مشکلات من
بیکاری
تنبلی
تنهایی
نیاز ****
پول کلان میخوام که ندارم
آرامش
تیپ و قیافه و هیکل خوب میخوام که ندارم
چیزی از قلم ننداختین ؟؟
مشکلات من
بیکاری
تنبلی
تنهایی
نیاز ****
پول کلان میخوام که ندارم
آرامش
تیپ و قیافه و هیکل خوب میخوام که ندارم
چیزی از قلم ننداختین ؟؟
سلام با اجازه اساتید من برم منبرچند ماهی هست که ازدواج کردمو اومدم ی شهری که یک ساعتی با زادگاهم فاصله داره ...شاید خنده دار باشه اما تو این چن ماه ...تا سر کوچه هم تنها نرفتم ....نه این که همسرم مشکلی داشته باشه ...نه ...خودم نتونستم ...با این که 4 سال 2300 کیلومتری شهرم درس خوندم ...اما نمی دونم جرا..این قدر کم آوردم اینجا....کم حرف شدم ....یکنواختی زندگیم ....داره غوغا می کنه ....به محض اینکه هم تنها می شم ....اشکم لب مشکم می شه .... تا دو سه روز می تونم به خودم روحیه بدم ....اما بعداز اون دیگه نه ......دوستانو اساتید محترم ...به داد برسید ....!!!
مشکلات من
بیکاری
تنبلی
تنهایی
نیاز ****
پول کلان میخوام که ندارم
آرامش
تیپ و قیافه و هیکل خوب میخوام که ندارم
سلام به همه ی دوستان.خیلی وقت بود ندیده بودمتون .
مشکل من رو اگه بتونین بهش رسیدگی کنین خیلی ممنون میشم.ولی خدایی جواب سرسری و بی منطق ندین!!!
دوس ندارم عرفانی و روانشناسانه حرف بزنین!!!
فقط دوس دارم نظرای شخصی و عقاید شخصیتونو بگین تا من بتونم خودمو با نظرات شما مقایسه کنم و بعد جمع بندی کنم !
مشکل من سخت گیری سر قضیه ی دختر و پیدا کردن دختر مناسبه!!!اصن منظورم ظاهر نیست!!!ظاهر دختر تا حدی باشه که خوشم بیاد همین.توقعم بالا نیست!!!در حد تیلور سویفت باشه !!نه شوخی بود در حدی که بدم نیاد.
باطن بیشتر برام مهمه.راستش من حتی ببینم دختری الکی وایساده بوده با پسری حرف زده بوده از چشمم میره!!!بدونم دختری با پسری دوست بوده حالا نه دوست پسر و دوست دختری!!مثلا بدونم با پسری آشنا بوده و اسمس فقط در حد تبریک عید و این چیزا هم از چشمم میره!!!!
دوس دارم یه دختر معصوم و نجیب و پاک و سر به زیر گیرم بیاد!!!نیست!هرکسی رو بهم معرفی میکنن خیلی راحت ردش میکنم و اصن به مراحل بعدی شناخت هم نمیرسم!!!
خیلی سخت گیرم!همینم بگم که خودمم همینطورم همیشه به خودم سخت گرفتم!مثلا هرجا میرم حتی به دخترا نگاه هم نمیکنم و دوس دارم یکی مثه خودم گیرم بیاد!
ممنون میشم نظر بدین
مشکلم تنها و تنها نداشتن کار مناسبه همین...
من از خدا فقط همینو میخوام...
اومدم جواب بدم دیدم نوشتی دانشجو شهرستان بودی...خب حس غربت بد چیزیه منم تجربش کردم اما فکر می کنم این احساسی که داری طبیعیه تا یه حدودی مخصوصا برا خانما اولای ازدواجچند ماهی هست که ازدواج کردمو اومدم ی شهری که یک ساعتی با زادگاهم فاصله داره ...شاید خنده دار باشه اما تو این چن ماه ...تا سر کوچه هم تنها نرفتم ....نه این که همسرم مشکلی داشته باشه ...نه ...خودم نتونستم ...با این که 4 سال 2300 کیلومتری شهرم درس خوندم ...اما نمی دونم جرا..این قدر کم آوردم اینجا....کم حرف شدم ....یکنواختی زندگیم ....داره غوغا می کنه ....به محض اینکه هم تنها می شم ....اشکم لب مشکم می شه .... تا دو سه روز می تونم به خودم روحیه بدم ....اما بعداز اون دیگه نه ......دوستانو اساتید محترم ...به داد برسید ....!!!
man kheyli tu daram
hanuzam ba bacheha mese ghablam
hata dustaye jadidam peyda kardam
vali hichki nemidune daranam che khabare!!!!1
man vali reshtamo dust daram
faghat sangini darsa bishtar afsordam karde
shode hes konid adame pokhtetari shodid vali bejash shadihatuno az dast dadid
engar kudake darunamo faramush kardam
fek konam daghighan in moshkelameee
سلام به همه ی دوستان.خیلی وقت بود ندیده بودمتون .
مشکل من رو اگه بتونین بهش رسیدگی کنین خیلی ممنون میشم.ولی خدایی جواب سرسری و بی منطق ندین!!!
دوس ندارم عرفانی و روانشناسانه حرف بزنین!!!
فقط دوس دارم نظرای شخصی و عقاید شخصیتونو بگین تا من بتونم خودمو با نظرات شما مقایسه کنم و بعد جمع بندی کنم !
مشکل من سخت گیری سر قضیه ی دختر و پیدا کردن دختر مناسبه!!!اصن منظورم ظاهر نیست!!!ظاهر دختر تا حدی باشه که خوشم بیاد همین.توقعم بالا نیست!!!در حد تیلور سویفت باشه !!نه شوخی بود در حدی که بدم نیاد.
باطن بیشتر برام مهمه.راستش من حتی ببینم دختری الکی وایساده بوده با پسری حرف زده بوده از چشمم میره!!!بدونم دختری با پسری دوست بوده حالا نه دوست پسر و دوست دختری!!مثلا بدونم با پسری آشنا بوده و اسمس فقط در حد تبریک عید و این چیزا هم از چشمم میره!!!!
دوس دارم یه دختر معصوم و نجیب و پاک و سر به زیر گیرم بیاد!!!نیست!هرکسی رو بهم معرفی میکنن خیلی راحت ردش میکنم و اصن به مراحل بعدی شناخت هم نمیرسم!!!
خیلی سخت گیرم!همینم بگم که خودمم همینطورم همیشه به خودم سخت گرفتم!مثلا هرجا میرم حتی به دخترا نگاه هم نمیکنم و دوس دارم یکی مثه خودم گیرم بیاد!
ممنون میشم نظر بدین
بچه ها به منم یه پیشنهاد بدین بی زحمت :دی
راستش من بین دوراهی کار و ازدواج گیر کردم....
من از بچگی به هر چی میخواستم رسیدم ، هیچ کم و کسری تو زندگیم نداشتم خداروشکر ...
برا کنکورم کلی زحمت کشید ، رشته مورد علاقم قبول شدم و الان درسم در شرف تموم شدنه ... چند تا واحد دارم فقط.... دوست ندارم بعد این همه درس خوندن بشینم گوشه خونه مدرکمو نگا کنم...
من توی یه شهر دیگه درس میخوندم -توی مرکز استانمون، توی دوران دانشجوییم علی رغم اینکه خواستگارای نسبتا خوبی داشتم ولی چون به نظرم زود بود و به خاطر فاصله حدود 4 ساعتی شهرمون از شهر محل تحصیلم تصمیم گرفتم دوران دانشجوییم ازدواج نکنم ...
به خاطر علاقه به رشتم و کار کردن حتی این تابستون هم کلا درگیر یادگیری بودم و توی شهر خودم چون شهرستان هست اونقدر که دوست دارم نمیتونم از نظر کاری پیشرفت کنم ....میخوام این ترم آخری برم توی شهر محل تحصیلم برای کار....
راستش تازگیا توی یه شرکت شرایط مورد علاقمو دیدم برای کار و قراره حدود یه ماه دیگه برای مصاحبه برم اونجا ...(دعا کنید قبول شم ) شرایط کاریش تا اونجا که شنیدم خیلی نزدیک به علایق منه و حتی گفتن اگه توی مصاحبه پذیرفته شم و بعد یه مدت تواناییهای خودمو نشون بدم حتی نمایندگی اون شرکت رو به من میدن که تو شهرستان نمایندگیشو بزنم و دورادور همکارشون باشم ...
اما مشکل من اینه که در شهرهای کوچیک سن ازدواج یه چیز تعریف شده ای هست .. یعنی تا یه سنی خواستگار خوب میاد برا دختر ... اینجا حدودا تا 25 و من الان 23 سال دارم ...و الان هم من دختر دم بخت فامیلم و گیره همه رو منه :||||
اگه بخوام توی یه شهر دیگه فعالیت کنم و یه مدت اونجا باشم مسلما خواستگارامو از دست میدم چون دوست ندارم خودم یه جا باشم به خاطر کارم ، و شوهرم یه جا دیگه!ا و یه مدت باید قید ازدواجو بزنم ..
اگر بخوام قید کار رو بزنم اینجا معلوم نیست تا سال دیگه ازدواج کنم چون خودم و خونوادم خیلی سخت گیریم در یه سری مسائل!
اصن موندم قید کار رو بزنم و شهر خودمون بمونم یا تا بهمن که درسم تموم میشه برم سرکار و فعلا والدین محترم تا بهمن که درس دارم هنوز، اجازه کار دادن و بعدش نه!!(یعنی یه جورایی کارمم نمیدونم بتونم ادامه بدم یا نه-چون ادامش بستگی به نظر بابام داره )
البته من توی خونه بابام هییچ نیاز مالی ندارم ... هرچی بخوام فراهمه ... اما دوست دارم کار کنم و درآمدی برا خودم داشته باشم ... شما جای من باشید چیکار میکنید؟؟
آخه اینم شد مشکل؟! مشکل تازه بعد از ازدواج بدلایل مختلف درست میشه.
بهترین کار ظاهرا همینه "تا بهمن که درسم تموم میشه برم سرکار و فعلا والدین محترم تا بهمن که درس دارم هنوز، اجازه کار دادن"
منم تقریبا مشکلاتم شبیه شماست به جز چخارمی و آخری....از همه مهم تر اصلا هدفی ندارم برای زندگیم.....مشکلات منبیکاریتنبلیتنهایینیاز ****پول کلان میخوام که ندارمآرامشتیپ و قیافه و هیکل خوب میخوام که ندارم
کسی مشکلات من رو حل نکرد چرا؟!
بیکاری
تنبلی
تنهایی
نیاز ****
پول کلان میخوام که ندارم
آرامش
تیپ و قیافه و هیکل خوب میخوام که ندارم
منم تقریبا مشکلاتم شبیه شماست به جز چخارمی و آخری....از همه مهم تر اصلا هدفی ندارم برای زندگیم.....
نمیدونم آخه اطرافیانو میبینم که هم نامزد دارن...هم اکتیون...هم کار میکن...هم دارن درس میخونن. اما من فقط دارم درس میخونم.اونم همینطوری! دوستام میگن تو اصلا برا چی زنده ای پس؟!همون چهارمی و آخری نباشه خیلی مهمه.کلا کی هدف داره که شما نداری؟! یک هدف می تونه تلاش برای رسیدن به رویاها باشه.
اصلا انگیزه ندارم...بچه تر که بودم کلی کلاس میرفتم اما هر چه بزرگتر شدم بی انگیزه تر شدم...به فکر ازدواجم که اصلا نیستم... نمیدونم چرا اینطوری شدم سال به سال بدتر میشم.خب پس چرا فقط درس می خونی؟کارای دیگه چی؟
نمیدونم آخه اطرافیانو میبینم که هم نامزد دارن...هم اکتیون...هم کار میکن...هم دارن درس میخونن. اما من فقط دارم درس میخونم.اونم همینطوری! دوستام میگن تو اصلا برا چی زنده ای پس؟!
نمیدونم آخه اطرافیانو میبینم که هم نامزد دارن...هم اکتیون...هم کار میکن...هم دارن درس میخونن. اما من فقط دارم درس میخونم.اونم همینطوری! دوستام میگن تو اصلا برا چی زنده ای پس؟!
اهوم........جمله ی آخرتون چه ربطی داشت؟ متوجه نشدماولا اون دوستی که اینجوری میگه، دوست نیست.کلا توی ایران اکثرا "همینطوری" درس می خونن (از سر بیکاری و بعضی پسراهم از ترس سربازی). شماها حداقل سربازی ندارید شاید کار (حین تحصیل) گیرتون بیاد.این دوره زمانه پیدا کردن مرد یا زن زندگی واقعا سخته.
اهوم........جمله ی آخرتون چه ربطی داشت؟ متوجه نشدم
ازدواج یکی از بهترین اتفاقاییه که اگه درست انتخاب کرده باشی میتونه برات بیفته،انسان نیاز داره به یه همدماصلا انگیزه ندارم...بچه تر که بودم کلی کلاس میرفتم اما هر چه بزرگتر شدم بی انگیزه تر شدم...به فکر ازدواجم که اصلا نیستم... نمیدونم چرا اینطوری شدم سال به سال بدتر میشم.