گفت:
اگر من جای خدا بودم انسانی می ساختم که شهوت نداشته باشد تا گناه کند،
اگر من جای خدا بودم داستانی مانند داستان یوسف را در قرآن نمی گذاشتم،
اگر من جای خدا بودن نمی گذاشتم علی (ع) را خانه نشین کنند و کار دست دیگران بیافتد،
اگر من جای خدا بودم نمی گذاشتم امام حسین (ع) را روز عاشورا به شهادت برسانند.
گفتم:
چه خدای خوبی است که بر بنده ابلهی چون تو حلم می ورزد،
چه خدای خوبی است که به تو رحم کرده و تو را در زمان امیر المومنین (ع) به دنیا نیاورده اگرنه تیغ تو بر فرق مبارک امیر المومنین (ع) بود.
چه خدای خوبی است که به تو رحم کرد و عاشورا را به تو نشان نداد اگرنه بر کشتن امام حسین (ع) شتاب می کردی.
چه خدای خوبی است که این همه شهوانی بودن تو را پوشانده است تو که در انسان جز شهوت و گناه نمی بینی.
خدای تبارک و تعالی چه کرامتی دارد که بر بیخردی چون تو لباس هستی پوشانده است.
گفت خدا به بشر اختیار داده است و من می خواهم آن را بگیرم،
گفت خدا فرموده است لا اکراه فی الدین اما من می خواهم آمپول دین بسازم و به همه خلقش تزریق کنم،
گفت اولیاء خدا با دشمنانشان بسیار مدارا کردند و من می خواهم شیوه آنها را تصحیح کنم.
گفتم تو کوچکتر از آنی که در برابر سنن الهی بایستی
گفتم تو کوچکتر از آنی که خلق خدا را بنام خدا به بندگی خویش بکشانی
گفتم فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله گفتم َ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً
گفت آن شب که علی ع در بستر پیامبر خفت و کسی پیامبر را همراهی کرد و وقتی آنها در تاریکی پرسیدند کیست همراهت و پیامبر به او امر کردند بگو محمد نباید راست می گفتند باید دروغ می گفتند اگر این سخن راست آنها را مشرکین باور می کردند و جان رسول به خطر می افتاد که بدتر از یک دروغ بود. چه اشکالی دارد به مصلحت دروغ بگویی
گفتم تو را بین آنها می بینم که به قصد کشتن رسول در لیله المبیت به خانه اش هجوم آوردند.
گفت چرا وقتی مردم بسوی علی (ع) آمدند و از او خواستند با او برای زمامداری بیعت کنند به شرط اینکه بر سنت خدا پیامبر و عمر و ابوبکر عمل کند چرا علی ع با صراحت گفت من بیعت می پذیرم فقط بر سنت خدا و پیامبر و با این سخنش آنها را منصرف کرد تا بسوی عثمان بروند. حالا یک چیزی می گفت تا قدرت را بدست آورد بعد هر کاری می خواست می کرد. علی که قدرت را برای خدا می خواست حالا برای کسب قدرت یک دروغی می گفت حفظ نظام و کیان دین محمدی واجب تر است یا راست گفتن؟
گفتم تو شیعه علی نیستی تو بنده شیطانی.

اگر من جای خدا بودم انسانی می ساختم که شهوت نداشته باشد تا گناه کند،
اگر من جای خدا بودم داستانی مانند داستان یوسف را در قرآن نمی گذاشتم،
اگر من جای خدا بودن نمی گذاشتم علی (ع) را خانه نشین کنند و کار دست دیگران بیافتد،
اگر من جای خدا بودم نمی گذاشتم امام حسین (ع) را روز عاشورا به شهادت برسانند.
گفتم:
چه خدای خوبی است که بر بنده ابلهی چون تو حلم می ورزد،
چه خدای خوبی است که به تو رحم کرده و تو را در زمان امیر المومنین (ع) به دنیا نیاورده اگرنه تیغ تو بر فرق مبارک امیر المومنین (ع) بود.
چه خدای خوبی است که به تو رحم کرد و عاشورا را به تو نشان نداد اگرنه بر کشتن امام حسین (ع) شتاب می کردی.
چه خدای خوبی است که این همه شهوانی بودن تو را پوشانده است تو که در انسان جز شهوت و گناه نمی بینی.
خدای تبارک و تعالی چه کرامتی دارد که بر بیخردی چون تو لباس هستی پوشانده است.
گفت خدا به بشر اختیار داده است و من می خواهم آن را بگیرم،
گفت خدا فرموده است لا اکراه فی الدین اما من می خواهم آمپول دین بسازم و به همه خلقش تزریق کنم،
گفت اولیاء خدا با دشمنانشان بسیار مدارا کردند و من می خواهم شیوه آنها را تصحیح کنم.
گفتم تو کوچکتر از آنی که در برابر سنن الهی بایستی
گفتم تو کوچکتر از آنی که خلق خدا را بنام خدا به بندگی خویش بکشانی
گفتم فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله گفتم َ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً
گفت آن شب که علی ع در بستر پیامبر خفت و کسی پیامبر را همراهی کرد و وقتی آنها در تاریکی پرسیدند کیست همراهت و پیامبر به او امر کردند بگو محمد نباید راست می گفتند باید دروغ می گفتند اگر این سخن راست آنها را مشرکین باور می کردند و جان رسول به خطر می افتاد که بدتر از یک دروغ بود. چه اشکالی دارد به مصلحت دروغ بگویی
گفتم تو را بین آنها می بینم که به قصد کشتن رسول در لیله المبیت به خانه اش هجوم آوردند.
گفت چرا وقتی مردم بسوی علی (ع) آمدند و از او خواستند با او برای زمامداری بیعت کنند به شرط اینکه بر سنت خدا پیامبر و عمر و ابوبکر عمل کند چرا علی ع با صراحت گفت من بیعت می پذیرم فقط بر سنت خدا و پیامبر و با این سخنش آنها را منصرف کرد تا بسوی عثمان بروند. حالا یک چیزی می گفت تا قدرت را بدست آورد بعد هر کاری می خواست می کرد. علی که قدرت را برای خدا می خواست حالا برای کسب قدرت یک دروغی می گفت حفظ نظام و کیان دین محمدی واجب تر است یا راست گفتن؟
گفتم تو شیعه علی نیستی تو بنده شیطانی.
آخرین ویرایش:
