وقتي ميپذيريم که دين عين سياست است و آنرا به دين گره ميزنيم، تبعاتش هم بايد بپذيرم که در تالار اسلام و قرآن فارغ و غافل از حوادث اجتماعيمان نباشيم. حوادثي که برخواسته از تصميمات دولت ديني است.
دو سال است فصل تابستان که فرا ميرسد، بحث ارشاد پوشش مردان و زنان داغ ميشود. دلايل مسئولان تأمين امنيت اجتماعي و تبعيت از شرع مقدس اسلام است.
در اينجا نميخواهم از بحث فلسفه حجاب سخن بگويم که دوست ديگري مطرحش کرده است. با احترام به نيت مسئولان و مجريان طرح، "روش" ايشان را به نقد بکشانم:
بحث "حجاب" در اصل از مقولات فرهنگي است، بنابراين راه ارشاد و ايجادش در جامعه از راهکارهاي فرهنگي ميسر است. روشهاي فرهنگي زمانبردارند و با روشهاي انقلابي و ضربتي سازگار نيستند. نامطلوب خواندن بعضي از شهروندانمان از جانب مسئولان، نتيجه نامطلوب بودن فعاليت متوليان فرهنگ است، پس منصفانه است "امر به معروف" و "نهي از منکر" را از کوتاهي متوليان فرهنگي شروع کنند. اگر بپذيريم اينها ميوههاي بد فرهنگي هستند که در جامعه شاهدش هستيم، ريشه را بايد خشکاند، اينها معلولهاي طبيعي و بيتقصير آن ريشهاند.
وجدان آدمي و تعاليم ديني گواه ميدهد، تبعيت قلبي شهروندان از احکام ديني جز با ايمان ميسر نميشود. شهروندي که به "باور" نرسيده باشد، بدتر از آن در عدم اجراي هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي به دهنکجي و لجاجت کشيدهشده باشد، نميتواند حامل روح تعاليم ديني در جامعه اسلامي ما باشد.
دو سال است فصل تابستان که فرا ميرسد، بحث ارشاد پوشش مردان و زنان داغ ميشود. دلايل مسئولان تأمين امنيت اجتماعي و تبعيت از شرع مقدس اسلام است.
در اينجا نميخواهم از بحث فلسفه حجاب سخن بگويم که دوست ديگري مطرحش کرده است. با احترام به نيت مسئولان و مجريان طرح، "روش" ايشان را به نقد بکشانم:
بحث "حجاب" در اصل از مقولات فرهنگي است، بنابراين راه ارشاد و ايجادش در جامعه از راهکارهاي فرهنگي ميسر است. روشهاي فرهنگي زمانبردارند و با روشهاي انقلابي و ضربتي سازگار نيستند. نامطلوب خواندن بعضي از شهروندانمان از جانب مسئولان، نتيجه نامطلوب بودن فعاليت متوليان فرهنگ است، پس منصفانه است "امر به معروف" و "نهي از منکر" را از کوتاهي متوليان فرهنگي شروع کنند. اگر بپذيريم اينها ميوههاي بد فرهنگي هستند که در جامعه شاهدش هستيم، ريشه را بايد خشکاند، اينها معلولهاي طبيعي و بيتقصير آن ريشهاند.
وجدان آدمي و تعاليم ديني گواه ميدهد، تبعيت قلبي شهروندان از احکام ديني جز با ايمان ميسر نميشود. شهروندي که به "باور" نرسيده باشد، بدتر از آن در عدم اجراي هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي به دهنکجي و لجاجت کشيدهشده باشد، نميتواند حامل روح تعاليم ديني در جامعه اسلامي ما باشد.