اشعار و نوشته هاي عاشقانه

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب تا صبح ستاره میشمردم
چه کار سختیست پیدا کردنت میان آن همه ستاره
بیا و زنده ام بکن به چشمکی دوباره
...
..
.
خودم
 

marzi2011

عضو جدید
فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!​
 

marzi2011

عضو جدید
چرا زیر چتر مهربانیت راهم نمی دهی؟


من خیسم از باران تنهایی


چرا ساحل وسیع آغوشت جایی برای این غریق تن خسته ندارد؟


من چه عریان ستودم تو را


تو چه راحت پیچیدی مرا در لفاف فراموشی


نكند تو سایه ی منی كه تا ابد مبهم در وجودم نشسته ای ؟


 

marzi2011

عضو جدید
برایم هنوز پنجره می گشایی

رو به باغ

رو به افق

و رو به دریا ...

تا کنون چشمهایت در آیینه چشم هایم ننشسته اند

و تو نمی دانی که یک روزن به چشمهایت

مرا از هزار پنجره به دنیا خوشتر است.​
 

marzi2011

عضو جدید
آخرین حرف تو چیست؟
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 

marzi2011

عضو جدید
دستانم در انتظار گویش گرمای وجودت​

قلبم به تمنای حس حضورت​

و چشمانم برای دیدار طلوعی از تو​

به انتظار نشسته اند​

زمزمه هایم را به باد سپرده ام​

امشب فانوس ماه را​

من به امانت گرفته ام​

تا جاده را برای آمدنت​

به ستاره بنشانم.​
 

marzi2011

عضو جدید
این شبــــهای بــــارانــــی​

غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی​

بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی​

به احســــاست قســــــم یــــک شب​

دلم می میرد از حسرت و من آهسته می گویم :​

تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـی آیــــی .....​
 

فرزانه رفیعی

عضو جدید
باز من ماندم ودستان پر از خالی حضورت
به کجا رفته ای که من خیره به گلهای قالی به دنبالت میگردم؟
بار تنم عریان است از گرمی آغوشت
و دلم در انجماد آتش نگاهت می سوزد
تو از جنس چیستی که حتی نیش زجه هایم حباب دوریت را نمی شکند ؟
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
چیزایی که من یاد گرفتم ...
آموخته ام که سکوت تنها درسیه که ما نمی تونیم یاد
بگیریم . آموخته ام که به خودم احترام بذارم .
آموخته ام که این ترس از مشکلات
است که انسان را می کشد نه خود آن .
آموخته ام که حفظ کردن دشوار تر از پیدا کردنه .
آموخته ام که آزاد باشم . آموخته ام که نگذارم عصبانیت بر من چیره شود .
آموخته ام که نمی توان یک باره همه چیز را تغییر داد .
آموخته ام که خونسرد باقی بمانم .
آموخته ام که یک طرفه به قاضی نروم .
آموخته ام که آرامش یه نعمت خیلی بزرگه اگر قدر اون را بدونیم .
آموخته ام که بهترین کلاس درس دنیا زیر پای پیر ترین فرد دنیا است .
آموخته ام که پول شخصیت نمیاره .
آموخته ام که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک نیستم دعا کنم
آموخته ام که مهربان بودن خیلی مهمتر از درست بودنه .
آموخته ام که گاهی تمام چیز هایی که یک شخص می خواهد فقط
در دستی است برای گرفتن دست او و قلبی واسه فهمیدنش .
آموخته ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چه چیز
باعث شد که من به این بیندیشم که می تونم همه چیز را دریک روز به دست بیارم."
من از یک شکست عاشقانه می آیم. بگذار همه برای این اعتراف تلخ
سرزنشم کنند.سرزنش هایشان را خواهم پذیرفت به بهانه تولد حقایق
غم انگیزی که درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند .شکست ن
ه برای پنهان کردن است و نه بهانه پنهان شدن.
آری من شکست خویش را از بلندای بلندترین قله ها و با صدایی هر چه
محزون تر به محزونی آواز نی لبک چوپان پهن دشت بی انتهای تنهایی
فریاد خواهم زد.
میگویند از طلوع صبح بنویس و نیز از آفتاب. ومن چگونه از خورشید
بنویسم زمانی که باران غم هجران تو پی در پی بر پنجره چشمانم
میزند .
پس از آن روز جدایی و فراق به دل بیقرارو بیچاره ی خود گفتم که باید
نفش شکستی تلخ و تیره را در خاطرات سپید خود با رنجی تیره تر
آذین کند.
آه ای مریم من ، ای مریم شبهای تارم ، ای تمامت هم خوبی و ای
وجودت همه یاس ، بی تو همچون فاخته ای در زمستانی سرد،
بنشسته بر شاخه درختی فرد چشم به راه آشنایی از دیار
غریبستانم.
تکرار مي کنم که خدايا !!دلم گرفت !
!
منباختــــــــــــــــــــم ... من پذيرفتم شكست خويش را پندهاي عقلدورانديش را من پذيرفتم كه عشق افسانه است اين دل درد آشنا ديوانه استميروم شايد فراموشت كنم در فراموشي هم آغوشت كنم مي روم از رفتن من شاد باشاز عذاب ديدنم آزاد باش آرزو دارم بفهمي درد را تلخي برخوردهاي سرد را
امروز فهمیدم که زندگیخراب است آروز سراب است امروز فهمیدم که گل ها هم می توانند سنگدل باشندوشمع ها هم می توانند بال و پر پروانه ها را در خود بسوزانند اره همهمیتونند اینطوری باشن حتی عزیز ترین ...........!
دوست داشتن کسی که سزاواردوستی نیست ، اسراف در محبت است . اگر میخواهی همیشه آرام باشی ،دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس . اگر کسیرا دوست داری که او تو را دوست ندارد ، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعیکن او را فراموش کنی
حالا دیگه تو غربتش ستاره سر نمی‌زنه
تو لحظه‌های بی‌کسیش پرنده پر نمی‌زنه
با کوله بار خستگی ، تو جاده‌های خاطره
مسافر خسته من ، یه عمره که مسافره
کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسهرابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگه دلت خواست ، خورشیدم باش
اگه دلت خواست ، مهتاب شو
شبا که خوابی آروم آروم
اگه دلت خواست بی تابم شو
اگه دلت خواست ، آوازم باش
اگه دلت خواست آهنگم کن
تو که نباشی خیلی تنهام
اگه دلت خواست ، دلتنگم کن
تو که نباشی دلگیرم ، خاموش و تنها عشق من
تو که نباشی میمیرم ، از دست دنیا عشق من
تو که نباشی دلتنگم آه از بی کسی، تنهایی
تو که نباشی باشد وایی از من ، باشد گریه ها ، عشق من
اگه دلت خواست داغم کن با حرم لبهات ، عشق من
اگه دلت خواست خوابم کن با فکر فردات ، عشق من
تو که نباشی تاریکم تنهای تنها بی رویا
تو که نباشی می سوزم با یادت اینجا عشق من
همین که هستی آرومم من
همین که گرم با تو دستم
همین که با من هر جا هستی
همین که با تو هر جا هستم
 

hamed_bluesky

عضو جدید
(._.)

*** غزل دلتنگی ***

هرچند که دلتنگ تر از تنگ بلورم/ با کوه غمت، سنگ تر از سنگ صبورم

اندوه من اندوه تر از دامن الوند/ بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی/ تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش/ تو قاف قرار من و من عین عبورم

بگذار به بالای بلند تو ببالم/ کز تیره نیلوفرم و تشنه ی نورم

(قیصر امین پور)

('-')
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نُقره‌داغِ بوسه‌های منی،
هیچ‌وقت
گُم نمی‌شوی!

رضا کاظمی :gol:
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا، تا کی ، برای چه
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[h=6]آب نریختـــــم که برگردی
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست …..از زنـــدگی ام…!
[/h]
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را
گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را

دیگر از بی‌طاقتی خواهم گریبان چاک زد
چند پوشم سینهٔ ریش و دل افگار را؟
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
از هر گذر که رد شوم یارا به یاد تو

سینه بچاکم و دل را کنم فدای تو

صد حیف که این دل دگر ندارد رویای یاد تو

ورنه صد پار میکردم دل را به یاد تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من در آستانه ي عشق تو

دلم را و تمام دلم را باختم

بی آنکه تو بدانی وچه حقیرانه و مبهوت

به چشمانت خیره شدم شاید راز نگاه گنگم

را بفهمی اما افسوس...

حالا که دلم برایت تنگ ميشود


چه ملتمسانه

دیدارت را آرزو می کنم

چشمانم را می بندم و تو را در کنار خود می بینم. نمیدانم این چه نیروئی ست

که مرا به سوی تو می کشاند !

هروقت که تنهایی ها به سراغم می آید یاد توست که مرا از آن جدا می

کند،

یاد توست که مرا شاد نگه می دارد با یاد توست که من زنده ام.

یاد تو به من امید می دهد،امید به زندگی.
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرِ قرارهای عاشقانه‌ات
هیچ‌وقت به‌وقت نرسیدم.
سال‌هاست ساعت‌م خواب رفته است
رووی زنگِ تنهایی!

رضا کاظمی

 
  • Like
واکنش ها: noom

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرازعشقت ساکن درکلیسامیشوم
میکشم دست ازمسلمانی مسیحامیشوم
درسوارکشتی عشق به دریامی روم
یابه عشقت میرسم یاغرق دریا میشوم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرِ قرارهای عاشقانه‌ات
هیچ‌وقت به‌وقت نرسیدم.
سال‌هاست ساعت‌م خواب رفته است
رووی زنگِ تنهایی!

رضا کاظمی


کاشکه تو رو
سرنوشت ازم نگیره
میترسه دلم
بعد رفتنت بمیره

اگه خاطره هام یادم میارن
تو رو
لااقل از تو خاطره هام نرو
کی مثل من
واسه تو
قلب شکستش میزنه
آخه کی
واسه تو
مثله منه؟
بمون
دل من فقط به بودنت خوشه
منو فکر رفتنه تو میکشه
لحظه هام تباهه بی تو
نمیتونم
بمون
 

احسان امير

عضو جدید
پاي سگ بوسيد مجنون خلق گفتندش چه سود؟گفت: اين سگ گاهگاهي كوي ليلي رفته بود.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: noom

احسان امير

عضو جدید
خدايا آنكه در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت خواهشي دارم در تنهاترين تنهاييش تنهاي تنهايش نذار.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای لبخند زیبا‎

راه با تو آغاز می شود‎

زندگی با تو ادامه می یابد‎

و پایان‎ ‎دور می شود‎

و تنهایی در شوق دیدارت گم می شود‎

من خوب می شناسمت‎...

ای همجنس دلم، نیمه پنهان وجودم‎

‏ تو مهربانم می کنی‎

‏ مهربانتر از‎ ‎دیروز‎

‏ مهربانتر از همیشه‎

ای آرزوی من‎

خانه ات اینجاست‎

در‎ ‎گوشه گوشه ی‏‎ ‎قلبم

در تک تک ثانیه هایم‎

می خواهم‎ ‎تا ابد عاشقت بمانم

 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردریچه قلبم نوشتم ورودممنوع
عشق آمدوگفت من بی سوادم

 

Similar threads

بالا