شنيدم که چون قوي زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شب مرگ تنها نشيند به موجي
رود گوشه اي دور و تنها بميرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در ميان غزلها بميرد
گروهي بر آنند کاين مرغ شيدا
کجا عاشقي کرد آنجا بميرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بميرد
من اين نکته گيرم که باور نکردم
نديدم که قويي به صحرا بميرد
چو روزي ز آغوش دريا برآمد
شبي هم در آغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي آغوش وا کن
که مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
---------------------------------------------------------------------------------------
البته اینا برای قوی زیبا بود ! خوم فکر کنم بشینم تا آخر وقت حافظ بخونم.
ما بدين در نه پی حشمت و جاه آمدهايم | از بد حادثه اين جا به پناه آمدهايم |
ره رو منزل عشقيم و ز سرحد عدم | تا به اقليم وجود اين همه راه آمدهايم |
سبزه خط تو ديديم و ز بستان بهشت | به طلبکاری اين مهرگياه آمدهايم |
با چنين گنج که شد خازن او روح امين | به گدايی به در خانه شاه آمدهايم |
لنگر حلم تو ای کشتی توفيق کجاست | که در اين بحر کرم غرق گناه آمدهايم |
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار | که به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم |
حافظ اين خرقه پشمينه مينداز که ما | از پی قافله با آتش آه آمدهايم |