برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

لاوي

عضو جدید
برای تو مینویسم.. برای تویی که همیشه از دریچه دنیای خودت بمن نگریستی و گریستی......
برای تو مینویسم ..که هیچوقت نخواستی من رو باور کنی از ترس اینکه در باورت جاودانه شوم
برای تو مینویسم ..تویی که همه امیدم در زندگی بودی و وحشت داشتی که تنها امید بمانی...
برای تو مینویسم و عمری مینویسم که من رو به چه باور های اشتباهی ارزان ارزان فروختی..

سیاوش بی..
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این ترانه بوی نان نمی دهد
بوی حرف دیگران نمی دهد
سفره ی دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمی دهد
نامه ای که ساده وصمیمی است
بوی شعر و داستان نمی دهد :
... با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی دهد
یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه آسمان نمی دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد ، زمان نمی دهد
فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه ای به رایگان نمی دهد
کس ز فرط های و هوی گرگ و میش
دل به هی هی شبان نمی دهد
جز دلت که قطره ای است بی کران
کس نشان ز بیکران نمی دهد
عشق نام بی نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی دهد
نا امیدم از زمین و از زمان
پاسخم نه این ، نه آن ... نمی دهد
پاره های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی دهد
خواستم که با تو درد دل کنم
گریه ام ولی امان نمی دهد ...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از دل افروزتزین روز جهان
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خاطره ای با من هست

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به شما ارزانی :[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سحری بودو هنوز ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل یاس ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق در جان هوا ریخته بود .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به دیدار سحر می رفتم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نفسم با نفس یاس درآمیخته بود .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می گشودم پرو می رفتم و می گفتم:«های[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بسرای ای دل شیدا ، بسرای .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این دل افروز ترین روز جهان را بنگر .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو دل افروزترین شعر جهان رابسرای![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آسمان ،یاس ،سحر،ماه،نسیم؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح در جسم جهان ریخته اند، شور وشوق تو برانگیخته اند .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو هم ای مرغک تنها بسرای ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه درهای رهایی بسته است ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا گشایی به نسیم سخنی ، پنجره ای را بسرای![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بسرای...»[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در افق پشت سراپرده ی نور[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باغ های گل سرخ ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاخه گسترده به مهر،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غنچه آورده به ناز،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دم به دم از نفس باد سحر؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غنچه ها می شد باز .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غنچه ها می شد باز .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باغ های گل سرخ ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باغ های گل سرخ ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چون گل افشانی لبخندتو ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در لحظه ی شیرین شکفتن![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خورشید![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه فروغی به جهان می بخشید ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه شکوهی...![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه عالم به تماشا برخاست ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به دنبال دلاویز ترین شعر جهان می گشتم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دو کبوتر در اوج ,[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بال در بال گذر می کردند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دو صنوبر در باغ ,[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرغ دریایی, با جفت خود از ساحل دور[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رو نهادند به دروازه نور[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چمن خاطر من نیز ز جان مایه ی عشق[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غنچه ای می پرورد , هدیه ای می آورد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برگ ها یش کم کم باز شدند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برگ ها باز شدند :[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یافتم!یافتم!آن نکته که می خواستمش ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با شکوفایی خورشیدو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل افشانی لبخند تو , آراستمش[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تار و پودش را از خوبی و مهر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوش تر از تافته ی یاس و سحر بافته ام[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]((دوستت دارم )) را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این گل سرخ من است ![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دامنی پر کن ازین گل که دهی هدیه به خلق ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که بری خانه ی دشمن ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که فشانی بر دوست،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در دل مردم عالم به خدا،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نور خواهد پاشید .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح خواهد بخشید.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو هم، ای خوب !من این نکته به تکرار بگو![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه به یک بارو به ده بار، که صدبار بگو![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]«دوستم داری؟» را از من بسیار بپرس![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]«دوستت دارم » را با من بسیار بگو![/FONT]
[/FONT][/FONT]
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم . . .​
 

sara 65

عضو جدید
غنچه‌های دوستی در فصل سرما مرده‌اند

پایه‌های زندگی درهم شکسته برده‌اند

کاش می‌شد زندگی با غنچه‌ها همراه بود

هر دو تفسیر نگاه شاعری افسرده‌اند

فکر فردا را مکن امروزمان را چاره کن

کودکان عاطفه در شهر ما سر خورده‌اند

کاش می‌شد این خزان یک ساعتی مهلت دهد

تا ببینیم این غزل‌هامان چرا پژمرده‌اند
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همان رنگ و همان روی
همان برگ و همان بار
همان خنده ی خاموش در او خفته بسی راز
همان شرم و همان ناز
همان برگ سپید به مثل ژاله ی ژاله به مثل اشک نگونسار
همان جلوه و رخسار
نه پژمرده شود هیچ
نه افسرده ، که افسردگی روی
خورد آب ز پژمردگی دل
ولی در پس این چهره دلی نیست
گرش برگ و بری هست
ز آب و ز گلی نیست
هم از دور ببینش
به منظر بنشان و به نظاره بنشینش
ولی قصه ز امید هبایی که در او بسته دلت ، هیچ مگویش
مبویش
که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند
مبر دست به سویش
که در دست تو جز کاغذ رنگین ورقی چند ، نماند
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی چه می داند شاید این بار که آمدی
دیگر بهانه رفتن نگیری
شاید این بار که آمدی
بهانه ای برای ماندنت تراشیدم
نمی دانم هنوز فکرش را نکرده ام
گفته بودی با باران می آیی
گفته بودی وقتی آسمان غم دارد می آیی
من به آسمان و چشم گریانش کاری ندارم
خودم دلتنگم ... کی می آیی ؟
باز دلم هوایی شده
دلم محبت بی دریغ و نگاهی مهربان می خواهد
فقط تو می توانی آرامم کنی
بهانه نگیر و بی باران بیا
دلم نمی خواهد با آسمان قهر کنم
که چرا نمی بارد و بهانه آمدنت جور نمی شود
می دانی همه این ها بهانه است
بی بهانه بگویمت
دلتنــــــــــــــــــــــــــــــگم ... !
بی بهانه بیا ... !
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خانه‌ای در من است،
برای حزنت و برای کفرت
و برای شادی‌ات.
هيچ‌چیز آمدنت را در روزهای آفتابی عقب نمی‌اندازد.
حتی وقتی طوفان زوزه می‌کشد.
می‌توانی اين‌جا گريه‌کنی و دشنام دهی
و در مجاورت راز بخندی، حتی بخندی
و هيچ‌چیز مانع رفتن تو نیست
من اين‌جايم.
تو فقط بيا و برو.

ولادیمیر هولان
 

DAVOODKHATAR

کاربر فعال
مثل مسافرهای تنها مانده در راهم

خرمای مقصد بر نخیل و دست کوتاهم

من می توانم آنچنان باشم که می خواهی

تو می توانی انچنان باشی که می خواهم ؟

من می توانم سایه ای باشم به دنبالت

تو می توانی آسمان باشی به همراهم

یک روز می گویی که از خاطر ببر مارا

یک روز می گویی که از یادت نمی کاهم

تو می توانی تا کنی با دیگران هر جور

باور ندارم نازنین حالا تو باما هم ......

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خاطر من نشسته بودی آن شب
چون آینه ای شکسته بودی آن شب
یک پنجره بود بین ما پل می شد؟
آن پنجره را تو بسته بودی آن شب


تا دست شدی پنجره ام رابستی
دیگر تو به خاطرات من پیوستی
صد بار اگرپنـــــجره را باز کنی
احســــــاس نمی کنم که پیشم هستی
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دگرگون شو
خورشيد به ماه گفت،
نمی‌توانی توقف کنی.
دگرگون شو
ماه به آب‌ها گفت،
همه‌چيز جاری است.
دگرگون شو
ميادين به علف‌ها گفتند
هنگام بذر‌پاشی و درو
خرمن و دانه.
گفت بايد ديگرگون شوی
کرم به غنچه چنين گفت
اگر چه نه به گلی سرخ،
گلبرگ‌ها می‌پژمرند
شايد بال‌ها برخيزند
بر دوش باد.
در حال ديگر شدنی
با دخترک چنين گفت مرگ ، از صورت پريده رنگ‌ات
به خاطره، به زيبايی.
آماده‌ی تغيیر هستی آيا؟
به دل گفت انديشه، تا بگذاری او برود
برای همه‌ی زندگی‌ات
برای ناشناخته، متولد نشده
در کيمياگری روياهای جهان آيا؟
ديگرگون خواهی شد
ستاره‌ها به خورشيد می‌گويند
شب به ستاره‌ها می‌گويد

کاتلین راین
 

راضیه (ت)

عضو جدید
برای تو مینویسم که نمیدانم هنوز هم دوستم داری یا نه ؟؟؟؟؟؟؟ مدتهاست برای نگاهت دلتنگ شده ام .کجایی ؟ روزگارت را با که سپری میکنی ؟ دل نگران تو ام زود بیا منتظرم
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه ی هستی من آیه ی تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحر گاه شکفتن ها و رستنهای ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت وآب آتش پیوند زدم
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی جفا کشم ز تو ای بی وفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو
دشمن نکرد آنچه تو کردی به دوستی
بیگانه هم نکرد
برو ای آشنا برو
امید صلح نیست دگر نیست نیست نیست
منشین منشین برو برو برو
ای بی وفا برو


شب خوش :gol::gol:
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
پهلو به پهلوی من آمدی ...

با تو نبودم ...

سایه ات را گفتم !

خودت با دیگری بودی !!!





شب شما هم خوش ...
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خواستم برای همیشه بروم...پشت کردم...به را ه رفتنم ادامه دادم...گفتم برنگردم ...نگاهت نکنم که توانم نگریزد...میدانستم گرمی چشمانت بر رد پاهایم بوسه میزند...به آخر کوچه رسیدم برگشتم....تا نگاهت را در روحم ابدی کنم...حتی سایه ات هم بدرقه ام نکرد...کوچه تنها بود....کوچه را هم مثل من تنها گذاشته بودی ...مثل تمام رفتنهایت...حتی سایه ات هم بدرقه ام نکرد
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم‌هات ؛
دیوانـــ ـ ـ ـه‌ترین عاشقانه‌های زمین‌اند ...
وقتی پشت چراغ قرمز به سبزی چشمان من خیره می‌شوند ...
تو پلک می‌زنی ... دنیا ورق می‌خورد ...
تو پلک می‌زنی ...
من شاعر می‌شوم ...
شاعر دیوانـه‌گی ‌های تو پشت تمام چراغ قرمزها ...
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل می کردم ، خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی
ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود …
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضم نگیــرد…..
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ وقت شعار نداده ام که به زور لبخند بزن ...
بعضی وقتها باید تا نهایت آرامش گریست ...
آنگاه تبسمت زیباتر از رنگین کمان بعد از باران خواهد شد ...
 

راضیه (ت)

عضو جدید
این روزها آشفتگیت را میبینم و به ظاهر بی تفاوت از کنارت میگذرم ولی در باطن افسوس روزهایی را میخورم ک آشفتگیت را محو میکردم.چرا این همه غریبه شدی ؟؟؟؟!!!!!!
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا