داستان ما از آنجا شروع شد
ک پشت شیشه بی جان مانیتور ب هم جان دادیم
با دکمه های سرد کیبورد
دستهای هم را گرفتیم
و گرمایش را حس کردیم
ک پشت شیشه بی جان مانیتور ب هم جان دادیم
با دکمه های سرد کیبورد
دستهای هم را گرفتیم
و گرمایش را حس کردیم

[h=1]arch boy[/h]مهدی جونم تولدت مبــــــــــــــــــــــارک ایشالا تاپیک عروسیت



امروز خورشید درخشانتر است


نسیم زندگی را به پرواز میکشد
و پرنده آواز جدید میسراید
امروز بهاری دیگر است


در میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است
امروز را شادتر خواهم بود
و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد
جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد
تمامی گلها و سبزهها در میهمانی ما خواهند سرود


روزهای زندگی هر روز گوارا باد
26









