جمله های زیبا

وضعیت
موضوع بسته شده است.

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم خوب قصه های من!​
دلتنگت شده ام، حجمش را میخواهی؟
خدا را تصور کن…...
 

moatamed

کاربر فعال تالار مهندسی مکانیک ,
کاربر ممتاز
آدمها فقط آدم هستن
نه بیشتر و نه کمتر
اگر کمتر از چیزی که هستن
نگاشون کنی اونا رو شکستی
و اگر بیشتر از چیزی که هستن
حسابشون کنی اونا تو رو میشکنن !!!
 

saba62

عضو جدید
کاربر ممتاز




[h=5]یه بچه دیدم که داشت گریه میکرد و میگفت[/h]
[h=5][/h]
[h=5][/h]
[h=5]
هیچکس با من بازی نمی کنه
[/h] [h=5]
تو دلم گفتم
[/h] [h=5]
تو بزرگ شو
[/h] [h=5]
ببین چه بازی هایی که باهات نمی کنن...
[/h]
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند.
و بخند که خدا هنوز ان بالا با توست....
 

darya25

عضو جدید
پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
خانه اي دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور
ماه برف کوچمي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او
اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان
رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوقان، نعره توفنده اش
دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب
هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست
بيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها
زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خداست
شعر خدا,شعر درباره خدا,شعر درباره ی خدا
هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذايش آتش است
تا ببندي چشم، کورت مي کند
تا شدي نزديک، دورت مي کند
کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند
با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم
در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين
محو مي شد نعرهايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا
نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه
تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله
مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود
شعر خدا,شعر درباره خدا,شعر درباره ی خدا
تا که يک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يک سفر
در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا
زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست
گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند
با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد
گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟
گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است
عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني
خشم نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست
قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مادر مهربان است
دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد
هيچکس با دشمن خود، قهر نيست
قهر او هم نشان دوستي ست
تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديکتر
آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود
شعر خدا,شعر درباره خدا,شعر درباره ی خدا
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا
سفره ي دل را برايش باز کنم
مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند
مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد
مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت
مثل اين شعر روان و آشنا:
پيش از اينها فکر مي کردم خدا…
 

saghar*20*

عضو جدید
ببخشید چه ربطی به موفقیت آدما داره؟

منم اینجمله رویه جاشنیدم.....اگه خوب بهش دقت کنی مفهوم داره....
ماادماگاهی تویه سری شرایط یه سری چیزارودرک یاتایید نمیکنم...ک اگه شرایط عوض بشه...همون مسائلوخوووووب درک میکنیم..
 

saghar*20*

عضو جدید
راست میگه چه ربطی به موفقیت داشت؟؟؟؟؟؟؟؟

:confused:
ببین یعنی اینکه موفقیت لزومااین نیست ک برفرازقله هاباشی اگه یه جایی درحق یکی یه کارهرچندکوچکم انجام داده باشی که توش حس خوبی بوجوداورده باشه, خودش ب نوعی موفقیت محسوب میشه.....
 

علی121

عضو جدید
کاربر ممتاز
:confused:
ببین یعنی اینکه موفقیت لزومااین نیست ک برفرازقله هاباشی اگه یه جایی درحق یکی یه کارهرچندکوچکم انجام داده باشی که توش حس خوبی بوجوداورده باشه, خودش ب نوعی موفقیت محسوب میشه.....
موافقم....این که ما بالاترین درجات علمی رو طی کنیم یا ثروت فراوانی داشته باشیم و یا....اینا هیچ کدوم موفقیت نیست..بلکه برنده شدن تو بازیه زندگیه..من اسم اینهارو میذارم برنده شدن نه موفقیت...موفقیت احساس آرامش و شادی تو زندگیه...
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
بزرگترین حماقت انسان در زندگی لبخند زدن به کسی است

که ارزش نگاه کردن هم ندارد ...!
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربان که باشیم چشم‌هایمان پر می شود از حس خوب آرامش؛
مهربان که باشیم کویر به حرمت قلبهایمان دریا می شود…
.یادمان نرود خدا از بالا نگاهمان می‌کند
و به ما لبخند خواهد زد؛
اگر کمی‌ مهربان باشیم…

 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
مــا "زنـــهــا" رَســـم خـــوبـــی داریــــم. زَمـــانــــه کـــه سَـــخـــت مـــی گـــیــرَد، شــــروع مــی کُــنـیم بــه کـــوتــاه کَــردَن. نـــاخـُـن ها، موهـــا، حَــــرف هـــا، رابـــطــــه هــا...

"ویرجینیا وولف"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر وقت خواستی دل بشکنی
اگه جرات داری
دل کسی بشکن که
دوستش داری
انوقت که میفهمی چه دردی داره دل شکوندن
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا