اشعار و نوشته هاي عاشقانه

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی یادمون باشه
وقتی
کسی
دوست داریم
بهش
بگیم
وگرنه
خیلی
زود دیر میشه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به سفر که میروم
روزی
شاید
دیگر
نامم
را به بادها
سپرده باشی
و مرا
از یاد
برده
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا در گور بسپارو دگر حتی مکن یادم
قسم به چشمهای تو دگر طاقت نمی آرم
دگر از زندگی سیرم
به جرم عشق می میرم
میان دستهای خاک
دگر غم را نمی بینم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شاید
دیگر
عاشقانه ای
نسرایم
اخر
دیگر
کسی
نیست
که عاشقش باشم
اما
خوب میدانم
نمیتوانم
دوست داشتنی را
پذیرا باشم
تنها
باید
صبر کنم
تا بتوانم دیگر دوستش نداشته باشم
انوقت با ارامش
کنار
انکس که
دوستم دارد قرار بگیرم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل ِ من در شبِ گیسوی تو عاشق شد و مرد
عشقِ او قصه ی فردای خلایق شد و مرد

از همان لحظه کــه چشمانِ تـو را دید دلم
آخـریــن ثانیه ی عمرِ دقایق شد و مرد

بــر گــلِ روی تـو و موی تو دلباخته بود
دلِ دلباخته بــیــمارِ علایق شــد و مرد

دیـد چـون قصه ی هجرِ تو حقیقت دارد
واله گـردیـد و پذیرای حقایق شد و مرد

عاشق ارجان ندهد لایق معشوقش نیست
(جلوه) جان داد به عشق تو و لایق شد و مرد
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشسته ام وسط ِ عاشقانه ای بی رحم
وخیره ام به شروع ِ ترانه ای بی رحم

هنوز متّهمم که تو را نفهمیدم
و پایبند ِ تو هستم، به خانه ای بی رحم
همیشه اشک چکیده میان قلبم ،تا-
نلرزد آینه ی بغض ِ چانه اي بي رحم

هنوز هم كه هنوز است عاشقت هستم
جواب عشق ِ من اما بهانه اي بي رحم

تمام بی کسی ام بی اراده می‌گرید
بر استخوان پُر از درد ِ شانه ای بی رحم

ببین که سوختم از لحظه های تبدارت
و مانده ام ته ِ جیب ِ زمانه ای بی رحم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من ؛

گر از قفس گریزم ، کجا روم ، کجا ، من ؟


کجا روم ؟ که راهی به گلشنی ندانم ،

که دیده برگشودم ، به کنج تنگنا ، من .


نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من نیز،

چو تخته پاره بر موج ، رها ، رها ، رها ، من .


ز من هر آنکه او دور، چودل به سینه نزدیک ؛

به من هر آنکه نزدیک ، ازو جدا، جدا ، من !


نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی به یاد آشنا ، من .


ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟

که گو یدم به پاسخ ، که زنده ام چرا من ؟


ستاره ها نهفتم ، در آسمان ابری ــ

دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
[SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0][SIZE=+0]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به سیــــــــــــــــــــــــم آخر…[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ساز میزنم امشــــــــــــــــــــــــب…![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به کوری چشم دنیــــــــــــــــــــــــا….[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]که ســــاز مخالــــــــــــــــــــــــف میزنــــــــــــــــــــــــد…[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با من….!!!!!![/FONT]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـگـیـــر دلـگـیــــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر
از غصـه مـی‌مـیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بـا پـای از ره مـانــده در ایـن دشــت تــب‌دار
ای وای مـی‌مـیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

سـوگنــد بر چشمـت که از تـو تــا دم مــرگ
دل بــر نمـی‌گیـــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بالله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی‌جـرم و تقصیــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

بـا شـهـپــر انـدیـشـــه دنـیـــــا گــردم امـــا
در بـنــد تـقــدیـــرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر

آشــفـــتـــه تــر ز آشـفــتـــگـــــان روزگـــارم
از غــم بـه زنـجـیـرم مـــرا مـگـــذار و مـگـــذر



 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
.
.
.

پروازِ هیچ پرنده‌ای را
حسرت نمی‌برم
وقتی قفس
چشم‌های تو باشد



" رضا كاظمي "
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل به غم سپرده ام در عبور سال ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال ها
چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها
برگ بی درختمُ در مسیر باد ها
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نیشها و نوشها چشیده ام
بس روا و ناروا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرچه درد را به جان خریده ام
در مسیر باد ها ...
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرپه درد را به جان خریده ام
در عبور سال ها ...
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر زمین بی زمانی ناکجا آبادی ام

شهروند روستای هر چه بادا بادیم
چشم های مهربانی از نظر دورم ندار
ای بغل آیین تان ، آغوش ها بگشاییم
سنگ بودم مردگی میرفت تا خاکم کند

با دم گلسنگی ات دنیای دیگر دادیم
پیش آتش بازی چشمت، زمستان قصه ای است
از تو می گویند پیرانه شب آبادیم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در اوج خواستنی نیستم
در اوج تمنایی نیستم
تنها
دلم
یک ارامش
میخواهد
برای قلبم
تا اینگونه
تنها نمیرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بجای نفس کشیدن
درد میکشم
برای
همین
دیگر
نفس نمیکشم
بلکه
ارام
و بی صدا
مرگم
را تماشا میکنم
مرگ
احساساتم
و غرورم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی میرفت
نفهمید
دلم به پاش افتاده
تنها
بی حرفی
رفت و
من موندم ویه دنیا
درد که
تو قلبم
ریخت
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
صبح است
گنجشك محض
مي خواند
پاييز، روي وحدت ديوار
اوراق مي شود
رفتار آفتاب مفرح
حجم فساد را
از خواب مي پراند
يك سيب
در فرصت مشبك زنبيل
مي پوسد
حسي شبيه غربت اشيا
از روي پلك مي گذرد
بين درخت و ثانيه سبز
تكرار لاجورد
با حسرت كلام مي آميزد
اما
اي حرمت سپيدي كاغذ!
نبض حروف ما
در غيبت مركب مشاق مي زند
در ذهن حال، جاذبه شكل
از دست مي رود
بايد كتاب را بست
بايد بلند شد
در امتداد وقت قدم زد،
گل را نگاه كرد،
ابهام را شنيد
بايد دويد تا ته بودن

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی از چشمم و دل محو تماشاست هنوز
عکس روی تو در این آینه پیداست هنوز
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز

در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز

گر چه امروز من آئینه فردای منست
دل دیوانه در اندیشه فرداست هنوز

عشق آمد به دل و شور قیامت بر خواست
زندگی طی شد و این معرکه بر پاست هنوز

 
آخرین ویرایش:

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
چقدر آسان است ...

فراموش کردن ...،

و چقدر درد دارد ...

فراموش شدن ...

...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق مقدس هست
هر کسی را
لایق
عشق پاک خویش ندانید
که هر کسی احساستان را محترم نمیدارد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بجای
نوشتن
دل میخواهد
تنها نگاهی
کنم
و کسی بفهمد
گاهی
غمناک میشوم
ولی هنوز هم
میتوانم
به تنهایی
و بدون
تکیه به ادمها
بلند شوم
دیگر نمیخواهم به ادمی
تکیه کنم
تنها میخواهم روی پای خودم بایستم
اینگونه
دردهایم را نه کسی میفهمد
و نه دردی جدید
اضافه میشود
 

Similar threads

بالا