برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در انبوه سکوت ، میان من و تو ، حرفی نبود .

کلامی در فاصله دو نگاه بی آنکه آوایش حریم نازک سکوتمان را بشکند .

چه صادقانه سخن گفتیم .چه عاشقانه خندیدیم و چه کودکانه اخم از چهره گشوده ایم .

کدام فریب از میانامان گذشت ؟

ای کاش لب نمی گشودیم . چگونه گاه سخن سکوت را به هم می ریزد و علاقه را کم می کند .

در انبوه سکوت ، میان من و تو ، حرفی نبود .

کلامی در فاصله دو نگاه و تمام موج های من ایستادند تا به تو سلام کنند .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در سکوت مینویسم
برایت
تا بدانی که
هر لحظه وقتی
نگرانت میشوم
به اسمان نگاه میکنم
اوایم خاموش هست
ولی درونم
پر از فریاد
ارام
لبخند بزن
ارام بگیر
کمی غمهایت را
بر شانه های
من بگذار
تا بتوانی اسوده شود
زندگیت
تا حس کنم
میتوانم
باعث
شادیت شده باشم
تا حس کنم
کمی لبخند میزنی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


و نوشتن آغاز میشود


از همین حالا تا آن بی نهایت ها...


آغاز اینجاست و خدا میداند که بی نهایت کجاست...!!!


و ای کاش تا آن بی نهایت ها تنها نباشم !
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=2]چشمان تو[/h]
منـــ. از تمامــِ دنیـ ــا ..


فقط آن دایرهـ ے مشکے چشمانـــ.. تـو را.. میخواهمـــ..!



وقتے .. که در شفـافیتشــ.... ،



بازتـابــــ.. عکســــ... خودمـــ.. را میبینمـــ ...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز

کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده

کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن گرفته

کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت

گرمی نفسهایت ، مهربانی صدایت تنگ شده

کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام

کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام

و چقدر به حضور سبزت محتاجم

و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم

تو هم به من فکر می کنی؟


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دلتنگی ام را به تو میگویم

گر چه این دلتنگی از الان نیست
اما وقتی می آیی
دلم بیشتر میگره
نمیدونم که این دلتنگی از ترسه یا از خوشحالی

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانــم



چــرا بیــن ایــن همــه ادم


پــیــله کــرده امــ


بــه تــو ...


شــاید فــقط با تــو


پــروانــه می شـــوم !!


ســنـگـیــنــی گـفــتــه هــایــم


بــه سـنــگـیــنـی گــوش هــایـتــ دَر . . .!

 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی بی حوصلگی ها از تو جلو می زند
وقتی برای باختن از خودت هم سبقت می گیری
وقتی بهانه پشت بهانه تو را به زانو در می آورد
چه به دعا و چه به رفتن به روزی که از اول هم می دانی انتهایش به دست تعمیر است
زمستان و پاییز و تابستان برایت فرقی ندارد
تو هر کجا که باشی هوای دلت گرفته است.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شوقی در کلمات و واژه ها
پیدا میشود
وقتی میخواهم
از تو بنویسم
اما
همیشه
قلمم
از حرکت میایستد
نمیدانم
چه برایت بنویسم
اما مینویسم
در قلب من
غوغایی
به پا میشود
روزی که
نبینمت
و ارام میگیرد
تنها
با نگاهت
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"همیشه برایت بهترین ها را خواسته ام
در هرشرایطی و به هر نحوی
وقتی غریبه ها این گونه به تو ایمان دارند
چگونه می توانی ناامید باشی
دوست من ؟"
میلاد تهرانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دلم شور میزند وقتی در چشم دیگران شیرین میشوی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"انگار روزی دیگر فرا رسیده است.
اگر چشم هایت گشوده شده اند
و اگر می توانی صادقانه لبخند بزنی
بدان که خداوند…
هنوز عاشق توست!!!"
میلاد تهرانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام جاده های جهان را به جست وجوی نگاه تو آمدم پیاده


این تو واین پینه های پای من


حالا تو بگو دراین تراکم تنهایی میهمان بی چراغ نمی خواهی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"اینجا که سنگ روی سنگ بند نمیشود
سنگ ترا
به
سینه میزنم"
میلاد تهرانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه خاطراتمان صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری ...

حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !!

و من ...

فرار می کنم
فرار میکنم از فکر کردن ...
بغض نیمه کاره
گلویم را می فشارد

چشم هایم را می بندم
شرمنده ام از ...
از خودم می پرسم:
هنوز دوستم دارد؟!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"من هر روز در تلاشم تا خا طرم بماند
و تو هر شب دعا می کنی
که فراموش کنی!
خاطراتمان چه بلا تکلیف اند!!!"
میلاد تهرانی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو یعنی گونه های غنچه ای را به رسم مهربانی ناز کردن


تو یعنی وسعت معصوم دل را به معنای شکفتن هدیه دادن

تو یعنی با تواضع راز دل را به یک نیلوفر بی کینه گفتن

تو یعنی تا ابد ایینه بودن برای خاطر دلهای یاران

تو یعنی بی ریا چون یاس بودن و یا به شهر شبنم ها رسیدن

تو یعنی
در سحرگاهی طلایی به یک احساس تشنه آب دادن

تو یعنی نسترن های وفا را به رسم مهربانی تاب دادن

تو یعنی غصه های زرد دل را به رنگ نقره مهتاب کردن
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانی دیشب در عمق تنهایی هایم
در سکوت پایان ناپذیر اتاقم...
دلم برای خودم سوخت و خاکستر شد
برای دلی که هیچ ظلمی نکرد و
هیچ جفایی نکرد و هیچ کسی را نیازرد
اما خود ظلم و جفا دید و شکست و خرد شد!!
برای دلی که می دانست نباید دل ببندد...
اما بست.........!!
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو که چشم می دوزم کوهی بردوش
دریایی در چشم
امواجی درپیش
وطوفانی بر لب داری
شاید
باید
چشمانم را از سفر
دریاییت بازگردانم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نور دلیل تاریکی بود
سکوت دلیل خلوت،
تنها عشق بی دلیل بود که
تو
دلیل آن شدی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش، به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند،هرکجایی هستی ، به سلامت باشی
ودلت همواره،محو شادی و تبسم باشد..."
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نوشتن از تو گاهی سخت هست
پس تنها میگویم
گاهی
ساعتها
چشمان بارانیم را
به سوی دیوار میکنم
تا مبادا کسی
بفهمد
اشک میریزم
و انگاه
در میان قطرات
اشکم
میگویم
دوستت دارم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
♥ اولین تو بودی ♥

♥ آخرین هم تو خواهی بود ♥

♥ نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم ♥

♥ انتظار بارانت سخت هم باشد ♥

♥ فقط به خیال آمدنت ♥

♥ خیس خیسم ♥


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …

لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …

از این صدا متنفر بودم اما …

چشم هایم را میمالم …

new message …

تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …

سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
سنگینی شب


و تنهایی غربت را


به حس زیبای خیالی با تو بودن


خریدارم


حتی


اگر قیمتش ذره ذرهء خونم باشد.








امروز بی خبر گذشت



و باورم گفت شاید در خیالت باشم



وای به حال فرداها



وای که نمی دانم



کدامین رویاها در ذهنت نقش خواهد بست؟










چگونه می توان درد آدمیان را به قلم کشید



روزهای سخت عذاب و رنج



درد و غم

شاید جایی جوهری جز خون باشد



که که این درد را به تصوی بکشد



اما تنها راه شستن تمامی خاطرات زیر باران است










باد درخت خاطراتم را می لرزاند و من٬!

خیره کنان فقط می نگرم.

از میان تک تک این برگها انگار خاطرات شیرینم به زردی رفته

و کم کم سست شده اند.

خاطرات تلخ گویا سبزی و طراوت خود را حفظ کرده اند.

یک به یک برگهای زرد با وزش باد به زیر پای می افتند.

با عبور هر رهگذر از خاطرات زیبای من فقط خش خش به جای می ماند.

فقط می نگرم و حسرت روزها در دلم می ماند.

چه زود گذشت خاطرات خوب.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت




میگویند موقع مرگ


همه زندگی مثل فیلم از جلوی چشم آدم رد میشود


به فیلم زندگی ام که نگاه میکنم


به مردن علاقه مند میشوم


شاید


آن موقع یک بار دیگر دیدمت...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


چه زیباست
به خاطر تو زیستن
و برای تو ماندن
و به پای تو مردن
و به عشق تو سوختن
و چه تلخ وغم انگیز است
دور از تو بودن
برای تو گریستن
و به عشق زیبای تو نرسیدن
ای کاش میدانستی بدون تو
مرگ گواراترین زندگی است
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است

که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است

تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما

شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است

رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز

به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است

مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی

کمال عشق ، جنون است ودیگرآزاری است

مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست

ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است

بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب

جهان- جهنم ما را- ، که غرق بیزاری است

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا