بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
خداییش کوچولو ما اخرش نفهمیدیم شما منصور خانید یا منصوره جونید /:surprised:
دوستان ماهم بریم فردا کلاس تربیت بدنی داریم
هنوز کوفتگی هفته گذشته از تنمون در نیومده خدا بگم این استادهای تربیت بدنی رو چیکار کنه که ما رو کشتند .دوستان التماس دعا داریم بای :w21:
شبت خوش باشه و خوابهای پفکی ببینی;)

چجوري كفتم مگه؟
نه پسرم
اسمم اشتباهي شده
شما چي؟
;)

بله بله !!پسری؟!؟؟!!وایسا بغل دیوار ببینم!!میخوام قدت رو سانت بزنم چیزی نیست!!:D
چرا هیچ کس پذیرایی نمیکنه امشب؟
بفرمایید

دستت درد نکنه عزیزم:gol::D
دوستان بازم ميگم من دخترم
ديگه هم بايد برم
شب خوش
و به اميد ديدار
باي
شبت خوش باشه
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه ... ( این سلامو با لحن بهزاد تو دلنوازان بخونین ... :D)
خوبین؟
چه خبر؟
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام بر همگی
ایشالله که خوب باشید
دیدم سر پذیرایی دعواست
اومدم داخل
بفرمایین

چون واسه فردام مشق دارم امشب نمی مونم خیلی
شب همگی خوش از kachal هم ممنون اون داستان بور واقعا جالب بود :gol:
شب خوش
سلام، شب خوش
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
نه جان شما دخترم:(:(
آخی!!خب از اول بوگو دیگه!!اینجا پسرا رو پودر میکنن دختر!!بیا این ور!!بیا تو سنگر!!:D
سلام بر همگی
ایشالله که خوب باشید
دیدم سر پذیرایی دعواست
اومدم داخل
بفرمایین

چون واسه فردام مشق دارم امشب نمی مونم خیلی
شب همگی خوش از kachal هم ممنون اون داستان بور واقعا جالب بود :gol:
شب خوش
به به!!دستتون درد نکنه!!خیلی زحمت کشیدید:D:gol: شبتون خوش
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
نامه مامان غضنفر به غضنفر

نامه مامان غضنفر به غضنفر

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند، آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند
وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان

آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ، دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

گضنفر جان، آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم

پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800، 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا، چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه

ببخشيد معطل شدي. جعفر خان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت

ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره، اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي

اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي

راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد! شرمنده

همين ديگه .. خبر جديدي نيست
قربانت .. مادرت

راستي: گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
دعوا كجا بود! موش ندوان:d
زود برو مشقاتو بنويس:w02:
شبت پر ستاره:gol:
مشقم خیلیه دوتا گزارش کار + یه امتحان خفن :cry:
ولی این آزمایشاتم جواب نمی ده گفتم بیام اینجا هم یه روحیه بگیرم هم یه سلامی کرده باشم به همه :gol:

سلام به همه ... ( این سلامو با لحن بهزاد تو دلنوازان بخونین ... :D)
خوبین؟
چه خبر؟
سلام خوبین امشب که مثل اون شب ناراحت نیستین که انشالله :smile:
سلام خواستم سلام خداحافظی با هم بکنم دلم نیومد :redface:
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه ... ( این سلامو با لحن بهزاد تو دلنوازان بخونین ... :D)
خوبین؟
چه خبر؟
اين دفعه دقت مي كنم ببينم چه جوري سلام مي كنه:d
سلام
خوبيم خوبي؟
خبري نيست جز اينكه آرام هواي پودر كردن به سرش زده:w02:
از کجا بیارم آخه؟
من نمي دونم من اتمسفر مي خوام:w02:
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشقم خیلیه دوتا گزارش کار + یه امتحان خفن :cry:
ولی این آزمایشاتم جواب نمی ده گفتم بیام اینجا هم یه روحیه بگیرم هم یه سلامی کرده باشم به همه :gol:
خب براي اينكه بيشتر روحيه بگيري بيشتر پذيرايي كن:d
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
یک آدم خوش شانس!

یک آدم خوش شانس!

از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.

از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است. هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند. هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد. هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا كرده بودم حسابي تشكر مي كرد. بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!
يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما و الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.

از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است. هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند. هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد. هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا كرده بودم حسابي تشكر مي كرد. بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!
يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما و الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟
:surprised:سراسرش سواله
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلامت باشی ...
مرسی، شکر خدا، البته اگه بعضیا بذارن ... :)
بعضیا یعنی کی؟؟تونه خدا منم توی اونا هستم؟؟:D
اين دفعه دقت مي كنم ببينم چه جوري سلام مي كنه:d
سلام
خوبيم خوبي؟
خبري نيست جز اينكه آرام هواي پودر كردن به سرش زده:w02:

من نمي دونم من اتمسفر مي خوام:w02:
آرام که همیشه هوای پودر کردن داره!!یه لحظه از من کی جدا بوده این هوا؟!؟
سلام (به لحن زن بهزاد در همون سريال آب دوغ خياركي!)

تو هم یه بار دیگه بگو!!نشنیدم!:biggrin: امروز چرا همه برعکس جنسیت خودشون حرف میزنن!!مشکوکین ها
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوب پس تا آقا حمید نیستن بفرمایین شیرینی


اینم شکلات



اینم آجیل


دیگه این دفه واقعا شب خوش
چون دیگه تا 6 هم که می خوام از در برم بیرون کارام تموم نمی شه :D
ممنون از همگی
شبتون پر ستاره
کم و کاستی هم بود به بزرگواریه خودتون ببخشید :gol:
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.

از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است. هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند. هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد. هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا كرده بودم حسابي تشكر مي كرد. بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!
يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما و الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟
این استاده شام زیاد نخورده بوده ؟ :surprised:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشقم خیلیه دوتا گزارش کار + یه امتحان خفن :cry:
ولی این آزمایشاتم جواب نمی ده گفتم بیام اینجا هم یه روحیه بگیرم هم یه سلامی کرده باشم به همه :gol:


سلام خوبین امشب که مثل اون شب ناراحت نیستین که انشالله :smile:

سلام خواستم سلام خداحافظی با هم بکنم دلم نیومد :redface:
سلام
نه خداروشکر ...

اين دفعه دقت مي كنم ببينم چه جوري سلام مي كنه:d
سلام
خوبيم خوبي؟
خبري نيست جز اينكه آرام هواي پودر كردن به سرش زده:w02:

من نمي دونم من اتمسفر مي خوام:w02:
حتما اینکارو بکن ... :D
مرسی، شکر خدا ...
خب آرام همیشه از این توهمات داره، اشکال نداره خوب میشه بالاخره، ایشالا که شفا میده خود خدا ... :D

سلام (به لحن زن بهزاد در همون سريال آب دوغ خياركي!)
علیک بازم به لحن همون بهزاد ... :D

من ندیدم چه جوری سلام میکنه..یه بار دیگه بگو:biggrin:
تو اشکالی داره، شما معذوری کلا ... :D
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضیا یعنی کی؟؟تونه خدا منم توی اونا هستم؟؟:D

آرام که همیشه هوای پودر کردن داره!!یه لحظه از من کی جدا بوده این هوا؟!؟

تو هم یه بار دیگه بگو!!نشنیدم!:biggrin: امروز چرا همه برعکس جنسیت خودشون حرف میزنن!!مشکوکین ها
آرام جونم .فرمانده ی گل در چه حالی ؟ کمک نمیخوای ؟
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه میارم حتما
شب همگی خوش، خدانگهدار
شبت پر ستاره:gol:
آرام که همیشه هوای پودر کردن داره!!یه لحظه از من کی جدا بوده این هوا؟!؟

تو هم یه بار دیگه بگو!!نشنیدم!:biggrin: امروز چرا همه برعکس جنسیت خودشون حرف میزنن!!مشکوکین ها
نمي دونم والا! راست ميگيا! تو از همين هوا تنفس مي كني:d
الان فهميدم لحنش چه جوريه:thumbsup2:
يه بار ديگه بگو محمد صادق :w02:
خوب پس تا آقا حمید نیستن بفرمایین شیرینی


اینم شکلات



اینم آجیل


دیگه این دفه واقعا شب خوش
چون دیگه تا 6 هم که می خوام از در برم بیرون کارام تموم نمی شه :D
ممنون از همگی
شبتون پر ستاره
کم و کاستی هم بود به بزرگواریه خودتون ببخشید :gol:
:w27:
خيلي روحيه گرفتي نه؟:d
تا 6 بيداري؟ بعد روز خوابيده بودي؟:surprised:
واقعاً جغديا:w15:
شبت پر ستاره:gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.

از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است. هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند. هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد. هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا كرده بودم حسابي تشكر مي كرد. بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!
يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما و الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟
:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: گنجشک این داستان هات خیلی بامزه ن..یه امشب تو رو میذارم زنده باشی.:D:gol:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اگه زن مي گيريد، اين ريختي بگيريد

اگه زن مي گيريد، اين ريختي بگيريد

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی


پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم


پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است


پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است


***************************

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:


پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم


بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند


پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است


بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است


************************

بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود


پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم


مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!


پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!


مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد


***********************

و معامله به این ترتیب انجام می شود ................


نتیجه اخلاقی:


حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید


چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید!
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه میارم حتما
شب همگی خوش، خدانگهدار
شبت بخیر و خوشی ... :gol:

خوب پس تا آقا حمید نیستن بفرمایین شیرینی


اینم شکلات



اینم آجیل


دیگه این دفه واقعا شب خوش
چون دیگه تا 6 هم که می خوام از در برم بیرون کارام تموم نمی شه :D
ممنون از همگی
شبتون پر ستاره
کم و کاستی هم بود به بزرگواریه خودتون ببخشید :gol:
شب شما هم بخیر ...:gol:
دمتم گرم، ترکوندی ها ...:D
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خيلي روحيه گرفتي نه؟:d
تا 6 بيداري؟ بعد روز خوابيده بودي؟:surprised:
واقعاً جغديا:w15:
شبت پر ستاره:gol:
وایییییییی هی می خوام برما نمی شه حسه جواب دادنم نمی ذاره :w00::w06:
اآره خیلی الان یکی از مدارام جواب داد :w11:
روزا می رم دانشگاه :w12::w08:
فردا هم 6 می زنم از در بیرون که به سرویس برسم برم دانشگاه :w10:
دیگه این دفعه واقعا شب بخیر :whistle::w05:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
ترك سيگار به سبك آرامش!

ترك سيگار به سبك آرامش!

ز زبان خانومي که شوهرشو ترک داده : من بعد از خوندن صحبتهاي معاون سلامت تصميم به وادار كردن شوهرم به ترك سيگار كردم و بسرعت برگه اي برداشتم و مطالب زير رو در اون نوشتم و به در يخچال چسبوندم.
از امروز تصميم گرفتم تو رو به ترك سيگار وادار كنم و به همين خاطر قوانين زير از همين الآن در خانه لازم الاجرا مي باشد:

- قانون شماره 1: هر روزي كه لباسهات بوي سيگار بده به يكي از مجازاتهاي زير (البته به انتخاب خودت) محكوم مي شوي:
1- شستن ظرفهاي ناهار و شام
2- خوردن هفت هشت ضربه ملاقه به سرت
3- دعوت مامانم اينا و داداشم اينا براي صرف ناهار(كه به احتمال 99 درصد براي صرف شام هم مي مونند!)
تبصره: البته مورد شماره 1 انحرافيه و نمي توني اون رو انتخاب كني، چون تو اين كار رو نه به عنوان مجازات بلكه به اين خاطر كه وظيفه ات است هر روز انجام مي دي!!

- قانون شماره 2: اگه توي جيبت كبريت يا سيگار پيدا كنم، يكي از چهار عمل زير رو باز هم به انتخاب خودت عملي مي كنم:
1- قهر مي كنم مي رم خونه مامانم اينا و بعد ده روز و پس از يه عالمه منت كشي برمي گردم خونه.
2- يك گردنبند، دستبند، النگو و يا يك مورد مشابه اينا به انتخاب خودم بايد برام بخري!!
3- خودت بگو با ملاقه بزنم يا كفگير؟!
4- با همون كبريت و به كمك مقداري مواد آتش زا تنبيهت مي كنم.

تبصره: خودت مي دوني من از اين سوسول بازيها خوشم نمي آد پس گزينه اول منتفيه، ديگه هم حوصله زدن با ملاقه تو سرت رو ندارم، چون همه ملاقه ها و كفگيرام كج و كنجول شدن و ديگه حيفم مي آد وسايل آشپزخونه رو خراب كنم، گزينه آخري هم وجداني خيلي خشونت داره و به علت اين كه بچه مون هفت سالشه و ديدن اين صحنه ها براي بچه هاي زير 12 سال مناسب نيست اين گزينه رو هم نمي توني انتخاب كني، پس فقط مي مونه گزينه دوم ...!!

- قانون شماره 3: در صورتي كه يقين حاصل كنم سيگار رو ترك كردي، مي توني يكي از موارد زير رو به عنوان جايزه انتخاب كني:
1- به مدت 24 ساعت از شستن ظرف، لباس و... هرگونه انجام كار در خانه معاف باشي.
2- به عنوان تلافي اين چند سال و چند هزار ضربه ملاقه، تو هم يك بار با ملاقه بزني تو سرم!
تبصره: گزينه اول الكيه و نمي توني انتخابش كني، چون مي ترسم بد عادت بشي و تنبل و تن پرور بار بيآي!!
اگه هم جرأت داري گزينه دوم رو انتخاب كن!!
''با تشكر، همسر مهربان و دلسوزت''
- بازم همون خانومه: شوهرم بعد يك هفته به اين نتيجه رسيد به نفعشه سيگار رو ترك كنه! (چون با سر بانداژ شده بايد از خونه بيرون مي رفت و جيبش شده بود پر چک برگشتي
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام
نه خداروشکر ...


حتما اینکارو بکن ... :D
مرسی، شکر خدا ...
خب آرام همیشه از این توهمات داره، اشکال نداره خوب میشه بالاخره، ایشالا که شفا میده خود خدا ... :D


علیک بازم به لحن همون بهزاد ... :D


تو اشکالی داره، شما معذوری کلا ... :D
خودت در توهمی!!باز اومدی من پودرت کنم!؟؟!آقا من هینجا اعلام میکنم این پودرش نامرغوبه ها!!این رو من پودر نمیکنم!!:w00:
آرام جونم .فرمانده ی گل در چه حالی ؟ کمک نمیخوای ؟
ای به قربون ژنرال گلم برم من!!فدای تو من بشم..شبت بخیر باشه عسلم...خوبی نازنینم؟ماچ ماچ ماچ(الان اینا از حسادت میترکن):w25:
 

Similar threads

بالا