. قرار بود روی یه زمین نزدیک ساختمون دانشگاه کار کنیم ... استاد گفت نمیشه باید بریم دورتر
....از اسناد پرسیدیم چرا
.. گفت چون دیر بلند شدیم ... اینجا هرکی صبح زودتر بلند شه زمبن مال اونه
... روی زمین باید بیل می زدیم
... دختر
و پسر
... یادمه عمل کرده بودم فشار اومدن به شکمم برام ضرر داشت ولی از بس تب و تاب کار عملی رو داشتم با اینکه درد داشتم
اما انگار اصلا هیچی حالبم نبود
... البته خدا رو شکر چیزیم نشد..
.نمره خوبی هم گرفتم A
... خواستم بگم هنوزم مثل اون موقع ها عاشقم

دانشجوی ترم چهار مقطع کارشناسی رشته زیست بودم که برای اولین بار تو آزمایشگاه جانورشناسی انواع جونورارو تشریح کردیم. اولین حیوون هم قورباغه بود. خدای من، انقدر اون روز گریه کردم که چشمام مثل کاسه خون شده بودن. بخصوص وقتی که به خاطر بد نخاعی کردن، قورباغه مون وسط تشریح درد رو احساس کرد و دست و پاهاشو که بچه ها با سوزن تگرد توی یونولیت فیکس کرده بودن از شدت درد دراورد. اون روز از هر چی علم و آدمه متنفر شدم. آخر سر هم با این که گریه هام آروم بود و اشکام مال خودم، استادم دو نمره از نمره آخر ترمم کم کرد و من اون ترم به خاطر لطف بی پایان ایشون معدل B شدم. آز جانورشناسی دو بدترین واحدی بود که توی دانشگاه گذروندم. هنوزم که هنوزه گاهی که یاد قورباغه بیچاره و حیوونای دیگه میفتم گریه ام می گیره.![]()
اجازه هس بفرماعزیزمسلام
سلام
من که خیلی خاطره دارم تا دلتون بخواد خاطره دارم..
اون موقع تعریف کنم..
تاپیکتون پر میشهها.......
از من گفتن بود.....
تعریف کنم..
اول اجازه میگیرم.. بعد تعریف میکنم.![]()


سلام
سلام
من که خیلی خاطره دارم تا دلتون بخواد خاطره دارم..
اون موقع تعریف کنم..
تاپیکتون پر میشهها.......
از من گفتن بود.....
تعریف کنم..
اول اجازه میگیرم.. بعد تعریف میکنم.![]()
روزاول آزمایشگابود(آزمایشگاه ترشیح ومورفولوژی)من ازصندلی آزمایشگاافتادم آخه ارتفاعش خیلی بلندبودواسم واینکه من ازبچگی ازارتفاع میترسم پس شدآنچه شد![]()

(چقددلم واسش تنگ شده)اونم اززیرصندلیابنده خدابه دنبال راه فراربودکه همه عین یویو شدن جیغ ودادوفریادمنم خونسردسرجام بودم که استادگف خانم...سرشوچرابازکردین؟
منکه اسمای علمی این گیاهاروکشتم تاحفظ کردم خیلی سخت بودبقرعانتو دوره کارشناسی یه واحد آزمایشگاهی داشتیم به نام آزمایشگاه سیستماتیک گیاهی دو. از اونجایی که هم به گیاه ها خیلی علاقه دارم و هم با استاد این درس کل کل علمی محترمانه ای داشتم و اصلا دوست نداشتم جلوشون کم بیارم حسابی اسم علمی هر چی گیاهه یاد گرفته بودم. آخر ترم موقع امتحان خیلی زود جواب همه سوالارو نوشتم و اومدم برگه مو بدم که یکی از بچه ها گفت: نگار تورو خدا چند دقیقه بشین من هیچی ننوشتم. رو حساب معرفت بود یا حماقت، نشستم. داشتم تند تند بهش می رسوندم که یه دفعه دیدم یکی برگه مو از زیر دستم برداشت. سر که بلند کردم استادمو بالای سرم دیدم. یخ کردم. نمی دونید چه حالی بهم دست داد. گفتم الآنه کی یه چیزی بهم بگه و آبرومو جلو همه ببره اما استادم خیلی محترمانه گفت: حانم . . . نمی خواید برگه تونو بدید؟ بهتره دیگه برید. با چه حالی جلسه امتحانو ترک کردم بماند. چند روز بعد استادم صدام کرد. توی برگه ام سه تا غلط کوچیک ناشی از بی توجهی داشتم. استادم با اینکه به هیچ کس یه صدم هم نمره نمی داد بدون این که چیزی بگه جلو چشمای خودم بهم داد بیست فقط گفت: کافی بود به جای این که نتیجه زحمتاتو رایگان در اختیار کسی قرار بدی یه بار دیگه برگه تو چک می کردی. هنوز هیچ کس تو زندگیم اینطوری با رفتار خوبش نقره داغم نکرده. دیگه همان شد که من به کسی چیزی برسونم و با استادم حتی محترمانه کل کل علمی کنم.
منکه اسمای علمی این گیاهاروکشتم تاحفظ کردم خیلی سخت بودبقرعان
ولی از این درس و کتاب ... نه
...هر جاش رو می گرفتی یه جای دیگه اش می لنگید ...
.... و دو نفر دیگه که با زحمت خودشون یکی 12 و یکی 13و نیم گرفته بودن

.. فقط فقط ناهار آزاد بودیم
... شب قبلش
که دم دمای صبح خوابم برد
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
به آزمايشگاه زيست شناسي خوش آمديد!!!! | زیست شناسی | 29 | |
|
|
عجيب و غريب هاي زيست شناسي | زیست شناسی | 8 | |
|
|
اختر زيست شناسي | زیست شناسی | 0 | |
|
|
بحث پیرامون اشتغال و مشکلات پیش روی زیست شناسان | زیست شناسی | 18 | |
|
|
محفل دوستانه زیست شناسان | زیست شناسی | 1753 |