بچه ها لطفا یه نگا بندازید

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند دقیقه ی پیش تو صفحه ی فیس بوک یکی از دوستام این عکس آپ شد اسمش محمد هست یکی از مردای بزرگ ایران زمین که مخلصانه برای کمک به زلزله زدگان اهر و ورزقان به این مناطق شتافته بود در راه برگشت بر اثر سانجه تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرده است
متاسفانه زیر عکسش نوشته بودن که تازه دامادم بودن.
الحق که کسانی که در راه کمک به همنوعانشان از جان میگذرند همان شهیدانند...

روحت بزرگِ آقا محمد اینقد بزرگ که کل دنیا شناختنت


 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه روز آذربایجان است نه روز قدس
جمعه هفتیمن روز رفتگان اهر و ورزقان و هریس و
است نه روز کسانی که حتی خون مارا کثیف میداند و از گرفتن آن امتناع می کنند.......
جمعه روز ایرانی آواره و زیر آوار ماندست ....

" ایرانی روز قدس ندارد تا وقتیکه هموطنش آواره ست "


 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
این همان حیوانیست که ترددش در خیابانمان جرم است ...

بیــــــــــــــــاب بیــــــــــــــاب هموطنـــــــــــــــــانمان را قهرمـــــــــــــان نجس!!!

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
تازه از راه رسیدم و باید دوباره برگردم. فقط حرفی راه گلویم را بسته، می گویم و می روم:
دلم می خواهد فریاد بزنم وقتی در یکی از روستاهای کاملا تخریب شده، مرد روستایی به من می گوید بمانید و یک استکان چایی را مهمان ما باشید. هنوز در بدنمان جان داریم که مهمان نوازی کنیم...

به نقل از یکی از هم وطنان حاضر در منطقه زلزله زده


 

منزه

عضو جدید
این رو یکی از دوستام که تو زلزله بوده واسم نوشته :
با اجازه دوستم

""به نام خداکنار بابا روی مبل لم داده بودم.تلوزیون روشن بود و داداشم ولومش تا جا

داشت بلند کرد.صدای مجری در گوشم می پیچید.((بو سری د آیری داغ عزیز

ایرانیمیزین اورین د اتوروب.اخیر زلزله دن اتور چوخ لی هم وطنریمیز

مجری منظره ای سرسبزback ground1((...وارآلتیندا قالیب.تسلیت دیرم

یا ابتکاری نبود،دیواری بود که تا نصفه فرو ریخته بود.مجری آرام به توده

ای جمعیت نزدیک شد.مردی را از جمعیت بیرون کشید و با صدایی گرفته

گفت:((حاجی واقعا تسلیت دیرم چیمنریزی بو حادثه د الدن ویدیز؟))2

مرد سفره دلش را برای مجری باز کرد.مادرجونم چادرش را روی صورتش کشید و

طوری که به سختی میشد نصف صورتش را دید.آهی کشید و گفت:الله مگر بو

دنیانی بیر جوند یارادین چی بیر جوند خرابلیسن.3))تنم لرزید.یاد چند روز

پیش افتادم که به خاطر زلزله من و خانواده ام داشتیم روی پله ها می

دویدیم و از مرگ فرار می کردیم.یک لحظه تا ابد طول کشید.همه بیرون

بودند.رنگ و رو سفید...مادرجونم تسبیح به دست دعا می کرد:((الله بو عزیز

جونوو رحم ال))صدای داداشم من را به خود آورد.تا چند روز قبل فکر زلزله و

این طور مردن در ذهنم جایی نداشت.انگار که مادیات مرا با زنجیری محکم به

دنیا وصل کرده.اما بعد از آن اتفاقات به خودم آمدم.چند قدم مرگ.دیگر

افکاری مثل:((من خیلی جوونمو مرگ هنوز برای من خیلی زوده ))از ذهنم پاک

شده.به قول مامان جون:((الله دوزدی بیر جوند بیزی یارادمیب ولی دلیل دری

چی بیر جوند آپارماسین...)).4مراقب اعمالمون باشیم

1این بار هم غمی دیگر در دل های مانشیسته به خاطر زلزله هموطنامون زیر

آوار موندن.تسلیت میگم.

2حاجی تسلیت میگم.چه کساییرو تو این حادثه از دست دادین؟

3خدایا مگه دنیارو تو یه روز آفریدی که تو یه روزم خرابش میکنی؟

4درسته خدا همه چی رو تو یه روز نیافرید ولی قرار نیس که تو یه روزم

خرابش نکنه..و بهش پایان بده

""
 

Similar threads

بالا