ثانیه های خاکستری...

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا...
بت بود، بت شکن فرستادی..
من پر از بغضم!!
بغض شکن هم داری؟
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!


همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..


مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!





به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...



 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
بالاخره یاد می گیری
از یک دوستت دارمِ ساده، برای دلت یک خیالِ رنگارنگ نبافی...

که رابطه یعنی بازی و اگر بازیگری نکنی، می بازی...

که داستان های عاشقانه، از یک جایی به بعد رنگ و بوی منطق به خود می گیرند...

که سر هر چهار راهِ تعهد، یک هوسِ شیرین چشمک می زند...

یاد می گیری

.. که خودت را دریغ کنی تا همیشه عزیز بمانی...

که آدم جماعت چه خواستن های سیری ناپذیری دارد...و چه حیله هایی برای بدست آوردن...

که باید صورت مسئله ای پر ابهام باشی، نه یک جوابِ کوتاه و ساده...

که وقتی باد می آید باید کلاهت را سفت بچسبی، نه بازوی بغل دستی ات را...

روزی می فهمی

در انتهای همه گپ زدن های دوستانه، باز هم تنهایی...

و این همان لحظه ای ست

که همه چیز را بی چون و چرا می پذیری

با رویی گشاده

و لبخندی که دیگر خودت هم معنی اش را نمی دانی !!!


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
همیشه چنین بوده است کسی را که خیلی دوست داری،
زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی.
پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی ،
پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ،
فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کو ه ها
سرک می کشد در کنارش باشی



 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



گفتند غرورت را بشکن،و بعد دوباره بسازش
شکستم،اما ساخته نشد
گفتند به او بگو دوستش داری، او هم به تو میگوید
گفتم، اما جوابی نشنیدم
گفتند دلت،عشقت را به او بده
به او دادم، اما مرا ببخش
دیگر بیشتر از این ندارم تا به تو بدهم
کاش از من میپذیرفتی، اما دلت دست کسی دیگر بود،
میروم، دیگر میدانم برنمیگردی
اما کاش یه روز بدانی
سخت ترین کاری که انجام دادم
شکستن غرورم بود

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
عشق من دریایی ازمحبت بود،
دریایی از امید، صداقت، دوس داشتن...

اما

این دنیا به من یاد داد تا دل رو مرداب کنم
عشقو تودلم بخشکونم
یاد داد دل نبندم به کسی، عشق نورزم به کسی
یاد داد تا اخرعمر مجنون بمونم با بی کسی

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

آهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی ،

تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می ریزی ...






 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گاه که دلم می گیرد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به غروب پنجره اتاق خاطراتم خیره می شوم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]گاه که دلتنگ می شوم [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]به نظاره عمق خود میروم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنگاه که تنهایی مرا فتح میکند[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تنها، به خودم سفر میکنم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]کاش میدانستم دلیل اینهمه بی قراری و دلتنگی چیست...[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید تو بدانی[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]فقط شاید ![/FONT]
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…


 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
از ایـــــنجا



صدایت میـــــکنم !


تو....



از آنــــــجا بغلم کن ! ...



دلــــم گرفــــته.
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
یــــه گـــوشــه ای از ایـن شـهـــر

یــه سری آدمهایی هستن ،آدمـهـایی مـثـه من

خـسـتـه از لـحـظـه هـایی مـثـل قـبـل

خسته از فـــــردایی شــکـل دیــروز ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قاصدک هان چه خبر آوردی ؟

از کجا از که خبر آوردی ؟

خوش خبر باشی اما... اما...

گرد بال و پر من بی ثمر میگردی

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز در بار دیاری

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک در دل من همه کورند و کرند
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به آدماي "بــــد" بيشتر ايمان دارم...ميشه کاراشــــونو پيش بيني کرد...کمتر آدمو ســــورپرايز مي کنن....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
زیباترین لحظه
انجاست که
چشمانت
را میبندی
و ارام تک تک خاطراتت را مرور میکنی
بی حرف و در سکوت
فقط گاهی
نگاه میکنی
اما هر کجا که
باشی
باز هم
بهترین لحظاتت
مرور خاطراتت هست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ،
میگذرد روزی این فاصله و دوری،
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ،
میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ،
و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزی میرسد که
زیباترین خاطراتت همین
خاطراتت
ترسها نرسیدن بودند
اخر نه اینکه
این خاطرات تلخ زیباست
تنها به این خاطر که
بهشان
روزی خواهیم خندید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تـــــــــــو هزاران بار خواندم قصه ی پر غصه ی بی تـــــــــــــو بودن را

ولی انگار قصه هایم دیگـــــر بــــــــرایت تکـــــــــــراری است

نمی دانم....شاید این شروعی باشد برای یک پــــــــــایـــــــــان

پـــــــــایـــــــــان قصه ای که با هزار لبخنـــــــد شروع شد

و با.....

هـــــزاران دانه ی اشــک به پــــــایــــــان رسید...

تـــــــــو می روی.....

ولی بــــــرای لحـظــــه های تنــهـــــایی و دربـــدریم فکــــــری کن.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قصه هایت تکراری نیست
هر بار تکرارشان میکنم در قلبم
ولی نمیدانم که
چه
گاهی بخاطر ترسی ناشناخته
اینچنین عذابت میدهم
نمیتوانم ترسهایم را
بروز دهم
اخر یاد گرفته ام هرگز ترسهایم را نشان ندهم
همین باعث میشود بجای بیان ترس خشمم را نشان دهم
کاش کمی درک میکردم چرا
اینچنین ترسهایم تبدیل به خشم میشود
اما میدانی
میمانم
در کنارت
و با صدای بلند فریاد میزنم
دوستت دارم
 

eelhamm

عضو جدید
یک وقت هایی در زندگی می رسد که باید دستت را بزنی زیر چانه ات
و جریان زندگی ات را فقط تماشا کنی...



 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام آرزوهای منی ، کاش ...
یکی از آرزوهای تو بودم
...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه که نباید نوشت . . . !!

گاهی باید
فقط نشست . . .

و یک
دلِ سیر چشمانت را تماشا کرد . . . !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی آیا می داند ؟!
پس از یاد گرفتن نام تو ، پس از “دوستت دارم”
به چه می نازد الفبا ؟!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گــاهـــی
پـــــروانــه ها هــــم
اشـتـبــاهی عـــاشـــــق مـی شـــونــــد

بـجـای شــــمــع
گــــرد ِچـــراغــهای
بــــی احســـا س خـیـابـــان مـــی میـــرنـــد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند میزنم
به لحظاتی که نبودنت را به رخم میکشی
و باز لبخند میزنم
به لحظاتی که
بودنم را میبینی و
فقط تماشا میکنی
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سيــــــــگار لايت را به موسيقي لايت ترجيح ميدهم..!!
روح من با هيچ نغمه اي لايت نميشود..،
به من عشق تعارف نکنيد..!!
قبلا صرف شده.....!!!!
به دستانم..!

فندکي،..!
کبريتي،..!

سنگ آتش زنه اي..!

برسانيد تا براي هضم عشق سيــــــــگاري آتش کنم...!!


 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی باید بی رحم بود! نه با دوست... نه با دشمن!
بلکه با خودت!
و چه بزرگت می کند آن سیلی که خودت می خوابانی توی صورت خودت !



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بﮧ چـشمهایـﭞ بگو نگاهـم نڪـنـنـد .. .

بـگـو وقـتـے خیـره اﭞ مـی شـوم

سرشـان بـﮧ ڪـار خـودشـان بـاشـد . . . !

نـﮧ ڪِـﮧ فڪر ڪـنـے خـجـالـﭞ مـے ڪـشـم . .. نـﮧ !

حواسـم نیسـﭞ . . .

دوباره عـاشـقـﭞ مـے شـوم ...
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای دستها از هر دنیایی بی وفاتر است؛


امروز دستهایت را میگیرند،


قصه ی عادت که شدی

،

همان دستها را برایت تکان میدهند!



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیـــدن عکســت تمــام سهــم مــن اسـت

از " تـــــــــو "

آن را هــم جیــره بنــدی کــرده امــــ

تــا مــبادا

توقــعـش زیــاد شــود!!

دل اســت دیــگر . . .

مـمـکـن اسـت فــردا خــودت را از مــن بخــواهــد!!!
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جایی هست که دیگه کم میاری

از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .

جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره

واسه همیشه کنارت باشه

من الان اونجام .....!

... تو کجایی ؟
 
بالا