اولین باری که کسی که دوستش داشتی رو دیدی چه حسی داشتی؟؟؟؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

nana-22

عضو جدید
:cap:من خودم اصلا نگاهش نکردم حتی یه بار بیچاره هر چی گفت نگاهم کن نگاهش نکردم خیلی زود هم خداحافظی کردم برگشتم خونه
راستی هنوز با همو هستین ؟؟؟؟
چند ساله باهاش هستین ؟؟؟
:w27::w40::w45:
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من برای اولین بار مادرم رو دوستش داشتم که هنوزم دارم و حس قشنگیه.
 

NEGINNN

کاربر بیش فعال
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من اوارگی
 

Persia Boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین بار 3 سال پیش بود که دیدمش
بعد دیگه از ذهنم بیرون نمیرفت
تا 2 روز پیش هم با هم بودیم و با ازدواج داشتیم آماده میشدیم که یه دفعه همهچیز عوض شدو حالا اون رفته و من تنها شدم:cry:
هنوزم همن حس روز اولو دارم هنوزم عاشقشم:cry:
این دو روزه هم برا اینکه کمتر فکر کنم بیشتر میام باشگاه
 

mahan 2

عضو جدید
از اول عاشقش شدم
وتا اخر فقط سکوت بود بین ما
هیچ وقت نتونستم بهش بگم تا که رفت
حالا نیست و همش حسرت روزایی با منه که بود:cry:


دید از بالا.....

پسر" من فک نکن از من خوشش بیاد من که هیچ رفتار خاصی ازش ندیدم"
تازه ....
 

نازیلا

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی دیدمش از چشماش خجالت میکشیدم و اصلا نگاش نمیکردم....
اما الان پشیمونم کاش نگاش میکردم تا حسرت یه عمر دیدنش توی دلم نمیموند...:(
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق شدن یه جور حماقته که عمر انسان رو به باد میده.
خوش بحالت تکه سنگ
که نداری دل تنگ
حسودیم میشه به تو
بیصدایی و یه رنگ
دل عاشق نداری
پیش کس جا بذاری
تا با غم بشکننش
از چشات خون بباری
خوش بحال تکه سنگ
خوش بحال تکه سنگ
یاد عباس قادری بخیر :gol:
 

juliet

کاربر بیش فعال
اولش دوسش نداشتم ولي بعد كه شناختمش ديوونش شدم.اون قدر بهش محبت ميكردم كه خودشم تعجب مي كرد و ميگفت:باورم نميشه كه تو اين دنياي تاريك كورسوي محبتي هم پيدا بشه!:surprised:
دوست صميمي دانشگام بود.همه تحقيقاشو من انجام ميدادم.كافي بود چيزي ازم بخواد تا سه سوته جورش كنم.به قول خودش آچار فرانسش بودم.دلم مي خواست هميشه خوشحالش كنم. طاقت يه لحظه ناراحتيشو نداشتم.حتي به خاطر اون هر روز فلاكس چايي مي آوردم دانشگاه كه نكنه يه وقت سر درد بگيره.........بگذريم از كارايي كه صادقانه كردمو اون نديد و سر يه سوءتفاهم كوچيك بعد دو سال دوستي براي هميشه قهر كرد و عذر خواهيا و التماسام ديگه فايده نداشت....:cry: به همه چيز بدبين بود.
...
و من تنهاي تنها شدم و كار هر روزم شد گريه كردنو خيره شدن به عكسش....و شمردن موهاي سفيدي كه هر روز بيشتر ميشن..:crying2:.
و اون اصلا" عين خيالشم نيست...
هيچ يك از بچه ها با اينكه ميديدن ديگه با هم نيستيم (مايي كه همه جا باهم بوديم)واسطه ي دوستيمون نشدن همه از جدايمون خوشحال بودن.همه به اين صميميت پاك و خالصانمون حسودي ميكردن...
به من قول داده بود كه تا ابد دوست ميمونيم...:w05:
و باز سكوت مي كنم به احترام اشكايي كه باز متولد مي شوند...:w04:
و شعري كه در حال سروده شدن است...
 

arghavan8

عضو جدید
برای اولین بارو آخرین بار واسه یه مدتی تو چشاش خیره شدم ولی نتونستم هیچی بگم هنوزم نمیتونم:confused:
 

متال85

عضو جدید
اولین بار3سال قبل توی نمایشگاه هفته فرهنگ وهنر دانشگاهمون دیدمش
خیلی مسخرش کردم
6ماه بعد اردوی امور فرهنگی 2باره دیدمش :gol:
عاشق شده بودم نمیتونستم نگاهش نکنم
گذشت و گذشت.....
از من اصرار از اون ...:cry::cry::cry:
به مرگ افتادم
چند بار خودکشی....
ولی هیچ وقت بهش نگفتم چون اجبار نمیخواستم
میپرستیدمش و میپرستمش......:heart:
بعد از 3سال
2ماه قبل 2باره دیدمش باهم حرف زدیم و خوش گذروندیم
بالخره باور کرد که فقط من واقعا دوستش دارم
اما رفتار اشتباهم باعث شد الان ارتباطی باهاش نداشته باشم:cry::cry::cry::cry:
خودم رو به عکساش دلخوش کردم و اگه به خاطر ترسم از مرگ نبود تا حالا100بار خودم رو میکشتم
زهیر من:heart::heart::heart::heart:
 

arghavan8

عضو جدید
متاسفم واقعا از صمیم دلم اینو میگم میدونم چه حسی داری کاملا درکت میکنم:(
 

متال85

عضو جدید
هیچکس نمیفهمیید من چی میگم تنها دلخوشیم این بود که یه روانشناس دارم که حرفم رو میفهمه
اما حالا جدیدا اونم میگه نمیفهمم
به خدا هرکی از ماجرای من خبر داشت فکش میافتاد:que:
واقعا میپرستمش:heart::heart::heart::heart:
یکی بگه خدا کجاست؟:cry::cry::cry::cry::cry:
 

mahan 2

عضو جدید
اولش دوسش نداشتم ولي بعد كه شناختمش ديوونش شدم.اون قدر بهش محبت ميكردم كه خودشم تعجب مي كرد و ميگفت:باورم نميشه كه تو اين دنياي تاريك كورسوي محبتي هم پيدا بشه!:surprised:
دوست صميمي دانشگام بود.همه تحقيقاشو من انجام ميدادم.كافي بود چيزي ازم بخواد تا سه سوته جورش كنم.به قول خودش آچار فرانسش بودم.دلم مي خواست هميشه خوشحالش كنم. طاقت يه لحظه ناراحتيشو نداشتم.حتي به خاطر اون هر روز فلاكس چايي مي آوردم دانشگاه كه نكنه يه وقت سر درد بگيره.........بگذريم از كارايي كه صادقانه كردمو اون نديد و سر يه سوءتفاهم كوچيك بعد دو سال دوستي براي هميشه قهر كرد و عذر خواهيا و التماسام ديگه فايده نداشت....:cry: به همه چيز بدبين بود.
...
و من تنهاي تنها شدم و كار هر روزم شد گريه كردنو خيره شدن به عكسش....و شمردن موهاي سفيدي كه هر روز بيشتر ميشن..:crying2:.
و اون اصلا" عين خيالشم نيست...
هيچ يك از بچه ها با اينكه ميديدن ديگه با هم نيستيم (مايي كه همه جا باهم بوديم)واسطه ي دوستيمون نشدن همه از جدايمون خوشحال بودن.همه به اين صميميت پاك و خالصانمون حسودي ميكردن...
به من قول داده بود كه تا ابد دوست ميمونيم...:w05:
و باز سكوت مي كنم به احترام اشكايي كه باز متولد مي شوند...:w04:
و شعري كه در حال سروده شدن است...



میخای بیام واسطه شم؟ یه فلاکس چایی هم باید برام بیاری.



(شوخی کردم ناراحت نشی)
 

sjoon

عضو جدید
اولین بار چشام خوب و راحت نمیتونست بهش زل بزنه که بشه اسمشو گذاشت دیدن نمیدونم میشه اسمشو گذاشت خجالت یا نه
.
.
.
.
اما همون اولی که احساسش کردم با اشتیاق کامل و خیییییللللللیییییییییییی غیر ارادی پریدم تو بغلش! وآروم آروم گریه کردم
.
.
.
و اونم منو با آغوش باز پذیرفت و همه ی درآمد وجودشو برام خرج کرد تا جایی که دو سال بعدش فقط به خاطر من ورشکست شد و درآمدش به انتها رسید
.
ولی من از رو نرفتم ..........وای که چه شیر خوشمزه ای خوردم اون روز اول!:gol::gol::gol:
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین بار چشام خوب و راحت نمیتونست بهش زل بزنه که بشه اسمشو گذاشت دیدن نمیدونم میشه اسمشو گذاشت خجالت یا نه
.
.
.
.
اما همون اولی که احساسش کردم با اشتیاق کامل و خیییییللللللیییییییییییی غیر ارادی پریدم تو بغلش! وآروم آروم گریه کردم
.
.
.
و اونم منو با آغوش باز پذیرفت و همه ی درآمد وجودشو برام خرج کرد تا جایی که دو سال بعدش فقط به خاطر من ورشکست شد و درآمدش به انتها رسید
.
ولی من از رو نرفتم ..........وای که چه شیر خوشمزه ای خوردم اون روز اول!:gol::gol::gol:

ممنون
خیلی خوب توصیف کرده بودین
 

minerva

عضو جدید
سلام.
بچه ها یه سر به این جا بزنید.می دونم نباید توی این قسمت این پست رو بگذارم.اما دیگه داره خیلی دیر می شه.
به هر کسی هم که میشناسید بگید این تاپیک رو بخونه.
یک انسان به کمک همه تون احتیاج داره:cry:
هر كه در اين بزم مقرب تر است.....
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق شدن یه جور حماقته که عمر انسان رو به باد میده.
خوش بحالت تکه سنگ
که نداری دل تنگ
حسودیم میشه به تو
بیصدایی و یه رنگ
دل عاشق نداری
پیش کس جا بذاری
تا با غم بشکننش
از چشات خون بباری
خوش بحال تکه سنگ
خوش بحال تکه سنگ
یاد عباس قادری بخیر :gol:
واقعا که گل گفتی;)
 

مهسا 1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین بار چشام خوب و راحت نمیتونست بهش زل بزنه که بشه اسمشو گذاشت دیدن نمیدونم میشه اسمشو گذاشت خجالت یا نه
.
.
.
.
اما همون اولی که احساسش کردم با اشتیاق کامل و خیییییللللللیییییییییییی غیر ارادی پریدم تو بغلش! وآروم آروم گریه کردم
.
.
.
و اونم منو با آغوش باز پذیرفت و همه ی درآمد وجودشو برام خرج کرد تا جایی که دو سال بعدش فقط به خاطر من ورشکست شد و درآمدش به انتها رسید
.
ولی من از رو نرفتم ..........وای که چه شیر خوشمزه ای خوردم اون روز اول!:gol::gol::gol:
خیلی قشنگ بود!!!
مرسیییییییییی:gol::gol::gol:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا