اگه دلت گرفته اگه صدات خسته است...بيا تو

MAHSA3+*

عضو جدید
مثلا که چی ؟؟ چه فایده؟؟ مگه کسی کاری از دستش برمیاد؟؟هیچکس نمیتونه دانشگاه مارو با استاتید به اصطلاح محترم و پرسنلش نابود کنه...........................
 

انديشه

کاربر فعال
مثلا که چی ؟؟ چه فایده؟؟ مگه کسی کاری از دستش برمیاد؟؟هیچکس نمیتونه دانشگاه مارو با استاتید به اصطلاح محترم و پرسنلش نابود کنه...........................

ای بابا
مث اینکه خیلی دلت پره؟؟؟

.................
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثلا که چی ؟؟ چه فایده؟؟ مگه کسی کاری از دستش برمیاد؟؟هیچکس نمیتونه دانشگاه مارو با استاتید به اصطلاح محترم و پرسنلش نابود کنه...........................

الهیییییییییییییی
خیلی بامزه بود... می خوای واست نابودشون کنم؟:D

من اگه می تونستم مال خودمونو یه زمانی با خاک یکسان می کردم:eek:
اما حیفففففففففففف


راستی چه روزگار مزخرف مسخره ی بی خود چرت .... ای شده هاااااااااااا
 

m_rafati

عضو جدید
من که اعصابم حسابی خورده از دست این استادای......:mad:

کسی رو میشناسی از دست این استادا اعصاب داشته باشه . اونا هم از استاداشون مینالن . ناراحتی فایده نداره بخند تا دنیا بروت بخنده:biggrin:
 

sinuhe

عضو جدید
اوه.... خیلی سخت نگیرید دنیا همین 100 سال اولش سخته از اون به بعدش آسون میشه .استادا .... درسا .. کتابای دانشگاه....هم اتاقیها و حتی دعواهای خوابگاه همه یک روزی خاطره میشن پس سعی کنیم قدر لحظه لحظه عمرمون رو بدونیم...سخت نگیر چون هرچه سخت تر بگیری دنیا هم بهت سخت تر میگیره
 

hossein arsh

عضو جدید
چرا من فکر می کنم هزار برابر از تو بیشتر دارم عذاب می کشم ولی توکلت به خدا باشه:victory::w17:
 

farnaz_nx_ooo

عضو جدید
امان از این استادا :( حدود یه ساعت تو آتلیه وقت گذاشتم از کت و کو افتادم موازی و قشنگ و تر و تمیز احجام سه بعدی رو هاشور زدم.در حالی که بقیه ی بچه ها مشغول هر و کر و جفنگ بازی بودن.بردم پیش استاد خط زد گفت اینا سایه است هاشور نیس .پشت میزم نشستم سرمو گذاشتم رو دستام .چشمام در حد مرگ می سوخت و پشتم تیر می کشید.حال بیرون رفتن تو آنتراکت هم نداشتم حتا.:( اگه آدم بد دلی بودم فکر می کردم استاده باهام لجه :(
 

sahel_k

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دلپذیر است.....
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم... شاید هم می‌بایست زیر باران زندگی می‌کردیم و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغ‌هایمان شکل‌مان را دگرگون نمی‌کنند... چون در این‌صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم! تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات سپاس ...

(فدریکو گارسیا لورک)
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
من صدام خسته نيست ، ولي صدا خسته ها رو دوست دارم :surprised::surprised:
 

elenor

عضو جدید
چه جالب .....واقعا"؟!.........خسته از دست اين درسا،استادا،دانشگاه و..........:weirdsmiley:.
.هيييييييي :crying:
 

mahsa1984

کاربر بیش فعال
تو این تاپیک که آدم میار حالش بدتر میشه:(
دل من گرفته بود ولی اومدم پستای شماها رو خوندم دیگه به کل کیپ شد.دیگه خیالم راحت شد:cry::cry::cry:
 

barg

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه از مهر و نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است میدانی برادر
دلم خون است از این می نویسم
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خسته از غبار تنهایی دل [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خسته از حسرت برگشت طوقیان بی وفا [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خسته از گذر از کوی یاران بی وفا [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خسته از راه رفته [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خسته از ترس گذشتن از راه نرفته [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خسته ی خسته از دویدن با پای پیاده [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] خواهم پرواز کنم به اوج [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] فراتر از قله ها [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] به یک آشیان برسم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما... [/FONT]
 

raha88

عضو جدید
حاصل عمرمنی ای گل نازم چه کنم
ای تواشفته ترین غنچه رازم چه کنم
چشم گریان من امشب به تمنای دلت
آتشی شدبه دلم سوزوگدازم چه کنم
می روم درپی عشقت ولی افسوس دگر
بی توبا بلبل وآن بنده نوازم چه کنم
یارب این بارگله ازغم واندوه کنم
بی غم وعشق ونگارم چه کنم
نادی عشقم و باعشق بسازم چه کنم

 

Erami

عضو جدید
دقیقا چهار سال دارم فکر میکنم چرا من زنده ام.چراااااااااااااااااااااااااا؟:hypocrite::hypocrite:
 

آرتیمیس

عضو جدید
به پای کوهستان سردی مردی می زیست؛تنها چیزی که نداشت تنهایی بود.....
در قله کوهی , روزی ؛ تکه آیینه ای در خاک دید؛ چشمان مرد , خمار آیینه شد :
شهر آیینه پشت کوهها , در سینه آیینه میدرخشید.
آیینه که در آیینه چشمان مرد خود را میدید , نمی ندانست که ملک اسکندریست ؛شیدایش شد.....
بامداد فردا روز , مرد با بار سفر ؛ روبروی آیینه رهسپار بود:
-
باید بروم ؛ بزودی از آسمانها تورا می خوانم[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]...

[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]روز چهلم ؛[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اشک دل تنگ آسمان , که داغ دل آیینه را در آغوش کشید , ترکید[/FONT]
 

berjis68

عضو جدید
وحشت از عشق که نه ؛ ترس ما فاصله هاست

وحشت از غصه که نه ؛ ترس ما خاتمه هاست

ترس بیهوده نداریم ؛ صحبت از خاطره هاست

صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست

کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست

گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ی ماست
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وحشت از عشق که نه ؛ ترس ما فاصله هاست​


وحشت از غصه که نه ؛ ترس ما خاتمه هاست​

ترس بیهوده نداریم ؛ صحبت از خاطره هاست​

صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست​

کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست​

گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ی ماست​


مرسي يي يي :gol:
 

Atishpare_Shahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کسي هم نفسم شد دست آخر قفسم شد من ساده به خيالم که همه کار و کسم شد

 

l0ve.s0ng

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام خرفام تو امضام خلاصه ميشه
آهههههههههههه
 

م مژگان

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما ها هم نزدیک تولدتون که می شه دلتون می گیره من سه ماه دیگه تولدمه ولی از الان دلم گرفته.......
 

elahe.elahe

عضو جدید
سلام:gol::(
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
اسب در حسرت خوابیدن گاری چی
مرد گاری چی در حسرت
مرگ
 
بالا