تو زن بودی ولی مردانگی را از تو آموختم ---

kakol07

اخراجی موقت
چند سال پیش همسایه بالایی خبر اورد چرا نشستی که خونت رو دزد زد ! خونه که امدم دیدم جا تره بچه نیست ! به کلانتری محل رفتم و عارض شدم !



پاسبان امد و نگاهی کرد و گفت دزد امده و رفت !



فرداش به اگاهی رفتم و با سروان فلانی که مسئول پرونده بود اشنا شدم …



گفتم جناب سروان دستم به دامنت این دزد خونه مارو بگیر !



گفت ماشین داری گفتم بعله !



گفت بریم …



منه ساده هم فکر کردم میخواد دنبال دزد خونه ام بره … تا ظهر مارو توی خیابون گردوند اخرش فهمیدم اصلا دنبال یه کار دیگه اس ! سه چهار روز راننده شخصی این اقا شدیم که میبردیمش دنبال کاراش اخرش هم خربزه و طالبی و گلابی میخرید میرسوندمش خونش !



روز چهارم گفتم جناب سروان من نوکرتم … بخدا من کار دارم نمیتونم هرروز بیام اگاهی ! گفت کارت چیه ؟



گفتم فلان کار گفت برو دنبال كارت تا خبرت کنم !


یه ماهی که گذشت جناب سروان زنگ زد که فردا بیا اگاهی ! فردا که شد رفتم پیش جناب سروان دیدم جوونکی رو زمین نشسته و داره تند تند چیزی مینویسه !



جناب سروان گفت : ک… کش دفترچه خاطرات مینویسه د…وث !



گفتم چه خبر جناب سروان ؟



گفت دزد همین اقا زاده اس که داره مینویسه ! پنجاه و هفت مورد سرقت رو تا حالا اعتراف کرده !


به جناب سروان گفتم : اینا نمیتونن بگن فقط یه مورد سرقت داشتن ؟ چرا اینجوری مثه بلبل اعتراف میکنن ؟



خندید و گفت : با اینا کاری میکنیم که سنگ هم باشه دهن وا میکنه !



همونجا یه پسره رو اوردن کم سن و سال و گفتن توی حیاط یه خونه بوده و صابخونه از تو مستراح که در میاد میگیردش !



جناب سروان گفت چی گهی مُخُوردی تو حیاط سگ توله ؟


پسره گفت بُقران کِفتَرُم رفته بود تو خانَش جناب سروان …



به امام رضا زنگ زَدُم درَه وانِکرد بره همی از رو دیوار رفتُم !



جناب سروان انگشتای این بدبخت رو یه جور حرفه ای پیچوند که مثه ابر بهار گریه کرد و گفت گه خوردُم … گه خوردُم ! رفته بودُم دُزدی !



با جلال سیاه بودُم … او فِرار کِرد !



سروان گفت دیگه کجا رفتی دزدی قرمساق ؟



گفت : فِشار نده … بخدا هیچ جا دیگه ؟


جناب سروان یه فشار دیگه داد باز پسره گفت : اخ … اخ … نِنِه جان …نِنِه جان اَنگوشتُم ! مُگم جناب سروان همه ره مُگم جان مادرت فشار نَده !



یه کاغذ مداد دادن به پسره تا اونم دفترچه خاطرات بنویسه و جناب سروان یه نگاهی به من کرد و گفت : فهمیدی ؟



گفتم : ها بخدا فهمیدم جناب سروان !




همه اینارو گفتم تا برسیم به جریان دادگاه این دزد خونه ما !



برای دادگاه من رو هم دعوت کردن که وقتی رفتم گفتن چون شاکی ها زیاد بودن تو دادگاه جا نشدن و دادگاه در نماز خونه تشکیل شده ! وارد نماز خونه که شدم دیدم چه خبره …



یه چند تا شاکی من رو دوره کردن و گفتن ما همه گفتیم قطع ید یا رد اموال تو هم همینو بگو !



گفتم یعنی چی ؟


گفتن یعنی یا هر چی برده بده یا دستش رو قطع کنین !



قبل از من خانمی جلوی میز قاضی قرار گرفت و گفت من اموالم رو میخوام !



وقتی قاضی ازش پرسید تقاضای قطع ید داری یا نه ؟


گفت : اصلا … مگه میشه دست یه ادم رو قطع کرد !



من حاضرم همون اندازه هم که برده بدم تا دستش قطع نشه !



این چه سوالیه ؟



فضای دادگاه سنگین شد !



حسابی جا خوردم و در دلم به اون زن افرین گفتم !



شاید اگر اون زن این حرف رو نمیزد من هم تحت تاثیر اون جو میگفتم قطع ید !



کسی چه میدونه !



افرین بر اون زن و افرین بر هر چه انسانه که نه راضی میشه عضوی قطع بشه و نه سنگی به سری بخوره …
افرین !

 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستم کاری بود بر گوسفندان

بعضی وقتها، بعضی ها برای مجرم بیش از اون بدبختی که اون مجرم بدبختش کرده، دل میسوزونن.
سوراخ دعا که گم میشه همینه...
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستم کاری بود بر گوسفندان

بعضی وقتها، بعضی ها برای مجرم بیش از اون بدبختی که اون مجرم بدبختش کرده، دل میسوزونن.
سوراخ دعا که گم میشه همینه...

اشدا علي الكفار رحما بينهم

مصطفي جان مگه مولا علي (ع) نفرمودند :
لذتي كه در عفو هست در انتقام نيست ؟
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستم کاری بود بر گوسفندان

بعضی وقتها، بعضی ها برای مجرم بیش از اون بدبختی که اون مجرم بدبختش کرده، دل میسوزونن.
سوراخ دعا که گم میشه همینه...

تا حالا به کدومشون راه درست به روش درست نشون داده شده که این حرف رو میزنی؟
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اشدا علي الكفار رحما بينهم

مصطفي جان مگه مولا علي (ع) نفرمودند :
لذتي كه در عفو هست در انتقام نيست ؟
لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب

قصاص حق اون فرد ضرر دیده است، عفو هم حق اون فرد ضرر دیده است.
نمیشه یکیش رو ازش گرفت.
اگر بخشیده، خوب حقشو داشته ببخشه و بخشیده.
اگر نبخشه و قصاص کنه هم، خب حق قصاص داره و خدا این حقو براش قائل شده.

چرا باید فردی که قصاص رو انتخاب میکنه سرزنش کرد؟

تا حالا به کدومشون راه درست به روش درست نشون داده شده که این حرف رو میزنی؟
نمیدونم منظورت چیه، ولی کسی که مشهور به دزد بودنه و حالا مثال قصه بالا بارها دزدی کرده، کارش ار نشون دادن راه درست گذشته.
چرا میخواید مسئولیت خود افرادو از رو دوششون بردارید؟

دزدی کنی مقصر اولش خودتی، بعد عوامل دیگه مقصره.
 

somayeh_63

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرم این مثال خیلی کلیه.....نمیشه واسه همه اینطوری فک کرد.............بعضی از مجرمین رو اصلا نمیشه اسم آدم روشون گذاشت که حالا دلی هم بخواد براشون بسوزه........مثلا بیجه رو نباید اعدام میکردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Similar threads

بالا