ثانیه های خاکستری...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرمت نگه می دارم
اگر نه باید تو را
عاشقانه های تو را
خاطرات تو را
می بستم به بد و بیراه

باید اصالت تو را
می بستم به نانجیب ترین حرف هایِ رایجِ کوچه و خیابان

فحشِ آدم و عالم را می کشیدم به عشقِ بی صاحبت

روزهای بی پدر مادرِ تنهایی
شب های لا مروت بی خوابی
غروب های نحسی که صدای اذان بلند می شود
صدای نفرین های مادرم بلند می شود

سایه ی نبودنت قد می کشد
و من تلخ ترین بغض دنیا را تا ته حیاط می کشم
تا آبرویت را پیش هر کسی نریزم

خدا ا ا ا ا ا ا یِ من !!!!
با این همه بدی
چقدر هنوز دوستش دارم

نیکی فیروزکوهی
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
انجا بنشین خوب تماشا کن
بنشین و تماشا کن
خوب تماشا کن
نمیدانی
چقدر مینشینم و نگاهت میکنم
و حتی نگاهت
لحظه ای
روی نگاهم نمیافتد
تا از نگاهت فرار کنم
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکرنگ که باشی زود چشمانشان رامیزنی...
خسته میشوند از رنگ تکراریت...
این روزها دوره رنگین کمان هاست...!!!
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
خستـگی همیشـه به کـوه کنـدن نیست

خستگی گـاهی همیـن حسـی ست

کـه بعد از هـزار بار یک حـرف را به کسی زدن

داری

وقتـی نـشنیده است!

وقتـی سـوار شده است

...

و سـوت آغـاز حـرکت قطـار

همـان سـوت پـایان بـازی ست
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالــــــــم گرفته از اين شهـــــر
که آدم هايش همچون هــــــــــوايش
ناپايدارنــــــــــــد !
گاه آنقدر پاک که باورت نمي شــــــــــــود
گاه چنان آلوده که نفست مي گيـــــــــرد . .

 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــــدایـــــا:
میشه سرمو بذارم رو پاهات،
چشامو ببندم،
تو دستتو بکشی رو موهام،
من آروم بخوابم.
فقط خدا یه چیزی تا خوابم نبرده،خیلی خسته ام.
بیدارم نکن!…
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﺭﻭ
ﻧﻤﮯﺷﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﮐﺮﺩ
ﻧﻤﮯﺷﻪ ﺗﻮﮮ ﭼﺖ ﺗﺎﯾﭗ ﮐﺮﺩ
ﻧﻤﮯ ﺷﻪ ﭘﺎﮮ ﺗﻠﻔﻦ ﮔﻔﺖ
ﻧﻤﮯ ﺷﻪ ﺭﻭ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻧﺸﺴﺖ " ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخت است راه رفتن در مسیری که میدانی پایانش ویرانیست....

سخت تر از آن اینست که پاهایت توان بازگشت را نداشته باشد...
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا یک مرگ بدهکارم و صد آرزو طلبکار یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر!!!!!!!!!
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتهایی هست که تلفنم را جواب نمیدهم،
چون که قبل از برداشتن تلفن باید صدایم را عوض کنم و شادترش کنم
و من حوصله ی عوض کردن صدایم را ندارم..

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نمـے בونــم چـہ رمـزيـه
لـآـمــصـụ بـعـضـــيـــا
بــﮧ اבҐ مــيگـטּ "عزيزم"
انگــــــار فحـــش בاבטּ
ولـے بعـــضيــا هــستـטּ
بــﮧ ادم مــيگـטּ "ديـ√ـوونـﮧ"
انگار בنــيا رو بـﮧ اבҐ בاבטּ

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دستـــــم...
از دلـــــــــت خـــالیــست!!!
امـــــا....
دلــــ♥ــم
از دستــــت.....خیـــلی پـــــــر!!


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 900x563 مي باشد
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ......
ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﮑﻮﺗـــــــــــــــــ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ..........
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزای خوبی پشت این روزای من نیست
حس میکنم احساسمو از دست دادم
آغوش تو میراث من از زندگی بود
حس میکنم میراثمو از دست دادم!...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نميدانم بخندم يا بگريم ؟
نميدانم همان طوري كه ميدانم
تو حنداني و رقصاني؟

و يا آنگونه كه گويي،
پر از درد و پريشاني؟
نميدانم

ولي شايد تو هم ، چون من ،
ميان اين و آن ، از روز جشن و عيد
به لب خنده ، به دل داغي ....؟

نميدانم ، نميدانم ، نميدانم ...؟

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید حدس می زدیم

تو هم یک روز می روی ...

من از شاخه ها گلایه می کنم

شمس از گنجشکان !

فرقی نمی کند

تو باز نمی گردی ..

همه ی شعر ها

همین را می گویند !
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دروغ میــگویـــی...!!! که دلـــت به بـــودنم خـــوش است...

بـــود یا نبـــودم در رونـــد زنـــدگـــیت هیچ تـــاثیــــری ندارد...

تـــو قلــــبت بــــرای هـــمــه زد جــــز مـــــن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش میشد مثل در به رفتن و آمدن آدمها عادت کرد و گاهی اوقات منتظر بازگشت نبود
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم
ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم
حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم
ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی
به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم
تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم "
هوشنگ ابتهاج
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
انـدوه که از حــد بگــذرد

جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن

دیـگه مـهـم نـیـســت

بـودن یا نـبـودن

دوست داشتن یا نـداشتن

دیگه حسی تو رو به احساس کردن نمی کشاند

در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی

و فقط نـگـاه می‌کـنی

نـگــــــــــاه…..!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو پاییز و بهارم می گذره لحظه های انتظارم میگذره
این شب تیره به پایان میرسه
واسه من این روزگارم می گذره
دیگه نیستی سهمی از دنیای من
جا نداری دیگه در فردای من
همه پل ها شکستن پشت سر
برو خاطراتو همراهت ببر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه بی هوا دلم آغوش ممنوعه ای رامیخواهد...
که شرعی بودنش را من میدانم و دلم و تو...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم"

فخر رازی




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک جایی میرسد که آدم دست به خودکشی میزند ...

نه اینکه تیغ بردارد رگش را بزند ....نه !!!!

قید
احساسش را می زند
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"واژه ها حرف ها و کلام ها در گذر زمان میآییند و میـــــــــرونند

اما خاطره خوش باهم بودن هستـــــــ که میماند

افتخاریستـــــــ در کنار شما بودن حتی اگر فراموش شدم …"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شنیده ای
کسی احساسش را
فراموش کرده
نه
بلکه
تنها
برای ارام کردن دل خود
خودش احساسش را نادیده میگیرد تا
مبادا
دوباره
زخمها او را
اذیت کند
 
بالا