تا حالا بختک روت افتاده؟؟ میدونی علتش چیه؟؟؟

Neptune

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w27:

تاپیک که مفید باشه همین میشه ؛ تعداد تشکر ها سر به فلک میزنه ;)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
واي خدا اين تاپيك رو خوندم ياد يه چيزي افتادم. البته ربطي به بختك نداره. اما ديم حرف جن ايناست گفتم براتون تعريف كنم.
زن داداشم همشهريمون نيست. اينه كه هر ازگاهي ميره شهر خودشون خونه باباش اينا. و خب داداشم به خاطر كارش نميره و بالطبع تو خونه تنها ميمونه.
پارسال يه شبي كه داداشم تو خونه تنها بوده، و شب بوده و خواب بوده، يه صدايي ميشنوه كه ميگه پاشو چقد ميخوابي؟ داداشم چشاشو باز ميكنه دوباره ميخوابه. باز دوباره حس ميكنه پايين پاش وايساده ميگه پاشو با تواما.
داداشم محل نميزاره باز ميخوابه.
يهو از تو حموم صداي آب ميشنوه. سريع پا ميشه ميره طرف حموم باز چيزي نميبينه مياد ميخوابه.
اين بار يهو سرش داد ميزنه ميگه: مگه با تو نيستم پاشو ديگه...
اين بار ديگه داداشم بيچاره زهره ترك ميشه. خودش ميگه مثل بيد ميلرزيده. ميگه خدايا اين موقع شب به چيكار كنم. زنگ ميزنه به دوستش، حالا دوستشم تو يه شهر ديگه با دوساعت فاصله هستش. دوستش باهاش شروع ميكنه حرف زدن از همونجا همينطور باهاش حرف ميزنه تا برسه بهش.
دوستش بهش ميگه چون قبلا سر خودم اومده بوده ميدونستم چه حالي داري به خاطر اين سعي كردم باهات حرف بزنم.

وااااي خدا الان داشتم مينوشتم مو به تنم سيخ شد. داداشم اين موضوع رو تا مدتها از خانومش پنهان ميكنه.

براي اينكه اسپم نكرده باشم در مورد بختك هم بگم تو خوابگاه يه بار اينطوري شدم كه حس ميكردم يه صفحه بزرگ از بالا داره مياد رو سينم.
ولي بيشتر تو اتوبوس اين حالت بهم دست ميده. موقعي كه خواب ميرم بعد كه بيدار ميشم هركاري كه ميكنم نميتونم سرم رو كه افتاده رو گردنم بلند كنم. خيلي حس بديه. تنها چيزي كه تو اون لحظه حس ميكنم اينه كه نميتونم حركت كنم.
 

russell

مدیر بازنشسته
آهان
حالا وایسین بگم چه حالتهایی برام پیش میومد .:lol:

ام اول اینکه حس میکردم یک نفر از روبروی تختم که میشد در اتاق ، میاد کنار تختم . بعد میرفت بالای سرم ...
یکسری که احساس کردم یه دستی اومد زیر موهام و روی گوشم ... اینسری به زور تونستم بیدار شم و بعدش هم خوب جیغ زدم ...:whistle:

یک بار دیگه دوباره به همین نحو .. اومدن بالای سرم و این دفعه دم گوشم پچ پچ میکردن و یه چیزایی بهم میگفتم .. صدای یکیشون خیلی ترسناک بود ... این دفعه هر چقدر ترای میکردم اسم هیچکدوم از هم اتاقیامو یادم نمیومد .. بعد از کلی تلاش اسم یکیشون رو زبونم اومد و من هم صداش کردم : آزاده .. آزاده ... !:w22::w04:

یک سری هم بغل گوشم صدای ترکه میومد ... :cry:
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
میسی
منم چن هفته پیش اینجور شدم ولی داشتم خواب جن میدیدم که این اتفاق افتاد
 

ayhann

اخراجی موقت
من هر چند ماه یه بار اینطوری میشم.
بعضی وقتا تا صبح طول میکشه .یعنی بیدار که میشم و دوباره میخوابم شروع میشه.....
ولی خیلی حال میده.ه حس عجیبی داره
 

ayhann

اخراجی موقت
واي خدا اين تاپيك رو خوندم ياد يه چيزي افتادم. البته ربطي به بختك نداره. اما ديم حرف جن ايناست گفتم براتون تعريف كنم.
زن داداشم همشهريمون نيست. اينه كه هر ازگاهي ميره شهر خودشون خونه باباش اينا. و خب داداشم به خاطر كارش نميره و بالطبع تو خونه تنها ميمونه.
پارسال يه شبي كه داداشم تو خونه تنها بوده، و شب بوده و خواب بوده، يه صدايي ميشنوه كه ميگه پاشو چقد ميخوابي؟ داداشم چشاشو باز ميكنه دوباره ميخوابه. باز دوباره حس ميكنه پايين پاش وايساده ميگه پاشو با تواما.
داداشم محل نميزاره باز ميخوابه.
يهو از تو حموم صداي آب ميشنوه. سريع پا ميشه ميره طرف حموم باز چيزي نميبينه مياد ميخوابه.
اين بار يهو سرش داد ميزنه ميگه: مگه با تو نيستم پاشو ديگه...
اين بار ديگه داداشم بيچاره زهره ترك ميشه. خودش ميگه مثل بيد ميلرزيده. ميگه خدايا اين موقع شب به چيكار كنم. زنگ ميزنه به دوستش، حالا دوستشم تو يه شهر ديگه با دوساعت فاصله هستش. دوستش باهاش شروع ميكنه حرف زدن از همونجا همينطور باهاش حرف ميزنه تا برسه بهش.
دوستش بهش ميگه چون قبلا سر خودم اومده بوده ميدونستم چه حالي داري به خاطر اين سعي كردم باهات حرف بزنم.

وااااي خدا الان داشتم مينوشتم مو به تنم سيخ شد. داداشم اين موضوع رو تا مدتها از خانومش پنهان ميكنه.

براي اينكه اسپم نكرده باشم در مورد بختك هم بگم تو خوابگاه يه بار اينطوري شدم كه حس ميكردم يه صفحه بزرگ از بالا داره مياد رو سينم.
ولي بيشتر تو اتوبوس اين حالت بهم دست ميده. موقعي كه خواب ميرم بعد كه بيدار ميشم هركاري كه ميكنم نميتونم سرم رو كه افتاده رو گردنم بلند كنم. خيلي حس بديه. تنها چيزي كه تو اون لحظه حس ميكنم اينه كه نميتونم حركت كنم.


چند شب پیش تو اتاقم خوابیده بودم یه هو با صدای 3تارم بیدار شدم.
انگار یکی محکم رو سیم do مضراب زده بود.ولی هیشکی تو اتاق نبود.
:cry::cry::cry:
 

sadrakhan1980

عضو جدید
برای منم یه زمانی زیاد پیش میومد
ولی الان دیگه خیلی کم شده
همیشه می ترسیدم که خیلی طولانی بشه و چند ساعت همونطور بمونم ولی همیشه بیشتر از چند ثانیه طول نمیکشه
خودم فکر میکردم که در اون حالت مخچه که ماهیچه هارو کنترل میکنه از کار می افته
حالا فهمیدم دلیلش چیه
خیلی ممنون از تاپیک مفیدتون
 

s.ferdows

عضو جدید
کاربر ممتاز
فلج خواب (sleep paralysis) به حالت ناتواني در انجام حرکات ارادي حين خواب اطلاق مي شـود. فلج خواب يـک تـجربـه ي دلــهره آور و هراس انگيز مي بـاشد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بيدار شـدن از خـواب و يـا در مـوارد نـادر هنگام به خـواب رفتن رخ مي دهد.
فلج خواب از چند ثانيه تا چـند دقيـقه بـه طـول مي انجامد. 25 تا 30 درصد جـمعيت کشـور، حـداقل يک بار در طول زندگي خود اخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه کرده اند.
فلج خواب مي تواند در هر سني رخ دهد.

علايم فلج خواب:
1) ناتواني در حرکت دادن تنه، دست ها و پاها و صحبت کردن (فرد از فرط ترس مي خواهد فرياد بکشد و براي بيدار شدن تقلا مي کند، اما گويي تلاش وي بي نتيجه است)
2) فلج تمام و يا بخشي از عضلات بدن
3) احساس خفگي و مرگ (گويي، چيزي روي قفسه سينه ي شما قرار گرفته است)
4) وحشت زدگي و اضطراب.
5) توهمات خواب (hypnagogic hallucinations): به توهمات شنيداري، ديداري و لمسي رويا مانند اطلاق مي شود، مانند احساس حضور يک انسان ديگر در اتاق، احساس فشار بر روي قفسه سينه، ديدن سايه ي افراد، ديدن منبع نوراني، شنيدن صداي افراد، شنيدن صداي قدم هايي که نزديک مي شوند، ديدن شبح، احساس خروج روح از بدن، احساس شناور شدن در هوا، شنيدن صداي باز و بسته شدن درها.

تصورات غلط نسبت به فلج خواب يا بختک:
آزار و اذيت توسط جن، شيطان، ديو و يا موجودات ماوراي زميني، و يا اشتباه گرفتن آن با تجربه خروج روح از بدن.

علل ايجاد فلج خواب:
عوامل ژنتيکي، اضطراب و استرس، اختلال هراس و اختلال در نظم خواب .

مکانيسم ايجاد فلج خواب:
در طي خواب در مرحله ي حرکات سريع چشم (REM)، يعني مرحله اي که فرد خواب (رويا) مي بيند، مغز انتقال پيام هاي عصبي به سوي عضلات اسکلتي (به استثناي عضله ديافراگم و عضلات چشم) را متوقف مي سازد، تا شما روياهاي خود را برون ريزي نکنيد (يعني مثلا وقتي در خواب مي بيند مي دويد، از رختخواب بلند نشويد و شروع به دويدن نکنيد).
هنگامي که شما قصد داريد از خواب بيدار شويد، مغز مجدداً کنترل عضلات را
به دست مي گيرد. اما گاهي اوقات، قبل از اينکه مغز کنترل عضلات اسکلتي
را به دست گيرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، شما هوشياري خود
را باز مي يابيد که نتيجه ي آن احساس ترس آور فلج بودن بدنتان خواهد بود.


نقطه ي مقابل اين عارضه زماني است که برخي افراد هنگام ديدن رويا، دست ها و پاهاي خود را تکان مي دهند و يا در موارد شديد تر دچار خوابگردي(راه رفتن در حين خواب) مي شوند.

چه چيزهايي احتمال تکرار فلج خواب را افزايش مي دهند:
1) کساني که به طور طاق باز و به پشت مي خوابند، بيشتر به فلج خواب دچار مي شوند


چرا همیشه به دنبال پیدا کردن دلیل فقط منطقی و علمی برای اتفاقات زندگی هستیم

نماز می خونیم دلیل منطقی می خوایم رویای صادقه می بینیم به دنبال اثبات علمیش هستیم خدا را می پرستیم اگر عقل اثباتش کنه آخرت رو قبول داریم اگر منطق بگه و ...

نمی گم دلایل عقلی و منطقی رد میشه اتفاقا خدا گفته اول تدبر کنید بعد انتخاب کنید ولی این دلیل نمیشه که عوامل ماوراطبیعه یا فطری رو کنار بزنیم
 
کاش اگه واقعا جن بود میشد ما هم رو جن بیفتیمو حالشو بگیریم و به این حرف و حدیثای مادر بزرگی پایان بدیم!
ممنون از مطلب بسیار مفیدت:gol:
 

javadilani

عضو جدید
واي خدا من هر وقت تنها مي خوابم اينطور ميشم حتي ظهرا هم واسه مدت كوتاه اينطور ميشم.
نميدونم چيكار كنم.؟؟؟
خونه هم كه ميرم بايد پيش مامان بابا بخوابم.
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
ممنون از تایپیک مفیدتون.
 

belfi_mnm

عضو جدید
سلام ممنون از تاپیکتون
من بیشتر وقتها این اتفاق برام می افته
چندسال پیش که بعضی شبا یکی که لباس سیاه تنش بود رو میدیدم اونم دمدمای ساعت 3یا 4 که می اومد نیشگونم میگرفت اونم وحشتناک اونقدر می ترسیدم و هی سوره ناس میخاستم بخوندم(عادت دارم همیشه هرلحظه وحشت قران بخونم یا اسم خدارو بیارم) امانمیشد تا اینکه یهو صدای اذان میشنیدم و دهنم باز میشد واسه صلوات دادن.چندین بار اینجور می شدم وصبح فرداش دستم واقعا درد میکرد.یکی از دوستانم میگفت اتاقت سنگینه.درست می گفت انگار.چون تا اتاقمو عوض کردم بهترشدم.اما الانا بیشتروقتا خواب خوبی ندارم .همین چندشبه پیش چنان توخواب اما حس بیداری داشتم وچنان ترسیده بودم که داد می زدم اما صدام درنمی اومد اونقدرترس داشتم که مادرمو صدا می زدم اخرش صدای ضعیفی تونستم ازخودم دربیارم وپاشم:cry:
شبا یه صداهاییم حس می کنم
یعنی باید چکار کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا سخته برام...
 

Silen

عضو جدید
آره واسه منم اتفاق افتاده خیلیییییییییییییییییییی وحشتناکه:cry:
 

سایرس

عضو جدید
دقیقا چن وقت پیش برامنم اتفاق افتاد‏!
وای خیلی ترسیدم وحشتناک بود‏!‏
مرسی از اطلاعات مفیدتون دوست عزیز
 

ahmad 7

عضو جدید
سلام.این حالت هر شب توی ماه رمضون واسم اتفاق میفته ....به حق چیزای نشنیده.....چقدم بده آدم یک لحظه میمیره و زنده میشه
 

memar_w

عضو جدید
منم 2 بار اینجوری شدم ایشالا دیگه تکرار نشه چون خیلی میترسم بد حالتیه
 

Miss World

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این که چیزی نیست. مادر بزرگ من میگفت اگر در این حالت دستت رو از زیر پتو بیاری بیرون و دماغ بختک رو بگیری بهت یه گردن بند میده. :surprised:

وای خدا جقد خندیدم:biggrin:
منم شنیده بودم جن و پری ادمو اذیت میکنن
بهم میگفتن هر وقت اینطوری شدی یه بسم ا... بگو تا جن بره و اذیتت نکنه
 

رويای ماه

عضو جدید
خداروشكر فقط يبار اين طوري شدم ...اينقدر بد جور بود كه حتي حاظر نيستم بيشتر توضيح بدم
اميدوارم براي كسي پيش نياد چون دقيقا مرگ مياد جلو چشمات اگه شدتش زياد باشه...
 
بالا