برای تو می نویسم
- شروع کننده موضوع hilari
- تاریخ شروع
- وضعیت
اگر با دل مهربان تو من بی وفا شده ام * پشیمانم
اگر به غیر تو در جهان به کسی آشنا شده ام *پشیمانم
امیدم تویی /نا امیدم مکن جز تو یاری ندارم
سحر شد بگو / با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم / بر دو چشمت قسم /جز تو گر با کسی هم نوا شده ام *پشیمانم
چرا پشت پا بر جهان نزنم؟/ به دست خود آتش به جان نزنم؟
بگو با همه بی پناهی خود / چرا شعله بر آشیان نزنم؟
به عهدی که با چشم مست تو بستم /دیوانگی کردم و آن شکستم
خدا داند / خدا داند / جز تو گر با کسی همنوا شده ام* پشیمانم
میمیرم از این پریشانی /دردا که هرگز نمیدانی
اگر به غیر تو در جهان به کسی آشنا شده ام *پشیمانم
امیدم تویی /نا امیدم مکن جز تو یاری ندارم
سحر شد بگو / با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم / بر دو چشمت قسم /جز تو گر با کسی هم نوا شده ام *پشیمانم
چرا پشت پا بر جهان نزنم؟/ به دست خود آتش به جان نزنم؟
بگو با همه بی پناهی خود / چرا شعله بر آشیان نزنم؟
به عهدی که با چشم مست تو بستم /دیوانگی کردم و آن شکستم
خدا داند / خدا داند / جز تو گر با کسی همنوا شده ام* پشیمانم
میمیرم از این پریشانی /دردا که هرگز نمیدانی
بامن چه کرد این پشیمانی
با خدای خود گفت و گو دارم / عشق گذشته را آرزو دارم
خدا داند / خدا داند / امید دل نا امیدم تویی جز تو یاری ندارم
سحر شد بگو / با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم / بر دو چشمت قسم /جز تو گر با کسی آشنا شده ام *پشیمانم
خدا داند / خدا داند / امید دل نا امیدم تویی جز تو یاری ندارم
سحر شد بگو / با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم / بر دو چشمت قسم /جز تو گر با کسی آشنا شده ام *پشیمانم
شاعر : بیژن ترقی
sina.....69
عضو جدید
sina.....69
عضو جدید
sina.....69
عضو جدید
sshimaa
عضو جدید
منم ...
sshimaa
عضو جدید
منم...
برای تومینویسم تویی که تاجایی که تونستی پشتیبانم بود اماحالا.....
چقدسخته تحمل
معنیشو نمیدونم شایداگه میدونستم الان.......
سخته وقتی کسی که هست روقدرشوندونی وخودت مجبوربه حل مشکلاتت باشی
سخته وقتی بهش احتیاج داری نباشه
نذارنذارکاراحمقانه ای بکنم
طاقت ندارم قلبم بیش ازحدفشرده شده
اینبارنیستی که حلش کنی
اما.........................................
چقدسخته تحمل
معنیشو نمیدونم شایداگه میدونستم الان.......
سخته وقتی کسی که هست روقدرشوندونی وخودت مجبوربه حل مشکلاتت باشی
سخته وقتی بهش احتیاج داری نباشه
نذارنذارکاراحمقانه ای بکنم
طاقت ندارم قلبم بیش ازحدفشرده شده
اینبارنیستی که حلش کنی
اما.........................................
چه شد شاعر که در باغم گلی دیگر نمی روید
به آهنگ قدمهایم کسی شعری نمی گوید
چه بیهوده گل آلوده که باران هم نمی شوید
ببین حتی گل شب بو شب ما را نمی بوید
هنوز از تو در این میدان صمیمی تر نمی بینم
از این تنها درخت شب کسی را سر نمی بینم
هنوز این من هنوز این تو قدیمی تر ولی از نو
به جز چشم سیاه تو شبی دیگر نمی بینم
غم چشمان آهو را تو می فهمی
عبور از نور جادو را تو می فهمی
غریق و موج و پارو را تو می فهمی
سکوت هر غزلگو را تو می فهمی
تو می فهمی تو می فهمی تو می فهمی
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]می نویسم فقط برای تو ...[/h] امشبم، آغوشت نیست، اما!
خیالت را به آغوش میکشم
عطر تنت را میبویم؛
نوازش صورتت را
با گونه هایم......
به هیچ نمیدهم.....
امشب اینگونه است!
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟
دلم می گیرد
وقتی ...
می نویسم فقط برای تو ...
ولی ...
همه می خوانند جز تو
میترسم.......!
میترسم.....
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ
ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ام،ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ،ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻮﯾﻢ...............
میخواهد تنهایم بگذارد..........!دلم مرگ میخواهد.........!
خیالت را به آغوش میکشم
عطر تنت را میبویم؛
نوازش صورتت را
با گونه هایم......
به هیچ نمیدهم.....
امشب اینگونه است!
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟
دلم می گیرد
وقتی ...
می نویسم فقط برای تو ...
ولی ...
همه می خوانند جز تو
میترسم.......!
میترسم.....
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ
ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ام،ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ،ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻮﯾﻢ...............
میخواهد تنهایم بگذارد..........!دلم مرگ میخواهد.........!
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
تاوان کدامین اشتباه بود؟
تو گفتی بمان و من ماندم...
اکنون که تو میخواهی بروی...
من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی کسی
خود خیره شده ام...
و نمیدانم اخر چه خواهد شد...
میروی و من نگاهت میکنم...
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...
یک عمر برای گریستن وقت دارم...
اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم.....[h=6]اگر دل سپردن به تو یک خطاست ... به تکرار باران خطا میکنم ....![/h]دلم .....، نمیدانم شاید هنوز هم مرگ میخواهم ......!!!
تو گفتی بمان و من ماندم...
اکنون که تو میخواهی بروی...
من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی کسی
خود خیره شده ام...
و نمیدانم اخر چه خواهد شد...
میروی و من نگاهت میکنم...
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...
یک عمر برای گریستن وقت دارم...
اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم.....
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]سهم هر روز دلم تنهاییست[/h] من اگر غمگینم...
اگر از رفتن تو دلهره می گیرم...
تو خیالت راحت....
سهم هر روز دلم تنهاییست
از درخت رویا
دست من کوتاه است
یاد می گیرم که
همه درگیر خودند
و توقع بی جاست
اگر این جا هستیم
و گر از ناچاری دل به هم می بستیم
تو خیالت راحت
عادت من دوریست .......
دلم مرگ میخواهد.....!
اگر از رفتن تو دلهره می گیرم...
تو خیالت راحت....
سهم هر روز دلم تنهاییست
از درخت رویا
دست من کوتاه است
یاد می گیرم که
همه درگیر خودند
و توقع بی جاست
اگر این جا هستیم
و گر از ناچاری دل به هم می بستیم
تو خیالت راحت
عادت من دوریست .......
دلم مرگ میخواهد.....!
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
دلـــم
بـرای تـو کـه نــه
ولـــی
بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان تـــنــگ شـــده ..
بـرای تـو کـــه نـه
... ولـی
بـــرای :: مــواظـب خــودت بــاش :: گفتن تـــنـــگ شـــده ..
بــرای تــو کــه نــه
ولـی بــرای نــگــاهـی کــه تــا پـیــچ ســر کــوچـه تــعـقــیـبـت مـی کـرد
تـنـگ شـده ..
بـرای تــو کــه نـه
ولـی
بـرای دلــی کــه نــگــرانــت مـی شــد تــنـگ شـده ..
onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برای تو می نویسم ...
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] زندگی می گذرد چون عابری از این گذر
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] اما تو هیچوقت نمی گذری نه از من و نه از خاطر من...
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] این را قلبی می گوید كه تو را با تمام وجود باور دارد ودوستت دارد...
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] اگرچه فراموشم كردی اما صدائی از درون قلبم فریاد می زند كه :
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هر نفس من به اسم توست و این نفس توست كه مرا زنده نگه داشته ...
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر هر صفحه از قلبم نام تورا می نویسم و فریاد می زنم همیشه به یاد تو خواهم بود... [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حتی اگه گمان كنی از یادم رفتی هیچ نمی گویم زیرا كه خدا آگاهست و من به خدا امیدوار...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]سكوت می كنم اما درونم غوغایست نا فرجام... [/FONT][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=arial, helvetica, sans-serif] بی تفاوتم می پنداری اما خبر نداری كه در دلم چه میگذرد... [/FONT] [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] این كه تو سالمی و خوشحال برای من بس است...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برایت دعا می كنم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آن هنگام كه همه در خوابند و خداوند است كه همیشه بیدار می ماند...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همیشه با ماه و ستارگان از تو سخن می گویم ... [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همیشه از خدامی خواهم كه مراقبت باشد...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] هیشه دلم را با یك عالم شبنم اشك كه به روی گلبرگهای این گل سرخ نشسته برایت می فرستم..[/FONT]
[/FONT][/FONT][/FONT][/FONT][/FONT]
برایت مینویسمدر تک تک لحظات من حضور داریحتی لحظاتی کهترس به سراغم میایدمایوس میشومتنهابا تو سخن میگویم جوابی هرگز نمیشنوم ولی همینکهبا تو سخن میگویم حس امنیت به سراغم میاید و کمی ارام میگیرماما میدانی تنها چیزی کههرگز ارام نمیگیرددل تنگیم هست کههرگز با این خیال ارام نمیگیرد
راضیه (ت)
عضو جدید
قرار نبود بروی... رفتی
قرار نبود بی خیال شوی...شدی
قرار نبود تنهایم بگذاری ... گذاشتی
قرار نبود اشکم را در بیاوری... آوردی
قرار نبود قرارهایمان را ندیده بگیری ... گرفتی
باشد قبول همه را میبخشم و ندیده میگیرم فقط تا دیر نشده برگرد
تا من بر سر قرارمان هستم برگرد التماست میکنم ...
قرار نبود بی خیال شوی...شدی
قرار نبود تنهایم بگذاری ... گذاشتی
قرار نبود اشکم را در بیاوری... آوردی
قرار نبود قرارهایمان را ندیده بگیری ... گرفتی
باشد قبول همه را میبخشم و ندیده میگیرم فقط تا دیر نشده برگرد
تا من بر سر قرارمان هستم برگرد التماست میکنم ...
هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار
یه صبح دیگه عاشق شو، به یاد اولین دیدار
به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم
چه احساسی از این بهتر، تو خوابم عاشقت هستم
تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم
تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم
تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی
تبی که تازه می فهمم تو تنها باعثش بودی
تو خورشید رو قسم دادی، فقط با عشق روشن شه
یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه
تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور می شم
تو تکراری نمی شی من بهت وابسته تر می شم
گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی…
اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته ها بنویسد
خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده…
تنها کوله باری از خاطرات را به دوش می کشم
جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم
و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟
نه …
از من نخواه که کوله ام را بر شانه های تو بگذارم…
حتی شانه هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم
این است حقیقت
نه،
شانه هایت با ارزش تر این است که آرامگاه من باشند!
با ارزش تر ..باور کن …
اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته ها بنویسد
خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده…
تنها کوله باری از خاطرات را به دوش می کشم
جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم
و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟
نه …
از من نخواه که کوله ام را بر شانه های تو بگذارم…
حتی شانه هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم
این است حقیقت
نه،
شانه هایت با ارزش تر این است که آرامگاه من باشند!
با ارزش تر ..باور کن …
- وضعیت