ايا نماز مي خونيد ؟

ايا نماز مي خونيد ؟

  • نهاصلا نمي خوانم

    رای: 53 15.6%
  • گه گاهي از روي ميل يا اجبار مي خوانم

    رای: 46 13.5%
  • بله هميشه مي خوانم .

    رای: 241 70.9%

  • مجموع رای دهندگان
    340

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
....میون کلامتون... :smile:
من بعضی از پستهای شما رو خوندم
خدایی که من بهش اعتقاد دارم با هیچ نظریه ی علمی قابل اثبات یا رد نیست. (البته علمی رو میگم برای اینکه ما تو این دنیا برای اثبات یا رد چیزی، دستمون به جای دیگه ای بند نیست. فقط و فقط همینو داریم)
برای اینکه نظریه های علمی با عقل و هوش انسان و با تجربه و برداشت واضح و مشخصی که از جهان ماده داره به دست میاد.
اصلا اگه خدا رو با این چیزا بشه اثباتش کرد که خدا نیست!
ما توی چارچوب زمان و مکان و ماده محصوریم. آخه چطور میتونیم خدایی رو که توی این چارچوب نمی گنجه رو با عقل ناقصمون قبول یا رد کنیم.
من شخصا از روی فطرتم، احساسم، آرامشی که با اعتقاد به وجود خدا بهم دست میده و چیزای دیگه بهش اعتقاد دارم.
و این برای من یه چیز شخصیه. و اگر دیدم کسی به خدا اعتقاد نداره به نظرش احترام میذارم چون نمیتونم اثباتش کنم ولی امیدوارم هر چی باشه به انسانیت و اخلاق اعتقاد داشته باشه.

درود بر شرفت...
نخست اینکه ببخشید نقل قول گرفتم چون مثله اینکه جدیدا هیچکس از اینکار خوشش نمیاد:D
و اما ...بعضی حرفهای شما منطقی بود.اینکه نمی شود وجود خدا را اثبات کرد.و اینکه این خدای دانا هیچگونه دلیل منطقی برای این امر ارائه نداده و حقیقتا
هيچ كس نمی تواند خدا را برای ديگران توصيف كند،زيرا به محض اين كه توانست خدای خويش را وصف كند، ديگر او خدا نبوده،
بلكه مانند من و شماست کاریکه پیامبران انجام داده اند و از او یک انسان ساختند.
من گفته های یک پزشک را در خصوص پزشکی با کمال دقت گوش می کنم و نیز گفته های یک شیمیدان را در خصوص شیمی به گوش هوش می سپارم،
همان جوری که به گفته های یک مهندس توجه کامل خواهم نمود زیرا دانسته های آن ها در خصوص پزشکی و شیمی و هندسه هزار بار بیش از من است،
ولی هرگز به گفته های یک دانشمند دینی گوش نمی دهم زیرا او که خود را دانشمند خداشناسی می داند دانسته هایش بیش از من نیست
زیرا همین جوری که من نمی دانم خدا کیست و چیست او هم نمی داند خدا چیست و کیست؟
ولی بحث اصلی ما بیشتر در مورد دستورها و خوی و سرشت آفریدگاری هست که برخی انسانها به او پیوند میدهند.
و اینکه تقریبا همه ی ادیان یک داستان دارند و از همدیگر کپی برداری کرده اند.مثلا:
در کشورهای مختلف اعم از مصر و هندوستان و چین و مکزیک و ایران پیغمبرانی بودند که همگی مثل حضرت عیسی از مادر باکره بوجود اومدن.
اولین کشیش عیسوی که به چین رفت مشاهده کرد که چینی ها هم اعتقاد دارن که پیغمبر اونها در 3468 قبل از میلاد مسیح از یک دختر باکره متولد شده.
همونطور زرتشت بدون پدر بود و از یک دختر باکره بدنیا اومده.در هندوستان چندین نفر از دختر باکره بوجود اومدن.
کما اینکه هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح در هندوستان {کریشنا} از شکم یک دختر باکره بیرون اومده.و اگر کسی اندک آشنایی با تاریخ داشته باشد متوجه میشود
داستان انجیل همان داستان میترا خداوند روشنایی است و اینکه فقط بجای اسم میترا نام مسیح رو نوشته اند.....و اما برای چه ما،دستورات کتابهای دینی رو قبول نداریم، چونکه :
فرانتس بوهل درباره خدا می گوید:
اگر واقعاً خدایی وجود دارد، و اگر این خدا خدای یگانه ای است، در این صورت همه چیز در اختیار اوست. و اگر چیزی به نام شر در روی زمین وجود دارد نمی باید گفت او اجازه آن را داده است،
بلکه می باید گفت که او خود آن را خواسته است، و خدایی که خودش شر را خواسته باشد خدایی ناپذیرفتنی است. این عذر بدتر از گناه که شر کیفری است
که به خاطر نافرمانی آدم و حوا در بهشت نصیب فرزندان آدم شده است مشکلی را حل نمی کند، زیرا اگر آدم گناه نخستین را مرتکب شد، برای این بود که خدا خود اجازه آن را داده بود
و بنابراین خودش آن را خواسته بود. در این صورت این چه جور خدای مقتدر و عادل و رحیمی است که خواسته است آفریده او مرتکب گناه شود تا وی را بابت آن مجازات کند؟
آیا درست تر نیست که این خدا بپذیرد که عامل اصلی نابسامانی های مادی و نابسامانی های معنوی در روی زمین، خود اوست؟!

روحانیون می گویند که آدمی به وسیله دعا و نذر و بخشش خواهی به درگاه خدا می تواند از هبوط یک بدبختی جلوگیری نماید.
از روحانیون می پرسم: آیا خدا می داند که باید بدبخبتی را برای فلان کس بفرستد یا نه و آیا با دانستن این موضوع از دعای آن مرد هم اطلاع دارد و یا نه؟!
اگر اینها را نداند در این صورت خدا نیست و اگر بداند که باید بدبختی بفرستد و نیز بداند که بر اثر دعای آن مرد از فرستادن بدبختی صرف نظر خواهد کرد
و در آن صورت نظیر کودکی ست که برای بازی کردن یک پرنده ناتوان و یا یک حشره کوچک را آزار می دهد و این بازی از خدا شایسته نیست.
نیچه درباره اسلام می گه:
آنچه را که محمد به عنوان دین و آیین به پیروان خود داده و به جهانیان پیشکش نموده، اگر نام دین را بر آن نمی گذاشتند، آدمی چنین می پنداشت
که این گفتار مشتی وحشیان جنگل نشین است که به شهرنشینان پیشنهاد کرده اند: زیرا که دین نمی تواند چنین خشن و دور از انسانیت باشد.
دینی که پر از فرمان کشتن و بریدن دست و پا و ربودن و تصاحب زنان مردم باشد و یا دستور غارت دارایی و هستی مردم را بدهد دین نیست،
بلکه فرمانی برای نابودی اندیشه و روان و جسم آدمی است. من دینی این چنین بیدادگر و ستم پیشه ندیده ام.
راست است که این دین از بیابان آمده، بنابراین درخور همان بیابان نشین هاست و جایی در میان مردم متمدن ندارد و نمی تواند داشته باشد.

آه اي برادران، اين خدايي كه من آفريده ام، چون همه خدايان، ساخته ي انسان بود و جنون انسان .
اي دوست به شرفم سوگند نه شيطانی است و نه دوزخی، روانت از تنت نيز زودتر خواهد مرد پس ديگر از هيچ چيز نترس !
موریس:
بیچاره شیطان در کره خاکی بدنام شده؛ زیرا شیطان جز خود ما هیچکس نیست. ما برای اینکه خودمان را در حضور خود تبرئه کنیم،
تمام کینه ها، حسدها، دشمنی ها و بیرحمی ها را در وجود موهومی به نام شیطان جا داده ایم.
یکی از صحبتهایی که مرا سرگرم می کند اظهارات دانشمندان مذهبی و دینی است، که به طرزی مؤثر در مورد اراده و نقشه های خدا صحبت می کنند
و چنان به گفته خود اعتقاد دارند که گویی ظهر آن روز با خدا ناهار خورده اند..
چیزی را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است؛ زیرا از یک طرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه می شود،
و از طرف دیگر به ما می گویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید!!! بهتر این بود که از روز نخست ما را طوری می آفریدند
که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم، نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند!!!
حتی خدا هم که عین هستی است نمی تواند نیستی را به وجود بیاورد، همان گونه که آفریننده قادر نیست پایان خود را ببیند، زیرا اگر پایان خود را می دید آن وقت بی پایان نبود.
اگر ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان شباهتی به دنیای کنونی نداشت
و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی که به نظرمان می رسید با این دنیا زیاد تر می شد، زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم
و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!! برای چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام؟؟؟
خواهید گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای!!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم
و گرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی او باشم. تمام افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده،
زیرا بالأخره باید این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سؤال کنم که " تو کیستی و چیستی؟؟؟
" باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است. بنابراین من چه گناهی دارم؟؟؟
روز کیفر دادن هنگامی که من در پیشگاه خداوند حاضر می شوم تا مورد دادرسی قرار بگیرم آیا برای این مرا در آتش جهنم خواهد انداخت
که به افسانه های کودکانه صاحبان ادیان و مذاهب گوش ندادم و او را تا اندازه افسانه های کودکانه کوچک نکردم؟ من هیچ گناهی نکرده ام
جز این که خداوند را سدها هزار برابر بزرگ تر و چیز فهم تر و نیرومند تر از افسانه های کودکانه ادیان دانسته ام و این موضوع در نظر یک خدای چیز فهم گناه نیست که سزاوار کیفر باشد
؟؟
گیریم که من در این جهان گناهکار باشم، صد میلیون سال دیگر این گناه من بر اثر مرور زمان به اندازه ای بی اهمیت شده است که خدا هیچ بدان توجه نخواهد کرد.
ما آدم ها با این که حسود و کینه توز هستیم و همه عیب های بشری را دارا می باشیم باز هم گناهی را که صد سال پیش از این مرتکب شده اند فراموش می کنیم
تا چه رسد به خدا که از عیب های بشری مبراست
..

چیزی را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است. زیرا از یک سو طبیعت یا خدا انسان را آفریده که بدون تردید مرتکـب گناه می شود
و از طرف دیگر به ما می گویند که هر کسی که مرتکـب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید! بهتر این بود که از روز نخسـت ما را جوری می آفریدند
که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم. نه آنکه ما را بیافرینند و سپس کیفر بدهند!

شکوه و بزرگی خدای هر کس به اندازه بزرگی اندیشه اوست و به بیان دیگر، بزرگی خداوند به اندازه شایستگی ماست..
آن كسی كه يك تبهكار را از نيستی به هستی آورد يعنی آفريد، البته پيش بينی می نمود كه او تبهكار خواهد شد. در اين صورت آيا پيش بينی می نمود كه پس از ارتكاب تبهكاری او را نخواهد بخشيد؟

موریس:

ده پانزده سال قبل من یک سلسله مطالعات در خصوص معتقدات نوع بشر از آغاز تمدن انسان تا آن تاریخ کردم و مطالعات خود را در کتابی منتشر نمودم که شاید از نظر خوانندگان گذشته باشد.
غرض من از این مطالعات این بود که بفهمم آیا از آغاز تمدن بشر و از وقتی که تاریخ به وجود آمده تا امروز کسی توانسته است که به اسرار جهان پی ببرد یا نه؟!
در طی این مطالعات که راجع به عقیده و مذاهب بشر از آغاز تمدن جهان تا امروز می کردم، تنها به مذاهب آسمانی و غیر آسمانی اکتفا ننمودم.
بلکه معتقدات فلسفی و عرفانی مردم را نیز از آغاز تمدن تا امروز در نظر گرفتم و در عقیده ی هندو ها و مصری ها و یونانی ها و کلدانی ها و آسوری ها
و یهودی ها و عیسویان و فلاسفه و عرفای شرق و غرب نیز پژوهش و مطالعه نمودم. هر قدر که در این مطالعات جلو می رفتم ،
در مذاهب و معتقدات مشرق زمین و مغرب زمین به یک نکته ی بزرگ بزرگ بر می خوردم و آن این که در تمام مذاهب و مسلک های عرفانی و دینی یک « راز مگو » در این جهان وجود دارد
که نباید آن را به هیچ کس گفت، مگر آن هایی که شایستگی و لیاقت شنیدن آن راز را داشته باشند.
بدیهی است که بعد وقوف به این مطلب و با رعایت اینکه مشاهده نمودم این «راز مگو» در تمام مذاهب و مسلک های شرقی و غربی بدون استثنا وجود دارد ،
آتش شوق من شعله ور تر شد و مصمم گردیدم به هر ترتیب که هست این « راز مگو » را پیدا کنم و استنباط نمایم که این چه راز عجیب و بهت انگیزی است
که تمام پیغمبران و تمام صاحبان مسلک های عرفانی و درویشی و تمام صوفی های مشرق زمین و مغرب زمین به مریدان اصلی خود گفته اند ،
چیعنی به آنها گفته اند که چنین راز مهیبی هست؛ اما نباید آن را به هیچ کس گفت. عاقبت یافتم عاقبت این « راز مگو » را یافتم و با مطالعه
در معتقدات باستانی هندوستان متوجه شدم که آن « راز مگو » چیست. ضمناً تذکر می دهم که تمام مذاهب و مسلک های بشر بدون هیچ استثنا
از هندوستان استفاده کرده اند و در مذهب و عقیده ی هر یک از ملل متمدن که بررسی کنید اثری از هندوستان یعنی هندوستان سه هزار سال قبل خواهید یافت.
این « راز مگو » که صاحبان ادیان و مذاهب و مسلک های عرفانی و درویشی آن همه در پنهان نگاه داشتن آن می کوشیدند این است:
« در این جهان هیچ کس چیزی نخواهد فهمید و محال است که کسی بداند و بفهمد که خدا کیست و از کجا آمده است و محال است که کسی بفهمد
که خداوند این جهان را برای چه آفریده و منظورش از آفرینش من و شما چه می باشد و بالاخره پایان جهان چه خواهد شد».
آری، این است آن راز مهیب که صاحبان ادیان و مسالک تمام ملل متمدن از دوازده هزار سال قبل تا امروز همه در پنهان نگاه داشتن آن می کوشیدند.
باری دوستان؛ این همان چوپان است که با زیرکی تمام ، خوب می داند که گوسفندان را چگونه تحت فرمان خویش در آورد؛ چون او نیک می داند که گوسفندان درک فهمیدن ندارند.
 
آخرین ویرایش:

nini_nj

کاربر فعال
من به این داستانها در مورد پیغمبرها که مربوط به هزاران سال پیش میشه گوش نمیدم.آخه شما الان یه اتفاق ساده رو که تو عصر تکنولوژی و ارتباطات هستینو نمیتونین ثابت کنین. چه برسه به چندهزار سال قبل با اونهمه جهل و نادانی و خیالبافی. حالا کاری به حضرت عیسی ندارم که داستانش توی قرآن هم هست. اصلا حضرت محمد به خاطر این به دل من میشینه که یه آدمه مثل بقیه. هیچ شخص خارق العاده ای نیست. هیچ جور عجیب غریبی هم به دنیا نیومده. یکیه مثل من مثل تو...
من 99/99 درصد از خصوصیاتی رو که به خدا نسبت میدن رو بش اعتقادی ندارم.
اولش با این شروع میکنن که خدا خوبه و مهربونه و عادله و بعد برای اینکه عدالت رعایت بشه آتش خشمشم شعله ور میشه و خلاصه هر جا کم میارن خدا یه صفتی پیدا میکنه جوری که دیگه بدترین صفتها روهم به خدا نسبت میدن!
اما خدای من مهربونه. اون عذابی رو هم که میگن به نظر من یه فرایند طبیعیه . یعنی شما وقتی از مسیر درست و اصولی خارج شدین، وقتی اخلاق و انصاف و حقیقت و ... رو زیر پا میذارین؛ اولین نفر خودتون هستین که ضررشو میبینین و این از نظر علمی ثابت شده. و شما وقتی این حق انتخاب رو دارید و وقتی آدمای بزرگ روی زمینو میبینید که انتخاب درست رو کردند اونوقته که احساس میکنید آدم میتونه رشد کنه، شکوفه بده و پر درمیارین و پرواز میکنین. اونوقته که حس میکنین انسان مثل کرم نیست که تمام زندگیش توی کثافتای زمین خلاصه بشه میتونه پر بکشه و از این مرداب و منجلاب اینجا پرواز کنه
و من فقط میدونم وقتی از مسیر این زندگی دنیوی حذف میشم حتما یه جای بهتری میرم... پس چرا باید از مرگ بترسم وقتی میدونم یه جای بهتری هست...
 

BEKco

عضو جدید
در زندگی یک چشم انداز لازم است و باید روی آن تمرکز کنیم . برای موفقیت در زندگی تمرکز یکی از لوازم ضروری میباشد . یعنی اگر الان دارم میبنم روزه دیگه نیازی نیست برم ثابتش کنم و اگر این کارو بکنم نشون میده دچار عدم تمرکز شده ام یا یک چشم اندازی در زندگی ندارم .

این جملات برگرفته شده از ایه 177 سوره بقره میباشد

روش درست زندگی مدام این شاخه اون شاخه پریدن نیست ، بلكه روش درست زندگی [واقعى و كامل ، كه شايسته است در همه امور شما ملاك قرار گيرد ، منش و رفتار] كسانى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده‏اند ، و از آنچه دوست دارند به خويشان و يتيمان و درماندگان و در راه ماندگان و نيازمندان و [در راه آزادى] بردگان مى‏دهند ، و نماز را [با همه شرايطش] برپاى مى‏دارند ، و زكات مى‏پردازند ، و چون پيمان بندند به پيمان خويش وفادارند ، و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند ؛ اينانند كه [در دين‏دارى و پيروى از حق] راست گفتند ، و اينانند كه با تقوا هستند

مطلب ساده است . اگر بنا بود بشر با فکر خودش رستگار بشه پس :
اول
اینهمه تفکرات مختلف که اومده بعدش توسط متفکران بعدی رد شده و همشه هم همینطور است ارزش قبول کردن نداره . یعنی یک کسی میاد یک نظریه ای میده یک عده ای هم قبول میکنن بعدش یک کس دیگه ای یک نظریه دیگه میده و دوباره یک عده ای قبول میکنن . مشکلی که پیش میاد این آدمان که بدبخت میشن . ( چون اگه تفکر قبلی درسته آدمای بعدی بدبختن و اگه تفکر بعدی درسته آدمای قبلی بدبختن )
دوم

اگه بنا بود مردم با فکر آدما خوشبخت بشن پس اینهمه بدبختی تو دنیا چیه ؟ دنیای امروز بهتره یا 50 سال پیش ؟ دنیای 50 سال پیش بهتره یا 100 سال پیش ؟ ( بمب اتم ناکازاکی و هیروشیما ، جتگ جهانی اول و دوم یادتون نره )
.
بنابراین با فکر بشر نمیتوان زندگی کرد و خالق این بشر که میداند چی درست کرده میدونه این بشر چطور باید زندگی کنه . در قرآن است که خدا هیچ پیغمبری نفرستاده که به خودش دعوت کنه بلکه همه گفتن بنده خدا باشین و بازهم بسیار در قرآن آمده که پیغمبر به مردم بگو من از شما در قبال این پیغمبریم اجر و مزد نمیخوام .
پیغمبری که این مطلب به اون وحی میشه چه سودی از اینکه خودشو پیغمبر معرفی کنه میبره ؟ ایشان که خیلی رک به مردم گفته من ازتون چیزی نمیخوام فقط بنده خدا باشین .

این مطلب رو اضافه کنم که منظورم اشتباه نشه. خدا روش زندگی رو برای بشر میفرسته . ابزار زندگی رو خود مردم انتخاب میکنن. یعنی وسیله نقلیه ، شغل ، منزل و .... که مربوط به حیات دنیوی است رو خودشون انتخاب میکنن و اینکه چطوری زندگی کنن رو خدا میگه (که فرق بین کرم و آدم مشخص بشه )
 
آخرین ویرایش:

mer30fery

دستیار مدیر مهندسی مکانیک, متخصص سالید ورک
کاربر ممتاز
تجربه خواندنی اولین نماز یک تازه مسلمان

تجربه خواندنی اولین نماز یک تازه مسلمان

تجربه خواندنی اولین نماز یک تازه مسلمان
متنی که پیش روی شماست داستان اولین نماز پرفسور جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است.
وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.
این متن برگرفته از کتاب “Even Angels Ask ” (حتی فرشتگان نیز می پرسند) نوشته پرفسور جفری لانگ است:

روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.
ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟
ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را هر چه زودتر شروع کنم.
آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های نماز را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را…
از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم.
آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم.
نزدیک نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم…
در دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم.
دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!
وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالی که آب از سر و وصورت و ...می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند…
وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم و با صدایی پایین "الله اکبر" گفتم.
امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.
ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟
نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم…
یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم : الله اکبر.
با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!!
پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم.… احساس خجالت کردم چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.
در همین حال که در رکوع بودم عبارت "سبحان ربی العظیم وبحمده" را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم : سمع الله لمن حمده...
حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود.
در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم… به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود…
احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند.
بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد.
انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند!
شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن…
نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم سبحان ربی الأعلی وبحمده…الله اکبر
این را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.
الله اکبر
و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی وبحمده را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم.
الله اکبر...
برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.
سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم.
در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.
در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دور آمدم … هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم.
و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است.
موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.
چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.
گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.
سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.
این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خواری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم از ترس و خشم را به بیرون می ریزد.
در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست.
مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم.
وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.
اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم.
قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:

خدای من!
اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم،
قبل از آن مرا بکش!
مرا از این زندگی راحت کن..
خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم،
اما حتی یک روز هم نخواهم توانست
با انکار تو زنده بمانم
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
"خواجه نصیر الدین " دانشمند بزرگ روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن ناچیز می نماید و آن این است :
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود .
روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هرجماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد شمایم و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود:
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر"دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این "
اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز ازخود راضی و شادمان می بیند ..
ابوالحسن کسلانی, اسرار اللطیفه و الکسیله
 

BEKco

عضو جدید
دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .

اینا رو کجای دین نوشته ؟ سند بیارین من بی دین میشم .
اونی که بنده از دین میدونم اینه
برای اشتی دادن دو نفر میتوان به هر نفر گفت که نظر فلانی درباره تو خوبه تا با هم اشتی کنن
غیبت کسیکه در ملا عام گناه میکنه جایز است آنهم فقط همان گناهش که در ملا عامه نه گناهان دیگرش که در ملا عام نیست
قتل قاتل عمد جایز است
و تجاوز هم که مطلقا گناه است .





 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
تجربه خواندنی اولین نماز یک تازه مسلمان
متنی که پیش روی شماست داستان اولین نماز پرفسور جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است.
وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.
این متن برگرفته از کتاب “Even Angels Ask ” (حتی فرشتگان نیز می پرسند) نوشته پرفسور جفری لانگ است:

روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.
ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که:
.
.
.
بی نظیر بود... یه احساس ناب و اخلاص معرکه;)
خدا نصیب ما هم بکنه...


برادر من 15 سالشه،شروع کرده به نماز خوندن، باورم نمیشد انقدر روی اخلاق و رفتارشم تاثیر داشته باشه... مهربونتر شده،مودب،خیرخواه و دلسوزتر و... صفاتی پیدا کرده که من فکر نمیکردم پررنگ بشه! نه که قبلاً بد بود اصلاً، ولی درست از وقتی نماز میخونه صفات خوبش بیشتر و تقویت شده...
قربونش برم هنوز خجالت میکشه پیش ما بلند بخونه :Dمیره تو اتاق مارو از اتاق بیرون میکنه درو میبنده و نمازشو میخونه:biggrin:
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی نظیر بود... یه احساس ناب و اخلاص معرکه;)
خدا نصیب ما هم بکنه...


برادر من 15 سالشه،شروع کرده به نماز خوندن، باورم نمیشد انقدر روی اخلاق و رفتارشم تاثیر داشته باشه... مهربونتر شده،مودب،خیرخواه و دلسوزتر و... صفاتی پیدا کرده که من فکر نمیکردم پررنگ بشه! نه که قبلاً بد بود اصلاً، ولی درست از وقتی نماز میخونه صفات خوبش بیشتر و تقویت شده...
قربونش برم هنوز خجالت میکشه پیش ما بلند بخونه :Dمیره تو اتاق مارو از اتاق بیرون میکنه درو میبنده و نمازشو میخونه:biggrin:

خواهر منم 15 سالشه... قبلش نماز نمیخوند اما چند وقتیه شروع کرده به نماز خوندن.... خیلی آروم تر و خوش اخلاق تر از قبل شده :smile: وقتی آدم با خدای خودش خلوت میکنه انگار همه وجودش از آشفتگی خالی میشه....:)
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهر منم 15 سالشه... قبلش نماز نمیخوند اما چند وقتیه شروع کرده به نماز خوندن.... خیلی آروم تر و خوش اخلاق تر از قبل شده :smile: وقتی آدم با خدای خودش خلوت میکنه انگار همه وجودش از آشفتگی خالی میشه....:)

دقیقاً
خدا حفظشون کنه
:)
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان کیا حاضرن اگر ایشان سند حرفشونو بیارن بی دین بشن ؟

دینی که این حرفا جنابblackviper210توش باشه سرتاسرش دروغه .

دوست گرامی
ایشون از این کارا زیاد میکنن،کسی که حد پرستشو اونجور که تو امضاشون گفته میدونه بهتر از اینم ازشون انتظار نمیره!!!
من که بحث با ایشون رو اشتباه میدونم.
 

BEKco

عضو جدید
جناب blackviper210 حرفتونو ثابت کنین

بنده از مدیران سایبت میخواهم در صورتیکه ایشان حرفشونو ثابت نکنن اخراجشون کنن چون ایشان خیلی راحت به اعتقادات دیگران دروغ میبندن .
البته اینم میگم اکه ایشان حرفشونو ثابت کنن من بی دین میشم.

درخواست اخراج ایشان هم نه برای حذف صدای مخالف بلکه برای اینست که ایشان حق ندارد به اعاقادات کسی توهین کند .
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان کیا حاضرن اگر ایشان سند حرفشونو بیارن بی دین بشن ؟

دینی که این حرفا جنابblackviper210توش باشه سرتاسرش دروغه .

همچین چیزی وجود نداره... هیچ کدوم از دستورات قرآن غیر اخلاقی نیست...
هر مجازاتی هم برای گناهکارا توشه همه تحت یه شرایط خاصیه. مثلا قطع کردن انگشتای دزد در صورتی اجازه داده شده که 1- دزدی را بارها تکرار کرده باشه و کار روزمره ش باشه 2- نیازمند نباشه و به مالی که دزدیده احتیاجی نداشته باشه 3- از کاری که کرده پشیمون نباشه و قصد تکرارشو داشته باشه.
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
جناب blackviper210 حرفتونو ثابت کنین

بنده از مدیران سایبت میخواهم در صورتیکه ایشان حرفشونو ثابت نکنن اخراجشون کنن چون ایشان خیلی راحت به اعتقادات دیگران دروغ میبندن .
البته اینم میگم اکه ایشان حرفشونو ثابت کنن من بی دین میشم.

درخواست اخراج ایشان هم نه برای حذف صدای مخالف بلکه برای اینست که ایشان حق ندارد به اعاقادات کسی توهین کند .

حالا که اینجوریه منم موافقم:)
جواب ایشون اینجاست:
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa6513
گرچه میدونم قبول نمیکنه:biggrin:
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترو به خدائی که میپرستید من رو اخراج نکنید:(.من از گشنگی میمیرم...به عقاید من احترام بذارید...این یبارو گزارش ندید;)
تازه این در صورتی هست که در اسلام دروغ گفتن جزو گناهان کبیره هست.ولی بازهم اما و اگر و تبصره.... که هرکس این تبصره هارو بدونه راحت قانون رو دور میزنه و به مقصودش میرسه مثله وکلا..:)

يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاء

من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، جلد چهارم، صفحه سیصد و شصت.....

يا على: سه مورد است كه دروغ گفتن در آن نيكو است: تدبير در جنگ، و وعده دادن به همسر و زوجه، و اصلاح ميان مردم.
و همنشينى سه طايفه دل را می ميراند: همنشينى فرومايگان، و همنشينى توانگران، و گفتگو با زنان.


الخصال أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِيِّ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍعَنِ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص ثَلَاثٌ يَحْسُنُ فِيهِنَّ الْكَذِبُ الْمَكِيدَةُ فِي الْحَرْبِ وَ عِدَتُكَ زَوْجَتَكَ‏ وَ الْإِصْلَاحُ بَيْنَ النَّاسِ وَ قَالَ ثَلَاثٌ يَقْبُحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبَرِ وَ قَالَ ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِيتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَةُ الْأَنْذَالِ وَ الْحَدِيثُ مَعَ النِّسَاءِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَغْنِيَاءِ

بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، علامه مجلسی، جلد شصت و هشتم، صفحه نهم

پيامبر اكرم فرمود سه مورد است كه دروغ گفتن جائز بلكه خوب است 1- در صحنه جنگ 2-
وعده دادن به همسر 3- براى اصلاح بين مردم. سه مورد است كه راست گفتن قبيح و زشت است. 1- سخن‏چينى 2- نقل عمل ناپسند از خانواده كسى به شوهر و سرپرست آن خانواده 3- و دروغگوئى كسى را به او گفتن و اخبار او را تكذيب كردن و نيز فرمود. سه گروهند كه همنشينى با آنان دل را می ميراند 1- همنشينى با افراد پست و رذل 2- هم صحبت شدن با زنها 3- همنشينى با ثروتمندان‏
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .

اینا رو کجای دین نوشته ؟ سند بیارین من بی دین میشم .
اونی که بنده از دین میدونم اینه
برای اشتی دادن دو نفر میتوان به هر نفر گفت که نظر فلانی درباره تو خوبه تا با هم اشتی کنن
غیبت کسیکه در ملا عام گناه میکنه جایز است آنهم فقط همان گناهش که در ملا عامه نه گناهان دیگرش که در ملا عام نیست
قتل قاتل عمد جایز است
و تجاوز هم که مطلقا گناه است .





:Dجالبه......
همین الان خودت همه ی اینارو تائید کردی و تبصره واسش آوردی بعد از من مدرک میخوای؟:biggrin:
 

BEKco

عضو جدید
این که نوشتین چه ربطی به حرفاتون داره . سندتون اینه ؟

دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .

دروغ در جنگ چه ربطی به مجوز دروغ به دشمن اسلام داره ؟ یعنی شما نمیدونین که هر چیزی دو جور دشمن داره ( دشمن در حال جنگ و دشمن در حال صلح ) اینا باهم خیلی فرق میکنن .

یک کاری حضرت علی کرده برام خیلی عجیبه و خیلی به اون فکر کردم . حضرت علی (علیه السلام ) در جنگ رسید به عمرو عاص . عمرو عاص کشف عورت کرد و حضرت علی از او صرفنظر کرد و اینچنین عمروعاص کشته نشد .
دین اینست نه اینکه بگردیم یک چیزی پیدا کنیم و یک جوری ازش استفاده کنیم .

حالا که حرف کشید به اینجا پس میگم
دوستان

مسلمانها
مریدان علی
نماز خوانها
شما هم به این کار مولا فکر کنین . مگه چی میشد که مولا میزد عمرو عاصو میکشتو شر میخوابید . حالا فوقش یک لحظه چشمش به عورت عمرو عاص میفتاد . چی میشد مگه ؟
 

BEKco

عضو جدید
این مطلب رو دوستمون آدرس دادن

آیا انتساب مطالب کتاب " اسرار اللطیفه و الکسیله "به خواجه نصیر صحیح است؟
پرسش

مطلب زیر را یکی از دوستانم برایم فرستاد که احساسات من جریحه دار شد . بنظرم مغالطه هایی در آن هست که البته از خواجه نصیر بعید است : نظر شما را در مورد آن میخواستم . " راز بی اخلاقی مسلمانان و \'خواجه نصیر الدین \' دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟ من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم . خواجه نصیر الدین فرمود : ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است. من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از \'غوتمه ( بودا ) \'در خاورزمین تا \'مانی ایرانی\' در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟ در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان \' اما \' و \' اگر \' دارد . در اسلام تو را می گویند : دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست . تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست . و این \' اماها \' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند ... و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ . از" اسرار اللطیفه و الکسیله "

پاسخ اجمالی


متنی که در سؤال شما آمده است بخشی از یک کتاب طنز به نام "اسرار اللطیفه و الکسیله" اثر فردی به نام "ابوالحسن کسلانی" است که علی رغم جسجوهای فروان ما در کتب اعلام و کتابشناسی های معتبر علمای شیعه نظیر:«الذریعة إلى تصانیف الشیعة» ، «أعیان الشیعة» ، «موسوعة طبقات الفقهاء» ،«مستدرکات أعیان الشیعة»، «أمل‏الآمل» اثری از این کتاب و نویسنده آن نیافتیم. بنا بر این کتاب و نویسنده آن شناخته شده نیستند و حتی وجودشان محرز نیست. برای آگاهی از نظرات خواجه نصیر الدین طوسی باید به کتاب هایی که ایشان در زمینه اخلاق نگاشته اند (نظیر اخلاق‌ ناصری، اوصاف‌ الاشراف، الادب‌ الوجیز للولدالصغیر و...) مراجعه کرد.

علاوه براین احکام و دستورات اسلام از آیات قرآن تا روایات معصومین (ع) و همچنین سیره و روش و عمل پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) که جانشینان واقعی آن حضرت هستند همواره در معرض دید قضاوت مردم بوده است و برای شناخت اسلام واقعی و اخلاق اسلامی نیازی نیست که به نوشته ای منسوب به یکی از شاگردان خواجه نصیر (بر فرض وجود چنین فردی) رجوع کرد.


پاسخ تفصیلی

متنی که در سؤال شما آمده است بخشی از یک کتاب طنز به نام "اسرار اللطیفه و الکسیله" اثر فردی به نام "ابوالحسن کسلانی" است که علی رغم جسجوهای فروان ما در کتب اعلام و کتابشناسی های معتبر علمای شیعه (نظیر 1- «الذریعة إلى تصانیف الشیعة» تألیف شیخ آقا بزرگ تهرانى در 25 جلد،2- «أعیان الشیعة» تألیف سید محسن امین در 11 جلد،3- «موسوعة طبقات الفقهاء» تألیف شیخ جعفر سبحانى در 15 جلد،4- «مستدرکات أعیان الشیعة» تألیف سید حسن امین در 7 جلد، 5- «أمل‏الآمل» تألیف شیخ حرّ عاملى در 2 جلد) اثری از این کتاب و نویسنده آن نیافتیم. با اینکه اگر چنین فردی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی (از علمای قرن هفتم هجری) بود قطعاً نام و کتاب او در یکی از کتب بالا منعکس و ثبت شده بود. بنا بر این کتاب و نویسنده آن شناخته شده نیستند و اصل وجود چنین فردی و انتساب چنین کتابی به او به عنوان یکی از یاران و شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی ثابت نشده و به هیچ وجه قابل استناد نیست و نمی توان آن را به خواجه نصیر الدین طوسی مستند دانست. بلکه باید دید انگیزه نویسنده از نوشتن این کتاب طنز چه بوده است. برای آگاهی از نظرات خواجه نصیر الدین طوسی باید به کتاب هایی که ایشان در زمینه اخلاق نگاشته اند (نظیر اخلاق‌ ناصری، اوصاف‌ الاشراف، الادب‌ الوجیز للولدالصغیر و...) مراجعه کرد.

علاوه براین احکام و دستورات اسلام از آیات قرآن تا روایات معصومین (ع) و همچنین سیره و روش و عمل پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) که جانشینان واقعی آن حضرت هستند همواره در معرض دید قضاوت مردم بوده است و برای شناخت اسلام واقعی و اخلاق اسلامی نیازی نیست که به نوشته ای منسوب به یکی از شاگردان خواجه نصیر (بر فرض وجود چنین فردی) رجوع کرد.

پیامبر اسلام در یکی از سفارشات نورانی خود می فرماید: "اى على، هر چه بر خود نپسندى بر دیگرى مپسند."[1] این جمله سند بسیار محکمی بر اهتمام اسلام به رعایت حقوق همه انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان است.

این امام علی (ع) است که در نامه خود به مالک اشتر در باره مردم مسلمان و غیر مسلمان می فرماید:" مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو، و دسته دیگر(غیر مسلمانان) همانند تو در آفرینش مى‏باشند.[2]

آیا این امیر المؤمنین علی(ع) و اولین امام ما نیست که ظلم و تجاوز به زنی غیر مسلمان دل او را به درد آورده که این چنین درد مندانه سخن می گوید: " به من خبر رسیده که مردى از لشکر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره‏هاى آنها را به غارت برده، در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته‏اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتّى یک نفر آنان، زخمى بردارد، و یا قطره خونى از او ریخته شود، اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!"[3]

امام علی (ع) پیرمرد نابینایی را دید که از مردم درخواست کمک (گدایی) می کرد،از همراهان خود پرسید: این فرد کیست؟ گفتند: مسیحی است ! حضرت فرمود: تا زمانی که قدرت داشت او را به کار گرفتید و اکنون که پیر و ناتوان شده است چیزی به او نمی دهید؟ از بیت المال مسلمین برای او حقوقی معین کنید."[4] این تنها بخشی از آموزه های اسلام در رعایت حقوق انسان های غیر مسلمان است.

اسلام نه تنها رعایت عدل و انصاف و مهربانی را در باره انسان ها فرموده است که در زمینه نیکی و اکرام حیوانات نیز سفارشات بی مانندی دارد. رسول گرامی اسلام (ص)فرمود :خداوند مهربانی و نرم خویی را دوست دارد و به آن کمک می کند پس هر گاه بر مرکب لاغری سوار شدید مواظبش باشید اگر زمین خالی (بدون علف) است حرکت کنید اما اگر زمین علفزار است توقف کنید و اجازه بدهید از علف آنجا بخورد."[5]

در حدیث دیگری آمده است: " رسول گرامی اسلام (ص) شتری را دید که عقال شده بود (زانوی او را بسته بودند و خوابیده بود) اما جهاز او را بر نداشته بودند، حضرت فرمودند صاحب این شتر کجاست ؟ به او بگویید که برای پاسخ گویی در دادگاه الهی آماده باشد."[6]

آیا دینی که نسبت به اذیت و آزار حیوانات تا این حد حساس بوده و نیکی به آنها را در دستور کار خود دارد را می توان به مطالبی مانند آنچه در این نوشته مجعول آمده متهم کرد؟ قطعا چنین مطالبی از قلم خواجه نصیر الدین طوسی و شاگردان او نیست. و بعید نیست معاندان با اسلام چنین مطالبی را جعل کرده باشند.



[1]. اتابکى پرویز ‏رهاورد خرد(ترجمه تحف العقول)، ص: 27
.[2] نهج‏البلاغة نامه52، ص : 427:" ...وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ بِالرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ ..."
[3]. ‏نهج‏البلاغة ،خطبة 27 :"... وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا"
[4]. تهذیب‏الأحکام ج : 6 ص : 293،حدیث18، عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ بَلَغَ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ مَرَّ شَیْخٌ مَکْفُوفٌ کَبِیرٌ یَسْأَلُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا هَذَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِیٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ "
[5]. المحاسن ج : 2 ص : 361،- باب24 الرفق بالدابة و تعهدها ،حدیث 87، عنه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله عن آبائه عن علی ع قال قال رسول الله ص إن الله یحب الرفق و یعین علیه فإذا رکبتم الدواب العجف فأنزلوها منازلها فإن کانت الأرض مجدبة فألحوا علیها و إن کانت مخصبة فأنزلوها منازلها.
[6]. المحاسن ج : 2 ص : 361،- باب24 الرفق بالدابة و تعهدها ،حدیث 90، عنه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله ع عن آبائه ع أن النبی ص أبصر ناقة معقولة و علیها جهازها فقال أین صاحبها مروه فلیستعد غدا للخصومة.
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ چیز بدون تبصره نیست . شما یک چیزی مثال بزنین که تبصره نداشته باشه

ولایت فقیه........

به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند که خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده....
شما الان فکر میکنی با این نظرات من، خدای دانا و توانای شما زیر سوال میره؟!!! یا اینکه اعتقادات بقیه متزلزل میشه؟!!
اگر خدایی هست، خدایه منم هست.لازم نیست شما ازش دفاع کنی.حتما فکر اینجاشم کرده.
خودش این اجازه رو به من داده. تو اون دنیا یا منو میبخشه یا عذابم میده؟ شما با این موافقی یا نه؟اگر نیستی میتونم بپرسم شما با ایشون چه نسبتی دارید؟
شما فقط این حق رو دارید که گزارش بدید که منو اخراج کنن.لطفا همین یک کارو که خوب بلدید انجام بدید وگرنه خودتونو ناراحت نکنید و در بحث ها شرکت نکنید.
سپاسگزارم...
:gol:
 

9shenas

عضو جدید

ولایت فقیه........

به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند که خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده....
شما الان فکر میکنی با این نظرات من، خدای دانا و توانای شما زیر سوال میره؟!!! یا اینکه اعتقادات بقیه متزلزل میشه؟!!
اگر خدایی هست، خدایه منم هست.لازم نیست شما ازش دفاع کنی.حتما فکر اینجاشم کرده.
خودش این اجازه رو به من داده. تو اون دنیا یا منو میبخشه یا عذابم میده؟ شما با این موافقی یا نه؟اگر نیستی میتونم بپرسم شما با ایشون چه نسبتی دارید؟
شما فقط این حق رو دارید که گزارش بدید که منو اخراج کنن.لطفا همین یک کارو که خوب بلدید انجام بدید وگرنه خودتونو ناراحت نکنید و در بحث ها شرکت نکنید.
سپاسگزارم...
:gol:


دیوانه ای؟
بیکاری؟
دست نشانده ی غربی و حقوق میگیری؟
لامصب چی ای آخه؟ :surprised::D ول کن دیگه جان جدت
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیوانه ای؟
بیکاری؟
دست نشانده ی غربی و حقوق میگیری؟
لامصب چی ای آخه؟ :surprised::D ول کن دیگه جان جدت
چشم مهندس بخاطر شما این آخرین پستم هست....

تا خاك مرا بقالب آميخته اند،
بس فتنه كه از خاك برانگيخته اند؛
من بهتر ازين نمي توانم بودن
كز بوته مرا چنين برون ريخته اند.
ما لعبتگانيم و فلك لعبت باز،
از روي حقيقتي نه از روي مجاز؛
يكچند درين بساط بازي كرديم،
رفتيم بصندوق عدم يك يك باز!

خيام، اگر ز باده مستي، خوش باش؛
با لاله رخي اگر نشستي، خوش باش؛
چون عاقبت كار جهان نيستي است،
انگار كه نيستي، چو هستي خوش باش.


 

nini_nj

کاربر فعال
واقعا چیز دیگه ای نبود که "خیلی" بش فکر کنی؟!
این که نوشتین چه ربطی به حرفاتون داره . سندتون اینه ؟

دروغ نگو ..... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست.
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .

دروغ در جنگ چه ربطی به مجوز دروغ به دشمن اسلام داره ؟ یعنی شما نمیدونین که هر چیزی دو جور دشمن داره ( دشمن در حال جنگ و دشمن در حال صلح ) اینا باهم خیلی فرق میکنن .

یک کاری حضرت علی کرده برام خیلی عجیبه و خیلی به اون فکر کردم . حضرت علی (علیه السلام ) در جنگ رسید به عمرو عاص . عمرو عاص کشف عورت کرد و حضرت علی از او صرفنظر کرد و اینچنین عمروعاص کشته نشد .
دین اینست نه اینکه بگردیم یک چیزی پیدا کنیم و یک جوری ازش استفاده کنیم .

حالا که حرف کشید به اینجا پس میگم
دوستان

مسلمانها
مریدان علی
نماز خوانها
شما هم به این کار مولا فکر کنین . مگه چی میشد که مولا میزد عمرو عاصو میکشتو شر میخوابید . حالا فوقش یک لحظه چشمش به عورت عمرو عاص میفتاد . چی میشد مگه ؟
 

nini_nj

کاربر فعال
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند به روز
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زیر باران نیزه ی دشمن
در رکوع و سجود بود امام

در مناجات ظهر عاشورا
شعر پرواز می سرود امام

ترک سجاده و نماز نکرد
گرچه از جان بریده بود حسین

سربه درگاه دوست می آورد
عشق را برگزیده بود حسین...
[/FONT]

 
آخرین ویرایش:

BEKco

عضو جدید
این کثافتی که جهان در آن فرو رفته درس عیرت بزرگی است برای این که بدانیم بی دینی اشتباه است .
اگر میشد یعضی مطالب و آدرس سایتها رو اینجا میگذاشتم تا شفاف گفته باشم منظورم چیست اما نمیشود چون چنان زشت است که حتی برای استناد به واقعیت هم نمیتوان از آنها اسفاده کرد .
البته برای بسیاری افراد مطلب و منظور بنده پوشیده نیست و میدانند که چه کثافتی دنیا را گرفته .
خدا انسان را آفریده و خدا میداند که چه چیزهایی انسان را رشد میدهد و چه جیزهایی انسان را پستتر از حیوان میکند . بنابراین خدا برنامه زندگی انسان را تنظیم مینماید .
خدا به انسان گفته عملکرد امروزت آینده فردایت را رقم میزند ( هم در دنیا وهم در آخرت ) ( امروز ثابت شده است که دنیا بر اساس قوانین دقیق اداره میشود و هر عملی را عکس العملی است )
در یک کلام بمب اتم هیروشیما و ناکازاکی را و جنگ جهانی اول و دوم را دیدیم و امروز داریم غرق شدن دنیا در کثافت را میبینیم و این درس عبرت است که باید به دین برگردیم.
برداشتی از سوره سجده آیه 15 :
فقط و فقط کسانی از روزگار عبرت میگیرند که هنگامیکه یاد پروردگار میشود به سجده می افتند و خود را میشکنند ( تکبر نمیکنند )
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله میخونم.
شنیدین میگن نماز ستون دینه؟ تا حالا بهش فک کردین؟ اگه فک نکردین نگران نباشین ، من فک کردم ، اینم علت شنیدنیش:
نماز ستون دینه.از طرف دیگه گفتن هیچ عملی قبول نیست مگر اینکه اول نماز قبول بشه.مثلا میگن ما صدقه میدیم خیرات میدیم اما نماز نمی خونیم.
این صدقه و خیرات به منزله ی آجر و سیمان و ... هستش.
دین هم یه خونه ای هستش.
نماز هم ستون های این خونه هستش.
اگه شما خونه تون رو بدون ستون بسازید ، میشه ساخت ، ولی این خونه زود خراب میشه ، اصلا نمیشه براش سقف گذاشت ، آفتاب و سردی روزگار اذیتتون میکنه. ولی اگه نماز باشه ، خونه ی شما محکمه ، چون ستون داره ، میتونید در کنارش آجر و سیمان هم بزنید تا محکم بشه.
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
بله میخونم.
شنیدین میگن نماز ستون دینه؟ تا حالا بهش فک کردین؟ اگه فک نکردین نگران نباشین ، من فک کردم ، اینم علت شنیدنیش:
نماز ستون دینه.از طرف دیگه گفتن هیچ عملی قبول نیست مگر اینکه اول نماز قبول بشه.مثلا میگن ما صدقه میدیم خیرات میدیم اما نماز نمی خونیم.
این صدقه و خیرات به منزله ی آجر و سیمان و ... هستش.
دین هم یه خونه ای هستش.
نماز هم ستون های این خونه هستش.
اگه شما خونه تون رو بدون ستون بسازید ، میشه ساخت ، ولی این خونه زود خراب میشه ، اصلا نمیشه براش سقف گذاشت ، آفتاب و سردی روزگار اذیتتون میکنه. ولی اگه نماز باشه ، خونه ی شما محکمه ، چون ستون داره ، میتونید در کنارش آجر و سیمان هم بزنید تا محکم بشه.


اقای قرائتی حرف قشنگی میزد:
میگفت وقتی شما وسط جاده، پلیس جلوتون رو میگیره ، اول میگه گواهی نامه لطفا!
تو بهش کارت ماشین میدی. پلیس قبول نمیکنه .
بعد کارت بیمه ماشین رو نشون میدی. بازم پلیس قبول نمیکنه .
وقتی همه اینا قبول هست که گواهی نامه داشته باشی.
نماز هم همینطوره! آدم باید اول نمازش قبول باشه، وقتی که قبول شد پیش خدا، اونوقت به بقیه اعمالش هم رسیدگی میشه
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقای قرائتی حرف قشنگی میزد:
میگفت وقتی شما وسط جاده، پلیس جلوتون رو میگیره ، اول میگه گواهی نامه لطفا!
تو بهش کارت ماشین میدی. پلیس قبول نمیکنه .
بعد کارت بیمه ماشین رو نشون میدی. بازم پلیس قبول نمیکنه .
وقتی همه اینا قبول هست که گواهی نامه داشته باشی.
نماز هم همینطوره! آدم باید اول نمازش قبول باشه، وقتی که قبول شد پیش خدا، اونوقت به بقیه اعمالش هم رسیدگی میشه
اره دیگه همینو گفتم منم.فقط با دلیل.دقیقا همون چیزی رو گفتم که به ما گفته شده.یعنی همون ستون رو توضیح دادم که چرا گفته اند ستون دینه.این طوری فکر نمیکنم جایی توضیحی شنیده باشم
 

Similar threads

بالا