجاب را مطرح كردند كه تاريخ شروع بى‏حجابى از همان زمان شروع شد. شهيد مطهرى در كتاب «حجاب» و آية اللّه آصفى در كتاب «نظرية علاقة الجنسى فى القرآن الكريم» به مسئله‏ى تاريخ شروع بى‏حجابى اشاره‏كرده‏اند.

تمام اين‏ها روى هم رفته نشان مى‏دهد كه مسئله‏ى حجاب يك مسئله‏ى اصالت‏دار و ريشه‏دار در اديان مختلف الهى است. البته منظور از اديان مختلف به حسب زمان فعلى است و الا بنا بر گفته‏ى خود قرآن، تمام اديان در وقت خودشان دين واحدى بودند (ان دين عنداللّه الاسلام). در مورد مسئله‏ى خمر هم به علّت اين‏كه در ميان اعراب جاهلى آن زمان مرسوم بوده، دوباره تحريم مجدد شده است. مسئله‏ى تحريم خمر در اسلام، سه مرحله داشته و به طور تدريجى حرام بودن آن بيان شده است. در مورد مسئله‏ى حجاب، چون اعراب جاهلى تابع اديانى الهى نبوده و از آن فاصله گرفته بودند، احتياج پيدا شده بود كه دوباره به عنوان تجديد حكم بيان شود.
از مجموع فرمايشات حاج آقاى غروى اين برداشت شد كه اين طور نيست كه بگوييم حجاب از مختصات و ويژگى‏هاى اسلام است بلكه در ملل و اديان قبل از اسلام نيز وجود نداشته است.
از جناب آقاى شيرازى دعوت مى‏كنم كه در مورد فلسفه‏ى حجاب يا به تعبير امروزى، چرايى حجاب كه در اديان سابق هم بوده و يك نوع پوشش خاص براى زنان قائل بودند توضيح دهند. و چرا انسان به دنبال اين محدوديت و يا به تعبيرى مصونيت مى‏رود؟
شيرازى: همان طور كه آقاى غروى فرمودند، در اسلام به حجاب كيفيت خاصى داده شد؛ و الا در اصل، حجاب بوده است. از اين استفاده مى‏شود كه حجاب برگشت به طبيعت اختلاف زن و مرد دارد كه در مورد زن، كيفيت خاصى از حجاب است؛ چرا كه طبيعت زن جذابيت است و طبيعت مرد اين است كه ميل به كسى يا چيزى پيدا مى‏كند. زن به طور طبيعى جنبه‏ى خودنمايى دارد ولى مرد طبيعتا خودنمايى ندارد؛ بنابراين، از همان ابتدا مسئله‏ى پوشش زن قابل اهميت و طرح بوده است كه به چه كيفيتى عمل كند تا اين جذابيّتى كه در شكل طبيعى او وجود دارد، به شكل نامطلوبى در جامعه بروز پيدا نكند. اين مسئله منحصر به اديان نيست؛ چرا كه نوع بشر اين گونه است. پس معلوم شد كه ريشه‏ى مسئله‏ى حجاب، بازگشت به اختلاف طبيعت زن و مرد و روحيات آن‏ها دارد. اسلام هم در اين مسئله نظر دارد و به جهت اختلاف طبيعتى كه در زن و مرد هست، احكام جداگانه براى زن و مرد قرار داده است.
اولين آيه‏اى هم كه درباره‏ى حجاب نازل شد، ناظر به همين است. در روايات آمده است: جوانى از انصار از كوچه‏هاى مدينه عبور مى‏كرد. زن جوانى توجه او را جلب مى‏كند. جوان بى توجه به اطراف خود، همان طور كه زن را نگاه مى‏كرد، حركت خود را ادامه مى‏دهد كه صورت او به ديوار اصابت مى‏كند و با صورت خون آلود خدمت پيامبر اكرم‏9 مى‏رسد و جريان را خدمت حضرت عرض مى‏كند كه حضرت مشكل ايشان را حل كند. (اين نشان دهنده‏ى آن است كه اين جوان روحيه‏ى تدين و تقوا را دارا بوده است؛ زيرا اگر اين روحيه را نداشت، هيچ وقت نمى‏آمد آن را در مسجد و در ملأ عام بگويد) بلا فاصله جبرييل نازل شد و آيات سوره‏ى نور را نازل كرد، و شبيه به اين جريانات در مسئله‏ى ظهار و ايلاء هم بوده است كه سر يك حادثه‏ى شخصى خدمت پيامبر شكايت مى‏كنند و بعد از آن كه آن شخصِ شاكى از خدمت رسول اكرم مى‏روند، آيه‏ى ظهار يا ايلاء نازل مى‏شود. اين مطلب، خود داراى ظرافتى است كه چرا آيه‏ى حجاب بلافاصله در حضور خود همان جوان نازل شده است، بر عكس موارد بالا؟ شايد جهت بلافاصله نازل شدن، اين باشد كه درست است كه اين جريان يك مسئله‏ى شخصى بود، ولى كثير الابتلاء است و همه‏ى مردم و جوان‏ها مبتلاى به اين مشكل مى‏شوند و به همين دليل بلافاصله آيات نازل شد كه مرد و زن چگونه عمل كنند. و خطابِ آيات اوليه‏ى حجاب، هم به مرد است و هم به زن.
با توجه اين كه تمام علماى شيعه حجاب را از ضروريات دين اسلام مى‏دانند و همه‏ى اديان و نحل به نحوى آن را پذيرفته‏اند، در دين اسلام حدود و ثغور آن چيست؟ و تا چه حدى از حجاب لزوم و ضرورت دارد؟ از آقاى غروى خواهش مى‏كنم كه بفرمايند اگر ما بخواهيم از اسلام الگويى را به عنوان حجاب به خانم‏هاى مسلمان مخصوصا شيعه و... ارائه دهيم، آن حد و حدود در اسلام به چه كيفيت‏است؟
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
غروى: به اين مسئله بايد توجه داشت كه نبايد احكام فقهى در اين جا ناديده گرفته شود. در احكام فقهى بيان شده است كه وجوب حجاب از حين بلوغ است و قبل از آن براى تربيت و عادت كردن كودك است. از وقتى كه يك خانم مسلمان به سن بلوغ شرعى رسيده است، با يك زن كامل از جهت احكام حجاب در اسلام، هيچ تفاوتى ندارد. در فقه بيان شده است كه چنين خانمى بايد تمام بدنش پوشيده باشد و اختلاف فقط در پوشش صورت و مچ دست‏ها به پايين و قدم پاها است. بسيارى از فقها فتواى وجوب ستر وجه داده‏اند؛ ولى مشهور اين نيست؛ چرا كه آن‏ها قائل به احتياط وجوبى هستند. اگر صورت خانم‏ها زينت يافته باشد، فتواى تمام فقها است كه بايد پوشيده باشد و اگر از سنّ اميد به جاذبه‏هاى جنسى گذشته باشد، مثل پيرزنان در آن‏جا بر حسب ادله‏ى شرعى مسامحاتى را نقل كرده‏اند كه حتى بيرون بودن مقدارى از مو هم اشكالى ندارد؛ ولى در حالت‏هاى طبيعى احتياط وجوبى به پوشش صورت مى‏كنند. چون مجتهدين ديگرى هستند كه قائل به جواز كشف وجه و... هستند. بنابراين، مكلفين مى‏توانند صورت و دست‏ها را با توجه به حدود آن نپوشانند. در مقابل، مردان - بنا به تعبير قرآن - موظف به پوشش چشم هستند، (يغمض من ابصارهم) مخصوصا نگاهان دقيقِ با لذت؛ ولى در حد مكالمه و شناسايى عرفى كه طرف مقابل مثل معامله، نظر كردن كه با لذت همراه نباشد، اشكالى ندارد. الگوى حجاب بعد از نزول آيات آن، پيامبر و خاندان او بوده‏اند؛ چنان چه در آيات مى‏فرمايد: (قلْ لنسائك و بناتك يدنين عليه من...) با توجه اين كه اول زنان پيامبر مأمور به اين امر شدند، اين الگو از پيامبر و خاندان او گرفته شده است.
با توجه به فرمايشات آقاى غروى و سيره و برخورد زنان پيامبر و يا رفتار حضرت زهرا3، مى‏توان اين را فهميد كه پوشش حجابى آن زمان هم چادر بوده با همين رنگ و شكل. و آيا از الگوهاى صدر اسلام و بعد از آن مى‏توانيم استفاده كنيم كه چادر با كيفيت فعلى آن الگوى برتر است يا خير؟
غروى: آن چه از متون اسلامى به دست مى‏آيد، همين طور بود كه شما فرموديد. چنان چه مرحوم استاد مطهرى در اين زمينه بحث‏هايى كرده‏اند كه اسلام در صدد فاصله‏اندازى بين دو جنس براى جلوگيرى از جاذبه‏هاى خاص دو جنس است. در اين جهت كلى هر چه حجاب و پوشش نزديك‏تر به اين هدف باشد، طبعا نزديك‏تر به مقصد اسلام است؛ بنابراين، در قرآن تعبير به جلباب شده است كه منظور آن يك پوشش فراگير است. در اين كه آيا پوشش فراگير از سر تا مچ پا است و يا از سر تا زانوها، اهل لغت اختلافاتى داشته‏اند.
در مورد رنگ حجاب از لابه‏لاى متون اسلامى با توجه به الگويى كه از رهبران دينى معرفى كرديد، بر مى‏آيد كه خانواده‏هاى آن‏ها هم از رنگ مشكى استفاده مى‏كردند. ما در متون اسلامى تصريح به رنگ ديگر نديده‏ايم. ولى تصريح به رنگ سياه را ديده‏ايم؛ مثلا در تاريخ نقل شده است كه در جنگ خيبر يكى از پرچم‏هايى كه بالاى سر پيغمبر بوده، روسرى و پوشش قسمت بالاى (سر و گردن و سينه) عايشه بوده است و همه تصريح كرده‏اند كه مشكى بوده است. و اين امرى طبيعى است كه هر چه وسيله‏ى حجاب تيره‏تر باشد، از وسوسه‏ى فساد دورتر است.

برداشت بنده اين شد كه اگر سيره‏ى بزرگان اسلام و فلسفه‏ى حجاب را در نظر بگيريم، مى‏فهميم كه نه تنها چادر ترجيح بلا مرجع نيست بلكه چادر با همين كيفيت امروزى، به هدف مقدس والاى دين اسلام نزديك‏تر است. به خصوص كه در متون دينى و تاريخ ما، به رنگ آن هم تصريح شده است. با توجه به اين مقدمه، يكى از دلايلى كه امروزه آقايان و خانم‏ها در مقالات خود در نقد بر چادر و چادر مشكى دارند، اين است كه مى‏گويند: يكى از ادله‏ى كراهت و ناپسند بودن چادر مشكى در ميان زنان ما اين است كه اصلا سابقه‏ى ملّى و مذهبى ندارد. و يا مى‏گويند: اين نحوه‏ى چادر، در روايات و فتاواى علماى ما، كراهت فقهى دارد؛ بنابراين خانم‏ها دوست ندارند كه از چادر، به خصوص چادر مشكى استفاده كنند. از آقاى مهدى زاده خواهش مى‏كنم در اين دو مورد مطالبى را ارايه دهند.
مهدى زاده: سؤال شما داراى دو قسمت است: اول، اين كه آيا چادر ارتباطى با دين و مذهب دارد؟ دوّم، اين كه آيا از ادله‏ى كراهت پوشش و چادر مشكى براى زنان استفاده مى‏شود يا نه؟
در ابتدا، به طور قاطع مى‏توان ادعا كرد كه پوشش چادر ارتباط وسيع و محكمى با دين دارد. بحث ما در مورد چادر، لفظ و الفاظ آن نيست؛ به دليل اين كه چادر يك حقيقت و پوشش گسترده‏اى است كه خانم‏ها از آن براى پوشش از سر تا مچ پا استفاده مى‏كنند و اين كه اصل كلمه‏ى چادر، چهار دور بوده؛ يعنى چهار دور بدن را پوشش مى‏دهد، در لغت عرب هم به اين حقيقت تصريح شده است، كه از الفاظ مختلفى تعبير شده است، مثل عباءَ، مِلحفه، مَلاءَ كه ما در فارسى از آن تعبير به چادر مى‏كنيم.
حال آيا چادر، ارتباطى با دين و مذهب دارد يا خير؟ در جواب اين سؤال دو مقدمه مطرح مى‏شود: اولا، ما بپذيريم كه حجاب يكى از احكام مسلم و از ضروريات اديان خصوصا دين اسلام است؛ ثانيا، حداقل چادر يكى مصاديق بارز فعلى است كه همان حجابى كه دين و شرع مقدس گفته را براى ما تأمين مى‏كند. از اين دو مقدمه نتيجه مى‏گيريم كه پوشش چادر مى‏تواند ارتباط وسيع و مستحكمى با دين داشته باشد. بنده در مطالعات خود مقايسه‏اى داشتم بين جلباب. كه در آيه‏ى 59 سوره‏ى احزاب به آن تصريح شده است. جلباب را از چهار جهت مورد توجه قرار داده‏ايم: يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساءَ المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن...؛ اى پيغمبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو كه روسرى‏هاى بلند خويش را فرا افكنند.... مفهوم، اندازه، كاركرد و رنگ. و همين مقايسه را در همين چهار بُعد نسبت چادر انجام داديم كه مفهوم چادر چيست؟ اندازه‏ى آن چه قدر است؟ كاركرد آن چيست؟ و چه رنگى دارد؟ وقتى ما بين چادر و جلباب در اين چهار بعد مقايسه‏اى انجام دهيم، روشن مى‏شود كه آيا چادر ارتباطى با دين دارد يا خير؟ كه ما ادعا مى‏كنيم ارتباط مستحكم و وسيعى با دين دارد.
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
اما مفهوم جلباب به پوشش گسترده و وسيعى گفته مى‏شود كه زن‏ها از آن در صدر اسلام استفاده مى‏كردند و لغويين دارند كه جلباب لباس گسترده‏اى است كه از مقنعه وسيع‏تر بوده ولى كم‏تر از عبا نيست و حتّى بعضى از لغويين تعابيرى دارند كه استفاده مى‏شود حدّ آن از اين هم بيش‏تر بوده است. اين گونه تعبير كرده‏اند: ثوبى كه مشتمل و در بر گيرنده‏ى تمام بدن است كه بر روى لباس‏هاى ديگر پوشيده مى‏شود.
اين مطالبى را كه عرض كردم در كتاب‏هاى لغت معتبر عرب مثلِ لسان‏العرب، معجم مباحث اللغه، و معجم‏الوسيط و... موجود است. پس معلوم شد كه از لحاظ لغت، چادر ارتباط با دين دارد. از لحاظ تفسيرى هم، تفسير فخر رازى، و الميزان و تفسير محمدجواد مقنيه همين مفهوم را تصريح كرده‏اند.
از لحاظ اندازه كه بين لغويين اختلاف است، به سه ديدگاه مى‏توان اشاره كرد: 1- پوششى از بالاى سر تا قدم‏ها بوده است؛ 2- پوششى بود از بالاى سر تا موازات زانوها؛ 3- بعضى هم مى‏گويند به معناى خمار و مقنعه است. ما در جست‏وجوهاى خودمان به اين نتيجه رسيديم كه دو قول آخر مخدوش است؛ به دليل اين كه در سيره‏ى فاطمه‏ى زهرا3 مى‏بينيم كه وقتى ايشان مى‏خواستند جهت دفاع از فدك به مسجد بروند، در تاريخ مى‏گويد: (لافد فلالها على رأسها، والشتملت جلبابها و تَتَعْ ديولها)؛ يعنى روسرى خود را محكم به سر بستند و جلباب خود را پوشيدند. بنده از واژه‏ى «والشتملت» استفاده مى‏كنم كه پوشش حضرت، شمول داشته و فراگير بوده است. از قسمت آخر گفتار هم استفاده مى‏شود كه تا روى قدم‏ها مى‏آمده است.
از نظر كاركرد هم تفسير كشاف تصريح كرده است كه كاركرد آن اين گونه بوده كه جلباب را بالاى ابروها قرار مى‏دادند. بعد اطراف آن را جمع مى‏كردند و روى بينى مى‏گذاشتند؛ دقيق مثل كارى كه امروزه زنان محجبه‏ى ما انجام مى‏دهند) كه فقط چشم‏ها بيرون بوده است.
از لحاظ رنگ هم قراين و شواهد و كتاب‏هاى روايى و لغت تصريح كرده‏اند كه جلبابى كه در قرآن از آن سخن گفته شده، رنگ سياه داشته است. در سنن ابى داود، در بحث لباس دارد كه وقتى زن‏هاى انصار از خانه‏هايشان خارج شدند، با لباس‏هاى سياه بودند؛ گويا كه بر سر آن‏ها كلاغ نشسته است. و از اين استفاده مى‏شود هنگامى كه آيه‏ى 59 سوره‏ى احزاب نازل شد، رنگ جلباب سياه بوده است. ما مى‏توانيم همين تطبيق‏ها را در چادر هم داشته باشيم كه چادر مفهومى است كه پوشش تمام بدن را فرا مى‏گيرد. از لحاظ اندازه از سر تا قدم‏ها است و از لحاظ كاركرد، كاركرد جلباب آن زمان را داشته و از لحاظ رنگ هم مشكى است
 

Matrix

عضو جدید
فكر كنم اينجا اومديد بحث كنيد كه هر كس نظر خودش رو بگه! وگر نه چيزي كه زياده هر دقيقه يه آخوند داره تو تلويزيون در مورد اينا صوبت ميكنه! و صدها مقاله و كتاب ..


 

fatemeh-torabi

عضو جدید
فكر كنم اينجا اومديد بحث كنيد كه هر كس نظر خودش رو بگه! وگر نه چيزي كه زياده هر دقيقه يه آخوند داره تو تلويزيون در مورد اينا صوبت ميكنه! و صدها مقاله و كتاب ..


با سلام و احترام خدمت جناب matrix
فکر کنم بد نباشه برای شروع بحث یه قدری هم از نظرات افرادی که قدری تجربه هاشون از ما بیشتره و در این زمینه مطالعات بیشتری کردند استفاده کنیم و کاربران عزیز هم به نوبه خود نظراتشون را بدن .
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فکر کنم بچه ها اینا رو باسه ی یادآوری میگن
البته فکر می کنم
چون هر چی اونایی که تو گفتی تو تلویزیون میگن که .......
ولی بهتره نظرات شخصی باشه و به دنبال اون اگه لازم بود به این مطالب استناد بشه
البته اگه لازم بود.
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
می خواستم بعد از این مصاحبه فلسفه حجاب و علل پیدایش اونو را از اغاز تا کنون بررسی کنیم ولی خب مثل اینکه زیاد مورد مقبول کاربرا قرار نگرفت .دیگه مطلب قرار نمی دم
 

vaio

عضو جدید
این نوشته های اولیه من و خانم ترابی اساس اولیه بحثو می تونه مهیا کنه.....اینو همه می دونن که برای کاربردی تر و شفاف تر کردن بحث بایستی اول خط مشئ توضیح داده بشه.....البته تا همین اندازه که نوشتم کافی.....حالا می مونه نظرات روی این نوشته ها که به تدریج که بحث جلوتر می ره میشه همون چیزی که matrixمی خواد و البته منم دقیقا همینو می خوام......حالا matrix چرا نظرتو نگفتی؟؟(....شاید بهتر باشه یه نفر یه سوال یا یه نظر مطرح کنه بقیه هم نظر بدن)
 

fatemeh-torabi

عضو جدید
من هم با نظر جناب vaio موافقم . قبل از شروع بحث بهتره یه خط مشی داشته باشیم و بعد هر کس موافق و یا مخالفه نظر خودشو اعلام کنه .به نظر من اینجوری خیلی بهتر می شه به نتیجه برسیم .. توی خیلی از تالار ها هم یه کاربر نظر خودش و یا اساتید را قرار می ده و بعد کاربرای دیگه نظرات خودشون را اعلام و یا نظر و بحث جدیدی را اضافه می کنن
 
  • Like
واکنش ها: vaio

vaio

عضو جدید
پس یا علی....جناب محمد طاها شما هم بهتر ضبط و پخش باشید نه فقط ضبط....نترسید اخراج نمی شیدااااا
 

Matrix

عضو جدید
بله خوب ! البته من هم نظرم اينه كه شما نظر خودت رو بگو تا درموردش بحث كنيم!


چون اون حجج الاسلام به عقيده ي شما "استاد" واسه من "استاد" نيستن!
 

vaio

عضو جدید
خوب حرفی زدی matrixاز حرف خودت واست سئوال در میارم...توی علوم دینی و قرآنی کی واسه تو استاد؟؟؟(یه بچه هم می تونه به این سئوال جواب بده).....اصلا راحت تر... کی تو این مسائل تبحر داره؟؟همه می تونن جواب من یا matrix بدن.....
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر کی و که من قبولش دارم و می دونم که با سواده
نه این که حتما مدرکی داشته باشه
مدرک داشتن نشانه ی باسواد بودن و با تخصص بودن نیست
خیلی آدما هستن که هیچ مدرکی ندارن ولی از این مدرک دارا باسوادترن
برای من اینا مهمن
چه با مدرک ...چه بی مدرک(چه مدرک تو مدرکی شد:))
 

vaio

عضو جدید
اگه میشه لطف کن اسم 4تا از این آدم باسوادهای بی مدرکو بگو......لابد اولیش بابابزرگته...
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
فلسفه حجاب : خوب اگه نگاهی به کتاب آقای مطهری بندازید می بینید که چ ..............
کتاب زیور عفاف که دیگه آخرشه. بد نیست بخونینش ولی پولتونو برای خریدش حروم نکنید. با خوندن این کتاب به من ثابت شد که تمام مردان عرب با دیدن یک خانم حتی با چادر نمی تونن خودشون کنترل کنند و .........
وقتی نباید مردی روی صندلی بشینه که یک خانم قبلا اونجا نشسته بود چون .........
اما یه سوال : چرا حجاب فقط در ایران اجبار است؟ من هنوز نتونستم یه جواب قانع کننده پیدا کنم.
یعنی مردای ایرانی هم .......:w20:
 

Matrix

عضو جدید
فلسفه حجاب : خوب اگه نگاهی به کتاب آقای مطهری بندازید می بینید که چ ..............
کتاب زیور عفاف که دیگه آخرشه. بد نیست بخونینش ولی پولتونو برای خریدش حروم نکنید. با خوندن این کتاب به من ثابت شد که تمام مردان عرب با دیدن یک خانم حتی با چادر نمی تونن خودشون کنترل کنند و .........
وقتی نباید مردی روی صندلی بشینه که یک خانم قبلا اونجا نشسته بود چون .........
اما یه سوال : چرا حجاب فقط در ایران اجبار است؟ من هنوز نتونستم یه جواب قانع کننده پیدا کنم.
یعنی مردای ایرانی هم .......:w20:


جالبه و موافقم!


در مورد سوال هم :


چون فقط در ايران : 1- مردم آزادي كامل دارند ! و دموكراسي به معناي واقعي داره اجرا ميشه!

و 2- فقط در ايران دين وسياست كاملا" از هم جدا هستند! و دين ابزار سياست نيست!
 

vaio

عضو جدید
نظر دادن تو این تاپیک آزاد تا موقعی که به هیچ گروه و شخصیتی توهینی نشه........اکسیژن دقت کن که اصل طبیعت مرد یکی هست و عربو عجم سرش نمیشه...تا اونجایی که تو قر آن داریم که مردان قلبهایی مریض دارند.....پس مردای ایرانی هم...آره...ببین همه جا خوب و بد داره ...می فهمی که چی می گم.....اینو که من می گم همه خوب می دونید...در ایران حجاب به قولی اجبار شده وضعیت اینه .....حالا اگه اجبار نمی شد چی؟؟؟.....در ضمن سیا ست ما عین دیانت ماست....بچه ها قراره ما از این بحثها نتیجه بگیریم پس.....
 

vaio

عضو جدید
مرد باید با حجاب باشه....این جمله درسته؟؟؟......حجاب مرد چیه؟ به چه مردی می گن با حجاب؟اصلا دلیلی داره مرد حجاب داشته باشه؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا