ثانیه های خاکستری...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم بهار
خنده زد و گفت
ای دریغ
دیگر بهار رفته نمی اید
گفتم پرنده ؟
گفت اینجا پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم
درون چشم تو دیگر ؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت سکوتی گزنده نیست
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیزار باش از معشوقی که ...

بیزار باش از معشوقی که
اسم هرزگی هایش را بگذارد
"آزادی"
اسم نگرانی هایت را بگذارد
"گیر دادن"
و برای بی تفاوتی هایش
"اعتماد داشتن به تو" را بهانه کند ...

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]حـالا کـه میـخـواهـی بـروی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه[/FONT][FONT=&quot] . . . ![/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نـمـی دانـمــ از کجــا نـخــودسیـــاه گیـر آورد[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پشتـِـ سـرتـــ افتـــاد بـه روی سنـگــ فـرشــ هـای پیـــاده رو[/FONT][FONT=&quot] . . .[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهایم میرود...
به پشت پنجره های خاک گرفته و متروک حیاط دلم میروم....
راهی میبینم... در این راه خانه ای...ودر خانه حیاطی...

کسی می بینم...در راه خانه ای...ودر جستجوی حیاطی...
آهی میکشم...نگاهم را میدزدم... کسی به حیاط دل غمگین من نمی آید...

غصه نمیخورم... به این تنهایی و سکوت و بی کسی خو گرفته ام...

میدانم این جا،جای کسی نیست...جای خودم هم نیست...
پس درهارا می بندم... پنجره را هم...نباید کسی بیاید...

به این غم...
به این سکوت...

این جا متروک است...!
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اکثر ثانیه ها خاکستری هستند...
اما شکر که حداقل سیاه نیستند...
همین است انگار دنیا..چرا منتظرم بهتر شود..
اگر انتظار کشیدن رو کنار بگذارم...
گمانم زندگی به کامم باشد
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ثانیه ها می گذرند
سرکش و نا آرام ...
کسی می گوید: "چه خوب"
نمی داند که جوانیمان است ؟!...
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
وَ چـــــه راحَــتــــ ...

زِنـــدِگی

کـــــــوفـتــــمون مــی شــــــه !
:|
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
.سکــــوتــــــــ ...
رســا تــرین فــریــاد یک "
زن " است ...
وقتی سکوتـــــ میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بــفــهــم ..!
که واقعــا
آسیب دیده است .
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه وقتایی یه جاهایی یه حرفایی...
چنان آتیشت می زنه که...

دوست داری فریاد بزنی ! ولی نمیتونی ...

دوست داری اشک بریزی و نمیتونی حتی دیگه نفس کشیدنم برات

سخت میشه !

تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه به این میگن درد بی

درمون...!!
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
سختی ها نمک زندگــــــی است . . .
امّا چرا کسی نفهمید ” نمــــــک ” برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست . . .
مزه ” درد ” میدهد . . . !
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــتــنــفـــرم از خــــودم . . .

کــه هـمـیـشـه

نـگـران کـسـانــی مــیــشــوم کــه اگـــر
بــمــیــرم هــَم

بـــه
چـهـلــمَــم نــخــواهــنـد رسـیـد . . .
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد مرگم بر روی سنگ قبرم ؛ نه نام بنویسید ، نه نشانی !

فقط بنویسید اینجا کسی خوابیده که روزی هزار بار مُرده و زنده شده!

بنویسید اینجا قبر یک نفر نیست!

اینجا یک تن به همراه هزاران آرزوی زنده به گور شده خوابیده!

اصلا بنویسید اینجا کسی دفن شده که قبل از زنده بودنش ،

مُرده بوده بنویسید او زندگی نکرد ،

او هر روز مُرد ،

او هر لحظه میان این مردم

جان داده ...

آری با خط درشت بنویسید : اینـجا یـک نفـر بد جـوری مُـرده...
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــگیرم

از دنیــــا و روزگــــارش

از بــی کسـی هــــا و سکــوت هــــا

ایــن منــم کـــه اینگــونـه خســتـه ام

منــی کـــه همـیشــه خــوب بــودم و خنــدان

منــی کـــه خنـــده هـــایم مثـــالی بـــود بــه مثــال ضـرب المثــل

نمــی تــوانی بفــهمـی و البــته عجیــب هــم نیـســت بــــرایـم

چـــون “تـــــو” ، “مــــن” نیســـتـی
............
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا ؟
آدما وقتی نمیتونن دلیل ناراحتی شون رو بگن دلشون بیشتر می گیره …
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ثانیه ها میگذرد
میدانم حتی نمیبینی مرا
ارام در این ثانیه های شلوغ
که تو حضور داری
قدم میزنم
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
همن صبح...همین اول هفته دنیا به من یادآوری کرد
که سرد است...
هوا... تو...
گاهی روزها،
...دلم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گـــ ــاهــــی...


دلم بــرای زمـــ ـانی...


کــه نمیشناختمت ....تنــــــ ــــــگ می شود...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

قبل از آنکه برای عکسم

به دنبال قاب بگردی .

خوب مرا نگاه کن ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا زمین است. جایی که وقتی زانوهایت را
از شدت تنهایی بغل گرفته ای...به جای همدردی
برایت پول خرد می اندازند


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]دلم تنگ نیست....[/h] در خلوت کوچه هایم
باد می آید
اینجا من هستم ؛
دلم تنگ نیست....
تنها منتظر بارانم
تا قطره هایش بهانه ای باشند
برای نم ناک بودن لحظه هایم و لطافت احساسم .....
و اثباتی
بر بی گناهی چشمانم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی لبخند میزنم
نه به اینه لبخند میزنم
و بعد خویش را در اغوش میفشارم
تا فراموش کنم
لحظاتی که
دلم میخواست کسی کنارم باشد
و همیشه نبود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !

امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]غیر از “مرگ[/FONT][FONT=&quot]”[/FONT]
[FONT=&quot]چیز دیگری جدایمان نمی کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]این قرار ِ اول من و تو بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بعد ، ما “جدا” شدیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]“مرگ” “دیر” کرده بود [/FONT]
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرما خوردگی ام بهانه ای نشد ،که کلمات دست از سرم بردارند ...
خواستم ،
خیرِ سَرم ، کمی بخوابم ،
خیالِ واژه ها نگذاشت ...
و تو
که هی در ضمیرِ نا خودآگاهم ،
صدایم می کنی ...
خسته ام !
بگذار بخوابم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل بستم به پاییـ ـ ـز
شاید...دوباره...
سر مهر بیاییــــی
 
بالا