درود بر شما!
در مورد ذهن خوانی منظورتان را نمی فهمم. و توجهتون رو به این قسمت از نوشته خودتان جلب می نمایم:
"... شاید راسل و دورانت و دیگران به سبب دین تحریف شده و
ضعیف شده از مبانی الهی مسیحیت ، تصمیم درستی گرفته باشند ولی مطمئنا اگر با مبانی اسلام اشنا بودند اینچنین نمی گفتند
و متعاقبا شما نیز جنین تصور نمی کردید. "
قسمت قرمز چه معنایی جز تقلید دارد؟ پس تقلید در بحث جا داشت.
ضمن اینکه تقلید در یادگیری زبان مربوط به زمان کودکی و خردسالیست. این دلیل نمی شود انسان وقتی به سن عقلی رسید در راه و روش زندگی هم
تقلید را سرلوحه قرار دهد. ( مخصوصا در پذیرفتن دین و مسلک! )این اسمش تقلید نیست و می شود حقیر دانستن خود که من
نفهم هستم و باید گوش به مجتهدی که از قضا فقط باید
مرد هم باشد احکامی را رعایت کنم و اگر این احکام را رعایت نکنم از راه راس دور شده و به جهنم خواهم رفت.
اینکه از عقل و خرد استفاده کنی و خودت برای زندگیت تصمیم بگیری نشان از آنارشیگری ندارد، جانم! این شما هستید که در مورد بنده دچار ذهن خوانی شدید!
سلام مجدد
ذهن خوانی یعنی اینکه با توجه به ذهنیت خودمان ، نوع فکر فرد مقابل را حدس بزنیم
طوری که بدور از واقعیت باشد
شما مفهومی که از تقلید دارید کاملا بار منفی دارد و من مثل شما فکر نمی کنم
من کاملا تقلید رو لازمه زندگی بشر می دانم
شما یا باید مجتهد باشید و یا باید از مجتهدان پیروی کنید
یا باید دکتر باشید و یا باید از نسخه دکتر پیروی کنید
یا باید فیلسوف و صاحب سبک باشید و یا باید از مکتبی خاص پیروی کنید
اگر به غیر از این موارد باشد یا می شود بیخیالی و یا نادانی که هر دو منجر به شکست است
انتخاب هم برای شما ازاد است
بخش دوم صحبت هایتان هم مقایسه باطلیست
شما تقلید و عقلانیت را مقابل هم قرار دادید !
تقلید عین عقلانیت است ! اگر نیاز به معارف الهی داشته باشید و بعد خودتان بخواهید همه مسیری که بشر طی هزاران سال طی کرده را طی کنید می شود عین جاهلیت
عمر انسان کفاف خطا های بی مورد را نمیدهد
مثل این می ماند که بگویید من قوانین کشور را قبول ندارم ، بعد انواع مشکلات بر سرتان بیاید و سپس بعد خسارت فراوان به این نتیجه برسید که بله قانون چیز خوبی هست
بازهم تکرار می کنم خدواند بار ها در قران شما رو دعوت به تفکر کرده و فقط اصول اساسی را برای شما شرح داده و نهایتا حق انتخاب را به خود شما داده
اگر در این قوانین مشکلی می بینید در تاپیک های دیگر و با موضوع مناسب بحث کنیم و گرنه پراکنده گویی کمکی به بحث نمی کند
برای مثال چرا فقیه مرد است؟
همین سوالی که در لا به لای صحبت هایتان فرمودید
در مورد مبحث ترس:
من ترس را صفت بد تلقی نکردم. حتی در انتهای پاسخم هم اشاره کردم که اگر ناسزا تلقی شود بر خود من وارد است.
در مورد اناالحق! :
شما فرمودید: "خدا رو شکر که بعد از مطالعات از مکاتب مختلف به این نتیجه مشابه رسیدم دلیلی بیاورید که حلاج از بی خدایی گفت اناالحق. حداقل من می توانم به همان کتاب دبیرستان استناد کنم و همان دلایل را بیاورم. شما چطور؟ "
من می گویم: کدام دلایل؟! من فقط نوشته هایی دیدم که عقیده شخصی نویسنده اش در مورد عقاید حلاج بود و سندیتی نداشته و به آن نوشته ها می شود و باید شک کرد. خود حلاج آنارشیست هم به آنچه به او گفته شده بود شک کرده بود. شما چطور مطمئنید که او بیخدا نبوده؟ اشتباه نکنم الان هم بیخدا ها را دار می زنند! ضمن اینکه من در برداشت شخصیم ادعای بیخدایی او را نکرده بودم بلکه فقط نقل قولی آوردم از ایشان.
شما ترس از خدا را به نوعی ارباب و برده گونه تعریف کردید که من با این تعریف شما مخالفت کردم
هیچ دینداری بی خدا را دار نمی زند و این کار از نظر دین مردود است
بله شک کردن خوب است
ولی شکی که بنا به عفلانیت باشد و نه تعصب به تفکری خاص
شما موضوع دار زدن حلاج را بی دینیش نسبت دادید که باز هم دلیلی بر بی دینیش نیاوردید ...
ارتداد و بی دینی را با هم احتلاط نفرمایید
در پایان، در مقابل احساس فراوانی که در قسمت اخر نوشته تان سعی کردید زیر واژه های منطق، ریاضی و شجاعت پنهان کنید یک توصیة کاملا احساسی و آنارشیستی را تقدیمتان می کنم:
به پیروی از اولین پیامبر اولوالعزمتان، ابراهیم،
شجاع و
آنارشیست باشید و آخرین
بت موجود در دنیا را که از قضا نادیدنی هم هست در ذهنتان و یا به قول آن دوست
منعطف unline در قلبتان بشکنید و سعی کنید خودتان مسئول زندگی خودتان باشید، نه
بنده ای که رسیدن به هر هدفی در زندگی را در گروی رضایت و حکمت نیرویی نادیدنی بداند، اگر مشکلی برایش پیش آمد، به حکمت او نسبت دهد و نه کم کاری خودش، عزیزش دچار حادثه ای شد دست به دعا بردارد که آن نیروی نادیدنی شفا حاصل کند و ... .
خب... چی میشه گفت
اولین پیامبر از 5 پیامبر مروبطه حضرت نوح (ع) هستند و نه ابراهیم (ع)
ابراهیم خلیل الله امدند و بت های ظاهری را شکستند
محمد رسول الله هم امدند بت های درونی انسان ها را بشکنند و من هزاران مزتبه شکر می کنم که الگویم محمد (ص) و فرزندانش از جمله مهدی (عج) باشند
خدا رو شکر با حس مسئولیت پذیری که در خود دیدم عاشقانه به عمق مفاهیم اسلام پی بردم
مفهوم عدالت را فهمیدم
مفهوم حکمت را نیز فهمیدم
مفهوم توکل را نیز فهمیدم
به ایه قران رسیدم که فرمود روزی رسان خداست ولی برای انسانی که تلاش کنند
این برداشت هایی که شما از دین دارید ، از دین نیست و خدا می داند چگونه به این نتایج رسیده اید؟
پ. ن :
با احترام فراوان! خیلی خوشحال میشوم در پستی جداگانه جنبه های
کاملا عقلانی ، علمی ، فلسفی و ریاضی گونه قران را برای من و امثال من که کاملا
احساسی آنارشیستی و سرشار از حماقت محض هستیم بشکافید. آنوقت دوباره ایمان آورده و به دامن پر از عقلانیت و خرد و فاقد لک اسلام بازخواهیم گشت و ...

پ.ن 2 :
لحنم کمی طنز دارد پساپس بابت تلخیش عذر می خواهم!
البته مقصود من از انسان های معتقد به ازادی بی قید ، شما نبودید و یک تمثیل کلی بود

ان شالله در جستاری دیگر اگر خدا بخواهد بحث خواهیم کرد و به شما ثابت خواهم کرد تمام ایات قران عین منطق است و کوچکترین خللی در ان وارد نیست
ولی اینطور نباشد که شما بدون اینکه به خدا واقف شوید به دنبال ماهیت فرشته باشید !
سخنان از این دست مثل سخنان شما ، برای من نه شادی در پی دارد و نه ناراحتی
فقط هدفم تبادل اطلاعات است که بدانم علت بی دینی انسان ها چی می تواند باشد
پ.ن: با هر جور معتقد از مسیحی بگیرید تا وهابی و بی دین مباحثاتی داشتم ، در این میان هم صیقل پیدا کردم و هم صیقل داده ام ! پس این بار اول و یا اخر من در پاسخ به این نوع استدلالات شما نیست و شاید قریب دهها بار این سوالات شما را دیده ام و اگر قرار بود ناراجت شوم همان دفعه اول ناراحت شده ام ، پس شما نگران تلخی سخنانتان نباشید
موفق باشید