اشعار و نوشته هاي عاشقانه

Miss.Leyla

عضو جدید
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد
چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد​
 

Miss.Leyla

عضو جدید
نه نرو….صبر کن قرارمان این نبود باید سکه بیاندازیم…..
اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم…..
اگر خط آمد مطمئن باش که دوستدارت هستم…..
صبرکن سکه بیاندازیم اگر دوستت نداشتم…آن وقت برو….
 

Miss.Leyla

عضو جدید
تلخ تر از خود جدایی‌ها
آنجایی است که بعدها آن دو نفر
هی باید وانمود کنند که چیزی بینشان نبوده
که هیچ اتفاقی نیفتاده
که از همدیگر هیچ خاطره‌ای ندارند
هی باید وانمود کنند …
 

Miss.Leyla

عضو جدید


اشتبــــاه کـــــردم
کــــه نشستــــم بـــه بـــافتــــن خـــودم بـــه تـــو
بــــس کـــه بـــافتمــــت
بــــس کـــه شکــــافتی
بــــس کـــه کــــور شـــدند ایـــن گــــره ها
بــــه کـــــوری چشــــم تــــو،
دیــــوانـــه هــــم کـــه نشـــوم،
دیــــوانـــه ات خــــواهم شــــد!
 

Miss.Leyla

عضو جدید

مـــن آروزهـــایـــم را از کـــی بخـــواهـــم؟؟
از تــــو؟
نــــه از تــــو نبـــایـــد چیـــزی خواســــت !!
مــــی دانــــم!!
صبــــر کــــن !
چســـب زخـــم چــــی؟
ایــــن یکــــی را کــــه مـــی شـــود خـــواســـــت؟؟
هــــرچنــــد بـــی فـــایـــده اســــت
بــــه گمــــانـــم ایـــن را هــــم نــــداری!!
کـــــاش کســــی بــــود
تمـــام غصــه هایـــم را یــک جـــا قـــورت مـــــی داد !!
 

Miss.Leyla

عضو جدید

زمان​
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را از آن خود می کنی
این را هم به فهرستت اضافه کن
او روزی از روزهای پاییز
به من گفت:
“دوستت دارم”
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی ، وقت خداحافظی از کسی

خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! »

مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !

مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !

مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !

مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !

مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !

مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش !



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم !

زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش ...داری " !!

چهار شنبه سوری راه انداخته ایم ســـرخی ِ تو از من ، زردیِ من از تــــو !...

همیشه من می سوزم .....و همیشه تو می پــــری...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فصل که رخت عوض می کند
دوباره عاشقت می شوم

گیرم زمستان باشد و من
آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم
عشق تو همین شال پشمی است
که نفسم را گرم می کند

بر لبم نام تورا می برم
تا برف
مثل قند
در دل زمستان آب شود
 
  • Like
واکنش ها: noom

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نشانیِ من بودی و من نشانیِ تو.


گفتی بنويس


من شمال زاده شدم


اما تمامِ درياهای جنوب را من گريسته ام.

 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میان دیوارهای روشن سکوت

خانه ای شیشه ای ساخته ام .

خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان .

خانه ای به وسعت تمام عشقها ، قلبها ، سکوت ها.

خانه ای با شادیهایی از جنس ستاره های طلایی

و احساسی به رنگ آسمان .

خانه ای که درهایش از جنس نور است و

پنجره هایش رو به آفتابگردانهای خندان باز می شوند.

خانه ای پر از هوای " تو"

و نفسی از تبار " عشق " .

در هنگامه آمدنت

سکوت شیشه ها به رنگ آبی ترین بهشت زمینی

زندگی را فریاد می زنند .

حتی اگر با قدمهایی از جنس سکوت بیایی ...
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بَعضـــے اَشــکهــــا هَستَند بــــی دَلیل

بــــے بَهانـِـــﮧ

یــِـک دَفعــِــﮧ ای

نِصفـــــِـــــــ شَبــــی

عـَـجیب، آدَم را آرام مـیکُنَند . . .



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم از تو بگریزم٬
مثل فرار از نگاهی بر تاقچه

امّا

تو
قابی نیستی که از آن بگریزم

من
خود قاب توام
و در گریز از خویش می*شکنم ...
 
  • Like
واکنش ها: noom

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو تک ستاره ی منی

منم اسیر بودنت

از ته دل داد می زنم

می میرم از نبودنت
 
  • Like
واکنش ها: noom

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا کــ ِ تمامــ ِ راه را آمده امــ ،

حالا کــ ِ تـا تـ ـ ـو هیچـــ نمانده ،

چقدر دیر یادَشــ آمد خـُدا کــ ِ

ما قسمتــــ ِ هَمـــ نیستیمــــ !
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بـاور كـن ایـن هوا پدرت را در مى*آورد اگـر تنهـا باشى ..

وقتی به یاد می آوری دستهاى در هم قفل شده را ..

شانه هـاى كنار هم را ..

پاییـز تو را مى*كشد



با هوای*ش ، باران*ش ، آسمان*ش



پاییز تو را می کشد اگر تنهــــا گیرت بیـاورد
 
  • Like
واکنش ها: noom

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می نویسم تا بدانی که :
هر چه داغ ها کهنه تر شود دیر تر از یاد خواهد رفت !

می نویسم تا بدانی :
باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !

می نویسم تا بدانی :
رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !

می نویسم تا بدانی :
اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !

می نویسم تا بدانی :
دوستت دارم
و یادت ماندگارتر از هر چه در یادم خواهد ماند ! ! !

می نویسم :
به امید دیدار
تو اگه دلتنک منی
یک به یک فاصله ها را بردار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از کلام دلنشینت مست و شیدا می‌شوم
با نگاه نازنینت در تو پیدا می‌شوم
هر شب و روز جلوه‌گر در سجده‌گاهم می‌شوی
در حریم ساحل عشق موج دریا می‌شوم

باز از پی مشک نفس غالیه بویت
آشفته به سر می دوم ای دوست بکویت
یارا بنمای آن رخ زیبات که مارا
دل واله وسرگشته و شیداست به رویت

آن دم که به احساس کمی خندیدم
گلگون شدم و رخ را ناچار بدزدیدم
من جز تو به اغیار نیاندیشیدم
من برق نگاهت از دور می دیدم

سالها شمع دل افروخته و سوخته ام
تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام
بارها یوسف دل را که به چاه غم توست
دو جهانش به خرید آمده نفروخته ام!

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم

مست از خواب برانگیختمش
دست در زلف کج آویختمش
جام آن بوسه که می سوخت مرا
تا لب آوردمش و ریختمش

جان اگر باید به کویت نقد جان خواهیم کرد
سر اگر باید به راهت ترک سر خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را زآب دیده تر خواهیم کرد

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

برشان خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کین درد رادواکن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر ا‍‍ژدهاست بر ره عشق است چون زمرد

از برق این زمرد هین دفع اژدها کن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواب دیدم مرده ام

و در آغوش تو زندگی میکنم

ترا که در آغوش میکشم

هوس مقدس می شود

ترا که در آغوش میکشم

هوس پاک و نجیب میشود

هوس در آغوش تو سراپا

عشق می شود

میمیرم

تا در آغوش تو زندگی کنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


.
.
.

دنیا شبیه چشم‌های توست

از مهر و قهرش

هیچ کس سر در نیاورده‌ است.


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر خوب است !..

که اینهمه آدم ..

همنام تو اند..!

حالا هرکسی، هر کجا ..

عزیز دلش را صدا کند !..

من ناخواسته ..

بهیاد " تو " می افتم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قوی ترین آدم جهان هم که باشی

وقت هایی هست
که دستی باید لمس ات کند

تنی
تن ات را داغ کند
و لبی
طعم لب ات را بچشد

مستقل ترین آدم جهان هم که باشی
وقت هایی هست
که دلت پر میزند برای کسی که برسد
و بخواهد که آرام رانندگی کنی
و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی

مسافرترین آدم دنیا هم
دست خطی می خواهد که بنویسد برایش

" زود برگرد "

طاقت دوری ات را ندارم

__________________
 

Similar threads

بالا