آیا واقعا امیرالمومنین دختر خود را به عقد عمر درآورده است؟

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
خدا خودش میدونه کیو خار کنه کیو خار نکنه!
شما تصمیم گیری واسه خدا نکن!
:D
بله ...در اینجا دنیا آخرت رو بیشتر حس می کنم ... من هم دعا کردم
خدا شفا دهاد .... بزنین همو بکشین یه ملت راحت شن از این بحثای نخ نما :)

آفرین این است مسلمان !!!! می گوید خدا شفا دهد نه امامزاده وسیله کن و ...
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
23 سال کنار پیامبر بود خالد بن ولید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کسی ک پیامبر لعنتش کرد و از شهر تبعیدش کرد و گفت کسی راهش نده توی شهر!!!!!!!


ک در زمان خلیفه شد سردار اسلام

کسی که بیشترین صدمه هارو توی جنگ به لشکر اسلام اورد ...............و عموی پیامبر ب خاطر ایشان ب شهادت رسید

شد امین اسلام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
عموی پیامبر را همه می دانند وحشی به شهادت رساند ... وحشی در جنگ یمامه چه کسی رو کشت ؟ مسلمه کذاب (اگر مسلمه رو اشتباه نوشتم تصحیح کنید)
 

*breath*

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقت بحث دین وسط میاد لطفن حرمت نگه کنید توهین نکنید حالا به هر مذهبی میخواد باشه ...به سخره نگرید ... اگه نمیتونید تاپیک نزنید ...ما هم حرف به گفتن زیاد داریم ...همیشه هر تاپیک دینی و عقیدتی زده شده از پیج دوم دیوم دیگه به مسخره کردن هم توهین و شوخی مسخره گذشته ...یا بحث نکنید اگه بحث میکنید با رعایت احترام
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لطفا خودتان حرف بزنید ... من با شما حرف می زنم برام دانلود نگذارید


غدیر ... ثلقین ... باشه بر فرض درست بود ... شاهدان این حدیث بیش از هزار نفر بودن ... یعنی از این هزار نفر یکی نگفت آقا حق حضرت علی است جانشین پیامبر باشد .... ببینید ودست من اصلا قرار نبود ابوبکر جانشین شود ... گروه انصار خودشان می خواستند که یک جانشین تعیین کنند ... پس اگر آنان اقدام کردند یعنی خبری از جانشینی علی نبوده .... اینا همش ساختگی شیعه است که مرجعش قم هستش ... پیامبر خاتم انبیا بودند پادشاهی نبود که جانشین تعیین کنند ... خودشون بعد 23 سال می دونستند که افرادی را تربیت دادند که جامعه اسلامی به خوبی اداره می کنند ... اما این شاه اسماعیل بود که ایران عزیز اهل سنت پیامبر را شیعه کرد ... کور کورانه صبحت کردند همین است فقط باید حرف شعیه امروزی حق باشد همه مسلمین باطل


پس حادثه سقیفه بنی ساعده برای چی بود؟! اونم وقتی که هنوز پیکر پاک رسول خدا روی زمین بود!!

دوست عزیزم

یک پزشک وقتی ک میخواهد برود مسافرت یا کار ضروری دارد بدون شک به فکر جانشینی برای خودش هست

هیچ پزشکی ک مسئول بیمارستان هست بدون اینکه ب فکر جانشین نباشد مسئولیت خود را ترک نمی گوید

و اما پیامبر اسلام ک برای برپایی اسلام بیشترین ناملایمات را تحمل کرد و خیلی از مشکلات را ...........و بعد از این همه جنگ و سختی زیاد

و داشتن مسئلیت الهی چگونه امکان دارد که مردم را ب حال خودشان رها کند و بدون نگرانی عاقبت انها از انها جدا شود؟؟؟؟؟؟ ان هم پیامبری ک به ان وحی میشود؟؟؟؟؟!!!!!!!
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام منافق ... تو رو خدا برید تاریخ خلاف عمر را بخونید ... ایشان که علی رو رئیس قوه قضایه اون زمان کرد ... میگفت صدور حکم علی ... حکم من است ... عمر خدا رو شکر می کرد که در سرزمینی هست که علی است ... و علی هنگام اولین شهید محراب پیامبر (عمر) میگفت که دوست دارم هنگامی که نزد خدا باشم کارنامه اعمالم همانند امیر المومنان (عمر) باشد

برادر سند این مطلب رو برامون میزارید؟؟؟؟
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
وقت بحث دین وسط میاد لطفن حرمت نگه کنید توهین نکنید حالا به هر مذهبی میخواد باشه ...به سخره نگرید ... اگه نمیتونید تاپیک نزنید ...ما هم حرف به گفتن زیاد داریم ...همیشه هر تاپیک دینی و عقیدتی زده شده از پیج دوم دیوم دیگه به مسخره کردن هم توهین و شوخی مسخره گذشته ...یا بحث نکنید اگه بحث میکنید با رعایت احترام

راست می گویی تقصیر بچه های اینجا نیست چون کل سایتهای فارسی شعیه باز هست اما اهل سنتی که از خودش دفاع می کند فیلتر است ... آخوندها چشمو گوش دوستان ما رو بستندو گرفتند ... چرا ما در تهران 12 میلیون نفری که میگن یک مسجد اهل سنت نداریم .... شیعه از چی اهل سنت می ترسد ؟ اما در شهر ما مسجد شعیه ، حسینه و مراسم عزادری در خیابان هم داریم
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولا بحث خالد نیست و خب چقدر مرد شجاع و دلیری بود

خالد چند ماه قبل از فتح مکه مسلمان شد

هنوز هم هیچ مادری مثل خالد را ولد نمی کند ... پیامبر به او گفت بعد از اسلام آوردن خداوند گناهانش را پاک می کند پس چرت و پرت نگید
در زمان ابوبکر سردار بود که همه جنگها رو پیروز میشد که همه مسلمانان می گفتند که اگر خالد نبود اینچنین و آنچنان نمی شد ... برای همین عمر بر کنارش کرد ابو عبیده رو امیر کرد ... اسم خالد که میاید جنگ یمامه ... فتح شام و .... بیاد روشن فکران می آید ...

میگی پیامبر گفت؟:surprised:

تاجایی ک من میدونم خالد بعد از رحلت پیامبر اورده شد در سپاه اسلام!!!!!!!!

خب خودتون قضاوت کنید کی چرت و پرت میگه؟؟؟

و اما از رشادتهای خالدبن ولید

کشتن سیدشهدا حمزه عموی پیامبر توسط حمله ایشان

و همچنین هنگام حمله ب ایران

قسم یاد کرده بود ک تا جویی خون از ایرانیان ب راه نندازه روزه اش رو باز نمی کنه( عجب روزه ای)

اینقدر کشتار انجام شد که به مدت سه روز..........و جوی خون تشکیل نشد.........سپایان از ناراحتی و نگرانی پنهانی اب در جوی ها میریختن تا جویی خون تشکیل بشه

چه زنان و کودکان بی گناهی که کشته نشدن


این مطلب رو از کتاب ی لبنانی ک خداروشکر هم سنی مذهب هستن خوندم...............ک اگه خواستید ادرس سندش هم میارم خدمتتون.............و دیگر رشادت های ایشان

ک هنگام خشم از زیر دستان خودش در مقابل چشمانشان چه کار زشت و ناگفتنی رو با خانوده ایشان انجام میداد...........ک واقعا متاسفم ک شما بدون مطالعه از ایشان دفاع میکنید.........

و این دلایلی بود ک عمر برکنارش کرد!!!!!!!
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
پس حادثه سقیفه بنی ساعده برای چی بود؟! اونم وقتی که هنوز پیکر پاک رسول خدا روی زمین بود!!

دوست عزیزم

یک پزشک وقتی ک میخواهد برود مسافرت یا کار ضروری دارد بدون شک به فکر جانشینی برای خودش هست

هیچ پزشکی ک مسئول بیمارستان هست بدون اینکه ب فکر جانشین نباشد مسئولیت خود را ترک نمی گوید

و اما پیامبر اسلام ک برای برپایی اسلام بیشترین ناملایمات را تحمل کرد و خیلی از مشکلات را ...........و بعد از این همه جنگ و سختی زیاد

و داشتن مسئلیت الهی چگونه امکان دارد که مردم را ب حال خودشان رها کند و بدون نگرانی عاقبت انها از انها جدا شود؟؟؟؟؟؟ ان هم پیامبری ک به ان وحی میشود؟؟؟؟؟!!!!!!!
چرا جوانان طرفدار حضرت علی در سقیفه بنی ساعده به واقعه بیعت با حضرت علی در غدیر خم هیچ اشاره ای نکرده و به جای آن می گویند: لا نبایع الا علیا (ما بیعت نمی کنیم مگر با علی) در حالیکه اگر در غدیر خم بیعت کرده بودند باید می گفتند: ما بیعت خود با علی را نمی شکنیم !
--------------------------
آخر مشکل شما اینجاست که نمی دانی که پیامبر چ افرادی داشتند گفتم پیامبر خودشون می دانستند که چ افرادی را تربیت دادند که که دچار هیچ اختلافی نمی شوند و نشده اند (400 سالی می شه که ایجاد می کنند) ایشان دینشان را کامل کرد و به رحمت خدا رفت ایشان پیامبر بودند نه پزشک و مهندس و پادشاه جانشین تعیین کنند اگر این را نمی فهمید چون مغزتان با چیزهای دیگر پر شده است
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عموی پیامبر را همه می دانند وحشی به شهادت رساند ... وحشی در جنگ یمامه چه کسی رو کشت ؟ مسلمه کذاب (اگر مسلمه رو اشتباه نوشتم تصحیح کنید)

حمله ای ک خالد بن ولید در احد بر علیه پیامبر انجام داد باعث شهید شدن عموی پیامبر شد................این مطلب درست نیست؟؟؟ من نگفتم قاتل.........
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
میگی پیامبر گفت؟:surprised: بله پیامبر از طرف خدا گفته پس چرت پرت نگید از خودم گفتم که اون جمله من است ... اینجوری تحقیق کردید دیگه واسه همین اینقدر روشن فکرید

تاجایی ک من میدونم خالد بعد از رحلت پیامبر اورده شد در سپاه اسلام!!!!!!!! فیلم سینمای رسول الله که یادت هست تایید شیعه هم بود ... نشون داده شد کی مسلمان شد

خب خودتون قضاوت کنید کی چرت و پرت میگه؟؟؟ ببینیم

و اما از رشادتهای خالدبن ولید

کشتن سیدشهدا حمزه عموی پیامبر توسط حمله ایشان کفر میگوید وحشی به شهادت رساند که پیامبر هم بعد از فتح مکه امانش داد (ولی بهش گفت برو جای که چشم تو را نبیند ... هند را امان داد!)

و همچنین هنگام حمله ب ایران ههههههه نخیر خالد کی ایران اومد نکند فتح کویت را می گوید که مستعمر ایران بود

قسم یاد کرده بود ک تا جویی خون از ایرانیان ب راه نندازه روزه اش رو باز نمی کنه( عجب روزه ای) در اون جنگ دایی پیامبر فرمانده بود خالد در شام با ابو عبیده بود

اینقدر کشتار انجام شد که به مدت سه روز..........و جوی خون تشکیل نشد.........سپایان از ناراحتی و نگرانی پنهانی اب در جوی ها میریختن تا جویی خون تشکیل بشه

چه زنان و کودکان بی گناهی که کشته نشدن (نخیر هیچ بی گناههی کشته نشد جنگ در قادصیه بود)


این مطلب رو از کتاب ی لبنانی ک خداروشکر هم سنی مذهب هستن خوندم...............ک اگه خواستید ادرس سندش هم میارم خدمتتون.............و دیگر رشادت های ایشان

ک هنگام خشم از زیر دستان خودش در مقابل چشمانشان چه کار زشت و ناگفتنی رو با خانوده ایشان انجام میداد...........ک واقعا متاسفم ک شما بدون مطالعه از ایشان دفاع میکنید.........

و این دلایلی بود ک عمر برکنارش کرد!!!!!!!
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا جوانان طرفدار حضرت علی در سقیفه بنی ساعده به واقعه بیعت با حضرت علی در غدیر خم هیچ اشاره ای نکرده و به جای آن می گویند: لا نبایع الا علیا (ما بیعت نمی کنیم مگر با علی) در حالیکه اگر در غدیر خم بیعت کرده بودند باید می گفتند: ما بیعت خود با علی را نمی شکنیم !
--------------------------
آخر مشکل شما اینجاست که نمی دانی که پیامبر چ افرادی داشتند گفتم پیامبر خودشون می دانستند که چ افرادی را تربیت دادند که که دچار هیچ اختلافی نمی شوند و نشده اند (400 سالی می شه که ایجاد می کنند) ایشان دینشان را کامل کرد و به رحمت خدا رفت ایشان پیامبر بودند نه پزشک و مهندس و پادشاه جانشین تعیین کنند اگر این را نمی فهمید چون مغزتان با چیزهای دیگر پر شده است

خدایا ب خودت پناه میارم

دوست عزیزم ب خدا اگه ی کلمه با سند حرف بزنی برای من بهتره........و ب همون خدا اگه یک روزنه روشنایی ب حرفهاتون بود بدون شک قبول میکردم

تمام کتابهای تاریخی رو بخون....... حتی اونایی ک مسلمونا ننوشتن...........حتی یک نفر از بنی هاشم در حادثه
سقیفه بنی ساعده نبودن...... پیروان پیامبر در فکر تشیع و خاکسپاری بودن

________________________________________
مغرمان ب چی پر شده دوست عزیزم؟

نه اینطور نیست................من با سند حرف میزنم.........از شما هم خواهش میکنم با سند حرف بزنید

شما نهج البلاغه را ک بخونید پر از گلایه است و همچنین در ان زمان هم کم اعتراض وجود نداشته.............چگونه می گوید ک هیچ اختلافی وجود نداشته

همان جناب ابوبکر چندین بار گفت مرا واگذارید و ب علی برسید؟

و اما اینکه می فرماید که پیامبر دینشان رو کامل کرد و رحلت فرمود..............کاملا با قران و سخنان خداوند منافات داره

مطالب اینقدر سنگین و زیاد هستند ک نمی تونم الان تایپ کنم...............اما بزودی براتون از اینکه خدا و پیامبر چقدر در قران و دیگر کتاب های اسمانی از جانشینان محمد(ص) صحبت کرده و اینکه چند جا خود پیامبر
مولا رو جانشین خودش اعلام کرده ............و ...............هزاران دلیل دیگر..............ک حقانیت مولا علی رو میرسونه رو میارم


من قبلا هم برای دوستان گذاشته بودم............و قرار شد ک سندی دال بر اینکه این سندها وجود ندارند یا حتی منظور چیز دیگری باشد ..........بیاورند............ک هنوز هم چشم در راهیم!!!!!
 
  • Like
واکنش ها: s_aa

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
حمله ای ک خالد بن ولید در احد بر علیه پیامبر انجام داد باعث شهید شدن عموی پیامبر شد................این مطلب درست نیست؟؟؟ من نگفتم قاتل.........

درست است ... خالد بود ... یعنی شما می گوید کسی بعد از جنایت های که کرده باشد و بعد اسلام بیاورد مسلمان بودنش جایز نیست ... اسلام آوردن خالد بیشتر از بردارش پیامبر را خوشحال کرد ...
خالد یه زمانی بهش میگفتند سیف الله الان چی بهش میگند ... زمانی که در بستر مرگ بود تمام جای بدنش آثار خنجر و شمشیر بود و دعا می کرد که خداوند گناهانش گذاشته را ببخشد ...
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
خدایا ب خودت پناه میارم

دوست عزیزم ب خدا اگه ی کلمه با سند حرف بزنی برای من بهتره........و ب همون خدا اگه یک روزنه روشنایی ب حرفهاتون بود بدون شک قبول میکردم

تمام کتابهای تاریخی رو بخون....... حتی اونایی ک مسلمونا ننوشتن...........حتی یک نفر از بنی هاشم در حادثه
سقیفه بنی ساعده نبودن...... پیروان پیامبر در فکر تشیع و خاکسپاری بودن

________________________________________
مغرمان ب چی پر شده دوست عزیزم؟

نه اینطور نیست................من با سند حرف میزنم.........از شما هم خواهش میکنم با سند حرف بزنید

شما نهج البلاغه را ک بخونید پر از گلایه است و همچنین در ان زمان هم کم اعتراض وجود نداشته.............چگونه می گوید ک هیچ اختلافی وجود نداشته

همان جناب ابوبکر چندین بار گفت مرا واگذارید و ب علی برسید؟

و اما اینکه می فرماید که پیامبر دینشان رو کامل کرد و رحلت فرمود..............کاملا با قران و سخنان خداوند منافات داره

مطالب اینقدر سنگین و زیاد هستند ک نمی تونم الان تایپ کنم...............اما بزودی براتون از اینکه خدا و پیامبر چقدر در قران و دیگر کتاب های اسمانی از جانشینان محمد(ص) صحبت کرده و اینکه چند جا خود پیامبر
مولا رو جانشین خودش اعلام کرده ............و ...............هزاران دلیل دیگر..............ک حقانیت مولا علی رو میرسونه رو میارم


من قبلا هم برای دوستان گذاشته بودم............و قرار شد ک سندی دال بر اینکه این سندها وجود ندارند یا حتی منظور چیز دیگری باشد ..........بیاورند............ک هنوز هم چشم در راهیم!!!!!

بی زحمت شما هم نهج البلاغه عربی شو بخونید می بینید که چ دوستانی بودند ابی بکرو عمرو علی
وسلام
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگی پیامبر گفت؟:surprised: بله پیامبر از طرف خدا گفته پس چرت پرت نگید از خودم گفتم که اون جمله من است ... اینجوری تحقیق کردید دیگه واسه همین اینقدر روشن فکرید

تاجایی ک من میدونم خالد بعد از رحلت پیامبر اورده شد در سپاه اسلام!!!!!!!! فیلم سینمای رسول الله که یادت هست تایید شیعه هم بود ... نشون داده شد کی مسلمان شد

خب خودتون قضاوت کنید کی چرت و پرت میگه؟؟؟ ببینیم

و اما از رشادتهای خالدبن ولید

کشتن سیدشهدا حمزه عموی پیامبر توسط حمله ایشان کفر میگوید وحشی به شهادت رساند که پیامبر هم بعد از فتح مکه امانش داد (ولی بهش گفت برو جای که چشم تو را نبیند ... هند را امان داد!)

و همچنین هنگام حمله ب ایران ههههههه نخیر خالد کی ایران اومد نکند فتح کویت را می گوید که مستعمر ایران بود

قسم یاد کرده بود ک تا جویی خون از ایرانیان ب راه نندازه روزه اش رو باز نمی کنه( عجب روزه ای) در اون جنگ دایی پیامبر فرمانده بود خالد در شام با ابو عبیده بود

اینقدر کشتار انجام شد که به مدت سه روز..........و جوی خون تشکیل نشد.........سپایان از ناراحتی و نگرانی پنهانی اب در جوی ها میریختن تا جویی خون تشکیل بشه

چه زنان و کودکان بی گناهی که کشته نشدن (نخیر هیچ بی گناههی کشته نشد جنگ در قادصیه بود)


این مطلب رو از کتاب ی لبنانی ک خداروشکر هم سنی مذهب هستن خوندم...............ک اگه خواستید ادرس سندش هم میارم خدمتتون.............و دیگر رشادت های ایشان

ک هنگام خشم از زیر دستان خودش در مقابل چشمانشان چه کار زشت و ناگفتنی رو با خانوده ایشان انجام میداد...........ک واقعا متاسفم ک شما بدون مطالعه از ایشان دفاع میکنید.........

و این دلایلی بود ک عمر برکنارش کرد!!!!!!!

من رو باش با کی بحث میکنم............خخخخ

متاسفم........حداقل ی نگاهی ب تاریخ صدر اسلام بی اندازید...........

شما یک فیلم رو مقابل هزاران کتاب تاریخی قرار میدهید!!!!!!!!!!!!!!!!

و اما بازم میگم............من نگفتم قاتل...........گفتم طی حمله ای ک خالد بن ولید انجام داد.........برگردید و پستهای من رو دقیق تر بخونید .........:confused:

شما میگوید پیامبراز طرف خدا گفت؟؟؟ پس در این حال میشه ی ایه دیگه ..............کدوم سوره؟

و نیز..........چگونه امکان دارد پیامبر لعنتش کند و از شهر تبعیدش کند و بعد همچین سخنی رو بزند...................تا ب حال نمونه ای از سخنان پیامبر را شنیده ای که دوگانه باشد؟؟


شما منظورتون اینگونه تحقیقات است؟:confused:


گفتم ک ی سری بزن ب تاریخ های صدر اسلام........ببین چ جنایاتی انجام دادن............ب اسم اسلام.....
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خجالت آوره. با یه سری اطلاعات بی منبع اومدین دارین حقانیت شیعه رو زیر سوال میبرین؟ حقانیتی که بارها و بارها از سوی علمای اسلام . علمای با وجدان اهل تسنن ثابت شده.
خجالت آوره. ما باید بشینیم چه حرفایی رو گوش بدیم. واقعا که. آقای جویی بل با اینکه انسان محترم و مودبی هستی خواهشا فرافکنی نکن. اطلاعات غلط نده به مردم.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درست است ... خالد بود ... یعنی شما می گوید کسی بعد از جنایت های که کرده باشد و بعد اسلام بیاورد مسلمان بودنش جایز نیست ... اسلام آوردن خالد بیشتر از بردارش پیامبر را خوشحال کرد ...
خالد یه زمانی بهش میگفتند سیف الله الان چی بهش میگند ... زمانی که در بستر مرگ بود تمام جای بدنش آثار خنجر و شمشیر بود و دعا می کرد که خداوند گناهانش گذاشته را ببخشد ...


از طرف کی این لغب رو گرفت؟

و اما خالد از زبان خلیفه !!!!!

1_

[h=3]زل خالد نخستين اقدام حكومت عمر[/h]



زماني كه عمر به خلافت رسيد اولين كاري كه انجام داد عزل خالد بن وليد از امارت شام بود.





ولما ولي سيدنا عمر رضي الله تعالى عنه الخلافة أول شيء بدأ به عزل خالدا.





سيره حلبيه ج 3 ص 213- البداية و النهاية ابن كثير ج 7 ص 23 - به اين مضمون تاريخ الاسلام ذهبي ج 3 ص 123- الوافي بالوفيان صفدي ج 16 ص 329-

2_ ی کم فکر توبه برای چه؟؟ آن هم ب قول شما سیف الله!!!!


زماني كه عمر خالد را عزل كرد و ابوعبيده جراح را به جاي او گمارد دستور داد اگر از كارش توبه نكرد عمامه را از سر او بردار :





وكتب عمر إلى أبي عبيدة إن أكذب خالد نفسه فهو أمير على ما كان عليه ، وإن لم يكذب نفسه فهو معزول ، فانزع عمامته عن رأسه وقاسمه ماله نصفين . فلما قال أبو عبيدة ذلك لخالد قال له خالد أمهلني حتى أستشير أختي ، فذهب إلى أخته فاطمة - وكانت تحت الحارث بن هشام - فاستشارها في ذلك ، فقالت له : إن عمر لا يحبك أبدا ، وإنه سيعزلك وإن كذبت نفسك . فقال لها : صدقت والله . فقاسمه أبو عبيدة حتى أخذ [ إحدى ] نعليه وترك له الأخرى.





البداية و النهاية ابن كثير ج 7 ص 23- سيره حلبيه ج 3 ص 213

3__

[h=1]خالد بن وليد از ديدگاه عمر بن الخطاب[/h]



خالد بن وليد يكي از اصحاب پيامبر است كه در سال شش يا هفت هجري بعد از صلح حديبيه مسلمان شد وي قبل از مسلمان شد فرماندهي از فرماندهان لشگر كفر در بدر احزاب و خندق بود و كسي بود كه در جنگ احد با حمله به مسلمانان از شكاف كوه بزرگترين ضربه در احد را به اسلام وارد آورد و بعد از اين اقدام خالد بود كه حمزه سيدالشهداء عموي پيامبر به شهادت رسيد ، اما عده اي سعي در توجيه اعمال او و دفاع از او را دارند و با دادن القابي مانند سيف الاسلام سعي در تغيير نظر مسلمانان نسبت به خالد دارند . امام آنچه مهم است نظر خود صحابه خصوصا شخص عمر درباره خالد بن وليد است كه اگر اهل سنت اصرار بر دفاع از خالد داشته باشند در واقع نظرات خليفه دوم را رد كرده اند و به مخالفت با وي پرداخته اند اينك براي روشن شدن افكار مسلمانان برخي از برخوردها و واكنشهاي عمر بن الخطاب نسبت به خالد را ذكر مي كنيم تا مشخص شود نظر وي نسبت به سيف الاسلام خالد بن وليد چه بوده است.





[h=3]عزل خالد نخستين اقدام حكومت عمر[/h]



زماني كه عمر به خلافت رسيد اولين كاري كه انجام داد عزل خالد بن وليد از امارت شام بود.





ولما ولي سيدنا عمر رضي الله تعالى عنه الخلافة أول شيء بدأ به عزل خالدا.





سيره حلبيه ج 3 ص 213- البداية و النهاية ابن كثير ج 7 ص 23 - به اين مضمون تاريخ الاسلام ذهبي ج 3 ص 123- الوافي بالوفيان صفدي ج 16 ص 329-





زماني كه آقاي ما عمر به خلافت رسيد اولين كاري كه انجام داد عزل خالد بود.





[h=3]دستورعمر به برداشتن عمامه از سر خالد و برگرداندن نصف مال او به بيت المال[/h]



زماني كه عمر خالد را عزل كرد و ابوعبيده جراح را به جاي او گمارد دستور داد اگر از كارش توبه نكرد عمامه را از سر او بردار :





وكتب عمر إلى أبي عبيدة إن أكذب خالد نفسه فهو أمير على ما كان عليه ، وإن لم يكذب نفسه فهو معزول ، فانزع عمامته عن رأسه وقاسمه ماله نصفين . فلما قال أبو عبيدة ذلك لخالد قال له خالد أمهلني حتى أستشير أختي ، فذهب إلى أخته فاطمة - وكانت تحت الحارث بن هشام - فاستشارها في ذلك ، فقالت له : إن عمر لا يحبك أبدا ، وإنه سيعزلك وإن كذبت نفسك . فقال لها : صدقت والله . فقاسمه أبو عبيدة حتى أخذ [ إحدى ] نعليه وترك له الأخرى.





البداية و النهاية ابن كثير ج 7 ص 23- سيره حلبيه ج 3 ص 213





عمر نامه اي به ابوعبيده نوشت كه اگر خالد اشتباهش را پذيرفت پس او بر امارت خود باقي است و اگر نپذيرفت پس او عزل مي شود پس عمامه او را از سرش بردار و مال او را دو نصف كن . پس زماني كه ابوعبيده اين مطلب را به خالد گفت خالد گفت مهلت بده تا با خواهرم مشورت كنم &ndash خواهرش زن حارث بن هشام بود- پس با او مشورت كرد پس خواهرش به او گفت عمر تو را اصلا دوست ندارد و حتما تو را عزل خواهد كرد حتي اگر اشتباهت را بپذيري خالد به او گفت به خدا قسم راست گفتي . (واشتباهش را نپذيرفت) پس ابوعبيده مال او را تقسيم كرد حيت يك لنگه كفشش را برداشت و ديگري را گذاشت.





[h=3]عمر و خيانت خالد به بيت المال[/h]



وبلغه أن خالدا أعطى الأشعث بن قيس عشرة آلاف وقد قصده ابتغاء إحسانه فأرسل لأبي عبيدة أن يصعد المنبر ويوقف خالدا بين يديه وينزع عمامته وقلنسوته ويقيده بعمامته لأن العشرة آلاف إن كان دفعها من ماله فهو سرف وإن كان من مال المسلمين فهي خيانة.





السيرة الحلبيه ج 3 ص 213.





به او خبر رسيد كه خالد به اشعث بن قيس ده هزار دينار هديه داده است و اين كار را از روي دوستي به او داده است پس به ابوعبيده نامه نوشت كه بر منبر مي روي و خالد را مقابلت قرار مي دهي و عمامه و كلاه خود او را بر مي داري و او را با عمامه اش مي بندي چرا كه اگر اين ده هزار دينار را از مال خودش داده كه اسراف است و اگر از مال مسلمانان است كه خيانت است .





[h=3]شكستن پاي عمر و كينه او[/h]



علماي اهل سنت نقل كرده اند كه عمر و خالد كه پسرخاله نيز بودند با هم كشتي گرفتند و خالد ساق پاي عمر را شكست و همين مسئله موجب عداوت و كينه عمر شد:





أخبرنا أبو الحسن بن قبيس أنا أبو الحسن بن أبي الحديد أنا جدي أبو بكر أنا أبو محمد بن زبر نا محمد بن سليمان بن داود المنقري البصري نا أبو عثمان المازني نا الأصمعي عن سلمة بن بلال عن مجالد بن سعيد عن الشعبي قال اصطرع عمر بن الخطاب وخالد بن الوليد وهما غلامان وكان خالدا ابن خال عمر فكسر خالد ساق عمر فعولجت وجبرت وكان ذلك سبب العداوة بينهما.





تاريخ مدينه دمشق ج 16 ص 267- البتداية و النهاية ابن كثير ج 7 ص 131- سيره حلبيه ج 3 ص 231.





مجالد بن سعيد از شعبي نقل مي كند كه گفت : عمر و خالد بن وليد در كودكي با يكديگر كشتي مي گرفتند و خالد پسر خاله عمر بود پس خالد ساق پاي عمر را شكست پس معالجه كردند و خوب شد و اين مسئله موجب دشمني بين آن دو شد.





[h=3]لقب دادن عدو الله به خالد سيف الله[/h]



وقدم خالد على أبي بكر فقال له عمر يا عدو الله قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته لأرجمنك





اسد الغابة ج 4 ص 296- تاريخ الاسلام ذهبي ج 3 ص 36.





خالد (پس از بازگشت از تقل مالك بن نويره) نزد ابوبكر آمد پس عمر به او گفت اي دشمن خدا مردي از مسلمانان را كشتي و با همسرش همبستر شدي تو را سنگسار خواهم كرد.



3_____نمی خواستم مسائل رو باز کنم..............عاقلان را ب یک اشاره


وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرئاء قتلت امرءا مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك.





تاريخ طبري ج 2 ص 504 &ndash الكامل في التاريخ ابن اثير ج 2 ص 359- امتاع الاسماع ج 14 ص 240





خالد بن وليد بدون توجه به مسجد آمد و روي دوش او قبايي بود كه جاي شمشير در آن بود و عمامه اي پوشيده بود كه در آن تيرهايي قرار داده بود پس زماني كه داخل مسجد شد عمر بلند شد و تيرها را از عمامه او در آورد و شكست سپس به او گفت آيا ريا مي كني مرد مسلماني را كشتي و با همسرش همبستر شدي به خدا قسم تو را با سنگي كه خود درست كردي سنگسار خواهم كرد.

4___

بعدما صنع ببني جذيمة ما صنع عاب عبد الرحمن بن عوف على خالد ما صنع قال يا خالد أخذت بأمر الجاهلية قتلتهم بعمك الفاكه قاتلك اللهقال وأعانه عمر بن الخطاب على خالد.





تاريخ مدينه دمشق ابن عساكر ج 16 ص 234- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 370.





بعد از آن كارهايي كه (خالد) در بني جذيمه آن كارها را كرد عبدالرحمن بن عوف بر او اشكال گرفت و گفت اي خالد تو به شيوه جاهليت برخورد كردي و آن را به انتقام عمويت كشتي خدا تو را بكشد و عمربن الخطاب او را در دعواي با خالد ياري كرد.

أن أبا بكر بعث خالد بن الوليد إلى بني سليم حين ارتدوا عن الإسلام فقتل وحرق بالنار فكلم عمر أبا بكر فقال بعثت رجلا يعذب بعذاب الله انزعه.





تاريخ مدينه دمشق ج 16 ص 240.






ابوبكر خالد را به سمت قبيله بني سليم زماني كه از اسلام مرتد شده بودند اعزام كرد پس خالد آنها را كشت و با آتش سوزاند پس عمر به ابوبكر گفت : كسي را فرستادي كه به عذاب الهي عقاب مي كند او را عزل كن .


و رشادتهای خالد همچنان ادامه دارد.............بگذریم چه جرم و جنایتی نسبت به ایرانیان انجام داد!!!!!!!

و ام توصیه من ب شما دوست عزیز ...........بهتر است به جای اینکه بشینی پای شبکه ای وهابیت..........بری کتب معتبر اسلام و سنی و علمای خودتون رو بخونی......

که حداقل طرف داری مجرمینی مثل خالد رو نکنی!!!!
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی زحمت شما هم نهج البلاغه عربی شو بخونید می بینید که چ دوستانی بودند ابی بکرو عمرو علی
وسلام


خب دوست عزیزم .............من نخوندم..........شما ک خوندید.........برامون باسند و مدرک ازش نمونه بیارید..........ممنون هم میشیم
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راست می گویی تقصیر بچه های اینجا نیست چون کل سایتهای فارسی شعیه باز هست اما اهل سنتی که از خودش دفاع می کند فیلتر است ... آخوندها چشمو گوش دوستان ما رو بستندو گرفتند ... چرا ما در تهران 12 میلیون نفری که میگن یک مسجد اهل سنت نداریم .... شیعه از چی اهل سنت می ترسد ؟ اما در شهر ما مسجد شعیه ، حسینه و مراسم عزادری در خیابان هم داریم


عمق فاجعه اینجاست ک حرفهای شبکه های وهابی رو بدون حتی ی تحقیق کوچیک اویزه گوشتون میکنید............


چند نفر هم مثل شما همین سوال رو داشتن................و نشات گرفته از همین شبکه کلمه( ک جالبه مسیحی هم بوده !!) رو تکرار میکردند


اینجا دوستمون توی این تاپیک قبلا جوابتون رو دادن


#126

خوشحال میشم رجوع کنید........و ادرس های مساجد رو یاد بگیرید
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولا بحث خالد نیست و خب چقدر مرد شجاع و دلیری بود

خالد چند ماه قبل از فتح مکه مسلمان شد

هنوز هم هیچ مادری مثل خالد را ولد نمی کند ... پیامبر به او گفت بعد از اسلام آوردن خداوند گناهانش را پاک می کند پس چرت و پرت نگید
در زمان ابوبکر سردار بود که همه جنگها رو پیروز میشد که همه مسلمانان می گفتند که اگر خالد نبود اینچنین و آنچنان نمی شد ... برای همین عمر بر کنارش کرد ابو عبیده رو امیر کرد ... اسم خالد که میاید جنگ یمامه ... فتح شام و .... بیاد روشن فکران می آید ...


توی این پست جواب کامل بحث تاپیک رو دادم............و ازتون خواستم ک سند بیارید..........و هنوز هم منتظرم........

و شما بحث رو عوض کردید

و نیز چرت و پرت رو یا شما میگید...........یا اونی که خالد رو دشمن خدا میدونه!!!!!!


کدوم رو قبول کنیم...........طرف داری شما یا دشمن دونستن ......؟؟؟؟؟؟؟
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگی پیامبر گفت؟:surprised:

تاجایی ک من میدونم خالد بعد از رحلت پیامبر اورده شد در سپاه اسلام!!!!!!!!

خب خودتون قضاوت کنید کی چرت و پرت میگه؟؟؟

و اما از رشادتهای خالدبن ولید

کشتن سیدشهدا حمزه عموی پیامبر توسط حمله ایشان

و همچنین هنگام حمله ب ایران

قسم یاد کرده بود ک تا جویی خون از ایرانیان ب راه نندازه روزه اش رو باز نمی کنه( عجب روزه ای)

اینقدر کشتار انجام شد که به مدت سه روز..........و جوی خون تشکیل نشد.........سپایان از ناراحتی و نگرانی پنهانی اب در جوی ها میریختن تا جویی خون تشکیل بشه

چه زنان و کودکان بی گناهی که کشته نشدن



این مطلب رو از کتاب ی لبنانی ک خداروشکر هم سنی مذهب هستن خوندم...............ک اگه خواستید ادرس سندش هم میارم خدمتتون.............و دیگر رشادت های ایشان

ک هنگام خشم از زیر دستان خودش در مقابل چشمانشان چه کار زشت و ناگفتنی رو با خانوده ایشان انجام میداد...........ک واقعا متاسفم ک شما بدون مطالعه از ایشان دفاع میکنید.........

و این دلایلی بود ک عمر برکنارش کرد!!!!!!!
جنایتهاییکه اعراب مسلمان در ایران انجام دادن نه تیمور لنگ انجام داد نه چنگیز....
ایشون گفته بودن با خون ایرانیها میخوام یک آسیاب رو به حرکت در بیارم و از آردی که از اون آسیاب بدست میاد نان بپزم... که همونطورکه گفتید نتونست و آب قاطیش کرد.
که البته همه ی سرداران اسلام از ابوبکر و عمر تا همین فرماندهان سپاه در این جنایتها دست داشتن.
 
آخرین ویرایش:

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا بحث خالد نیست و خب چقدر مرد شجاع و دلیری بود

خالد چند ماه قبل از فتح مکه مسلمان شد

هنوز هم هیچ مادری مثل خالد را ولد نمی کند ... پیامبر به او گفت بعد از اسلام آوردن خداوند گناهانش را پاک می کند پس چرت و پرت نگید
در زمان ابوبکر سردار بود که همه جنگها رو پیروز میشد که همه مسلمانان می گفتند که اگر خالد نبود اینچنین و آنچنان نمی شد ... برای همین عمر بر کنارش کرد ابو عبیده رو امیر کرد ... اسم خالد که میاید جنگ یمامه ... فتح شام و .... بیاد روشن فکران می آید ...

دوست عزیز فکر میکنم دارید اشتباه میکنید در این مسئله. کشتن انسانها و خوشحال بودن افتخار نیست.خیلی خوب میشد هیچ مادری همچین جانوری رو بوجود نمی آورد.
کسانی مثله هیتلر و عیدی امین و چنگیز و هزاران بدنام تاریخ دیگه... آلمانیها هم میگفتن هیتلر آدم کش، پیامبر ماست ولی جز یک قاتل روانی چیز دیگه ای نبود.
اگر دین و مذهب میگه این انسانها بعد از کشتن هزاران انسان بیگناه با گفتن یک توبه بخشیده میشن بنظرم باید در این دین و روش زندگی شک کرد.
در كتابThe Sword Of Allah كه ژنرال اكرم پاكستانی در ستايش خالدبن وليد در سال 1970 در كراچي انتشار داد.عنوانی به نام رود خون وجود داره كه اين ژنرال وهابی پاكستانی با تاثير از انديشه های
خشن و منحرف وهابيت با افتخار از روان شدن خون ايرانيان توسط خالد صحبت كرده.....
 
این مسئله در تاریخ هیچ سندیتی نداره.
اگر سندی هم هست، سند بسیار ضعیف هست.
امیرالمومنین علی علیه السلام دختری رو به عمر نداده بوده.
معروف هست که نامش ام کلثوم بوده، ولی اینطور نیست.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیاد به این شبکه چیه اسمش آهان (کلمه ) نگا نکنید
مخشون تعطیله

مرتیکه جرئت نداره اسم شاه عربستانو بیاره میاد در مورد عظمت معصومین شکر اضافی میخوره.
به نظر من اصل ازدواج دختر حضرت علی ( ع) و با احترام به اهل تسنن ( عمر رضی الله عنه) کذب محضه
ودست آویزیه برای اونایی که میخوان بگم حضرت علی رابطه خوبی با خلیفه دوم داشته........
دروغه آقا دروغه:cool:

شبکه کلمه ی شبکه مسیحی هستش !!!!!!! از اسم خود شبکه هم مشخصه

و این خود نکته ای است!

و اما همانطور ک در پستهای قبلی با سند از کتب معتبر اهل سنت هم اورده شد هیچ کجا سندی در این باب اورده نشده

فقط متاسفانه امروزه سایت ها و شبکه های وهابیت و غیر اسلامی این مسائل رو مطرح میکنند!!!

و عده ای هم بی خبر از اصل موضوع و بدون تحقیق به این شبه ها دامن میزنند
 

Savalancivil

کاربر بیش فعال
شبکه کلمه ی شبکه مسیحی هستش !!!!!!! از اسم خود شبکه هم مشخصه

و این خود نکته ای است!

و اما همانطور ک در پستهای قبلی با سند از کتب معتبر اهل سنت هم اورده شد هیچ کجا سندی در این باب اورده نشده

فقط متاسفانه امروزه سایت ها و شبکه های وهابیت و غیر اسلامی این مسائل رو مطرح میکنند!!!

و عده ای هم بی خبر از اصل موضوع و بدون تحقیق به این شبه ها دامن میزنند
واقعاً؟
من اصلاًنمیدونستم مسیحیه
پس چرا شیعه و سنی رو انداختن به جون هم.
سیاستشونه دیگه بی پدرا
ممنون که گفتی.......
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (1)

جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (1)

صنعت شبهه سازی! در بین علمای اهل تشیع بسیار پرطرفدار است، چنانکه در عصر حاضر بسیار پیشرفت کرده و به صورت کارخانه های بزرگی مشغول به کار هستند.
یکی از این کارخانه ها، کارخانه شبهه سازی شهر قم است که محصولات خود را به وسیله سایتهای شبهه افروز تبلیغ میکند و یکی از این محصولات که جدیداً ورژن جدید آن نیز نشر داده شده با نام" بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر"
می باشد که متن شبهه بسیار طولانی است و در اینجا سعی شده تا جای ممکن،شبهه و جواب آن مختصر شده و فقط به شبهه های اصلی آنها جواب داده شود.
شبهه شیعه:
تاریخ بشر ، همیشه در معرض تحریف سردمداران و سیاست‌مداران بوده است...... یكی از افسانه‌هایی كه دودمان بنی امیه به تاریخ افزوده‌اند ، ازدواج ام كلثوم با عمر بن خطاب است .
جواب:
اگر بنی امیه این روایت را جعل کرده اند.. پس باید به آنها آفرین ها گفت!.. چرا که میبنیم ایشان تا به آن حد در کار خود مهارت داشته اند که حتی ائمه(به زعم شیعه) معصوم و عالم الغیب هم گول خورده و گمان بر صحت این ماجرا برده اند!
چنانکه کلینی 4 روایت را از آنها نقل میکند که مجلسی و بهبودی متفقاً دو روایت را صحیح دانسته اند. و مجلسی میگوید: اما روایاتی که دلالت بر ازدواج حضرت عمر و ام کلثوم علیها السلام میکند صحیح بوده و هیچ شکی در آن نیست!
گذشته از این بنی امیه به چه علت باید این ماجرا را جعل میکردند؟؟ مگر شما نمیگویید که امویها از سیدنا علی علیه السلام بدگویی و او را لعن و نفرین میکردند و میخواستند علی علیه السلام را از چشم مردم بیاندازند؟حالا چه لزومی داشته روایتی جعل کنند به این خاطر که ثابت شود علی رضی الله عنه با حضرت عمر رضی الله عنه خوب بوده است؟؟!!
مگر شما نمیگویید: هر وقت معاویه در نامه هایش از سیرت و روش خلفا صحبت میکرد حضرت علی رضی الله عنه حرفش را تایید میکردند تا بهانه دستش نیاید که فردا بگوید: میبینید! علی با خلفای قبل از خودش هم مشکل داشته، چه برسد به من!! حالا چرا باید چنین اشخاصی بر خلاف نیت خودشان( که به قول شیعه قصد داشتند علی رو دشمن خلفای ثلاثه جلوه بدن تا از این راه خود رو تثبیت کنند) روایتی جعل کنند که نشانه محبت بین علی علیه السلام و عمر علیه السلام است؟؟!
شیعه در ادامه شبهه خود میگوید: برخى ديگر، وقوع تعارض در روايات ازدواج را دليلى واضح براى بطلان مدعاى اهل سنت در باره اين ازدواج مى‌دانند؛ از جمله شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه در دو رساله مجزا به نام‌هاى المسائل العُكبرية و المسائل السروية چنین میگوید.1
جواب:این دروغی بیش نیست! چون شیخ مفید، هر چند در کتاب مسائل السرویه( ونه مسائل العکبریه) وقوع ازدواج را مردود میداند ولی بعد از این کتاب به اشتباه و واهی بودن دلایل خود پی برده و بعد از نوشتن کتاب مسائل العکبریه(عكبريه=دهکده ای نزدیک بغداد) وقوع ازدواج را معترف میشود. و آن را به دلیل تهدید و حفظ اسلام دانسته2 ولی مدعی به دروغ نام این رساله را هم ذکر کرده!!
پس دیگر از علمای قدیم اهل تشیع(بخوانید اهل تشنج!) هیچ منکری باقی نمی ماند و اینجا جا دارد نظر محمد باقر مجلسی را در مورد ادعای شیخ مفید ببینیم:
مجلسی:« انکار شیخ مفید(رح!) دربارة اصل واقعه (ازدواج حضرت عمر با ام کلثوم) تنها مربوط به آنست که این حادثه از طریق آنان (اهل سنّت) ثابت نمی شود و گرنه، پس از ورود اخباری که (از طریق امام?ّه) گذشت انکار این امر، شگفت است!( فبعد ورود ما مر من الأخبار إنکار ذلک عجیب) و کلینی به سند خود (سلسله سند) از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- گزارش نموده که گفت: چون عمر وفات یافت علی -عليه السلام- نزد امّ کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. و همانند این روایت با سند دیگر (سند را ذکر مي کند) از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- نیز گزارش شده است »3
و نیز مجلسی معترف است که: «تارة یروی أنه کان عن اختیار و إیثار» یعنی : «گاهی روایت شده که این ازدواج از روی اختیار و ایثار انجام گرفته است»!!4
ولی شبهه ساز فقط از مخالفان صحبت کرده و از موافقان اسمی نیست!!
پس ثابت شد که از قدمای اهل تشیع هیچ منکری وجود ندارد ، و اما منکران معاصر!!
به منکران معاصر، این سخن سید مرتضی شیعی را تقدیم میکنم که همین آنها را بس است:
«اما کساني از اصحاب غافل ما!، وقوع اين عقد را انکار کرده‌اند. اين ازدواج و انتقال ام‌کلثوم به خانه عمر و آوردن فرزنداني براي او معلوم و مشهور است و آن را جز "جاهل يا معاند" انکار نمي‌کند و ما در مسئله‌اي از دين که راه خروجي براي آن هست، نيازي نداريم که مسائل ضروري و آشکار را انکار کنيم.!» 5
بعد از این ببینیم و بخندیم ،دلایل اصحاب غافل و جاهل و معاند آقای سید مرتضی را!!

شبهه: دخترى به نام ام كلثوم بنت فاطمه وجود نداشته است؟
.....کسانى که فرزندان امير مؤمنان از فاطمه زهرا را پنج نفر؛ يعنى امام حسن، امام حسين، محسن، زينب و امّ‌كلثوم معرفى کرده‌اند، تنها به مضامين روايات نظر داشته‌اند که در آن‌ها گاهى نام زينب آمده و گاهى امّ‌كلثوم. به همين سبب نام هر دو را آورده‌اند؛ غافل از اين‌که امّ‌كلثوم کنيه زينب کبرى است؛ چنانچه اين مطلب در بسيارى از کتب انساب شيعه ذکر شده است.
جواب:
اگر به همین راحتی میتوانید بگویید: ام کلثوم کنیه زینب کبری بوده و فاطمه دختر دیگری نداشته ما هم میتوانیم بگوییم: زینب کنیه ام کلثوم همسر عمر رضی الله عنه بوده و حضرت فاطمه دختری به نام زینب کبری نداشته!!! و البته چندین قرائن نیز میتوان ذکر کرد.. از جمله:
شیخ مفید و مجلسی و النمازی و محدث قمی و ... 6 میگویند: فاطمه دو دختر داشته یکی زینب و دیگری ام کلثوم که کنیه اش زینب صغری بوده و همسر حضرت عمر(رضی الله عنه) است.!!

محدث قمی می نویسد : پیغمبر برای شباهت حضرت اُم کلثوم علیها السلام به خاله اش اُم کلثوم دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، او را هم اُم کلثوم کنیه نهاد .
در اینجا من میگویم: نه برادر! تنها یک دختر بوده، یعني فقط ام کلثوم همسر حضرت عمر واقعی است و زینب کبری وجود خارجی نداشته!! و دلیل دیگر نیز ميتوان گفت که: در روایتی از ابن بابویه قمی اینگونه میخوانیم:
فاطمه حسن را در آغوش راستش و حسين را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت!!! 7 (خواستگاری از دخت ابوجهل).. و نامي از زینب به میان نمی آورد!! پس نتیجه میگیریم که زینبی در کار نبوده!! مگر اینکه بگویید:زینب از ام کلثوم کوچکتر بوده که البته مدعی این راه را بر خود بسته و در شبهاتش عکس این موضوع را گفته است!
در تایید روایت فوق،شبهه ساز زحمت ما را کم کرده و کمی جلوتر قول آقای مرعشی را به این شکل نقل کرده اند:
حضرت امير المؤمنين على را هفده فرزند بوده وبه روايتى بيست فرزند، امام حسن، ديگر امام حسين، ديگر محسن - درطفلى وفات كرده - ديگر ام كلثوم واين هر چهار از فاطمه بوده‌اند. 8
دیدید که ایشان نیز از زینب نامی به میان نیاورده و فقط ام کلثوم را شمرده اند... پس نتیجه میگیریم که زینبی در کار نبوده!!!
و یا این روایتی که مدعی در شبهاتش به این شکل از محمد فتال نیشابوری نقل کرده اند که :
هنگامى كه فاطمه از دنيا رفت، مردم مدينه يكپارچه صداى ناله سر دادند، ...مردم دسته دسته به نزد علي آمده در حالى كه حسن و حسين در جلوى آنحضرت نشسته و گريه مى كردند و مردم نيز از گريه آن دو گريان مى شدند.امّ‌كلثوم در حالى كه روبند بر چهره داشت و چادر عربى برسرش افكنده بود، از خانه بيرون آمد و فرياد مى‌زد: اى جد بزرگوار! و اى رسول خدا! اكنون به حق تو را از دست دادم كه هيچگاه ديگر تو را نخواهيم ديد،‌ ....9
همینطور که ملاحظه کردید در این روایت نیز نامی از زینب نیست!!
نتیجه اینکه زینبی در کار نبوده که در آن روز در سوگ مادر گریه کند و اگر خیلی خوشبین باشیم میگوییم او در آن روزها دختر کوچکی بوده که این چیزها را درک نمیکرده!!
و اما اگر بگویید: پس زینبی که در حوادث کربلا از آن یاد شده که بود؟ام کلثوم که قبل از آن ماجرا فوت شد.
میتوان گفت: روایتی که میگوید: ام کلثوم در زمان خلافت معاویه همراه پسرش فوت شد صحیح نیست ، بلکه صحیح آن است که او بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سند نیز اینگونه است:
علی محمد علی شیعی ولادت ام کلثوم را سال ششم هجري و وفات او را چهار ماه پس از بازگشت کاروان اسرا از شام دانسته است و ماجرا را نیز نقل میکند..10
پس این موضوع نیز حل میشود و باز هم دست مدعی درد نکند که زحمت ما را کم کرده!!
مدعی میگوید: در کربلا خطبه ای ایراد شده که بعضی آن را از زینب و بعضی آن را از ام کلثوم دانسته اند!
بنده نیز میگویم: دیدید؟ این هم یک دلیل دیگر که زینبی وجود نداشته! بلکه آن خطبه از ام کلثوم است که نام او زینب صغری است و مولفین و راویان را به اشتباه انداخته است!
و در مورد ازدواج عبدالله بن جعفر نیز مانند شیعه ها میگوییم: عبدالله بن جعفر(استغفرالله) با جنیه ای ازدواج کرده است11! و فرزندانی که برایش نوشته اند همه آنها خیالی هستند که راویان و مولفین تراشیده اند و برای اثبات این حرف، دلایلی مانند دلایل مدعی و طبق استدلها و اصول ایشان اینچنین ارائه میکنم.
دلایل: (به قول شخص شبهه ساز) تعارض در بعضی روایات و اختلافات در تعداد فرزندان آنها، اصل چنین ازدواجی را زیر سوال میبرد!!و ما مانند ایشان چند شبهه را مطرح میکنیم.
آیا حضرت عبدالله بن جعفر از سیدة زینب(رضي الله عنها) فرزندی داشته اند؟؟
علما در این مورد بسیار سر گردان هستند تا به آنجا که قولها بسیار متفاوت و جمع بین آنها ممکن نیست! حداقل 9 قول متفاوت را درج کرده اند. نویری یک پسر را 12 بیهقی: دو پسر13، ابن اسحاق: یک پسر و یک دختر، دارقطنی: یک پسر و دو دختر، ذهبی:سه پسر و یک دختر14 ،زبیری:سه پسر و دو دختر15 ،ابن حسن عمری:چهار پسر16،ابن سعد:چهار پسر و یک دختر17،بلاذری:پنج پسر و یک دختر18 ذکر کرده اند.
*******
بعد از ملاحظه کردن این همه تعارض!! بد نیست برای قانع شدن خواننده تعارضها و بلکه درگیریهایی که در مورد مکان قبر زینب وجود دارد را نقل کنیم که موضوع را بیش از پیش ثابت کند!
1 - محلى كه در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه‏» مشهور است.
نسابه عبیدلى در كتاب «اخبار الزینبات ، ص 125- 122. ‏» شش روایت نقل كرده است كه بر اساس مضمون آن‏ها باید حضرت زینب علیهاالسلام درمصر دفن شده باشد.
2- قبرى كه در شهرك زینبیه امروز در نزدیكى دمشق، پایتخت فعلى كشور سوریه وجود دارد.
علماى قدیم از این مكان (شهرك زینبیه) به «غوطه‏» یا «راویه‏» تعبیر آورده‏اند. زائران ایرانى كه جهت زیارت به سوریه مى‏روند، این مكان را زیارت مى‏كنند.
3 -شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفى شده است،
سید محسن امین معتقد است كه حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و براى این مطلب دلیل مى‏آورد كه: بازگشت‏حضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه كربلا به مدینه، قطعى و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد. 19
*****
بنده بعد از ذکر این اختلاف ها سخنی مانند سخن مدعی را به خودش میگویم:
این اختلافاتی که ذکر شد به آن معنی است که چینین ازدواجی رخ نداده بلکه چنین دختری (زینب) برای حضرت فاطمه ثابت نمیشود که حالا قبری هم داشته باشد!!
از این حرف من تعجب نکنید!! باور کنید مدعی بعد از ذکر چنین اختلافاتی نتجیه گرفته که ازدواج ام کلثوم با حضرت عمر غلط و مردود است ، من هم در این مورد به ایشان اقتدا کردم!!
البته این مطالبی که ذکر شد فقط و فقط در جواب اراجیف های مدعی بود و گرنه هیچ شخص عاقل و آگاهی منکر وجود دختران فاطمه ،نه ام کلثوم و نه زینب نمیشود!! و فقط قصد بر این بود تا به خواننده بفهمانیم که تاریخ بسیار دروغگوست و اگر کسی قصد کند مانند کارکنان کارخانه قم پیش برود!میتواند خيلي از واضحات اسلام را رد کند!

شبهه :كلام عالمان شيعه در تاييد اين که فاطمه عليها سلام دختری به نام ام کلثوم نداشته!:
رضى الدين حلى از عالمان بزرگ شيعه در قرن هشتم هجرى در باره فرزندان امير مؤمنان عليه السلام مى‌نويسد: تعداد فرزندان علي عليه السلام از دختر و پسر بيست و هفت نفر است. حسن، حسين و زينب كبرى كه كنيه وى امّ‌كلثوم است، همگى از فرزندان دخت گرامى رسول خدا صلى الله عليه وآله بوده‌اند.
جواب:
1-رضی الدین حلی متوفی 705 می باشند که به هیچ وجه نمیتوان این ادعا را از ایشان قبول کرد مگر اینکه دلایل خود را ذکر کنند!
2-ایشان درست یک صفحه قبل از ذکر نامهای فرزندان حضرت علی(ع) و بعد از ذکر ماجرای ضربت خوردن حضرت علی رضی الله عنه به دست ابن ملجم مینویسد:
فصاحت ام كلثوم بنت أمير المؤمنين (عليه السلام) يا عدو الله لا بأس على أبي والله يجزيك وبكت، فقال لها ابن ملجم: فعلام تبكين، فو الله لقد ضربته بسيف اشتريته بألف وسممته بألف درهم، فان خاننى فأبعده الله، ........ ثم قال لبنيه: يا بني ان هلكت فالنفس بالنفس، اقتلوه كما قتلني،..... وصاحت زينب بنت أمير المؤمنين يا ملعون قتلت أمير المؤمنين، فقال: انما قتلت أباك، ثم حبسوه....20
در اول روایت میگوید: ام کلثوم دختر امیرالمومنین علی(ع) فرمود.!!! و بعد از آن به فرزند ایشان که منظور ،سیدنا حسن(ع) می باشند اشاره میکند و بعد از آن نیز میگوید: و زینب دختر امیر فرمود!!!!!
میبینیم که در اینجا از دو دختر حضرت علی رضی الله عنه نام برده و همه تصریح کرده اند که ام کلثوم فرزند علی و فاطمه بوده که در آن زمان با پدرش در یک خانه بوده. (که به وقتش ذکر خواهد شد. )
این به چه معناست؟؟ یا جناب حلی نادانسته این اشتباه را انجام داده اند!! و یا اینکه کتاب مذکور دستخوش تحریف شده و تحریف کنندگان این قسمت را از قلم انداخته اند!!
و اگر این دو احتمال مقبول حضرات نیافتاد.. میگوییم: به فرض که هیچ اشتباهی رخ نداده و آقای حلی بر این عقیده بوده که سیده فاطمه فقط یک دختر داشته!! این سخن هیچ ارزش علمی نخواهد داشت چون ایشان هر چه نوشته اند از کتابهای نویسندگان ما قبل خود استفاده کرده اند و ما باید ببینیم علمایی که مستقیماً با راویان در ارتباط بوده اند چه میگویند!! و از جمله آنها شیخ مفید و طبرسی هستند، که ایشان زینب صغری(همسر حضرت عمر رض) را مکنی به ام کلثوم میدانند نه زینب کبری را!21
*****
مدعی بعد از این، به قول چند نفر دیگر نیز استناد کرده اند که همه مانند همین مورد هستند و برای پرهیز از زیاده نویسی به آنها نمی پردازیم.
(البته در کتاب به روشنی آفتاب آنها نیز بررسی شده اند)

شبهه:شواهد این دیدگاه که فاطمه فرزندی به اسم ام کلثوم کبری نداشته!
«در هيچ روايت صحيح السندي بين نام ام كلثوم و زينب جمع نشده است:»
نخستين شاهد اين است كه در هيچ روايت صحيح السندى در منابع شيعه، در باره فرزندان فاطمه زهرا سلام الله عليها و ماجراهايى که به ايشان مربوط مى‌شود، نام زينب و امّ‌كلثوم با هم نيامده؛ بلکه تنها يا نام زينب آمده است و يا نام امّ‌كلثوم.

جواب:
این دروغ محض است و ما میتوانیم دهها روایت را مثال بزنیم که یکی از این روایات را قبلاً از کتاب رضی الدین حلی22 نقل کردیم ولی برای تایید آن، چند نقل زیر را نیز ببینید.
1- محمد بن سليمان كوفى شیعی23 (ح 300):أخبرنا معن بن عيسى قال : حدثنا مالك بن أنس عن جعفر بن محمد عن أبيه قال : وزنت [ فاطمة ] بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم شعر حسن وحسين وزينب وأم كلثوم فتصدقت بزنته فضة .
امام باقر عليه السلام گوید:حضرت فاطمه[س] موى حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم را وزن كرد و هموزن آن را نقره داد.
2- شيخ صدوق24(م381): محمد بن مروان مى‏گويد: به امام صادق عرض كردم: آيا پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: فاطمه پاك است، پس خداوند آتش را بر ذريّه او حرام كرده است؟ امام عليه السلام فرمود: بله، مراد پيامبرصلی الله عليه وسلم از اين سخن، حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم است.
3ـ شيخ صدوق25:حماد بن عثمان گوید :به امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت گردم، معناى اين سخن پيامبر صلی الله عليه وسلم چيست كه فرمود: فاطمه پاك است، پس خداوند آتش را بر ذرّيّه او حرام كرد؟ امام عليه السلام جواب داد: رهاشدگان از آتش فرزندان او هستند: حسن و حسين و زينب و ام‏كلثوم.
4-حسین بن حمدان26 (م334): حضرت علی(ع) فرمود: دو پسرم حسن و حسين و دو دخترم زينب و ام‏كلثوم.
5-اسرار الفاطمیه: در آخرین لحظات عمر حضرت علی(ع): ثقل عليها المرض ، والإمام لا يفارقها ، وأسماء تمرضها ، والحسن والحسين وزينب وام كلثوم عندها.. 27
7-بحار الانوار مجلسی:بعد از غسل دادن حضرت علی(ع) : واسماء في تلك الليلة ثم نادى : يا ام كلثوم ، يا زينب يا حسن ، يا حسين ، هلموا تزودوا من امكم فهذا الفراق واللقاء والجنة ، وبعد قليل نحاههم امير الؤمنين عليه السلام.... 28
سپس اسماء در آن شب ندا زد:ای ام کلثوم، ای زینب!، ای حسن ، ای حسین .....
**********
چون مدعی از روایت صحیح دم میزند.. شرح حال راویان نقل اول را ذکر میکنم.
1-معن بن عيسى بن يحيى بن دينار الأشجعى مولاهم ، أبو يحيى المدنى القزاز :
شرح حال: الامام، ثقة ثبت ، قال أبو حاتم : هو أثبت أصحاب مالك ... از این بالاتر؟؟
2-مالک ابن انس :
شرح حال: إمام دار الهجرة ، رأس المتقنين ، و كبير المتثبتين حتى قال البخارى : "أصح الأسانيد كلها "
3- ، أبو عبد الله ، الصادق:
شرح حال:( امام صادق ع) صدوق، فقيه، إمام و قال أبو حنيفة : ما رأيت أفقه منه!
4-و ابوجعفر یعنی امام باقر(ع): فقيها ، فاضلاً و... (تهذیب الکمال شیخ المزی)
چنین روایت محکم و صحیحی نقل شد آیا مدعی باز هم پروا ندارد؟؟؟
در ادامه ، ضمن جواب به شبهات چند روایت دیگر نیز نقل میشود.
شبهه: عبد الله بن جعفر با چه كسي ازدواج كرده است:
بخارى مى‌نويسد:عبد الله بن جعفر با همسر علي و دختر علي همزمان ازدواج کرد.
در شرح اين روايت، برخى از عالمان اهل سنت اين دختر را زينب معرفى کرده‌اند:
ابن حجر:عبد الله بن جعفر با يكى از همسران علي و دختر او ازدواج كرد. اما همسر او ليلى بنت مسعود و دخترش زينب بود.
عده‌اى نيز او را امّ‌كلثوم معرفى کرده‌اند:
سعید بن منصور : عبد الله بن جعفر بين ليلى دختر مسعود نهشلى كه در زمانى همسر علي بود و بين دخترش امّ‌كلثوم فرزند فاطمه يادگار رسول خدا صلی الله عليه وسلم جمع كرد و هر دو در يك زمان همسران عبد الله بودند.
در جمع بين اين دو روايت عالمان اهل سنت ـ چون مى‌دانسته‌اند اگر زينب را همان امّ‌كلثوم معرفى کنند، دچار مشکل مى‌شوند ـ توجيه شگفت‌آور و صد البته غير قابل قبولى كرده‌اند.
ابن حجر عسقلانى مى‌نويسد:منافاتى بين دو روايت نيست که در يکى زينب و در ديگرى‌ام کلثوم آمده است؛ زيرا عبد الله بن جعفر با هر يك پس از ديگرى ازدواج کرد (نه اينکه در زمان واحد با دو خواهر ازدواج کرده باشد).
بعضی گویند:زینب را طلاق داد و بعد با ام کلثوم ازدواج کرد و بعضی گویند بعد از وفات زینب چنین شد.
جواب:
خود مدعی میبیند که علما در این مورد در عجب هستند و هر کدام نظری دارند ولی با این وجود میخواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد و این اختلافات را دلیلی بر نفی ازدواج و نفی موجود بودن ام کلثوم بگیرد!!(بخندید به این هذیان)!
به راحتی میتوانیم اینگونه بگوییم: ما در بالا ثابت کردیم که حضرت فاطمه دختری مشهور به زینب کبری نداشته و فقط یک دختر به نام ام کلثوم از او ثابت است که کنیه او زینب است و علما نیز به خیال اینکه فاطمه دو دختر داشته در بعضی روایات زینب را و در بعضی ام کلثوم نوشته اند و این نیز خود دلیلی است بر اینکه زینب کبری وجود نداشته!!! (به همین راحتی)
و اما حقیقت ماجرا:
1-بسیاری از تذکره نویسان مینویسند که ام کلثوم فقط با حضرت عمر و محمد و عون بن جعفر ازدواج کرده و بس.29
2-عبدالله بن جعفر در حیات حضرت علی با زینب ازدواج کرد و هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که او زینب را طلاق داده باشد و بلکه اکثر تذکره نویسان میگویند: او در نکاح عبدالله ابن جعفر بود تا وقتی که وفات کرد.
پس عبدالله بن جعفر به هیچ وجه نمیتوانسته با هر دو خواهر ازدواج کند.
و به امید خدا ،در بحث ام كلثوم پس از عمر با چه كسي ازدواج كرد؟ به صورت مفصل به ازدواجهای حضرت ام کلثوم میپردازیم تا خواننده به حقیقت ماجرا پی ببرد.
ضمناً: در بالا با نقل روایات متعدد ثابت شد که زینب و ام کلثوم هر دو یک نفر نیستند .

شبهه: یک خطبه با نام دو نفر:
ابن طيفور از عالمان قرن چهارم در كتاب بلاغات النساء، ابوسعد الآبى در نثر الدرر، و ابن حمدون در التذكرة الحمدونية، خطبه امّ‌كلثوم را در كوفه اين گونه نقل مى‌كنند:
امّ‌كلثوم را ديدم و ديگر همانند او سخنورى نديدم؛ گويا از زبان علي سخن مى‌گفت،‌ به مردم اشاره كرد تا ساكت شوند و چون ساكت شدند و زنگ‌ها از حرکت ايستاد، گفت: سخنم را با ستايش پروردگار و با دورود و سلام بر جدم رسول خدا آغاز مى‌كنم،‌ اى مردم كوفه و اى اهل نيرنگ و خدعه، اشك چشمانتان هميشه جارى باد، و ناله ‌هاي ‌اندوه شما هيچ وقت پايان نيابد...
در حالى كه شيخ مفيد و برخى ديگر از علما، همين خطبه را از زبان حضرت زينب سلام الله عليها نقل كرده‌اند:
زينب دختر علي را ديدم و همانند او سخنورى نديدم؛...
همچنين در قضيه منع كودكان اهل بيت از خوردن صدقات كوفيان، برخى از علما آن را براى امّ‌كلثوم و برخى براى حضرت زينب سلام الله عليها نقل كرده‌اند؛ چنانچه شيخ انصارى رضوان الله تعالى عليه در اين باره مى‌نويسد:
داستان ممانعت اسيران از خوردن صدقه اهل كوفه توسط حضرت زينب يا امّ‌كلثوم معروف و مشهور است كه چون گرفتن صدقه بر اهل بيت حرام بود، منع مى كردند.
جواب:
با رجوع به منابع مختلف به نکته جالبی که در این دو نقل قابل توجه است بر میخوریم و آن این که: این روایت از شش نفر نقل شده! وهر 6 نفر سخن خود را با این جمله شروع میکنند: "ام کلثوم" یا "زینب" را دیدم و مثل او سخنرانی ندیدم .گویا از زبان امیرالمومنین علی سخن میگفت.
الف:در بلاغات النسا از جعفر بن محمد عن آبائه عليهم السلام : ورأيت أم كلثوم عليها السلام ولم أر خفرة والله أنطق منها كأنما تنطق وتفرغ على لسان أمير المؤمنين عليه السلام
ب:در احتجاج از حذيم الاسدي30 : قال حذيم الاسدي: لم اروالله خفرة قط انطق منها، كأنها تنطق وتفرغ على لسان علي عليه السلام
پ:در معالم المدرستین: وقال بشير بن حذيم الاسدي: نظرت إلى زينب بنت على يومئذ - ولم أر خفرة قط انطق منها كأنما تنطق عن لسان أمير المؤمنين علي بن أبي طالب علیه السلام..
ت:در الامالی شیخ مفید31 از : حذلم بن ستير قال : قدمت الكوفة في المحرم سنة إحدى ... قال(حذلم بن ستیر) : ورأيت زينب بنت علي عليهما السلام ولم أر خفرة قط أنطق منها كأنها تفرغ عن لسان أمير المؤمنين عليه السلام
ث: در الفتوح ابن اعثم کوفی32 از:خزیمه الاسدی : قال خزيمة الأسدي: ونظرت إلى زينب بنت علي رضي الله عنه يومئذ ولم أر حفرة قط أفصح منها كأنها تنطق عن لسان أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه
ج:در پاورقی همین کتاب(الفتوح) 33 تصریح شده که این قول از بشر بن حریم نقل شده: عن الدر المنثور في طبقات ربات الخدود ، وبالأصل : بشر بن حريم
دیدید که توسط شش راوی این روایت نقل شده و هر 6 نفر با این جملات سخن خود را شروع میکنند: زینب یا امّ‌كلثوم را ديدم و ديگر همانند او سخنورى نديدم؛ گويا از زبان امیرالمومنین سخن مى‌گفت.
آیا عجیب نیست که هر شش راوی به مثل هم ،سخنان زینب یا ام کلثوم را اینگونه توصیف میکنند؟ چگونه میشود هر 6 نفر در مورد آن سخنان یک نظر را داشته باشند و هر شش نفر آنها کلماتی مانند هم را در توصیف آن سخنان به کار ببرند؟
نتیجه:یا این روایات ساخته مولفین است! و یا ساخته راویانی که این روایت را از این شش نفر نقل کرده اند!! و یا حداقل 5 طریق از این روایات کذب است و فقط یکی از آنها صحت دارد! که یا به ام کلثوم یا به زینب میرسد!!و الله اعلم
3- در كتاب " اللهوف في قتلى الطفوف 34" نوشتة آیة الله سیدبن طاووس حسنی (متوفاى 664) اینچنین آمده:
حضرت حسین علیه السلام زمانى كه اشعار (یا دهر اُفّ لك من خلیل ...) را ایراد فرمود و زینب و اهل حرم علیهنّ السلام فریاد به گریه و ناله برداشتند، حضرت آنان را امر به صبر كرده و فرمود:
یا اختاه یا امّ كلثوم ، و اءنتِ یا زینب ، و اءنتِ یا رقیة ، و اءنتِ یا فاطمة ، و اءنتِ یا رباب ، اُنْظُرْنَ إ ذا اءنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَ?ْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا.
یعنى: خواهرم ای ام كلثوم ، و تو اى زینب ، و تو اى رقیه، و تو اى فاطمه ، و تو اى رباب ، زمانى كه من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاك نزنید و روى نخراشید و كلامى ناروا بر زبان نرانید.
* وقتى قافله به كربلا رسيد امام حسین جمله‏اى فرمود كه از آن استفاده مى‏شد حضرت در آن سرزمين به شهادت مى‏رسد. "حضرت زینب" گفت: «ای برادرم، اين سخن كسى است كه يقين به كشته شدن دارد! امام(ع) فرمود: "بله خواهرم". زينب گفت: اى واى! حسين از مرگ خود خبر مى‏دهد. راوى مى‏گويد: زنان گريه سر دادند و به صورت زدند و گريبان دريدند. "ام‏كلثوم" فرياد برآورد: وا محمدا، وا عليا، وا اما، وا اخا، وا حسينا..» 35
پس مشخص شد که ام کلثوم و زینب هر دو یک نفر نیستند بلکه هر دوی آنها در صحرای کربلا همراه برادرشان ،سیدنا حسین(ع) حضور داشته اند.!!
حال این سوال پیش می آید: چطور ممکن است؟ مگر حضرت ام کلثوم رضی الله عنها قبل از واقعه کربلا فوت نشدند؟ پس آنجا چه میکردند؟؟
جواب ساده است،این ام کلثوم بنت علی بن ابیطالب ،دختر حضرت فاطمه( سلام الله علیها) نیستند و طبق کتب تاریخ و انساب،حضرت علی(ع)دو دختر دیگر هم به اسم ام کلثوم داشته اند.36
ام کلثوم(احتمالا ام کلثوم وسطی) بنت ام سعد دختر عروة بن مسعود الثقفية37 و ام کلثوم الصغری (همسر كثير ابن عباس) دختر ام ولد.. 38
پس بدون شک ام کلثومی که در کربلا حضور داشته دختر حضرت فاطمه(س) نبوده بلکه ام کلثوم صغری بوده که در آن واقعه حضور داشته است.
اما اگر مدعیان لجاجت کنند و بگویند: نه آن ام کلثوم حاضر در صحرای کربلا، ام کلثوم صغری نبوده. ما هم با ایشان همصدا میشویم و میگوییم: شما درست میفرمایید، اصلاً ام کلثوم کبری ، خواهر حضرت زینب در آن واقعه حضور داشته و ماجرای وفات ایشان در دوران خلافت معاویه اشتباه است ولی این به آن معنی نیست که زینب و ام کلثوم یک نفر هستند زیرا از متن روایات فوق ثابت شد که در آن ماجرا هم بانوی زینب نام و هم ام کلثوم نامی حضور داشته است.
یعنی اگر بالفرض ماجرا وفات ایشان در دوران معاویه صحیح نباشد نیز هیچ خدشه ای بر موجودیت و ازدواج سیدة ام کلثوم وارد نمیشود.
التماس دعا ادامه دارد....... ************************************1 -در اینجا از ناصر حسین الهندی نیز نام برده که او از معاصرشیعه است و البته به شبهاتی که آقای قزوینی به تبعیت از ایشان علم کرده اند جواب خواهیم داد. ان شا الله
2 - المسائل العكبرية،شیخ مفید ص61 ، دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت
3 - بحار الأنوار، ج 42، ص 109
4 - بحار الأنوار، ج 42، ص 107.
5 - السيدالمرتضي(م436ق), رسائل ج3، ص150 ، تحقيق سيداحمد الحسيني, اعداد سيدمهدي الرجايي, دارالقرآن, قم, 1405ق,
6 -الامالی شيخ المفيد،ج1، ص354؛ ،و العمدة ابن البطریق ص 30 ؛ مستدرك سفينة البحار ج 4 ص 313 علي النمازي الشاهرودي؛قاموس الرجال ج12 ص 216 محمد تقی تستری؛ اعیان الشیعه محسن امین ج 1 ص 326 ؛ الفصول المهمه فی معرفة الائمه ابن صباغ، حاشیه ج 1 ص 647 ،_ دار الحديث للطباعة والنشر ؛ محدث قمی در نفس المهموم ص 431 ؛بحار الانوار ج42 ص 74
7 - علل الشرايع، إبن‏بابويه، ص‏186-185، چاپ نجف - همين روايت را شيخ مجلسى نيز در كتابش جلاءالعيون آورده است.
8 - شرح إحقاق الحق مرعشي ، ج 30 ص 172
9 - روضة الواعظين ،فتال نیشابوری ص 152، منشورات الرضي قم
10 - اعلام النساء علي محمدعلي، صص238 ـ 247
11 - ماجرای جنیه بس جالب و خنده دار است که شیعیان برای رد ازدواج حضرت عمر با ام کلثوم از آن استفاده میکنندو ما در اواخر کتاب به آن پرداخته ایم.
12 - نهاية الأرب في فنون الأدب النويري ، ج 18، ص 142
13 - سنن الكبرى البيهقي ج 7، ص 70 ، دار الفکر
14 - تجرید اسماء الصحابه، ج2، ص273 ؛ الکوکب الدری, الاسنوی شافعی ج 2، ص 213 و مصادر بحار الانوار، ابن علی فضل بن حسن طبرسی
15 - مصعب بن عبدالله الزبيرى, نسب قريش ص 82. (دارالمعارف للطباعه و النشر),
16 - المجدى فى انساب الطالبيين ص 297.، ابن الحسن على بن محمد العمرى
17 -طبقات الکبری ابن سعد ج8 ص 465 و موسوعة الإمام علي بن أبي طالب ج1 ص 122،محمد الریشهری شیعی
18 - بلاذرى، انساب الاشراف ص271 و ابن اثیر در اسد الغابة
19 - اعیان الشیعه سید محسن امین ج 7، ص 140 _ بیروت
20 - العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، الحلي ص241 ، مكتبة المرعشى ـ قم، ط1، 1408 هـ.
21 - الارشاد شيخ المفيد، ج1، ص354؛ اعلام الوري باعلام الهدي طبرسي ص203
22 - العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، الحلي ص241 ، مكتبة المرعشى ـ قم، ط1، 1408 هـ.
23 - مناقب الإمام أمير المؤمنين (ع) محمد بن سليمان الكوفي ، ج 2 ، پاورقى ص 272
24 - معاني الأخبار الشيخ الصدوق، ص 106 .. با سندی صحیح
25 - معاني الأخبار الشيخ الصدوق، ص 106 و 107 .. با سندی محکم
26 - ـ الهداية الكبرى، حسين بن‏حمدان خصيبى (م334ق) ص163 _ بیروت
27 -اسرار الفاطمیه محمد فاضل المسعودي ص334،باب لحظات عمرها الأخيرة
28 - البحار الانوار، ج 43 ص 179 و اسرار الفاطمیه ص335،باب التشییع و الدفن
29 - رجوع شود به قاموس الرجال ص 96 ج 8. ذخائر العقبی ج 1 ص117 و امتاع الاسماع المقریزی ج5 ص 370
30 - احتجاج طبرسی ج2 ص 29 و الاخلاق الحسینیه ص 54، جعفربیاتی
31 - الأمالي الشيخ المفيد ، ص 321
32 -كتاب الفتوح أحمد بن أعثم الكوفي متوفی 314 ، ج 5 ص 121
33 - الفتوح ابن اعثم ج 5 پاورقى (1) ص 121
34 - ـ لهوف، ابن‏طاووس ص 50 و مانند آن در: ینابیع المودّة ج3 ص 79 (دار الأسوة للطباعة والنشر) و احقاق الحق مرعشی ج 11 ص633 و منتخب طريحى ص440 و بحارالانوار، ج45، ص47 و الدمعة الساكبه، ج4، ص336
35- ـ لهوف ابن طاووس، ص49.
36 - تا چهار ام کلثوم نیز ذکر شده که دو تن از آنها اسمشان ام کلثوم و دو تن دیگر کنیه آنها ام کلثوم بوده ولی به نظر صحیح نمی آید.. والله اعلم!
37 - مراجعه شود به الکامل ابن اثیر ج 3 ص 395 و اعيان الشيعة ج3، ص484ـ485
38 - ـ تاريخ مواليد الائمه(تاج الموالید) طبرسی، ص15؛ تاريخ مدينه دمشق، ج70، ص35
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (2)

جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (2)

شبهه: عزاداری و نوحه خوانی ام كلثوم برای حضرت زهرا سلام الله علیها:
فتال نیشابورى در روضة الواعظین مى‌نویسد:
هنگامى كه فاطمه از دنیا رفت، مردم مدینه یكپارچه صداى ناله سر دادند، زنان بنى هاشم در خانه آن حضرت گردآمدند .....مردم دسته دسته به نزد علی آمده در حالى كه حسن و حسین در جلوى آنحضرت نشسته و گریه مى كردند و مردم نیز از گریه آن دو گریان مى شدند.
امّ‌كلثوم در حالى كه روبند بر چهره داشت و چادر عربى برسرش افكنده بود، از خانه بیرون آمد و فریاد مى‌زد: اى جد بزرگوار! و اى رسول خدا! اكنون به حق تو را از دست دادم كه هیچگاه دیگر تو را نخواهیم دید،‌ مردم مدینه همه جمع شده بودند و...
در این روایت چند نكته قابل توجه است:
1. تنها نام حسن، حسین و امّ‌كلثوم به عنوان فرزندان و داغدیدگان حضرت زهرا سلام الله علیها ذكر شده و نامى از حضرت زینب سلام الله علیها كه به اتفاق همه بزرگتر از امّ‌كلثوم بوده برده نشده است.
2. امّ‌كلثوم در زمان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، طبق نظر مدعیان وجود امّ‌كلثوم كه گفته‌اند در واپسین سال‌هاى عمر پیامبر به دنیا آمده، در خوشیبنانه‌ترین حالت، دو سال داشته است. با توجه به این نكته چگونه مى‌توانیم تفاصیل ذكر شده در روایت (از جمله نوحه سرائى و پوشیدن برقع و...) را بر امّ‌كلثوم حمل نماییم. بنابراین تردیدى وجود ندارد كه این امّ‌كلثوم همان حضرت زینب سلام الله علیها است.

جواب:
مدعی میگوید: اتفاق همه بر این است که زینب از ام کلثوم بزرگتر بوده است که یاوه ای بیش نیست.زیرا در مورد تولد ام کلثوم تنها یک قول دقیق نقل شده و آن هم اینکه وی در سال ششم هجری تولد یافت1
ذهبی و ابن کثیر و مولف شیعه موسوعه امام علی با ابیطالب رضی الله عنه به نقل از ذهبی2 و ابن حجر عسقلانی نیز نزدیک به آنها3 مینویسد: ام کلثوم دختر علی ، خواهر تنی حسن و حسین در سال 6 هجری به دنیا آمد.
ولی در مورد تاریخ ولادت حضرت زینب اقوال زیادی مانند پنجم جمادی‌الاولی در سال پنجم یا ششم، شعبان سال ششم، سال چهارم و اواخر رمضان سال نهم پس از جنگ تبوک هم هست،4 که معلوم نیست کدام صحیتر است ولی طبق قرائن او از ام کلثوم کوچکتر بوده. قرائنی مانند همین روایتی که مدعی نقل کرده اند!که در آن نامی از زینب نیست و به احتمال او در آن سالها کوچکتر از این بوده که در این ماجراها داخل شود .
و یا روایتی که قبلاً از ابن بابویه نقل کردیم که میگفت:فاطمه رضی الله عنها حسن را در آغوش راستش و حسین را در آغوش چپش حمل كرد و دست چپ ام‏كلثوم را با دست راستش گرفت، سپس به حجره پدرش رفت!!! 5 (خواستگاری از دخت ابوجهل).. و نامی از زینب به میان نمی آورد!! که احتمالاً در آن سالها نیز او یا به دنیا نیامده بود و یا خیلی کوچک بوده!
و این روایت را که ملا باقر مجلسی از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمودند:
فاطمه سلام الله علیها در لحظه احتضار به علی علیه السلام فرمود: وقتی از دنیا رفتم، .. سپس فاطمه، امّ‌كلثوم را به خودش چسپاند و فرمود: هنگامى كه این دخترم به سن رشد و بلوغ رسید، وسائل منزل مال او است و او را به خدا مى‌سپارم.6
پس مشخص است که ام کلثوم بزرگتر از زینب بوده اند که سیدة فاطمه، ام کلثوم را بر سیدة زینب مقدم میدارند.
و شواهد دیگری مانند خواستگاری حضرت فاروق رضی الله عنه، از او و همنامی او با نام اولین دختر درگذشته رسول خدا صلی الله علیه وسلم (به این معنی که حضرت فاطمه نام خواهرش را روی فرزند خود گذاشته باشد) به سال دوم هجری، به نظر می‌رسد او به سن از حضرت زینب علیها السلام بزرگ‌تر باشد.
قرینه دیگر این است که حضرت علی علیه السلام در پاسخ به خواستگاری حضرت عمر از ام کلثوم، به کوچک بودن ام‌کلثوم استدلال کرده و حضرت عمر به این استدلال اعتراض نکرده و نگفتهاست که پس دختر دیگرت زینب را به من بده!
اگر زینب بزرگ‌تر می‌بود، حضرت عمر بایستی از او خواستگاری می‌کرد نه از ام‌کلثوم. خواستگاری از خواهر کوچک‌تر با علم به کوچک بودن او، با وجود خواهر بزرگ‌تر، بی‌معناست. ضمن اینکه در زمان این خواستگاری هنوز حضرت زینب همسر عبدالله بن جعفر، نبوده است.
همچنین قرائنی وجود دارد، مانند "سمتنی امی‌حیدرة" که حضرت علی علیه السلام در جنگ خیبر فرمود: من همانم که مادرم اسمم را حیدر(شیر) نهاد، که مردان عرب، قبل از اسلام و در صدر اسلام، امر نامگذاری فرزندان را به زنانشان وا می‌گذاشتند.
نام دو تن از دختران رسول خدا صلی الله علیه وسلم و خواهران به سن بزرگ‌تر از حضرت فاطمه رضی الله عنها ام‌کلثوم و زینب است. گویا آن حضرت برای زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره خواهرش ام‌کلثوم که همسر حضرت عثمان بود و به سال دوم هجری همزمان با جنگ بدر از دنیا رفت، نام نخستین دخترش را ام‌کلثوم گذاشت. نیز ولادت حضرت زینب، دختر دوم آن حضرت، همزمان با فوت خواهر دیگرش زینب بود و از این‌رو نام او را زینب نهاد.7
پس ثابت شد که ام کلثوم از حضرت زینب رضی الله عنها بزرگتر بوده و یا حداقل اینکه در سال 12 هجری تا به آن حد سن داشته اند که چادر و برقع بپوشد. (با توجه به اقوال علما میتوان سن 6 سال را عنوان کرد، که به وقت خواستگاری میشود 11 یا 12 سال)

شبهه: امیر مؤمنان در شب ضربت خوردن، مهمان چه كسی بود؟
روایات متعددى وجود دارد كه امیر مؤمنان علیه السلام در ماه رمضان، هر شب در خانه یكى از فرزندانش افطار مى‌كردند. شبى در خانه امام حسن و شبى در خانه امام حسین و شبى در خانه عبد الله بن جعفر (شوهر حضرت زینب). و در شب شهادت نیز طبق تمام نقل‌ها در خانه امّ‌كلثوم بوده است؛ امّ‌كلثوم همسر کدامیک از افراد نام برده شده است؟
چگونه مى‌توان بین این روایات جمع كرد؟ یا باید بگوییم برنامه امیرمؤمنان علی علیه السلام این بوده است كه یك شب در خانه حسن و یك شب در خانه حسین و یك شب در خانه زینب و یك شب در خانه امّ‌كلثوم سلام الله علیهم باشد، كه منافات با نص روایت دارد؛ و یا باید خانه امّ‌كلثوم را یكى از این سه خانه به حساب آوریم، كه تنها مى‌تواند خانه عبد الله بن جعفر باشد. یعنى همسر عبد الله بن جعفر، زینب سلام الله علیها همان امّ‌كلثوم است.
و نكته دیگر این كه اگر امّ‌كلثومى وجود داشته است، چرا امیر مؤمنان شبى را به ایشان اختصاص نداده‌اند؟
جواب:
در این مورد چند نکته حائض اهمیت است.
1-این روایت به دو شکل و متن نقل شده که در اکثر آنها به جای عبدالله بن جعفر از عبدالله بن عباس یاد شده!!
تعداد کثیری از علما اینچنین مینویسند:لما دخل شهر رمضان كان امیر المؤمنین علیه السٌلام یتعشى لیلة عند الحسن، ولیلة عند الحسین، ولیلة عند عبد الله بن العباس، وكان لا یزید على ثلاث لقم...8
چون ماه رمضان فرارسید، امیر مؤمنان علیه السلام شبى را نزد حسن و شبى را نزد حسین و شبى را نزد عبد الله بن عباس (پسر عمویش) مى‌گذراند و بیش از سه لقمه نمى‌خورد.!
حال من از ایشان میپرسم: اگر ام کلثوم را خط بزنیم! شما بین این روایت و روایتی که خود از آن یاد میکنید چگونه جمع میکنید؟؟ من میگویم: در این روایت فقط از حسن و حسین اسم به میان آمده در حالی که زینب نیز در آن شهر بود، چرا از او نامی نیست؟؟ پس نتیجه میگیریم که حضرت علی علیه السٌلام اصلاً فرزندی به جز حسن و حسین از فاطمه نداشته! اگر چنین بگویم به من نمیخندید؟
2-حضرت علی علیه السٌلام در آن وقت ، 4 همسر در نکاح داشته اند9، آیا حضرت علی(علیه السٌلام) بعد از خوردن افطاری شب را هم پیش دختر یا پسرش میماند و همانجا میخوابید؟؟( انه کان ظلوما جهولا!!) یعنی در 30 روز رمضان با همسر و منزل خود قطع رابطه میکرد؟
3-طبق نص تاریخ حضرت علی علیه السلام در نماز صبح ضربت خورد و بعد از ضربت خوردن او را به سوی خانه خودش حمل کردند... و حمل علی الی منزله 10
او را به سوی خانه خودش حمل کردند نه خانه فرزندانش!
و اینکه در روایت آن خانه را خانه ای گفته اند که ام کلثوم در آن حضور داشته چیزی خلاف حقیقت نیست ،چونکه :در سال 40 هجری که حضرت علی(علیه السٌلام) در آن سال شهید شد محمد بن جعفر همسر دوم ام کلثوم شهید شده بود (در صفین11) . و به علت اینکه سال ازدواج عون بن جعفر با ام کلثوم(علیها السٌلام) مشخص نیست، میتوان گفت در آن سال ام کلثوم(رضی الله عنهما) شوهری نداشته و در خانه پدرشان ساکن بوده اند.
(همانطور که بعد از شهادت حضرت فاروق(رضی الله عنه)، حضرت علی(رضی الله عنه) دخترش را به خانه خودش آورد ، میتوان گفت:بعد از شهادت محمد بن جعفر نیز همین کار را کرده اند.)
4- مدعی ذکر کرده اند: حضرت علی رضی الله عنه روزی در خانه حسن علیه السلام و روزی نزد حسین علیه السلام و روزی نزد عبدالله بن جعفر رضی الله عنه و زینب علیها السلام افطاری میکرده اند.
به جرات میتوان گفت:ام کلثوم در خانه خود حضرت علی علیه السلام زندگی میکرده که ذکری از خانه مستقلی برای او نیست تا حضرت علی رضی الله عنه مهمان خانه او شده باشند!!
5-به فرض که ام کلثوم خانه ای برای خود داشته باشند، آن وقت نیز نمیتوان گفت که او با همسر زندگی میکرده!
شیخ مفید و طوسی در کتب خود و مجلسی در بحارالانوار12 و محدث قمی در منتهی الآمال ص 170 إلی ص 185 از حضرت اُم کلثوم (علیها السلام) روایتی را نقل می کنند که ایشان میفرمایند :
چون شب نوزدهم ماه رمضان شد حضرت علی (علیه السلام) به خانه آمدند و به نماز ایستادند ، یک طبق غذا (افطاری) شامل دو قرص نان جو و یک کاسه شیر و مقداری نمک جهت افطار ایشان آماده کردم چون ایشان از نماز فارغ شدند چشمشان بر طبق افتاد ، گریستـند و گفتـند آیا نمی دانی من از پسر عمم متابعـت می کنم و فرمودند : ای دختر ! هرکس خوراک و پوشاکش در این دنیا نیکوتر ، توقفش در روز قیامت بیشتر است ،............ و فرمودند :ای فرزندم به خدا قسم چیزی نمیخورم تا یکی از دو خورشت را برداری . (یا بنیة والله لا آکل شیئاً حتی ترفعین احد الادامین)
همانطور که ملاحظه کردید، دو قرص نان و دو خورشت سر سفره بوده، ولی چرا فقط دو خورشت و دوقرص نان ؟؟ اگر حضرت ام کلثوم در خانه همسر بودند بدون شک همسرشان نیز بر سر سفره میبود، و به جای دو خورشت سه خورشت و به جای دو قرص نان سه قرص لازم بود، پس این موضوع نیز دلیلی دیگر است که ثابت میکند ، ام کلثوم در آن وقت همسری نداشته اند تا با آنان سر یک سفره بنشیند.
و مجلسی در چند صفحه بعد نیز چنین روایتی را نقل میکند که:حضرت علی(علیه السلام) بعد از ضربت خوردن امام حسن (علیه السلام) را به جای خود گذاشت تا با مردم نماز گذارد .
امام حسن (علیه السلام) وقتی از نماز فارغ شدند بالای سر حضرت آمدند و گریستند ... و آن حضرت را در حجره نزدیک مصلای خود خوابانیدند حضرت زینب (علیها السلام) و حضرت اُم کلثوم (علیها السلام) آمدند و در پیش آن حضرت نشستند و نوحه و زاری برای آن حضرت می کردند حضرت علی فرمود:ای دخترانم.....(ثم ادخل علیه السلام إلى حجرته وجلس فی محرابه. قال الراوی: واقبلت زینب وام كلثوم حتى جلستا معه على فراشه، وأقبلتا تند بانه وتقولان: یا أبتاه)13
خوب خواندید؟؟ حضرت زینب و ام کلثوم، یعنی دو دختر حضرت فاطمه علیها السلام که به وقت ضربت خوردن نزد پدرشان آمدند . شاید شبهه ساز این روایت را ندیده اند و یا دیده و توان خواندن آن را نداشته اند!!
مجلسی در چند صفحه بعد مینویسد:فعند ذلك صرخت زینب بنت علی علیه السلام وام كلثوم وجمیع نسائه 14!!!
و در صفحه بعدش ضمن روایتی مینویسد:ثم نادى الحسن علیه السلام باخته زینب وام كلثوم وقال: یا اختاه.. 15 = سپس سیدنا حسن علیه السلام خواهرش زینب و ام کلثوم را صدا زد و گفت:ای خواهرانم...!!
و ما علینا الالبلاغ، و ما علی الکاذب الاخجل
نتیجه:ام کلثوم در آن تاریخ بیوه و ساکن خانه پدرشان بوده اند،و بعد از شهادت پدر و سرپرستشان، پسر عموی ایشان با وی ازدواج میکند.(والله اعلم)

شبهه: معاویه، از دختر چه كسی خواستگاری كرد؟
طبق نظر اهل سنت، معاویة بن ابوسفیان، از دختر عبد الله بن جعفر براى پسرش یزید خواستگارى كرد؛ اما با دخالت امام حسین علیه السلام نقشه معاویه خنثى شد و امام حسین علیه السلام او را به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر درآورد.
این كه این دختر چه كسى است، به دو صورت نقل شده است: 1. امّ‌كلثوم دختر حضرت زینب دختر حضرت زهرا سلام الله علیها؛ 2. زینب دختر امّ‌كلثوم دختر حضرت زهرا سلام الله علیها.
بلاذرى و حموى اعتقاد دارند كه این دختر، فرزند حضرت زینب سلام الله علیها از عبد الله بن جعفر بوده: معاویه، در نامه‌اى به مروان كه از طرف او والى مدینه بود،‌ نوشت تا از امّ‌كلثوم دختر عبد الله بن جعفر كه مادرش زینب دختر علی و مادرش فاطمه دختر رسول خدا است، براى پسرش یزید خواستگارى نماید.
اما برخى دیگر از عالمان اهل سنت، آن را دختر امّ‌كلثوم از عبد الله بن جعفر دانسته‌اند.
أبو الفرج نهروانى و ابن عساکر از علمای اهل سنت مى‌نویسد:دختر مسور بن مخرمه از پدرش نقل كرده است كه گفت: معاویه به مروان والى مدینه نامه‌اى نوشت تا از دختر عبد الله بن جعفر به نام زینب كه مادرش امّ‌كلثوم دختر علی و فاطمه دخت گرامى رسول خدا بود، خواستگارى نماید.
جواب
1-در سلسه راویان روایت دوم(روایت ابن عساکر ) دو شخص دروغگو دیده میشوند اولی، ابو العز ابن کادش است، که ابن نجار در موردش میگوید:در نقل روایت ضعیف،مخلط،دروغگو است و احتیاجی به او نیست.عبد الوهاب الأنماطی گوید:مخلط است. إبراهیم بن سلیمان میگفت:شنیدم از ابالعز ابن کادش که میگفت:بر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم حدیث وضع کرده ام! ابی القاسم، علی بن حسین حافظ گوید: این دلیلی بر جهل ابن کادش است چون او افتخار میکند که حدیث دروغ به پیامبرصلی الله علیه و سلم نسبت میدهد.!16
و دومین شخص، محمد بن عمر واقدی است که بخاری میگوید:او متروک الحدیث است و احمد و ابن مبارک و ابن نمیر و اسماعیل بن زکریا او را ترک کرده اند. و در جایی دیگر امام احمد او را دروغگو و یحیی بن معین او را ضعیف و امام مسلم و نسائی او را متروک و غیر ثقه میدانند. 17 و همینطور روایت اول از(بلاذری و حموی) نیز کذب است چون در آن روایت نیز واقدی وجود دارد که شرح حالش گذشت.
پس در درجه اول چنین روایاتی که سندشان تا به این حد مجروح است غیر قابل استناد هستند، ولی جدای از سند متن آن نیز پر از اشکال است. چون همینطور که مدعی نقل کرده اند این روایت به دو شکل زیر نقل شده : در نقل اول دختری که از او خواستگاری شده: ام کلثوم بنت زینب است و در نقل دوم زینب بنت ام کلثوم!
مشخص است که روایت دوم دروغ محض است (البته اگه هر دو دروغ نباشند!) چونکه:
اولاً: حضرت عبدالله بن جعفر از سیده زینب دختری به اسم زینب نداشته است!! و این بدون بحث و جدل ثابت است.
چنانچه قبلاً گفته شد ، علما در ذکر فرزندان زینب اختلافها کرده اند ولی خوشبینانه ترین موضع آن است که حضرت زینب دو دختر داشته به نامهای ام كلثوم و ام عبدالله18 و حضرت عبدالله بن جعفر نه تنها از زینب کبری بلکه از هیچ کدام از همسرانش فرزندی به نام زینب نداشته اند. 19پس این زینب از کجا آمد که معاویه بخواهد به خواستگاری او بیاید؟
گذشته از آن باز هم میگویم که: اگر شما به همین راحتی با این دو روایت منکر ام کلثوم میشوید ما هم میتوانیم منکر زنیب شویم! آن هم به وسیله روایاتی که ام کلثوم را نیز در ردیف همسران عبدالله بن جعفر قرار داده اند!!!
شبهه: در شام چه كسی دفن شده است:
در رحلة ابن بطوطة (متوفای779هـ) در هنگام سفر به شام به جاى زیارت قبر زینب بنت علی مى‌گوید قبر امّ‌كلثوم دختر علی در نزدیکى دمشق و...
ابن بطوطه:در نزدیكى شهر و یك فرسخ مانده به آن، بارگاه امّ‌كلثوم دختر علی بن أبى طالب از فاطمه علیهم السلام قرار دارد، برخى گفته‌اند كه اسم او زینب بوده و چون شباهت به خاله آن حضرت داشته، رسول خدا كنیه او را امّ‌كلثوم نهاده است.
از سخن ابن بطوطه به این نتیجه مى‌رسیم كه این مدفن متعلق به امّ‌كلثوم است و امّ‌كلثوم همان حضرت زینب سلام الله علیها است كه رسول خدا این كنیه را به خاطر شباهت به دخترش به او داده است. و نمى‌تواند امّ‌كلثوم دختر حضرت زهرا باشد؛ چرا كه طبق نظر افرادى كه امّ‌كلثوم را غیر از حضرت زینب مى‌دانند، امّ‌كلثوم در مدینه دفن شده نه در شام.
حموى در معجم البلدان نیز این بارگاه را متعلق به امّ‌كلثوم مى‌داند:قبر امّ‌كلثوم در راویه دمشق است.
ابن جبیر اندلسى نیز در سفرنامه خود، آن را مدفن امّ‌كلثوم مى‌داند:
از زیارتگاه‌هاى اهل بیت (ع) محل دفن امّ‌كلثوم دختر علی علیه السلام است كه بر او زینب صغرى مى‌گویند و امّ‌كلثوم كنیه‌اى است كه رسول خدا به او داده است؛ چون به دخترش امّ‌كلثوم شباهت داشته است. این زیارتگاه در روستاى یك فرسخى دمشق است كه مسجدى بزرگ و موقوفاتى دارد،‌ من آن جا را زیارت كرده و شبى آن جا ماندم.
و عبد الرزاق بیطار، از عالمان قرن چهاردهم، تصریح مى‌كند كه امّ‌كلثوم همان حضرت زینب و این مدفن مربوط به آن حضرت است.
در تاریخ مدینه دمشق نیز وى را امّ‌كلثوم مى‌خواند؛ اما مى‌گوید نمى‌دانم این دختر کدام امّ‌كلثوم است؛ زیرا امّ‌كلثوم دختر علی همسر عمر در مدینه مرده است:
ابن عساکر:مسجد راویه، مسجدى است تازه تأسیس و تجدید بنا شده بر قبر امّ‌كلثوم،‌ و این امّ‌كلثوم دختر رسول خدا (صلی الله علیه وسلم كه همسر عثمان بوده نیست؛ چون او در زمانى زندگى پیامبر از دنیا رفت و در مدینه دفن شد،‌ و نیز دختر علی از فاطمه كه همسر عمر بود نیز نیست؛ زیرا او با فرزندش زید در یك روز از دنیا رفتند كه در بقیع دفن شده‌اند.
بهترین راه حل این است كه امّ‌كلثوم همان حضرت زینب باشد.
جواب:
همه اقوالی که نقل کردند به جز قول ابن عساکر و عبدالرزاق بیطار(متوفی 1335)صریحاً از ام کلثوم کبری صحبت میکنند نه زینب کبری ولی چگونه مدعی نتیجه گرفته اند که این قبر زینب همسر عبدالله بن جعفر است، نمیدانم!!
اولاً:ابن بطوطه و ابن جبیر میگویند:این قبر ، قبر زینب صغری است که کنیه اش ام کلثوم بود.
و میرزا علی خان امیر الدوله نیز متنی که بر سنگ نوشته‏اى كه از آن مقبره استخراج شده است را اینگونه مینویسد:"هذا قبر زینب الصغرى المكناة بام كلثوم ابنت على بن ابوطالب امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنت‏سید المرسلین محمد خاتم النبیین صلى الله علیه و سلم." 20

این قبر زینب صغری! است که کنیه او ام کلثوم و دختر علی رضی الله عنه از فاطمه رضی الله عنها ،سرور زنان دو جهان و دختر سرور پیامبران و آخرین پیامبر، محمد صلی الله علیه وسلم است.
و امروزه نیز، قبل از ورود به مرقد ، تابلویی نصب است که روی آن نوشته:
هذا ضریح سیدة زینب الصغری الملقبة بام کلثوم بنت الامام علی ابن ابیطالب علیهما السلام.
همانطور که ملاحظه کردید نام صاحب مرقد را زینب صغری نوشته اند و نه زینب کبری! و تا به حال کسی زینب کبری را زینب صغری نخوانده!(الا اهالی کارخانه شبهه سازی قم!) و همانطور که قبلاً طبق گفته علمای اهل تشیع گذشت ، اسم سیده ام کلثوم، زینب صغری بوده است.که از جمله آنها شیخ مفید و طبرسی هستند، که ایشان زینب صغری(همسر حضرت عمر) را مکنی به ام کلثوم میدانند نه زینب کبری را!21
شیخ مفید نام فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام را این گونه برمى‏شمرد: "الحسن و الحسین و زینب الكبرى و زینب الصغرى المكنّاة ام‏كلثوم أمّهم فاطمة البتول سیدة نساء العالمین . "22
پس به هیچ وجه نمیتوان آن قبر را قبر زینب کبری همسر عبدالله بن جعفر دانست مگر اینکه نام او را از زینب کبری به زینب صغری تغییر دهیم!(که از امثال شبهه ساز بعید نیست!)
دوماً:در هیچ روایتی ذکر نشده که حضرت زینب کبری از مدینه خارج و به شام رفته باشند.
چنانکه سید محسن امین، صاحب "اعیان الشیعه" میگوید: اما قبرى كه در دهستان راویة در نزدیك دمشق وجود دارد،منسوب به زینب صغری مكنى به ام كلثوم است.چنان كه من خود نیز آن را بر سنگى كه بر قبر این زن بود مشاهده كردم و نیز ابن جبیر بدان اشارت كرده است.اگر چنین باشد این زینب خواهر امام حسین علیه السلام است(منظور :زینب کبری است).اما چگونه او به شام رفته و در آنجا وفات یافته و دفن شده،خداوند بر صحت این قول داناتر است!در تاریخ و آثار باقى مانده در نزد ما،هیچ گونه اشاره‏اى بر این واقعه دیده نمى‏شود.23
و در جایی دیگر میگوید: و عادت عده زیادی از مردم این است ،در صورتی که علم ندارند چیزی را اختراع میکنند که این اختراعات چندین صورت است: بعضی آن را به صورت ظاهری و بعضی به صورت خرافه و بعضی بیشتر از خرافات، چنانکه بعضی از مردم می پندارند ، قبری که منسوب به سیده زینب در روستای راویه نزدیک دمشق است،آن زینب را زینب عقیله(دختر فاطمه) میدانند و این را اختراع کرده و چندین شکل از تاویلات باطل در این مورد ذکر کرده اند!!24
خلاصه اینکه مدعی برای بررسی این مورد به کتاب اعیان الشیعه سید محسن امین مراجعه کنند تا با سر و کله زدن با ادله های هم مذهبشان، یک راهی برای خودشان باز کنند! تا مشخص شود که جناب شبهه ساز مخترع هستند و جزء همان عده کثیری از مردم بی علم به حساب می آیند و یا اینکه این صفات به محسن امین(صاحب اعیان الشیعه)برمیگردد!!
سوماً: همانطور که قبلاً نیز اشاره شد در اینکه قبر زینب کبری در چه شهری است بین علمای اهل تشیع درگیری! هایی وجود دارد که عده ای آن را در مدینه و بعضی در مصر و بعضی در شام میدانند!
در مورد مقبره شام شکی نیست که آن قبر ، قبر زینب کبری نیست. ولی قبر ام کلثوم هم نیست ، همانطور که ابن عساکر میگوید:
"مسجد راویه بر قبر ام‏کلثوم است. این ام‏کلثوم دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیست که همسر عثمان بود؛ زیرا او در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم از دنیا رفت و در مدینه دفن گردید. همچنین دختر علی رضی الله عنه از فاطمه نیست که عمر بن خطاب رضی الله عنه با او ازدواج کرد؛ زیرا او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.این شخص زنی از اهل بیت به نام ام‏کلثوم است که نسبش حفظ نشده است".25
چهارماً:قدیمیترین منبعی که در مورد این قبر سخن گفته ابن عساکر است و ما قبل او کسی به آن قبر اشاره ای نداشته است که به احتمال قوی قبل از آن تاریخ کسی ادعایی نکرده که آن قبر از آن اهل بیت است.و همینطور تا قبل از قرن نه"9" هیچ شخصی ادعا نکرده که این مقبره بر قبر حضرت زینب کبری همسر عبدالله بن جعفر بنا شده است. و ادعاهایی که در این مورد شده همه مربوط به قرن 9 به بعد است که طبق ادله های موجود ادعای ایشان پوچ است.
نتیجه:همانطور که در محل قبر زینب کبری اختلاف هست در مورد قبر ام کلثوم نیز اختلافی مشاهده میشود و این چیز بسیار عادی است چونکه میبینیم در مورد محل دفن سر سیدنا حسین علیه السلام شش قول!! وجود دارد.و برای ما ثابت است که قبر ام کلثوم علیها السلام در بقیع است همانطور که ابن عساکر فرمودند: ام کلثوم دختر علی علیه السلام از فاطمه که عمر بن خطاب رضی الله عنه با او ازدواج کرد؛ او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.26
خلاصه اینکه آن قبر یا ساختگیست و نیت سازنده هم(احتمالاً )خالی کردن جیب زائرین از همه جا بی خبر بوده است. و یا همانطور که ابن عساکر فرمودند: قبر یکی از اهل بیت است که نسبش ثبت نشده، ولی به احتمال قوی این قبر از آن ام کلثوم صغری دختر حضرت علی علیه السلام می باشد که در کربلا نیز حضور داشته و به همین دلیل نیز کنار قبر سیدة سکینه دختر سیدنا حسین علیه السلام که از حاضرین در واقعه ی کربلا بوده دفن شده اند.
شبهه: چه كسانی از زنان اهل بیت، در كربلا اسیر شدند:
قاضى نعمان مغربى در شرح الأخبار، نام تمام اسیران كربلا را نقل مى‌كند؛ اما در میان آن‌ها نامى از حضرت زینب سلام الله علیها نمى‌برد:
افرادى كه در روز عاشورا به اسارت گرفته شدند،...از زنان امّ‌كلثوم دختر علی بن أبى طالب است و امّ‌حسن دختر علی بن ابوطالب و فاطمه و سكینه دختران حسین بن علی علیه السالم بوده‌اند.
با توجه به كنیه حضرت زینب كه امّ‌كلثوم بوده، به احتمال زیاد، مقصود از امّ‌كلثوم همان حضرت زینب باشد؛ چرا كه به اتفاق همگان حضرت زینب در كربلا حضور داشته است و وجود امّ‌كلثوم دختر دیگر امیر مؤمنان علیه السلام جاى تردید دارد.
جواب:
در متنی که نقل کرده اند اسم دو تن از فرزندان حضرت علی(علیه السلام) به نامهای ام کلثوم و ام الحسن آمده است.
در مورد ام کلثوم ، قبلاً در جواب شبهه یک خطبه به نام دو نفر توضیح دادیم که او ام کلثوم دختر فاطمه نیست.
و اما اینکه چرا نام زینب در میان اسرا ذکر نشده؟
محض اطلاع مدعی!!! معروفترین و بی شبهه ترین کنیه حضرت زینب(ع) ام الحسن است.
در انساب الطالبیین می‏خوانیم:" زینب کبری دختر امیرمومنان (ع) که کنیه‏اش "ام الحسن" بود، از مادرش زهرا (ع) روایت می‏کرد .
سیدجعفر آل بحر العلوم در تحفة العالم میگوید: زینب الكبرى زوجة عبد الله بن جعفر تكنى "أم الحسن"27
و تقریباً در اکثر کتبی که از اسرای کربلا نام برده اند،نام سه دختر حضرت علی علیه السلام آمده است: زینب همسر عبدالله بن جعفر، ام کلثوم، و فاطمه28 پس منظور قاضی نعمان از ام الحسن بنت علی علیه السلام همان حضرت زینب هستند.
...............ادامه دارد
التماس دعا---------------------------------------------------------------------------------------------------------1 - موسوعة الامام علی‌بن ابی‌طالب، ج1، ص126؛ اعلام النساء ص238؛ سیر اعلام النبلاء الذهبی ج3 ص500
2 - سیر اعلام النبلاء الذهبی ج3, ص500 ؛ بدایه و النهایة ابن کثیر ج5ص 330 ؛ موسوعة الامام علی‌بن ابی‌طالب، ج1، ص126
3 - الإیثار بمعرفة رواة الآثار ابن حجر عسقلانی ج 1 ص 211، دار الكتب العلمیة ، بیروت
4 - الرحمانی الهمدانی, احمد, فاطمة زهراء شادمانی دل پیامبر، ترجمه سیدحسین افتخارزاده, بی‌تا, بیجا, 1373ش, ص918؛ القزوینی, السیدمحمدکاظم, فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد، دارالانصار, بی‌جا, 1422ق, ص169ـ170
5 - علل الشرایع، إبن‏بابویه، ص‏186-185، چاپ نجف - همین روایت را شیخ مجلسى نیز در كتابش جلاءالعیون آورده است.
6 - بحار الأنوار مجلسی، ج 79 ص 27
7 - السیدة زینب فی تاریخ الاسلام الغروی, الشیخ محمدهادی شیعی(معاصر) ، ص18.
8 - مناقب الإمام أمیر المؤمنین ج 2 ص 71؛ شرح الأخبار قاضی نعمان مغربی ج2 ص 291 و ص430؛ و روضة الواعظین فتال نیشابوری ص 135 ؛تاریخ دمشق ابن عساکر ج 42 ص 555 ؛ كشف الغمة ج2 ص 62؛الأنوار البهیة ، عباس قمی ص 75 (موسسه نشر اسلامی)؛الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة، سید علی خان مدنی ص 118 ؛شرح احقاق الحق مرعشی ج 18 ص 249 ؛نهج السعادة شیخ محمودی ج 7 ص 100 ؛ کنز العمال متقی هندی ج 13 ص195 ح36583 ؛نظم درر السمطین الزرندی الحنفی ص 137 و...
9 -امامه بنت ابی العاص و لیلی بنت مسعود و اسما بنت عمیس و ام البنین .. نگا: الفصول المهمة فی معرفة الأئمة ابن صباغ ج1 ص 648 _ دار الحدیث للطباعة والنشر
10 -بدایه و النهایه ج7 ص 327 و 328 و الوجیز المفید ص 70 و تراجم الشهدا ص 26 و جزء حدیثی ص125
11 - انساب الاشراف ج2، ص299ـ300 و ج3، ص98 ؛ الإصابة ج6 ص 7 رقم 7780؛ اعلام الزرکلی ج6 ص 69.. در مورد شهادت محمد بن جعفر و عون بن جعفر، همسر دوم و سوم ام کلثوم در بحث "ام کلثوم پس از عمر با چه کسی ازدواج کرد"مفصلاً صحبت خواهد شد.
12 -بحار الانوار مجلسی ج 42 ص 276 به اختصار
13 -بحارالانوار مجلسی ج42 ص289
14 -بحارالانوار ج42 ص293
15 -بحارالانوارج42 ص 294
16 -سیر اعلام النبلاء ج 38 ص 20 ؛لسان المیزان ابن حجر ج1 ص 218 ، بیروت ، لبنان،1971م
17 -تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی ج9 ص 324 رقم 606 ؛ تهذیب الکمال المزی ج 26 ص 180-181
18 - مصعب بن عبدالله الزبیرى, نسب قریش ص 82. دارالمعارف للطباعه و النشر
19 -رجوع شود به : تهذیب الاسماء امام نووی ج1 ص362 /انساب الاشراف ج1 ص 67 و 68 و همچنین جمهرة أنساب العرب ابن حزم ؛ نسب قریش مصعب زبیری در باب ولد جعفر بن ابی طالب
20 - سفرنامه حج، میرزا على‏خان امین الدوله صدراعظم، مقدمه كتاب، ص 3.
21 - الامالی شیخ المفید، ج1، ص354؛ اعلام الوری طبرسی, ص203 ؛العمدة ابن البطریق ص 30 - 31 ؛کشف الغمه،ج2 ص67 ؛بحارالانوارمجلسی، ج42، ص74 و89 ؛عمده الطالب، ص29 ؛المستجاد من الإرشاد ، حلی ص 139 _ قم
22- ـ ؛ الامالی شیخ مفید،حاشیه ص 322
23 -اعیان الشیعه ج1 ص 327
24 - أعیان الشیعة ج 5 ص 17
25 - تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 ـ 310.
26 - تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 ـ 310.
27 -به نقل از زینب الكبرى، للنقدی ص22 و29. و از قول شیخ نقدی ص 16-17 و مراجعه شود به فضائل زینب. سید احمد موسوی
28 - تنقیح المقال، ج 2، ص 24 و72 و 79 و ج3 ص 72؛نفس المهموم، ص 456؛ العقدالفریه، ج 4، ص 171 ؛ریاحین الشریعه، ج 3،ص15 و 307و 308 و 317 و ج4ص 225 و 255
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (3)

جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (3)

شبهه: ازدواج عمر با حضرت زينب (سلام عليها)!!!
عبد الحى كتانى مى‌نويسد:مختار كنتى به نقل از دميرى مى‌نويسد: بزرگترين مهريه‌اى كه تاكنون شنيده‌ايم،‌ مهريه‌اى بود كه عمر براى ازدواج با زينب دختر علي قرار داد،‌ مبلغ اين مهريه عبارت بود از چهل هزار دينار .
جواب:
اولاً شيخ عبدالحي متوفي 1382 و نزديک به عصر ماست و بايد گفت ايشان از کجا چنين سخني را آورده اند؟؟ آيا تا به اين حد عاجزيد که دنبال اشتباهات و سهوهاي علما ميگرديد تا به مقصد خود برسيد؟؟ گذشته از آن همانطور که قبلاً نيز گفتيم کنيه ام کلثوم زينب صغري بوده است.و منظور شيخ نيز زينب الصغري المکناه بام کلثوم بوده است. چنانکه در نقل شيخ الدميري که ايشان به آن ارجاع داده اند صريحاً ام کلثوم آمده:
شيخ دميري: وتزوج عمر أم كلثوم بنت علي رضي الله عنه ، وأصدقها أربعين ألف درهم1
پس اصل منبع نيز به ازدواج با سيدة ام کلثوم تصريح کرده است و منظور شيخ عبدالحي هم همان زينب الصغري است که گفتيم کنيه اش ام کلثوم بوده است .
شبهه: ام كلثوم در كربلا حضور داشت:
جمال الدين بغدادى از عالمان قرن ششم اهل سنت در بستان الواعظين مى‌نويسد:.
سر مبارك امام حسين عليه السلام را حدود 9 ساعت در برابر اسيران بالاى نيزه قرار دادند، امّ‌كلثوم به بالا نگاه كرد، سر پدر را در برابر آفتاب بالاى نى مشاهده كرد عرضه داشت: اى جد بزرگوار و اى رسول خدا (ص) اين سر محبوبت حسين است كه بالاى نى قرار دارد.
در اين روايات، امّ‌كلثوم، رسول خدا (ص)‌ را جد خويش معرفى مى‌كند؛ و اگر قبول كنيم كه طبق نظر مشهور اهل سنت،‌ امّ‌كلثوم در زمان حيات امام حسن و امام حسين عليهما السلام، از دنيا رفته است،‌ اين روايات هيچگونه توجيهى جز حمل امّ‌كلثوم، بر حضرت زينب عليها السلام ندارد.
جواب:
1-وقتي از روايات شيعه و سني در منابع حديثي،2فقهي3 و تاريخي 4 و فتواي علما5 خبر داده‌اند که ام‌کلثوم و پسرش زيد در يک روز و قبل از واقعه کربلا از دنيا رفته اند.ديگر همه اين روايات ارزش خود را از دست ميدهند .
شما دقت کنيد به آنجا که مدعي مينويسند: امّ‌كلثوم به بالا نگاه كرد، سر پدر را در برابر آفتاب بالاى نى مشاهده كرد.قاي آقبيبسليلبليبلبيلق يبيبببببببببببببببببببب
اگر نفهميديد دوباره بخوانيد! مدعي ميگويد: ام کلثوم سر پدر خود را بالاي ني مشاهده کرد يعني اين ام کلثوم دختر امام حسين عليه السلام است که سر امام حسين عليه السلام را آنجا مشاهده کردند پس واضح است که حضرت رسول صلي الله عليه وسلم جد دختران سيدنا حسين عليه السلام محسوب ميشوند.
البته در روايت تصريح نشده که اين ام کلثوم کدام ام کلثوم است ولي شبهه ساز خودشان تصريح کردند که اين ام کلثوم دختر سيدنا حسين عليه السلام هستند.
به اين ميگويند چوب خدا که انصافاً صدا ندارد! اما...!
اما ما دختري به نام ام کلثوم براي سيدنا حسين عليه السلام نميشناسيم که در کربلا نيز حضور داشته باشند و نميدانم مدعي چگونه اينگونه ترجمه کرده اند. ولي بين اسراي زنان ازبني هاشم در واقعه کربلا ام کلثوم ديگري نيز وجود دارد که او ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر از زينب کبري مي باشد که همراه همسرش قاسم بن محمد بن جعفر آنجا حضور داشت و شوهرش نيز جزو شهداي کربلا هستند. پس در اينجا دو احتمال وجود دارد.
1-اين ام کلثوم دختر سيدنا حسين عليه السلام است به تصريح مدعي!!
2-اين ام کلثوم دختر زينب کبري عليها السلام هستند که ايشان نيز ميتوانند حضرت رسول صلي الله عليه وسلم را به عنوان جد خود محسوب کنند.که در صورت صحت اين روايت بي سند، گزينه دو بر حقيقت نزديکتر خواهد بود.(والله اعلم)
نتيجه گيري قزويني!:
با توجه به شواهدى كه ذكر شد، دخترى به نام امّ‌كلثوم از حضرت زهرا سلام الله عليها، جاى ترديد دارد؛ بلكه مى‌توان گفت كه امّ‌كلثوم همان حضرت زينب سلام الله عليها است. هنگامى كه امّ‌كلثوم و حضرت زينب يك نفر شدند، اصل ازدواج با عمر منتفى مى‌شود؛ زيرا همه مى‌دانند که عبد الله بن جعفر همسر آن حضرت بوده است و نه كسى ديگر.
جواب:
طبق شواهدي که ما ذکر کرديم حضرت فاطمه رضي الله عنها دو دختر داشته اند و همينطور در کربلا نيز دختري به نام زينب و دختري به نام ام کلثوم حضور داشته اند، پس اگر روايتي خلاف اين حقايق تاريخي باشد آن روايات مردود ميشوند نه اينکه بر حقايق تاريخي خللي وارد شود.
وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا .... اسراء 81. و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است.
بخش دوم از شبهات : ام كلثوم دختر ابوبكر، يا ام كلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام؟
بر خلاف ادعاى اهل سنت که اين دختر را فرزند امير مؤمنان از فاطمه زهرا معرفى کرده‌اند، در هيچ روايتى از روايات شيعيان به اين مطلب اشاره نشده است که اين دختر فرزند امير مؤمنان از فاطمه زهرا (سلام الله عليهما) بوده است؛ و تنها به اين نکته اشاره دارد که دخترى به نام امّ‌كلثوم که در خانه امير مؤمنان زندگى مى‌کرده، به ازدواج عمر (آنهم به زور) در آمده و امير مؤمنان پس از مرگ عمر، او را به خانه خود برگردانده است.
بنابراين مى‌گوييم: ممکن است که اين دختر فرزند امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ اما از ديگر همسران آن حضرت. در نتيجه اين توجيه احساسى که وى فرزند فاطمه زهرا (س) بوده است نيز کارگر نخواهد شد.
يا اين كه به احتمال زياد و طبق اعتراف بزرگان اهل سنت، اين دختر، ربيبه آن حضرت و دختر ابوبكر باشد.
جواب:
1- علت خواستگاري حضرت عمر رضي الله عنه فاميل شدن دوباره با خاندان نبوي بود و از آن مهمتر داشتن فرزندي از آن خاندان و اين منظور محقق نميشد مگر با ازدواج با دختر حضرت فاطمه رضي الله عنها.
2- محمد باقر مجلسي در جواب شيخ مفيد ميگويد: : "انکار شيخ مفيد ... پس از ورود اخباري که (از طريق اماميّه) گذشت انکار اين امر، شگفت است! ..از ابو عبدالله صادق -عليه السلام- گزارش نموده که گفت: چون عمر وفات يافت علي -عليه السلام- نزد امّ کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. ".6
توجه کنيد که بحث سر ازدواج ام کلثوم دختر فاطمه با حضرت عمر رضي الله عنه است و مجلسي نيز روايت فوق را دليل بر صحت اين ازدواج ميگيرد!! و حرف مدعي خود را به خواب زدن است!
3- تقريباً همه علماي قديم شيعه به هنگام ذکر اين ازدواج تصريح کرده اند که اين دختر از حضرت فاطمه است.
4-اگر دختر حضرت علي عليه السلام از غير فاطمه بوده، اين نيز خود نشانه رابطه نيکو بين فاروق و حيدر است ، البته متذکر ميشوم که حضرت علي عليه السلام در سال 17 هجري هيچ دختري نداشته اند و اگر هم داشته اند آن دختر نميتواند بيش از 3 سال سن داشته باشد.
5-در روايتي اينچنين آمده است: سيدنا عمر پارچه هايي را بين زنان اهل مدينه تقسيم ميکرد ، پس برخي گفتند:اي اميرالمومنين اين قسمت باقي مانده را به دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم اعطا کن - مراد ام کلثوم دختر علي است7
ملاحظه کرديد که ميگويند: دختر رسول الله که پدرش حضرت علي عليه السلام بوده است و تا به امروز به هيچ کدام از فرزندان حضرت علي عليه السلام فرزند رسول نگفته اند الا فرزندان حضرت فاطمه را.
و همينطور ماجراي دفاع زيدبن عمر از جدش نيز روايت فوق را تاييد ميکند:
بسر بن ارطاة نزد معاويه بود كه به على رضي الله عنه ناسزا ميگفت: زيد بن عمر در آنجا نشسته بود كه مادرش ام كلثوم دختر على بود زيد(که از زيباترين مردم بود) عصا را برداشت و سخت بر سر او زد و سر او را شكست معاويه به زيد گفت: تو بزرگ و سالخورده از قريش را زدى كه او خواجه و سالار اهل شام است. بعد بخود بسر گفت: تو بعلى ناسزا ميگوئى و حال اينكه او جد زيد است و زيد فرزند فاروق است و تو اين دشنام را در ملاء عام مى دهى و گمان ميكنى كه بتواند تحمل كند؟ معاويه هر دو را راضى و آرام كرد. و زيد ميگويد: أنا ابن الخليفتين = من فرزند دو خليفه ام8
البته روايات اينچنيني زياد هستند ولي مدعي قصد بيدار شدن را ندارند و گرنه اشاره اي براي ايشان کافي بود، به قول شيخ سعدي:
از اين به نصحيت نگويد کست ... اگر عاقلي يک اشارت بست
شبهه: اعتراف مهم‌ترين شارح صحيح مسلم: عمر داماد أبو بكر
محى الدين نووى، مهمترين شارح صحيح مسلم در کتاب تهذيب الاسماء مى‌گويد عمر با امّ‌كلثوم
دو خواهر عائشه؛ همان دو نفرى كه مقصود ابوبكر صديق! از سخنانش به عائشه بودند، كه به او گفت "دو برادرت و دو خواهرت (از من ارث مى برند)؛ عائشه گفت: اين دو نفر برادران من هستند؛ اما دو خواهر من چه كسانى هستند (من كه يك خواهر بيشتر ندارم)؛ در پاسخ گفت: آن كسى كه در شكم دختر خارجه است؛ من گمان دارم كه او نيز دختر است؛ اين ماجرا را در باب هبه كتاب مهذب آورده است.
و سخن در باره آن دو در اسماء الرجال در باب چهارم در خواهران گذشت؛ اين دو خواهر، اسماء دختر ابوبكر و امّ‌كلثوم دختر ابوبكر هستند؛ و او است كه در شكم مادرش بود؛ و در آنجا توضيح ماجرا گذشت؛ و همين امّ‌كلثوم است كه عمر با او ازدواج كرده است.
با توجه به اين اعتراف، بسيارى از حقايق روشن و ثابت مى‌شود كه ازدواج دختر امير مؤمنان عليه السلام با عمر، افسانه‌اى بيش نيست.
اين ازدواج با واقعيت‌هاى تاريخى نيز سازگارتر است؛ چرا كه خليفه اول دوم هم پيمان و دوست قديم يكديگر بودند، با مرگ ابوبكر، طبيعى است كه خليفه دوم احساس مسؤوليت كرده و بخواهد خانواده او را تحت تكفل خود دربياورد و ازدواج با دختر ابوبكر بهترين راه بوده است.
جواب:
در مورد کلام امام نووي(رح) چيزي نيست جز يک اشتباه ساده که به هيچ وجه صحت ندارد ايشان متوفي سال 676 هـــ هستند، پس بايد ديد که ايشان اين حرف را از چه جايي گرفته اند.. که ميبينيم هيچ کجاي تاريخ به ازدواج بنت ابي بکر با عمر رضي الله عنهما حتي اشاره اي هم نکرده اند.
و دلايل در اين باره بسيار زيادند:
1-ام کلثوم دختر حضرت صديق طبق نص تاريخ و گفته امام نووي، بعد از وفات صديق رضي الله عنه به دنيا آمد.
يعني اواخر سال 13 هجري!! و مورخين متفقند که ازدواج عمر رضي الله عنه با دخت علي رضي الله عنه سال 17 هجري9 صورت گرفته! يعني زماني که ام کلثوم دختر ابي بکر فقط و فقط 3 يا 4 سال داشته است!!!!!!!!!!
2- در قصه خواستگاري از دختر ابوبکر نقل شده که ام المومنين عايشه با ام کلثوم دختر ابوبکر مشورت کرد و او گفت: عمر اخلاق تندي دارد!!
فکر کنيد!، چطور يک دختر3 يا 4 ساله ميفهمد که اخلاق خليفه چگونه است؟ و يا اينکه دختر 4 ساله فهم و درک آن را دارد که در مورد ازدواجش با او مشورت شود؟؟!!!
3-حضرت عمر رضي الله عنه زماني که به خواستگاري دختر علي عليه السلام ميرود، علت اين قصد را خويشاوند شدن با خاندان پيامبر صلي الله عليه وسلم اعلام کرد و به حديث: كل سبب ونسب منقطع يوم القيامة إلا سببى ونسبى10 استناد کرد.. سوال اينجاست که آيا ،ازدواج حضرت فاروق رضي الله عنه با دختر ابوبکر، حضرت عمر را به خواسته اش ميرساند؟ يعني خويشاونديش با خاندان نبودت محکمتر ميشد؟؟!!
4- ام کلثوم بنت صديق رضي الله عنه با طلحه بن عبيدالله به عنوان يک دختر باکره ازدواج ميکنند و قبل از طلحه نيز با کسي ازدواج نکرده بود.
5- اسناد روايات مربوطه متصل نيستند، چنانچه ابن قدامه11 ميفرمايد: ولم أقف على من رواه بإسناد متصل =اسناد روايات مربوط به اين خواستگاري متصل نيستند.
6-مدعي از کتب اهل سنت(وحتي شيعه)فقط و فقط يک شاهد دارد که آن هم طبق اقوال فوق بي ارزش است ولي بنده از کتب شيعه از قديم تا به امروز 100 ها شاهد ميتوانم بياورم ولي مگر از رو ميروند؟ مگر اين آقا آن همه اعتراف را در کتب خودشان نميبينند که هو هو کنان جلو مي آيد و ميگويد: اعتراف بزرگترين شارح....؟؟
8-اگر باز هم شيعه بچه شود و بگويد: به ما چه عالم خودتان گفته است، ميگويم: مشهور است که خميني در تحرير الوسيله ج2 مساله 12 حتي فتواي جائز بودن ازدواج با دختر شيرخواره! را هم داده اند، حالا بعد از اين ما بگوييم: اين هم يکي از بزرگترين عالم و مراجعه تقليد خودتان و سخنش، چرا شما به فتواي وي عمل نميکنيد؟ چرا همه به شکلي ميخواهيد آن را توجيه و رد کنيد؟؟ مسلٌم است که ميگوييد: او که معصوم و عاري از خطا نبوده و مسلماً ما هم همين جواب را ميدهيم.
بيش از 30 عالم شيعي، معتقد بوده اند که قرآن تحريف شده ولي چرا شما آن همه اعتراف را رد ميکنيد و به خود نميگيريد؟؟ پس کمي به خود بياييد و دست از اين بازيهاي کودکانه بر داريد.
خلاصه اينکه ازدواج که جاي خود دارد حتي خواستگاري حضرت عمر رضي الله عنه از دختر ابوبکر صديق رضي الله عنه ماجراي جعلي بيش نيست، و الباقي ماجرا هم خود به خود باطل ميشود.
در پايان: به فرض محال که ازدواج با دختر حضرت صديق ثابت شود(که غير ممکن است) هيچ خللي در ازدواج حضرت عمر رضي الله عنه با دختر علي وارد نميکند چونکه روايت و احاديث صحيح خبر از اين ازدواج داده اند و در صورتي که قبول کنيم حضرت عمر رضي الله عنه با ام کلثوم بنت صديق ازدواج کرده آن وقت شما آن همه روايات را چگونه توجيه ميکنيد؟ دختر ابوبکر در خانه حضرت علي عليه السلام چه کار ميکرده؟ چه وقتي با سيدنا طلحه رضي الله عنه ازدواج کرده؟ و ميپرسم مگر اشکالي دارد که حضرت عمر هم با دختر ابوبکر و هم با دختر علي ازدواج کرده باشد؟؟ خود امام نووي در همين کتاب "تهذيب الاسماء" از ازدواج عمر با ام کلثوم بنت علي و فاطمه و فرزند آنها سخن ميگويد و در تذکره ام کلثوم بنت علي از سيدة فاطمه مينويسند:
أم كلثوم بنت على بن أبى طالب، رضى الله عنه وعنها: مذكورة فى صلاة الميت من المهذب، هى بضم الكاف، وهى بنت فاطمة، رضى الله عنها، بنت رسول الله - صلى الله عليه وسلم -، ولدت فى حياة رسول الله - صلى الله عليه وسلم -، تزوجها عمر بن الخطاب، رضى الله عنه، فولدت له زيدًا، ورقية، وتوفيت أم كلثوم هى وابنها زيد بن عمر فى يوم واحد12
پس اين هم سخن امام نووي که ازدواج با دختر حضرت علي از فاطمه را عنوان ميکند، آيا اين "اعتراف" را ميپذيريد؟!!
ادامه شبهه:
آية الله مرعشى که تمام شجره نامه‌هاى موجود خاندان اهل بيت در اختيار ايشان بود در حاشيه شرح احقاق الحق همين مطلب را اشاره کرده و آن را نظر محققين مى‌دانند.
همراه با شوهرش به حبشه هجرت كرده و سپس به مدينه آمد؛ پس از جعفر ابوبكر با او ازدواج كرده و چند فرزند براى او آورد كه از جمله آن‌ها امّ‌كلثوم است؛ كه اميرمؤمنان عليه السلام او را بزرگ كرده و خليفه دوم نيز با او ازدواج كرد؛ او دختر خوانده حضرت و مانند يكى از دختران ايشان بود؛ و آن حضرت محمد را پسر خويش و امّ‌كلثوم را دختر خويش خطاب مى كردند؛ و به همين سبب عده اى از محدثين و مورخين به توهم افتاده‌اند؛ و اين اشتباه، مشابهات بسيار دارد كه منشا آن‌ها اشتراك در اسم يا وصف بوده است؛ و پس از مردن ابوبكر، اميرمؤمنان با اسماء ازدواج كردند.
حال اين دختر چطور در خانه اميرمؤمنان بوده است؟ واضح است؛ هنگامى كه ابوبکر از دنيا رفت، بعضى همسران ابوبکر با اميرمؤمنان ازدواج کردند؛ و به همين سبب ايشان و تعدادى فرزندان ابوبکر در خانه حضرت بزرگ شده‌اند، مانند محمد بن ابى بکر؛ امّ‌كلثوم هم يکى از ايشان.
جواب:
ببينيد قسمت قيچي شده متن آقاي مرعشي را :
هي أسماء بنت عميس بن معبد بن الحارث الخثعمية الصحابية الشهيرة الجليلة من المهاجرات الأول وأخت ميمونة لأمها ، يروي عنها ابناها عبد الله عون ابنا جعفر الطيار وجماعة ، هاجرت مع زوجها إلى الحبشة ، ثم إلى المدينة المنورة ، تزوجها بعد جعفر أبو بكر .....13
اگر اين است نظر محققين شيعه پس واي به حال اين محقيقن!! آقاي مرعشي مادر ام کلثوم را اسما بنت عميس ميداند! بعد شما به قول او استناد ميکنيد؟ به کسي که خودش توهم زده ولي محدثين و مورخين را متهم ميکند؟! در کليه کتب تواريخ و انساب و تراجم که بگرديد براي اسما بنت عميس تنها يک فرزند(محمد) از حضرت صديق رضي الله عنه نوشته اند و همه آنها مادر ام کلثوم را حبيبه بنت خارجه نوشته اند ولي گويا اين آقا در موقع نوشتن اين سطور حالت عادي نداشته اند!
******
براي اينکه دل مدعي نشکند اين سخن را از آقاي مرعشي قبول ميکنيم و ميگوييم: آري آن ام کلثوم فرزند خوانده حضرت علي عليه السلام و دختر اسما بنت عميس! بوده که تحت سرپرستي حضرت علي عليه السلام بزرگ شده اند.
حال ما ميگوييم:چطور حضرت علي عليه السلام به خودشان اجازه دادند دختري را که خودشان آن را تربيت کرده و مسلماً آن را مومن بار آورده اند به عقد و نکاح يک فرد کافر(نعوذ بالله) در آورند؟؟ آيا حضرت علي عليه السلام حق داشته اند دختر خوانده خود را وادار به زنا کردن بکنند؟ کما اينکه ازدواج با شخص کافر به مثابه زنا و از گناهان کبيره است.
پس ماجرا همان است که همه ميدانيم و ام کلثوم دختر سيدة فاطمه و همسر حضرت عمر بوده است. و به هر تاويل و ترتيبي نتيجه همان ميشود يعني محبتي که بين آن بزرگان بوده و "رحماء بينهم".
ادامه شبهه:در مقابل اين نظر تنها يك اشكال وجود دارد؛ برخى ادعا كرده‌اند كه اين دختر نمى‌تواند ربيبه امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ چرا كه طبق روايات اهل سنت، مادر امّ‌كلثوم حبيبة بن خارجة بوده و او نيز پس از مردن ابوبكر با خبيب بن أساف ازدواج كرده، نه با امير مؤمنان،‌ در پاسخ مى‌گوييم كه ازدواج مادر امّ‌كلثوم با اين شخص نيز از دروغ هاى جاعل اين قصه است، تا تمام راه هاى كشف حقيقت را ببندد؛ زمانى پرده از دروغ بودن اين قصه برداشته مى شود كه مشخص شود منابع قديم تاريخ نزد اهل سنت، خبيب بن أساف در جنگ يمامه و در زمان ابوبكر كشته شده است.محمد بن حبيب بغدادى در المحبّر مى‌نويسد:خبيب بن اساف در روز يمامه (جنگ با مسيلمه كذاب) كشته شد.
جواب:
در بالا گفتيم که آقاي مرعشي دچار توهم شده اند و ميبينيد که مدعي هم ميگويند که مادر ام کلثوم حبيبه بنت خارجه بوده. و خودشان سخن آقاي مرعشي را که حاميشان مي باشد نفي ميکند و البته چه خوب حامياني هستند!!
مدعي ادعا ميکند، حبيبه بعد از ابوبکر با خبيب ازدواج نکرده ما ميگوييم : قبول(البته فعلاً) حبيبه با خبيب ازدواج نکرده ولي در مورد ازدواج حضرت علي عليه السلام با حبيبه کوچکترين نصي وجود ندارد و حتي اشاره اي هم به آن نشده است، پس اين ادعا مستلزم آن است که ايشان عالم به امور گذشته باشند و غيب بدانند که البته اين کرامات از ايشان بعيد نيست!
ولي بر عکس ،در روايات متعدد و از علماي انساب و تراجم ثابت است که خبيب با حبيبه ازدواج کرد 14 تا وقتي که او در زمان خلافت حضرت عثمان وفات يافت و نقل محمد بن حبيب بغدادي نيز در اين مقام بي ارزش است چونکه وفات خبيب در زمان خلافت عثمان با ديگر شواهد تاريخي همخواني دارد که از جمله آنها همين ازدواج با حبيبه بنت خارجه است و دوستي و پيمان برادري خبيب با حضرت ابوبکر رضي الله عنه و همينطور ابن کثير زماني که شهداي جنگ يمامه را ذکر ميکند از خبيب نامي نمي آورد.
اما خبيب بن اساف، و تاريخ وفات ايشان:
خبيب بن يساف ...وشهد بدراً وأحداً والخندق والمشاهد كلها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ومات في خلافة عثمان رضي الله عنه.15
خبيب بن يساف در جنگ بدر و احد و خندق حضور داشت و همه اينها را همراه رسول الله صلي الله عليه وسلم مشاهده کرد و در زمان خلافت عثمان رضي الله عنه وفات يافت.
گذشته از اين ثابت است که بعد از وفات حضرت ابوبکر رضي الله عنه سرپرستي ام کلثوم بر عهده عايشه رضي الله عنها بود و او بود که او را به خانه شوهر(سيدنا طلحه) فرستاد و هم او بود که بعد از شهادت شوهرش او را از آن خانه خارج کرد و با خود برد.
باز هم ميگويم: به فرض محال که از آقايان تونل زمان گذشته! قبول کرديم که حضرت علي عليه السلام با حبيبه بنت خارجه ازدواج کرده! در جواب ميگويم: چنانچه گذشت،ام کلثوم در سال 17 تنها 3 يا 4 سال داشته است! چگونه ازدواج با او و به دنيا آمدن دو فرزند از او را ممکن ميدانيد؟؟
شبهه:محور سوم: تعارض‌هاى موجود در نقل قضيه:
يكى از دلائل افسانه بودن اين ازدواج، اين است كه اختلاف‌هاى و تناقض‌هاى شديدى در نقل ماجراهاي آن ديده مى‌شود. اين تناقض‌ها به حدى است كه مانع اطمينان انسان به صحت آن‌ها و سبب اطمينان به افسانه بودن آن مى‌شود.
جواب:
اولاً: اگر اين تناقضات که اکثراً اختلاف نظر بين علما است را دليل بر عدم وقوع اين ازدواج ميدانيد ،درمورد اسراء و معراج چه ميگوييد؟ در آنمورد که اختلافات هم در مورد تاريخ آن و هم در مورد نحوه آن بسيار بسيار بالاست آيا شما اين حقيقت را انکار ميکنيد؟ و يا آن همه تناقض بين روايات( نه نظر علما) در افسانه شهادت چه ميگوييد؟ آن هم اختلافاتي که فقط در مورد قسمتي از يک روز است(فقط چند ساعت!) در حالي که اختلافاتي که شما نقل ميکنيد بحث پيرامون بيش از 40 سال است! از زمان وقوع ازدواج تا زندگاني نوه هاي حضرت عمر رضي الله عنه! با اين وجود اختلاف نظر هاي علما با اختلاف روايات افسانه شهادت غير قابل قياس هستند که در مقاله جداگانه اي به آن پرداخته شده ، مراجعه کنيد:
islamitxt.rr.nu/content/article/459
فکر کنم بعد از آنکه اختلافات موجود در بزرگترين افسانه شيعيان را خوانديد، ديگر لازم به جواب دادن ايرادات نباشد ولي براي اينکه حجت را بر آنها تمام کرده باشيم مختصراً به بررسي آن اختلافات نيز ميپردازيم. و من الله توفيق
شبهه: ام كلثوم پس از عمر با چه كسي ازدواج كرد؟
ابن سعد مى‌نويسد:امّ‌كلثوم، دختر علي بن أبى طالب... كه مادرش فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بود... عمر بن خطاب با او ازدواج كرد؛ در حالى هنوز به سن بلوغ نرسيده بود! تا زمانى كه عمر كشته نشده بود در كنار او به سر مى‌برد و زيد بن عمر و رقيه را به دنيا آورد. پس از عمر، با عون بن جعفر بن أبى طالب و پس از آن با محمد بن جعفر ازدواج كرد. هنگامى كه محمد بن جعفر از دنيا رفت با برادرش عبد الله بن جعفر پس از حضرت زينب ازدواج كرد... "
در اين حديث آمده است كه امّ‌كلثوم پس از كشته شدن عمر بن خطاب با پسر عمويش عون بن جعفر پس از عون با برادر او محمد و سپس با عبدالله بن جعفر برادر ديگر آن دو ازدواج كرد؛ در حالى كه راوى فراموش كرده كه عون و محمد هر دو در جنگ شوشتر سال 16 يا 17 هجرى در زمان خليفه دوم كشته شده‌اند؛ يعنى همسر دوم و سوم امّ‌كلثوم پيش از همسر اول فوت كرده‌اند!
ابن حجر در الاصابه مى‌گويد:"عون بن جعفر در جنگ شوشتر در زمان عمر شهيد شد و هيچ فرزندى از او بر جاى نماند‌."
اگر محمد و عون در زمان عمر در جنگ تستر شهيد شده‌اند، چگونه پس از عمر دوباره زنده شده و با امّ‌كلثوم ازدواج كرده‌اند؟!!!
افزون بر اين كه ازدواج امّ‌كلثوم با عبد الله جعفر شوهر حضرت زينب امكان پذير نيست و مضمون روايت جمع بين دو خواهر مى‌باشد؛ زيرا حضرت زينب تا پس از واقعه كربلا زنده و همسر عبد الله بن جعفر بوده است.
و پس از حضرت زينب نيز نمى‌تواند با عبد الله بن جعفر ازدواج كند؛ زيرا طبق اعتقاد اهل سنت، امّ‌كلثوم در زمان حيات امام حسن عليه السلام در مدينه از دنيا رفته است.
برخى ديگر از عالمان اهل سنت كه متوجه دروغ بودن ازدواج امّ‌كلثوم با عون و محمد، و عدم سازگارى آن با واقعيت‌هاى تاريخى بوده‌اند،‌ ادعا كرده‌اند كه امّ‌كلثوم پس از عمر با عبد الله بن جعفر ازدواج كرده است.
زبير بن بکار مينويسد:عمر از دنيا رفته و همسر او امّ‌كلثوم با عبد الله بن جعفر ازدواج كرد اما از او صاحب فرزند نشد."
در حالى كه اين مطلب را هرگز نمى‌توان پذيرفت؛ چرا كه به اتفاق شيعه و سنى، حضرت زينب سلام الله عليها در زمان امير مؤمنان عليه السلام با عبد الله بن جعفر ازدواج كرده و تا آخر عمر همسر او بوده است.
جواب:
طبق همين استدلالهايي که ايشان دارند ما معتقديم که ام کلثوم به ازدواج حضرت عبدالله بن جعفر در نيامده که به شرح آن نيز ميپردازيم.
به نظر بلاذري، خبر شهادت آن دو در جنگ شوشتر را ابواليقظان بصري نقل کرده و اين نقل نادرست است. وي دو خبر ديگر در خصوص تاريخ شهادت اين دو برادر نقل کرده که بنابر يکي از آنها، آن دو در صفين و بنا بر ديگري در کربلا شهيد شده‌اند. 16
اکثر تذکره نويسان مينويسند که ام کلثوم فقط با حضرت عمر و محمد و عون ازدواج کرده و بس.17
به اين شکل که : ام کلثوم بعد از حضرت عمر با محمد بن جعفر ازدواج کرد و او در جنگ صفين شرکت داشت و در همانجا نيز شهيد شد و بعد از وي با عون بن جعفر که او در کربلا شهيد شد.
ابن‌فندق شهادت محمد‌بن جعفر را در صفين و در سن بين سي تا چهل سالگي و شهادت عون‌بن جعفر را در کربلا دانسته است.18 اميني صاحب کتاب الغدير نيز محمد بن جعفر را از شهداي صفين ميداند!19 سيد خويي نيز او را از شهداي صفين ميداند! 20 ابن عقده کوفي نيز ضمن ذکر ماجرايي، شهادت محمد بن جعفر را در صفين نشان ميدهد 21
ابن حلي شهادت او (محمد بن جعفر) را در کربلا دانسته است22 ولي تفرشي و بروجردي و ... نظرش را رد کرده و گفته اند: او محمد بن جعفر را با محمد بن عبدالله بن جعفر اشتباهي گرفته و صحيترين قول اين است که محمد بن جعفر در صفين شهيد شده است23. زرکلي نيز شهادت وي را در صفين نوشته است 24
ابن عنبه مينويسد: ( أما محمد ) الأكبر فقتل مع عمه أمير المؤمنين علي عليه السلام بصفين ، وأما عون ومحمد الأصغر فقتلا مع ابن عمهما الحسين عليه السلام يوم الطف 25
ابن حجر قول واقدي يعني شهادت در شوشتر را رد کرده و ميگويد:
گويند که(محمد بن جعفر) با علي عليه السلام در جنگ صفين شرکت داشته است. دار قطني گفته است که محمد‌بن جعفر در جنگ صفين حضور داشته و با عبيد الله‌بن عمر در ميدان نبرد پيکار کرده و هر يک ديگري را کشته است... 26
شيخ محمد تقي تستري نيز بعد از بررسي نسبتاً دقيق حول شهادت محمد و عون بن جعفر، در مورد عون ميگويد: عون برادر محمد بن جعفر بوده که همراه حسين بوده و نه خود محمد بن جعفر!27 و هر که مايل است در اين مورد بيشتر بداند به کتاب وي مراجعه کند تا روشن شود!!( کارمند کارخانه شبهه سازي با شما هستم)
و عون نيز در کربلا و واقعه الطف شهيد شد..
ابن عنبه ميگويد او شهيد الطف است28 سيد علي خان المدني نيز ميگويد: او در الطف همراه حسين عليه السلام شهيد شد29 حاج حسين شاکري نيز شهادتش را در کربلا و فاجعه الطف ميداند.30
خلاصه اينکه محمد بن جعفر در صفين شهيد شد و برادرش،"عون بن جعفر" همراه حضرت حسين عليه السلام در کربلا شهيد شد.
و همانطور که گفتيم ام کلثوم ابتدا به ازدواج سيدنا فاروق رضي الله عنه در آمده و بعد از شهادتش به ازدواج محمد بن جعفر و بعد از شهادتش به ازدواج عون بن جعفر و در نکاح عون بوده که از دنيا رفته اند.
چنانکه محب طبري مينويسد: وأم كلثوم بنت فاطمة كانت تحت عمر بن الخطاب رضى الله عنه فمات عنها فتزوجها بعده محمد بن جعفر بن أبى طالب فمات عنها وتزوجها بعده عون بن جعفر بن أبى طالب وماتت عنده 31 (اسمي از عبدالله بن جعفر نيست)
و همچنين مقريزي: ولما قتل عمر رضي الله عنه عن أم كلثوم ، تزوجها محمد بن جعفر بن أبي طالب فمات عنها ، فتزوجها عون بن جعفر ابن أبي طالب فماتت عنده رحمها الله .32
شيخ محمد تقي تستري از شيعيان معاصر نيز سخن ابن قتيبه را قبول کرده، به اين شکل: وفي معارف ابن قتيبة : تزوجها بعد عمر " محمد بن جعفر " فمات عنها ، ثم تزوجها " عون بن جعفر " فماتت عنده33
يعني :ام کلثوم با حضرت عمر رضي الله عنه ازدواج کرد و بعد از شهادت حضرت فاروق رضي الله عنه با محمد بن جعفر ازدواج کرد و بعد از شهادت وي نيز با عون ازدواج کرد و در نکاح عون بود که فوت کرده است.
عبدالله بن جعفر نيز فقط با زينب ازدواج کرده و همانطور که گفتيم ادعاي ازدواج او با ام کلثوم پوچ است و به احتمال قوي اينکه در بعضي اقوال نام زينب و در بعضي ام کلثوم ذکر شده به آن دليل است که ام کلثوم، دختر فاطمه رضي الله عنها (همانطور که از طبرسي و شيخ مفيد نقل شد) نام او زينب صغري است .. پس ممکن است که آنها به خيال اينکه عبدالله بن جعفر با زينب صغري ( که همان ام کلثوم باشد) ازدواج کرده ، به جاي نام زينب کنيه او را نوشته اند!... و الله اعلم!
در ضمن آنهايي که شهادت عون و محمد را در تستر دانسته اند خودشان نيز ازدواج ام کلثوم با آن دو را هم ذکر کرده اند و نتيجتاً آنها چون قول ديگري در مورد شهادت آن دو به آنها نرسيده بوده از باب امانتداري آن را نقل کرده اند.
..............ادامه دارد
التماس دعا.
-------------------------------------------------------------------------
1 - حياة الحيوان الكبرى ،دميري ص 482 ،دار الكتب العلمية ، بيروت ، لبنان ، 2003 م
2 - تهذيب الاحکام الطوسي , ج9، ص362؛ وسائل الشيعه الحر العاملي, ج26، ص314؛ سنن الدارمي, ج2، ص379؛ مستدرک الحاکم, ج4، ص346 (هذا حديث اسناده صحيح و فيه فوائد منها)؛ السنن الدارقطني, ج4، ص40 دارالکتب اسلاميه؛ سنن الکبري بيهقي, ج6، ص222 و المصنف ابن ابي شيبه ج4 ص 133
3 - مسالک الافهام الشهيد الثاني , ج13، ص270؛ جواهر الکلام ،جواهري , ج39، ص308؛ , کشف اللثام الفاضل الهندي ج2، ص312, مکتبة المرعشي, قم؛ المدونة الکبري الامام مالک‌ ج3، ص385 ، مطبعة السعادة مصر ؛ المغني ابن‌قدامه, عبدلله‌بن محمد الحنبلي ج7، ص187, دارالکتاب‌ العربي, بيروت ؛الشرح الکبير ابن‌قدامه, عبدالرحمن ج7، ص156 ،دارالکتاب العربي, بيروت
4 - المنمق، البغدادي ص310
5 - منابع فقهي شماره قبل؛ رياض المسائل(ط ق حجريه) الطباطبايي, ج2، ص380؛ مستند الشيعة(طج)، النراقي ج19، ص452, موسسه آل البيت, قم, 1419ق, و منابع ديگر...
6 - بحار الأنوار، ج 42، ص 109.
7 - کنز العمال متقي هندي ج 13 ص 623 ح 37584 ؛ صحيح البخاري ج5 ص 36؛سبل الهدي و الرشاد ج4 ص 220 و ابن اثير در جامع الاصول في احاديث الرسول همچنين المنتظم لابن جوزي و رياض النضره محب الطبري و...
8 - تاريخ دمشق ابن‌عساکر, ج19، ص484 ؛ سير اعلام النبلاء ذهبي ،ج6، ص2 (شبيه آن)
9 - اليعقوبي،ج2، ص149؛ طبري، ج3، ص168؛ الکامل ابن اثير، ج2، ص537
10 - حديث ابن عباس : أخرجه الطبرانى (11/243 ، رقم 11621) . حديث عمر : أخرجه الطبرانى فى الأوسط (5/376 ،رقم 5606) ، والبيهقى (7/64 ، رقم 13172) ، والضياء(1/197 ، رقم 101) ، وقال : إسناده حسن . وأخرجه أيضًا : الطبرانى(3/45 ، رقم 2634) ، وأبو نعيم (7/314) ، وقال : غريب . والديلمى (3/255 ، رقم 4755) .حديث المسور : أخرجه الطبرانى(20/27 ، رقم 33).به نقل از جامع الاحاديث سيوطي/ش 15633 و مورد اتفاق شيعه و سني است.
11 - المغنى ابن قدامة ج 6 ص 491، مكتبة الجمهورية ، القاهرة ..
12-تهذيب الاسما نووي ج 3 ص 263
13- شرح إحقاق الحق ج 3 شرح ص 315
14 - قال أبو عمر:خبيب بن إساف هذا تزوج حبيبة بنت خارجة بن زيد بن أبي زهير بعد أن توفي عنها أبو بكر الصديق. طبقات الکبري ابن سعد ج8 ص 360 ؛ استيعاب في معرفة اصحاب ،تذکره حبيبه بنت خارجه ج4 ص1807 رقم3287 و ..
15 - امتاع الأسماع مقريزي ج11 ص 345؛ الإستيعاب ابن عبدالبر ؛اسد الغابة ابن اثير ؛ و روض الانف و...
16 -انساب الاشراف بلاذري ص 323
17 - رجوع شود به ذخائر العقبي ج 1 ص117 و امتاع الاسماع المقريزي ج5 ص 370 و اعلام الزرکلي دمشقي ج6 ص 69 و رياض النضره في مناقب عشره ذکر دختران حضرت علي(ع).. و از معاصر رجوع شود به کتاب الفتنة في عهد الخلفاء الراشدين رضي الله عنهم ص 36 و قاموس الرجال الشيخ محمد تقي التستري - ج 12 - ص 217 ، اين هم از معاصر شيعه بود مدعي هم از معاصر است!
18 -, لباب الانساب ابن‌فندق ج1، ص361 و 396
19 - الغدير اميني ج9 ص 368
20 - معجم رجال حديث خويي ج 16 ص 166
21-فضائل أمير المؤمنين (ع) ابن عقدة الكوفي ص 96
22 - رجال ابن داوود حلي ص 167.. البته در حاشيه تصحيح شده.
23 - نقد الرجال تفرشي ج 4ص158؛طرائف المقال البروجردي ج 2 ص107 مكتبة المرعشي،قم ؛ معجم رجال حديث خويي ج16ص166 و محمد علي اردبيلي نيز به اين اشتباه اشاره ميکنددر جامع الرواة ج2ص83 مكتبة المرعشي ، قم ، ايران
24 - الزرکلي ج6 ص 69
25 - عمدة الطالب ابن عنبة ، ص 36
26 - الاصابة ابن‌حجر ، ج6، ص7. و ابوالفرج اصفهاني نيز در کتاب مقاتل الطالبين به نقل از نصر بن مزاحم شهادت محمد بن جعفر را در جنگ صفين به دست عبيدالله بن عمر دانسته.
27 - قاموس الرجال شيخ محمد تقي تستري ج 9 صص 159 و 160
28 -عمدة الطالب ابن عنبه ص 37
29 - الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعة ص 184
30 - العقيلة والفواطم حاج حسين الشاكري(معاصر)ص 75 ، چاپخانه ستاره
31 -ذخائر العقبي محب طبري ص 117؛و رياض النضره في مناقب عشره،.. ذکر دختران حضرت علي(ع) ص 298
32 - امتاع الاسماع المقريزي, ج5، ص370
33 - قاموس الرجال ،محمد تقي التستري ، ج 12 ص 217
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جواب كوبنده در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (4)

جواب كوبنده در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (4)

شبهه: (تناقضات موجود): سن ام كلثوم هنگام ازدواج چقدر بود؟
جواب:
مدعی در این بخش بسیار زیاده گویی کرده ولی چنانکه ما قبلاً ثابت کردیم او از زینب بزرگتر بوده و به وقت ازدواج 11 ویا12 ساله بوده است.
اما برای روشن شدن قضیه برای خواننده، و درك كرىن این مسئله باید بگوییم که این اختلافات بسیار جزئی است زیرا این اختلافات در مورد محبوبترین بانوی اسلام خیلی بیشتر است.
در مورد سال تولد حضرت فاطمه علیها سلام اختلافات بسیار زیاد است و فاصله حداقل و اکثر آن به حدود 17 سال می‏رسد. یعنی حداقل سنّی که برای حضرت رضی الله عنها هنگام رحلت ذکر شده 18 سال!! و حداکثر 35 سال!! می‏باشد. و حدود 10 قول مختلف در این مورد وجود دارد که بعضی او را در وقت وفات 35 ساله و بعضی 30 ساله و بعضی 29 میدانند1 برخی نیز 28 ساله2 و برخی 27 ساله3 و برخی نیز 25 ساله4 و برخی 24 و 23 ساله 5 و برخی 21 ساله6 و در آخر نیز 18 ساله 7

نتیجه اینکه اختلافات در مورد تاریخ تولد سیدة فاطمه رضی الله عنها نزدیک به 10 مورد است.
حال بنده بعد از این تحلیل میگویم: دیدید؟ دیدید این همه اختلاف را ؟؟ این همه اختلاف نشان دهنده این است که محمد صلی الله علیه وسلم با خدیجه ازدواج نکرده که حالا بخواهد فاطمه از آنها به دنیا بیاید!!
اگر خندتون گرفت به من نخندید ،من مجبورم! آنها اراجیف و بیراه گفتند، جواب اراجیف هم همین بود!
جناب شبهه ساز، نظر شما چیست؟ در مورد این همه اختلاف در مورد سن حضرت فاطمه نظر شما چیست؟آیا نتیجه ای که در مورد ام کلثوم و ازدواجش گرفتید ،میتوانید اینجا هم بگیرید؟؟ ضمناً اختلافاتی که قبلاً در مورد تاریخ تولد سیدة زینب نقل شد را نیز فراموش نکنید.
شبهه:مقدار مهریه ام كلثوم:
الف: ده هزار دینار:
یعقوبى در تاریخ خود مى‌نویسد:عمر با او ازدواج كرده و ده هزار دینار براى او مهریه تعیین كرد.
جواب:
یعقوبی شیعی نظر شخصی خود را در این مورد گفته اند و ایشون نیز معصوم نیستند و ادعای عصمت نیز نکرده اند، و در این مورد یعنی به وقت اختلاف بین یک نص تاریخی و نظر مولفین همیشه نص بر نظر مولف میچربد.که در این مورد نیز صدق میکند.
ب: چهل هزار دینار:
الکتانی(نظام الحکومة) متوفی 1382 مینویسد: هنگامى كه عمر با زینب دختر علی ازدواج كرد، به او چهل هزار دینار مهریه داد!!!
جواب:
شیخ عبدالحی الکتانی متوفی 1382 هجری ،متن فوق را از کتاب حافظ الدمیری نقل کرده اند. و ما با مراجعه به کتاب شیخ دمیری این جمله را در آن می یابیم:
وتزوج عمر أم كلثوم بنت علی رضی الله عنه ، وأصدقها أربعین ألف درهم8
پس نوشتن دینار به جای درهم، تنها یک اشتباه سهوی بوده که در کتب سلف نیز هیچ جایی ندارد.
ج: چهل هزار درهم:
بسیارى از بزرگان اهل سنت با چندین سند نقل كرده‌اند كه مهریه امّ‌كلثوم، چهل هزار درهم بوده است:
(ابن ابی شیبه،ابن سعد،ابن عبدالبر و ابن حجر ): عمر با امّ‌كلثوم دختر علی در مقابل چهل هزار درهم مهر ازدواج كرد.
جداى از تناقض‌هاى موجود در مقدار مهریه، مشكل دیگر در زیاد بودن مهریه امّ‌كلثوم است؛ با اینكه طبق روایات صحیح السندى كه در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، خود خلیفه از تعیین مهریه كلان جلوگیرى مى‌كرده است.
ابن ماجه قزوینى در سنن خود مى‌نویسد: عمر بن خطاب گفت: مهر زنان را بالا نگیرید؛ زیرا اگر بالا بودن مهر، سبب كرامت دینى شده و یا جزو تقوا به حساب مى آمد، سزاوار‌ترین شخص به این كار، پیامبر صلی الله علیه وسلم بود كه براى هیچ زنى از همسران و یا دخترانش بیش از دوازده اوقیه قرار نداده است.
و به درستى كه مرد هنگامى كه مهریه زن را بالا ببرد، در دل دشمنى او را پیدا كرده و مى‌گوید من به خاطر تو مجبور به كارهاى سخت شدم، با اینكه من مردى عرب بوده و نمى دانستم سختى كار چیست!!!
آلبانى این روایت را در صحیح ابن ماجه شماره 1532 تصحیح كرده است.
بنابراین، مقدار مهریه امّ‌كلثوم در قدم نخست مخالف با سنت رسول خدا است؛ چرا كه طبق روایاتى كه گذشت، رسول خدا مهریه هیچ یك از زنان و دخترانش را زیاد نمى‌گذاشته.
وثانیاً: مخالف سیره و سنت خود عمر است. آیا اهل سنت مى توانند چنین نسبتى را به عمر بدهند با اینكه این مطلب مصداق این آیه كریمه است كه خداوند مى‌فرماید:
یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. كَبرُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون‏. الصف / 2 و 3.
اى افرادى كه ایمان آورده‏اید! چرا سخنى مى‏گویید كه عمل نمى‏كنید؟!. نزد خدا بسیار باعث خشم است كه سخنى بگویید كه عمل نمى‏كنید!

جواب:
همانطور که خود ایشان معترفند، اجماع بر 40 هزار درهم است و ایشون اجماع را میداند ولی قصدی ندارد جز اینکه صفحات را سیاه و خواننده را دچار وهم کند!
اصلاً شما فکر کنید حضرت عمر هیچ مهریه ای نداده و یا 10 ها هزار درهم داده این چه ربطی به اصل واقعه دارد؟؟
فکر کنید آقای "x" از خانمی خواستگاری میکند و بعد از قبول طرفین مقدار مهریه 1000 سکه!! مقرر میشود و فردا روزی، بعد از اینکه آقای "x" و همان خانم فوت شدند،شخصی پیدا شود و بگوید:مهریه آنها 100 سکه بوده!! و دیگری بگوید: نه 2000 سکه بوده ! و یکی 5 سکه را عنوان کند ..... آیا شخص عاقل در این مورد اینگونه برداشت میکند که: بابا اینا اصلاً از بیخ بی اساسه!! ازدواجی نبوده! اصلاً اون خانم وجود خارجی نداشته که آقای "x" بخواد با او ازدواج کنه که حالا مهریه هم بخوان براش تعیین کنند!!
میدانم مضحک است ولی همیشه جواب سخن چرت! چرت است!
در مورد سخن حضرت عمر رضی الله عنه که فرموده بود: مهریه زنان را زیاد نکنید و بعد از آن به آیه قرآن استناد کرده اید که میفرماید: اى افرادى كه ایمان آورده‏اید چرا سخنى مى‏گویید كه خود به آن عمل نمى‏كنید؟! نزد خدا بسیار باعث خشم است كه سخنى بگویید كه عمل نمى‏كنید!
اولاً: حضرت عمر، خطاب به والدین میگوید که شما بر داماد سخت نگیرید و مهر را بالا نبرید ولی در مورد ازدواج حضرت عمر رضی الله عنه با بنت فاطمه رضی الله عنها این حضرت عمر بود که 40 هزار درهم مهریه را بر خود فرض کرد و حضرت علی رضی الله عنه دخالتی نداشتند و خطبه سیدنا عمر هیچ منافاتی با این قضیه ندارد.
ایشون در ادامه خطبه میفرمایند:"اگر چنین کنید؛ بعدها مرد به زنش میگوید: من به خاطر تو مجبورم کارهای سخت بکنم".. در صورتی که مهریه ام کلثوم را خود حضرت عمر رضی الله عنه تعیین کرده بودند و ام کلثوم هیچ دخالتی نداشته اند که در آینده چنین مشکلی پیش بیاید. پس مانند دیگر دلایلتان این دلیل نیز بچه گانه است!
دوماً:اگر مدعی منصف! این روایت را به شکل کاملی که علما نقل کرده اند، نقل میکرد، دیگر هیچ جای شبهه ای نبود، ولی ایشون طبق ذات خودشان روایت را به شکلی که به نفعش می باشد نقل کرده است.
امام ابن کثیر (در تفسیرش) در ادامه این روایت را اینگونه می آورد: بعد از صحبت حضرت عمر رضی الله عنه زنی اعتراض کرد و گفت: تو حق نداری چنین کنی. عمر رضی الله عنه گفت: چرا؟ زن گفت: به خاطر این که خداوند فرموده است: { وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا } نساء: 20
"هر چند مال هنگفتی مهر یکی از آنان داده بودید، از آن چیزی باز نگیرید".
آنگاه عمر رضی الله عنه گفت: زنی درست گفت و مردی خطا نمود. و همینطور هیثمی در مجمع الزوائد این ماجرا را کاملتر نقل میکند و مینویسد که حضرت عمر رضی الله عنه بعد از صحبت آن زن فرمود: بار الها! مرا ببخش و افزود: همه از عمر رضی الله عنه فقیه تر هستند. سپس بر منبر رفت و گفت: ای مردم! من شما را از افزایش مهریه ها منع کرده بودم ولی اکنون اعلان می کنم که هر کس به هر اندازه ای که می تواند و توافق می کند مهریه بدهد و هیچ محدودیتی نیست.9
مطمئناً شخص شبهه ساز از این روایت مشهور با خبر بوده اند ولی نقل نکرده اند چون اگر نقل میکردند کل استناد ایشان باطل میشد و به جای اینکه این روایت به نفعش باشد به ضررش میشد.
گذشته از آن حضرت عمر رضی الله عنه از مال خودش داده است و خلاف شرع نیز نکرده است و آن هم به نیت اکرام و احترام اهل بیت این مهریه را بر خود تحمیل کرده است.. آیا شما با اکرام و احترام اهل بیت مخالفید؟؟

شبهه: آیا عمر از ام كلثوم فرزندی داشته است؟
یكى از چیزهایى که اصل وقوع این ازدواج را زیر سؤال مى‌برد، فرزندانى است كه براى امّ‌كلثوم تراشیده‌اند.
فرزندی نداشت:
مسعودى شافعی در باره اولاد عمر مى‌نویسد:فرزندان عمر: او فرزندانى به نام هاى ذیل داشت: عبد الله و حفصه همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم‌ و عاصم و عبید الله و زید از یك مادر؛ و عبد الرحمن و فاطمه و دخترانى دیگر، و عبد الرحمن اصغر وهمو است كه به خاطر شرابخوارى حد خورده و معروف به ابى شحمه است، این ها هم از یك مادر هستند.
طبق این نقل خلیفه دوم فقط یك پسر به نام زید داشته كه او هم برادر عاصم و عبید الله بود كه مادر آن‌ها امّ‌كلثوم بنت جرول است و هیچ نامى از فرزندان عمر از امّ‌كلثوم در این نقل دیده نمى‌شود.
جواب:
میبینید که او نام همه فرزندان حضرت عمر صلی الله علیه را نیاورده و از همسرانش نیز یادی نکرده و در مورد دخترانش نیز بعد از نام بردن چند نفرشان میگوید: ( و بنات آخر) و دخترانی دیگر!!
البته اگر به دیگر کتب مسعودی سری بزنیم میبنیم که ایشان از دو زید نام برده اند.
مسعودی شیعی در تنبیه و الاشراف مینویسد:
وكان لعمر من البنین تسعة ، عبد الله وعبد الرحمن الأكبر وزید الأكبر وعبید الله المقتول بصفین وعاصم وزید الأصغر وعبد الرحمن الأصغر وعیاض وعبد الله الأصغر ، المعقبون منهم أربعة عبد الله الأكبر وعاصم وعبید الله وعبد الرحمن الأصغر ، ... .10
پس مسعودی چنین چیزی نگفته، مگر اینکه به دروغ به آن نسبت دهید. و یا خود را به خواب بزنید.
ادامه شبهه:یك فرزند داشت:
بیهقى در سنن كبراى خود مى‌نویسد:امّ‌كلثوم، عمر با او ازدواج كرده و براى او زید بن عمر را به دنیا آورد كه در شب درگیرى ابن مطیع، ضربه اى به او وارد شده و تا زمان مردن، از این ضربه در رنج بود؛ سپس پس از عمر، عون بن جعفر با امّ‌كلثوم ازدواج كرد اما از او صاحب فرزندى نشد تا از دنیا رفت.
و نویرى در نهایة الأرب و صفدى و ابن کثیر نیز، فقط یك فرزند براى امّ‌كلثوم نقل مى‌كنند.
جواب:
اگر سنن بیهقی برای شما حجت است میبینیم که او به وقت شمردن فرزندان زینب کبری از عبدالله بن جعفر ، فقط عبدالله وعون را نام میبرد!
فاما زینب فتزوجها عبد الله بن جعفر فماتت عنده وقد ولدت له على بن عبد الله بن جعفر واخا له آخر یقال له عون - واما ام كلثوم فتزوجها عمر...11
و شیخ نویری و صفدی که مدعی آنها را گواه گرفته نیز تنها یک فرزند برای زینب و عبدالله بن جعفر ذکر کرده اند!!!
و آخرین گواه مدعی علامه ابن کثیر است که ایشان نیز فقط از زید نام برده و زینب و عبدالله بن جعفر را بدون فرزند ذکر کرده است!!!12
دیدید که در همین آدرسهایی که خودتان داده اید، در مورد فرزندان زینب اختلاف بیشتر از فرزندان ام کلثوم است،و تقریباً هیچ کدام از آنها قول مشهور و اجماع را نقل نکرده اند که همان " 4" فرزند باشد..13
پس آیا شما این اختلافات را در جهت رد کردن ازدواج زینب کبری با عبدالله بن جعفر به کار میبرید؟؟
ادامه شبهه: دو فرزند داشت:
اكثر عالمان سنى، گفته‌اند كه دو فرزند داشته است؛ آن‌ها در ذكر فرزندان عمر از امّ‌كلثوم چنین گفته‌اند:
مصعب زبیری :و زید اكبر، فرزندى نداشت و رقیه؛ مادر این دو امّ‌كلثوم دختر علی بن ابى طالب بن عبد المطلب بن هاشم است و مادر او نیز فاطمه دختر رسول خدا (ص)‌ است.
و ابن حبان و طبری و ابن اثیر نیز چنین نوشته اند.
سه فرزند داشت:
بلاذرى در انساب الأشراف دختران امّ‌كلثوم از عمر را دو نفر معرفى مى كند كه با زید سه فرزند مى شوند:عبد الرحمن بن زید بن خطاب، همسر او فاطمه دختر عمر بود كه مادرش امّ‌كلثوم دختر علی بن ابى طالب و مادر بزرگش فاطمه دختر رسول خدا (ص) است. برادر پدرى و مادرى او زید بن عمر است و براى عبد الرحمن، فرزندى به نام عبد الله و یك دختر به دنیا آورد.
ابراهیم بن نحام بن عبد الله بن اسید بن عبد بن عوف بن عبید بن عویج بن عدى بن كعب،‌ همسر او رقیه دختر عمر بود، خواهر پدرى حفصه؛ و مادرش امّ‌كلثوم دختر علی بن ابى طالب.
جواب:
باز هم خود مدعی اجماع اهل سنت را میدانند ولی موش و گربه بازی راه انداخته اند. در عجبم از کار جناب استاد!
در مورد سخن بلاذری هم میگویم: ایشون اشتباه کرده اند همانطور که در مسائل زیادی اشتباه کرده اند مانند ذکر فرزندان حضرت علی و عبدالله بن جعفر و ....
ایشان برای زینب کبری 6 فرزند نوشته اند! و تعداد دختران حضرت علی علیه السلام را 20 دختر نوشته اند!!
و در اینجا هم فاطمه را دختر ام کلثوم دانسته است که صحیح نیست بلکه فاطمه دختر أم حكیم بنت حارث بن هشام بن مغیرة است که با عبدالرحمن بن زید بن خطاب ازدواج کرد.
و همانطور که در ابتدای بحث گفته شد ، علما در مورد تعداد فرزندان زینب کبری نیز بسیار جدل داشته اند که بعضی تنها یک پسر و بعضی دو پسر و بعضی یک پسر و یک دختر ،و یک پسر و دو دختر،و سه پسر و یک دختر،و سه پسر و دو دختر، و فقط چهار پسر،و چهار پسر و یک دختر، و پنج پسر و یک دختر را ذکر کرده اند که البته بیش از این نیز اختلاف کرده اند .
و در اینجا جا دارد که اختلاف علما را در ذکر تعداد دختران14 حضرت علی علیه السلام نیز متذکر شویم که این اختلاف از 15 تا 28 دختر!! متفاوت هستند:
(مختصراً) مسعودی پانزده دختر را ذکر کرده ،15 شیخ مفید شانزده،16 علوی نسابه هفده17 یعقوبی هجده18 طبری نوزده،19 و بلاذری بیست دختر 20 و سیدابن طقطقی بیست و هشت!!21
جناب مدعی این اختلافات بسیار جزئی در مورد فرزندان سیدة ام کلثوم را دلیل بر عدم وقوع ازدواج گرفته اند. و ما با استفاده از قدیمی ترین کتب ثابت کردیم که این اختلافات در مورد دختران عبدالله بن جعفر و حضرت علی(ع) نیز چندین برابر وجود دارد.پس طبق برداشت شما میشود گفت:حضرت علی رضی الله عنه اصلاً ازدواج نکرده اند که بچه ای داشته باشد! زینبی در کار نبوده که عبدالله بن جعفر بخواهد با وی ازدواج بکند!!! حالا اگر ما اینگونه بگوییم شما به ما نمیخندید؟؟؟ میخندید؟! پس اولی تر است که اول بخودتان بخندید!
در ضمن قدیمی ترین تاریخی که زید و رقیه را فرزند حضرت عمر از ام کلثوم میداند سیره ابن اسحاق شیعی است پس حتماً او بوده که این فرزندان را تراشیده!؟!
شبهه: زید اصغر بزرگتر از زید اكبر!!!
اهل سنت براى عمر بن الخطاب دو فرزند به نام‌ زید ذكر كرده‌اند، یكى از امّ‌كلثوم بنت جرول و یكى از امّ‌كلثوم دختر امیر مؤمنان. امّ‌كلثوم بنت جرول در جاهلیت زن عمر بود و با اسلام آوردن عمر از او جدا شد و سپس با شخص دیگرى ازدواج كرد.
ابن حجر عسقلانى مى‌نویسد:زید بن عمر بن خطاب قرشى عدوى، برادر عبد الله بن عمر اصغر؛ مادر آن دو امّ‌كلثوم دختر جرول است كه همسر عمر بوده و هنگامى كه آیه "ولا تمسكوا بعصم الكوافر" نازل شد، اسلام بین آن دو جدایى انداخت؛ سپس ابوجهم بن حذیفه با او ازدواج كرد؛ و پیش از او عمر همسر او بود؛ زبیر و غیر او این مطلب را ذكر كرده‌اند و این نشان مى دهد كه زید (اصغر) در حیات پیامبر به دنیا آمده است.
نكته جالب توجه در این نقل این است كه پسر امّ‌كلثوم بنت جرول را كه در زمان رسول خدا به دنیا آمده، "زید اصغر" نامیده‌اند و زید پسر امّ‌كلثوم دختر امیر مؤمنان را "زید اكبر". این مطلب اصل وجود فرزندى به نام زید از امّ‌كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام را زیر سؤال مى‌برد. چگونه مى‌شود كه پسر بزرگتر را "زید اصغر" نامید و پسر كوچكتر را "زید اكبر"!!!.
بنابراین با کلام عالمان اهل سنت ثابت شد که امّ‌كلثوم ،دختر ابوبکر است و زید فرزند عمر هم از امّ‌كلثوم بنت جرول بوده، نه از امّ‌كلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام و اهل سنت با استفاده از همین تشابه اسمى، این افسانه را ساخته‌اند.
جواب:
اثبات وجود زید الاصغر پر از ابهام است.
علمایی که از زید اصغر نام میبرند آن را با کلمه "قیل (= گفته شده)" فرزند ام کلثوم(ملیکه) بنت جرول نوشته اند ، ولی!!
1-در اکثر کتب وقتی نامی از بنت جرول به میان آمده او را فقط به عنوان همسر حضرت عمر رضی الله عنه و مادر عبیدالله معرفی کرده اند. و از زیدنامی نمیبرند.
2-در ذکر نام همسر و فرزندان حضرت عمر رضی الله عنه اینگونه آمده:
ابن کثیر و مانند او را نووی و ابن اسحاق وابن حجر گفته اند : وتزوج ملیكة بنت جرول فولدت له عبید الله فطلقها فی الهدنة، فخلف علیها أبو الجهم بن حذیفه. 22
ابن قتیبه(و امام نووی مانند آن) نیز در ذکر فرزندان حضرت عمر رضی الله عنه اسمی از زید اصغر نیاورده و اینگونه مینویسد:
ولد عمر بن الخطاب لصلبه وأعقابهم: وولد عمر بن الخطاب عبد الله وحفصة أمهما زینب بنت مظعون، وعبید الله وأمه ملیكة بنت جرول الخزاعیة، وعاصما وأمه جمیلة بنت عاصم بن ثابت حمى الدبر، وفاطمة وزیدا وأمهما أم كلثوم بنت علی بن أبی طالب من فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم، ویقال إن اسم بنت أم كلثوم من عمر رقیة، و....23
و همانطور که دیدید از یک زید نام برده یعنی زید از ام کلثوم دختر فاطمه علیها سلام و در صفحه بعد کتابش نیز در شرح حال فرزندان عمر رضی الله عنه شرح حال وی را بدون قید"اصغر" یا "اکبر" ذکر کرده است.
و اکثر آنهایی که دو زید را برای حضرت عمر نوشته اند از محمد بن عمر واقدی تبعیت میکنند که قبلاً گفتیم او شخصی متروک و غیر ثقه می باشد.
حاج عبدالله احمدیان میگوید:حضرت عمر رضی الله عنه جهت ابراز نهایت محبت نسبت به برادر شهیدش(زید بن خطاب)، او را "زید" نامید.24 و میدانیم که زید بن خطاب در جنگ یمامه شهید شدند و این را هم میدانیم که علمایی که از زید اصغر نام میبرند تولد او را در حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم میدانند، یعنی قبل از شهادت زید بن خطاب، پس این موضوع ثابت میکند که زید اصغری در کار نبوده و تنها وجود زید نوه حضرت علی علیه السلام صحت دارد. که سالها بعد از شهادت زید بن خطاب به دنیا آمده است.

*مدعی ایراد گرفته اند که چرا زید کوچکتر را اکبر و زید بزرگتر را(در صورت صحت البته) اصغر مینامیم!
جواب: پسوند های اکبر و اصغر و اوسط را اکثراً بعدها علمای انساب برای تشخیص فرزندان به کار برده اند و چون از بعضی گفته ها بر می آیدکه حضرت عمر رضی الله عنه خود شخصاً فرزند ام کلثوم را زید اکبر نامید،25 علمای انساب نیز پسر بنت جرول راکه زید نام داشت و پسوند اکبر و یا اصغر نیز نداشت، زید اصغر گفتند.(البته آنهایی که به وجود زید اصغر اعتقاد داشته اند.)
قاضی مروزی از علمای اهل تشیع مینویسد: به نظر می‌رسد در زمان حیات حضرت فاطمه رضی الله عنها، حضرات زینب و ام‌کلثوم ملقب به کبری نبوده‌اند و این پسوند بعدها به نام آنها افزوده شده است. همچنین در عرف عرب نامگذاری شماری از فرزندان به یک نام (گاهی پنج تا ده تن به یک نام) رایج و معمول بود. 26
گذشته از آن در بین دختران و فرزندان حضرت علی علیه السلام نیز این اشتباه مشهود است.. مثلاً:
شیخ مفید و ابن البطریق و طبرسی نقل میکنند که نام ام کلثوم، زینب صغری بوده!
ولی ما ثابت کردیم که ام کلثوم از زینب(س) بزرگتر بوده، حال شیعیان این تناقض را چگونه حل میکنند؟؟ هر طور حل کردند ما هم به همان شیوه عمل میکنیم!
و یا اینکه برای حضرت علی علیه السلام دختر دیگری به جز ام کلثوم الکبری که نامش زینب صغری بوده ذکر کرده اند،و دختر دیگری نیز با نام زینب صغری نوشته اند!
ابن البطریق: وأولاده أمیر المؤمنین علیه السلام سبعة وعشرون ذكرا وأنثى :..زینب الصغرى المكناة أم كلثوم . أمهم فاطمة البتول سیدة نساء العالمین ابنة سید المرسلین محمد خاتم النبیین .... نفیسة ، زینب الصغرى ، رقیة الصغرى .. 27
دراین حال چگونه میتوان ام کلثوم را(اگر او را کوچکتر از زینب کبری بگیریم) زینب صغری خواند؟؟ مگر نباید در این صورت او زینب الاوسط نامیده میشد؟؟ مگر دو دختر با یک اسم و یک پسوند میشود؟
اینها همه جدلهای علمای انساب و تراجم است و هیچ ربطی به ازدواج آن دو بزرگوار ندارد.. ما نمیتوانیم با اشتباهات چند "عالم" کل ازدواج را منکر شویم اگر اینگونه بود ازدواج حضرت علی و عبدالله بن جعفر و ام حسن رضی الله عنهما و.. همه و همه را میتوان زیر سوال برد!!
و به همین دلیل است که علمای اهل تشیع در این مورد تعجبها کرده اند و مینویسند :
ام کلثوم زینب الصغری، او الوسطی بنت مولانا امیرالمومنین و فاطمة الزهرا صلوات الله علیهما ..28
ام کلثوم زینب الصغری، یا زینب وسطی دختر امیرالمومنین و فاطمة الزهرا صلوات الله علیهما...
و آقای محمد تقی تستری نیز بعد از ذکر قول شیخ مفید میگوید: این زینب صغری نیست چون کوچکتر از او نیز زینب هست و این زینب وسطی است و نه صغری!!29
در مستدرک سفینة البحار میخوانیم:
فی كتاب السیدة زینب قال: زینب الوسطى بنت أمیر المؤمنین (علیه السلام) امها وام إخوتها الحسن والحسین ومحسن وزینب الكبرى ورقیة فاطمة الزهراء (علیها السلام) كناها الرسول بام كلثوم. وأما زینب الصغرى بنت أمیر المؤمنین وامها ام ولد تزوجت ابن عمها محمد بن عقیل.....
میبینید که ایشان زینب الصغری همسر حضرت عمر را زینب وسطی نوشته اند.
و یا این اشتباه شیخ طبرسی که در ذکر اولاد حضرت علی علیه السلام مینویسد:
وأما زینب الصغرى فكانت عند محمد بن عقیل فولدت له عبد الله وفیه العتب من ولد عقیل . وأما أم هانئ ...وأما نفیسة فكانت عند عبد الله الأكبر بن عقیل فولدت له أم عقیل . وأما زینب الصغرى فكانت عند عبد الرحمن بن عقیل فولدت له سعدا وعقیلا .30
و همینطور در ذکر فرزندان حضرت عمر رضی الله عنه نیز چنین چیزی موجود است چنانکه ابن اثیر در الکامل مینویسد:و حضرت عمر رضی الله عنه با لهیة ازدواج کرد که زنی از یمن بود و عبدالرحمن الاوسط از او به دنیا آمد و گفته اند الاصغر( ونه الاوسط)
*******
البته به طور قطع نمیتوان وجود زید فرزند ام کلثوم بنت جرول را منکر شد ولی این جدلها ، جدلهای ما بین علمای انساب است و مسعوی نقل صحیح را اینگونه مینویسد:
وكان لعمر من البنین تسعة ، عبد الله وعبد الرحمن الأكبر وزید الأكبر وعبید الله المقتول بصفین وعاصم وزید الأصغر وعبد الرحمن الأصغر وعیاض وعبد الله الأصغر ، المعقبون منهم أربعة عبد الله الأكبر وعاصم وعبید الله وعبد الرحمن الأصغر ، ... .31
زید الاکبر را همراه عبیدالله فرزند ام کلثوم بنت جرول می آورد و میبینیم که او بر خلاف خیلی ها پسوند اکبر را برای او به کار میبرد که شاهدی دیگر باشد بر اینکه این اختلافات ربطی به اصل ازدواج ندارد بلکه همه و همه اختلافات علماست.
التماس دعا ------------------------------ --------------------------- .......ادامه دارد1 ـ تاریخ‏الخمیس، ج1، ص278، و ذخائرالعقبی، ص52.
2 -تاریخ‏الخمیس، ج1، ص277، و ذخائرالعقبی، ص52 و مقاتل‏الطالبیین، ص48
3 -مقتل‏الحسین، خوارزمی، ج1، ص83
4 -مشکل الآثار، طحاوی، ج1، ص47
5 -ـ از جمله : تاریخ‏الخمیس، ج1، ص277، و ذخائرالعقبی، ص52، و بحارالانوار، ج43، ص8
6 -مسارّ الشیعه، ص54، نشر کنگره جهانی بزرگداشت هزارمین سال وفات شیخ مفید. منتهی‏الآمال، ج1، ص168، باب دوم
7 - تاریخ‏الائمه، ضمن مجموعه نفیسه، ص 6، نشر بصیرتی؛ تاج‏الموالید، ضمن مجموعه نفیسه، ص97 ؛ توضیح‏المقاصد، ضمن مجموعه نفیسه، ص526
8 - حیاة الحیوان الكبرى دمیری ص 482 ،دار الكتب العلمیة ، بیروت ، لبنان ، 2003 م
9 -مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج4 صص 283 و 284 ، دار الكتب العلمیة - بیروت - لبنان
10 - التنبیه والإشراف المسعودی ص 251 - 252 .. ناشر : دار صعب - بیروت - لبنان
11 - سنن الكبرى ،بیهقی ، ج 7، ص 70 ،دار الفکر
12 -البدایه و النهایه ج 5 ص 330
13 -البته همانطور که گفتم اختلافات در مورد فرزندان حضرت زینب بسیار زیاد است و این قول نیز به نظر بنده از همه صحیحتر بود والله اعلم بالصواب.
14 -در بین علمای شیعه (و سنی) در این مورد اختلاف بسیار بالاست!! تا حدی که بعضی (شیخ مفید) فرزندان پسر و دختر حضرت علی را 17 نوشته اند و بعضی(مسعودی) 25 تن و بعضی تا 33 فرزند هم پیش رفته اند!!
15 - مروج الذهب المسعودی، ج3 ص63ـ64
16 - الارشاد شیخ المفید، ج1، ص354
17 - المجدی فی انساب الطالبیین العلوی النسابه، ص11
18 - تاریخ الیعقوبی، ج2، ص213
19 - تاریخ طبری، ج4، ص118
20 - انساب الاشراف البلاذری، ج2، ص411ـ414
21 - الاصیلی فی انساب الطالبیین ابن طقطقی ص59ـ60. ابن طقطقی معتقد است حضرت علی ع سه دختر به نام ام کلثوم داشته است!
22 -بدایه و النهایه ج7 ص 139 البته در ادامه مینویسد: وقال الواقدی: هی أم كلثوم بنت جرول فولدت له عبید الله وزیدا الاصغر. که گفتیم واقدی شخصی غیر ثقه و متروک هستند. المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج امام النووی ج5 ص 205؛ الإصابة فی معرفة الصحابة ج4 ص141 رقم 4826
23 - المعارف ابن قتیبه در ذکر فرزندان حضرت عمر رضی الله عنه؛تهذیب الاسماء امام نووی، ج2 ص5
24 -سیمای صادق فاروق اعظم،حاج عبدالله احمدیان؛ با این سند: الاصابه و ابن سعد به نقل اخبار عمر، ص394.
25 -حاج عبدالله احمدیان در سیمای صادق فاروق اعظم میگوید:حضرت عمر(رض)به علت حبی که نسبت به برادرش زید داشت فرزند ام کلثوم بنت علی را زید اکبر نامید. و الله اعلم.
26 - الفخری فی انساب الطالبین المروزی ص245 ـ247
27 - العمدة ابن البطریق ص 30 - 31
28 - مستدركات علم رجال الحدیث ج8 ص559
29 - قاموس الرجال محمد تقی تستری ج 12 ص 216
30 -إعلام الورى بأعلام الهدى الطبرسی ج 1 - ص 397
31 - التنبیه والإشراف المسعودی ، ص 251 - 252 .. دار صعب - بیروت - لبنان
 

Joe_Bel

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (5)

جواب در مورد شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر رضی الله عنه (5)

ازدواج عمر با ام كلثوم يا با حضرت زينب! اختلاف و تناقض در روايات اهل سنت به حدى است كه خودشان هم نمى‌دانند عمر با كدام دختر امير مؤمنان عليه السلام ازدواج كرده است. عبد الحى كتانى اعتقاد دارد كه عمر با حضرت زينب سلام الله عليها ازدواج كرده است!!!
کتاني در نظام الحکومة اينگونه مينويسد:
مختار كنتى به نقل از دميرى مى‌نويسد: بزرگترين مهريه‌اى كه تاكنون شنيده‌ايم،‌ مهريه‌اى بود كه عمر براى ازدواج با زينب دختر علي قرار داد(صداق عمر لما تزوج زينب بنت علي)،‌...
جواب:
اولاً:شيخ کتاني متوفي 1382 هستند و در اين مورد سخن ايشان حجت نيست.
دوماً:همانطور که قبلاً نيز در بحث مقدار مهريه حضرت ام کلثوم گفتيم،مرجع ايشان،کتاب حافظ الدميري است.
و ما با مراجعه به کتاب شيخ دميري اين جمله را در آن مي يابيم:

وتزوج عمر أم كلثوم بنت علي رضي الله عنه، وأصدقها أربعين ألف درهم1
و حضرت عمر رضي الله عنه با ام کلثوم دختر علي رضي الله عنه با مهريه 40000 درهم ازدواج کرد.
پس منظور شيخ کتاني همان ام کلثوم دختر فاطمه بوده که به تصريح بزرگترين علماي اهل تشيع نام او زينب صغري بوده است.(همانطور که قبلاً از طبرسي و شيخ مفيد و... نقل شد)
محور چهارم: اهانت به ناموس رسول خدا!
اهل سنت براي اين‌كه ازدواج عمر و ام كلثوم را ثابت كنند، روايات ساختگي فراواني را نقل كرده‌اند كه از شنيدن و خواندن آن‌ها عرق شرم از پيشاني‌انسان جاري مي‌شود.
ما از اهل سنت مي‌پرسيم: اثبات حسن روابط به چه قيمتي؟ آيا اين قدر ارزش دارد كه چنين رواياتي جعل و چنين تعابير زشت و زننده‌اي مطرح كنند؟
ازدواج ام كلثوم با عمر عوارضي دارد كه كمترين عارضه آن خيانت به ناموس رسول خدا است، آيا شما اين عوارض را مي‌پذيريد؟
ابن عبد البر مي‌گويد: عمر به علي ( عليه السلام ) گفت: ام كلثوم را به همسري من در بياور، من مي‌خواهم به وسيله اين ازدواج به كرامتي برسم كه احدي نرسيده است. امام گفت: من او را نزد تو مي‌فرستم، اگر رضايتش را جلب كردي، او را به عقدت درمي‌آورم ـ گر چه ام كلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه ‌آورد ـ امام (عليه السلام) ام كلثوم را به همراه پارچه‌اي نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، اين پارچه‌اي است كه به تو گفته بودم، ام كلثوم نيز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضي شدم خدا از تو راضي باشد. بعد عمر دستش را بر ساق ام كلثوم نهاد و آن را برهنه كرد. ام كلثوم گفت: چرا چنين مي‌كني؟ اگر خليفه نبودي، دماغت را مي‌شكستم. بعد نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت: مرا به نزد پير مرد بدي فرستادي.
همچنين خطيب بغدادي در كتاب تاريخ بغداد زشت‌ترين تعبيرات را به كار برده و در حقيقت تهمت زشتي را به امير المؤمنين عليه السلام مي‌زند:
علي (عليه السلام) دخترش را آرايش كرد و نزد عمر فرستاد، عمر وقتي او را ديد، به سوي او آمد و ساق پاي او را گرفت و به او گفت: به پدرت بگو، راضي شدم، راضي شدم، راضي شدم. و ام كلثوم نزد پدرش آمد، امام از او سؤال كرد: عمر به تو چه گفت: ام كلثوم عرض كرد: مرا صدا زد، و بوسيد !، وقتي كه بلند شدم، ساق پايم را گرفت ! گفت: از جانب من به پدرت بگو، راضي شدم.
ما به جعلي بودن اين روايات يقين داريم ؛ اما از آن‌جايي كه بزرگترين علماي اهل سنت اين مطالب را مطرح كرده‌اند، از آن‌ها مي‌پرسيم:
آيا سزاوار است كه به امير المؤمنين عليه السلام چنين نسبت‌هاي ناروايي داده شود؟ آيا آن حضرت دخترش را قبل از ازدواج و محرميت به چنين ديدار شرم آورى مى فرستد؟
چگونه است كه يك دختر خردسال زشتي چنين عملي را درك مى كند ؛ اما خليفه مسلمين آن را درك نمى كند؟
آيا سزاوار است كه خليفه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين عمل زشتي را انجام دهد؟ و آيا چنين كسي مي‌تواند خلق خدا را به صراط مستقيم الهي هدايت كند؟ اگر كسي با خواهر شما، دختر شما و يا حتي مادر شما ( نه با ناموس رسول خدا ) چنين عمل زشتي را انجام مي‌داد، چه نظري در باره وي پيدا مي‌كرديد؟ اگر اين عمل را نمي‌پسنديد، چرا آن را در حق ناموس رسول خدا نقل مي‌كنيد؟
جواب:
اين قسمت را از کتاب "فرار از واقعيت تا کي" نقل ميکنم که مولف محترم (مجيب شاهوزهي) به خوبي آن را جواب گفته اند:
در اينجا رفع يک اشتباه که داراي نوعيت علمي است لازم است ترجمه عبارات را هم مصلحتاٌ نمي توان نوشت بنا براين خوانندگان عزيز رنجيده خاطر نشوند.
در بعضي روايات منسوب به امام محمد باقر يک واقعه رفتن ام کلثوم به خانه عمر فاروق نقل شده که طعن کنندگان حضرت فاروق اعظم يک طعن بزرگ را اضافه کرده اند؛ گر چه ضمناٌ عزت و وقار حضرت علي و دخترانش نيز زير سؤال مي‌رود و خدشه دار مي گردد، ليکن بي اعتنا به اين نکته بي پروا بغض و عداوت باطني خودشان را در شکل عبارات زشت اظهار کرده اند.
در مورد اين روايات چند تبصره ي مفيد خدمت خوانندگان بدين شرح معروض مي دارم:
اول: در ميان محدثان اين امر متداول است که پس از ملاحظه ي يک واقعه در مرويات متعدد به اصل حقيقت پي مي برند. از اين روش فراز و نشيب و کم و زياد "اصل چيز عيان خواهد شد".
با بکار بردن اين روش ارزيابي حديثي در مسأله ي بالا، روشن مي شود که از طرف راويان در اينجا ادراج في الرواية صورت گرفته است. اگر براي اين امر نياز به قرينه هست، پس در روايت طبقات ابن سعد (متوفي 230 تا 235 هجري) تذکره ي ام کلثوم رضي الله عنها بنت علي مرتضي رضي الله عنه موجود است، مي توان به آن مراجعه کرد. در اينجا فقط قسمت ضروري آن بيان مي شود که اصل واقعه از آن خوب واضح مي شود
:
"... فأمر بها علي رضي الله عنه فصنّعت ثم امر ببرد فطواه و قال انطلقي بهذا الي امير المومنين فقولي ارسلني ابي يقرأک السلام و يقول ان رضيت البرد فامسکه و ان سخطه فرده. فلما اتت عمر (رض) قال: بارک فيکِ و في ابيکِ، قد رضينا. قال فرجعت الي ابيها فقالت: ما نشر البرد و لا نظر الاّ اليّ. فزوجها اياه فولدت له غلاما يقال له زيد" (طبقات ابن سعد: 8 / 304 - چاپ ليدن يورپ)
در پرتو اين روايات معلوم مي شود که اصل ماجرا فقط همين قدر بوده که در اين روايت بيان شده است و اين واقعه را اگر کسي در صورت الفاظ زشت و منکر در جاي ديگر بيان کرده، بايد دانست که چيزي جز اضافات از طرف راويان آن نيست.
دوم: تمام روايات مبين اين واقعه که در آن ها تعبير زشت ديده مي شود، از نظر سند منقطع و در متن شاذ هستند که به محمد باقر عليه السلام منسوب شده اند. در مقابل، رواياتي که ما براي اثبات اصل مسأله ياد آور شديم نيز از امام محمد باقر عليه السلام مروي هستند که در آنها بطور کلي الفاظ منکر و عنوان زشت وجود ندارد.
پس در اين صورت ملحوظ داشتن آن ضابطه که براي اين گونه مواقع نوشته اند، لازم است.
ابن حجر مکي هيثمي در کتاب خودش "الزواجر عن اقتراف الکبائر" (ص: 28، تحت عنوان "الکبيرة الاولي" باب الاول "في الکبائر الباطنة") و نيز علامه ابن عابدين شامي در "رد المحتار حاشية دّر المختار" ( ج: 3 / باب: المرتدين) اين قاعده را چنين نوشته اند:
"واذا اختلف کلام الإمام، فيوخد بما وافق الادلة الظاهرة و يعرض عما خالفها"
(هنگامي که در کلام امامي اختلاف ديده شد، پس آن قول که لايق و مناسب ديانت و امانت و تقواي بزرگان است، قابل قبول خواهد بود و آن چه که معارض با شأن ايشان است، شايسته ي اعراض و اغماض و طرد است.)
سوم: علماي اصول حديث ضابطه اي بيان فرموده اند که هنگام متقابل و معارض شدن روايات، آن را ملحوظ مي دارند و آن اينست:
"روايتي که موافق عقل و عادت باشد، سزاوار قبول کردن است و روايتي که با عقل و عادت موافق نباشد و بلکه بر عکس آن باشد، قابل اعتنا نخواهد شد." عبارت زير را در اين قاعده ي اصولي ملاحظه فرماييد:
"ومنها قرينهٌ في المرويٌ کمخالفتهِ لمقتضي العقل بحيث لا يقبل التأويل ويلحق بما يدفعه الحسّ والمشاهدة او العادة وکمنافاته لدلالة الکتاب القطعية او السنّة المتواترة او الاجماع القطعي"
(تنزيه الشريعة المرفوعة، از علي بن محمد عراق کناني، متوفي 963، ص: 6 - چاپ مصر - منقول از کتاب "رحماء بينهم: 2: 220")
چهارم: در گذشته بيان شد که آن روايات که در آن ها الفاظ منکر وجود دارد و به امام محمد باقر عليه السلام منسوب هستند و مجتهدان شيعه به وسيله ي روايات معتبر و مستند ثابت کرده اند که در مرويات امام محمد باقر عليه السلام چيزهايي که او بيان کرده، تدليس و تخطيط شده و به جانب او منسوب شده اند و بدين طريق بر او افتراء شده است؛ چنان که در "رجال کشي" و "تنقيح المقال مامقاني" آمده است:
"عن الصادق عليه السلام انّ لکل رجل منّا يکذب عليه وعنه انّ المغيرة بن سعيدٍ دسَّ في کتب اصحاب ابي احاديث لم يحدّث بها ابي فاتقوالله و لا يقبلوا علينا ما خالف قول ربنا و سنّة نبينا".
(رجال کشي:146- چاپ بمبي+ تذکره ي مغيره:195-چاپ جديدتهران+تنقيح المقال از عبدالله مامقاني:174/ المقام الثالث من المقدمة).
براي عاقلان جواب اين سوال روشن است که وقايعي که در خانه پيش بيايد توسط چه کسي در خانه افشا مي شود؟ چون اين کار به دو طريق ممکن است صورت گيرد. مثلاً در اين مورد يا توسط ام کلثوم رضي الله عنها افشا شده است و يا عمر فاروق رضي الله عنه؛ اما بدون شک اين افشا از اين دو بزرگوار صورت نگرفته است، زيرا خلاف فهم و قياس و عادت و شرافت شرافتمندان است! (فتدبّر) لذا اين روايت بنا بر متضاد بودن با قياس و عادت، بي اصل ثابت شده و قابل رد است.
کم من قصة اخترعوها وکم من وقاحة نسبوها اليه وإنه بريئ منها والقرآن يشهد بدينهم وديانتهم وصلاحهم.
پنجم: علي سبيل التنزل بايد گفت: فرضاً وتقديرا - بنا بر گمان طعن کنندگان - اگر اين قصه را شخصي قبول هم بکند پس مي تواند در جواب طاعنين بگويد:
"اين گناهي است که در شهر شما نيز مي کنند." يعني سرزدن اين نوع کارها را علمايتان (علماي اهل تشيع) از خود جناب مستطاب علي مرتضي رضي الله عنه هم با جرأت بيان کرده اند. عالم مشهور دنياي شيعي، عبدالله بن جعفر حميري در تصنيف خود "قرب الاسناد" (ص: 49 / تحت مرويات الحسن بن علوان - چاپ تهران) مي نويسد:
"... عن جعفر عن ابيه عليه السلام عن علي عليه السلام انه کان اذا أراد ان يبتاع الجارية، يکشف عن ساقها فينطر اليها." !!!
حالا دوستان شيعه اختيار دارند براي دفاع از حيثيت علي مرتضي عليه السلام هر جوابي را که دوست دارند، مرتب فرمايند و بدانند که همان جواب دوستان شيعه بعينه جواب ما از طرف عمربن خطاب رضي الله عنه به طاعنين او است.
نزد ما اهل سنت نه آن سخن صحيح است که دوستان بر علي مرتضي رضي الله عنه تراشيده اند و نه اين واقعه که بر فاروق اعظم رضي الله عنه اختراع کرده اند. البته اين همه تجويزات براي داغ دار کردن چادر بي داغ ِ ورع و تقواي اين بزرگواران رضوان الله عليهم اجمعين است. خداوند متعال به همه عمل کردن بر "خذ ما صفا ودع ما کدر " را نصيب فرمايد. آمين.

*******
جواب کافي و وافي وشافي استاد مجيب شاهوزهي را خوانديد،بنده نيز چند بند اضافه ميکنم که (در صورت صحت اين روايات رکيک،) در روايات اينچنين ميخوانيم: زماني که ام کلثوم به خانه، نزد پدر بازگشت و ماجرا را گفت.. حضرت علي عليه السلام در جواب فرمود: يا بنية فإنه زوجك = اي فرزندم او همسر توست!!
و باز هم در روايت خوانديم که حضرت عمر رضي الله عنه خواست تا ام کلثوم را نزد او بفرستد تا ببيند که آيا واقعاً کم سن است يا خير! و ازدواجي صورت نگرفته بود.
سوال:چگونه حضرت علي عليه السلام در جواب دخترش ميگويد: او شوهر تو است؟ اگر آن وقت که به خانه حضرت عمر وارد شده بود،به عقد حضرت عمر عليه السلام در آمده بود که به کل طعنها بر باد ميروند!چون حضرت عمر با همسر خود چنين رفتاري را کرده و اگر بگوييد: نه تا آن زمان ازدواج صورت نگرفته بود(که صحيح هم همين است) ميگوييم: پس چرا حضرت علي عليه السلام به دخترش چيز ديگري گفت!.. اين تناقض به چه معناست؟ جز به معني کذب بودن اين روايات؟
اگر هم بگوييد چرا علماي اهل سنت اين روايت را در کتابهايشان نقل ميکنند ميگوييم به همان دليلي که شما روايتي اينچنيني را نقل ميکنيد:
أبي جعفر عليه السلام قال بينا أمير المؤمنين عليه السلام جالس في المسجد الكوفة وقد احتبا بسيفه والقى ترسه خلف ظهره إذ اتته امرأة تستعدي على زوجها فقضى للزوج عليها فغضبت فقال والله ما هو كما قضيت والله وما تقضى بالسوية ولا تعدل في الرعية ولا قضيتنا عند الله بالمرضية قال فغضب أمير المؤمنين فنظر إليها مليا ثم قال كذبت يا جرية يا بذية يا سلسع يا سلفع يا التي لا تحيض مثل النساء2
شبهه:محور پنجم: بررسي و تحليل بهانه عمر براي ازدواج:
طبق ادعاى اهل سنت، هنگامى كه خليفه دوم به خواستگارى امّ‌كلثوم رفت، امير مؤمنان عليه السلام خردسال بودن او را بهانه و از پذيرش ازدواج خوددارى كرد؛ اما خليفه دوم اصرار و دليلى آورد كه امير مؤمنان پذيرفت!!!.
عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:
عمر بن خطاب با امّ‌كلثوم دختر علي بن ابى طالب ازدواج كرد. امّ‌كلثوم دخترى كوچك بود كه با ديگر دختران بازى مى كرد! عمر به نزد ياران خويش آمده و آن‌ها براى او طلب بركت كردند.
عمر گفت: علت ازدواج من به خاطر شور و شوق جوانى نيست! اما از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيده‌ام كه مى فرمود: هر سبب و نسبى در روز قيامت قطع خواهد شد، مگر سبب و نسب من! و من دوست داشتم كه بين من و پيامبر سبب و نسبى باشد.
در حالى كه به اتفاق شيعه و سنى، رسول خدا صلى الله عليه وآله با دختر عمر ازدواج كرده است و نسب عمر از اين طريق با رسول خدا متصل شده است؛ بنابراين چه دليلى دارد كه دو باره با امّ‌كلثوم ازدواج نمايد.
فرقى نمى‌كند كه شما داماد كسى باشى يا او داماد شما باشد، در هر حال خويشاوندى برقرار مى‌شود و اگر خويشاوندى رسول خدا در قيامت براى كسى فايده داشته باشد، با ازدواج حفصه با رسول خدا محقق شده است.
بنابراين، بهانه خويشاوندى با رسول خدا از طريق ازدواج عمر با امّ‌كلثوم دروغ است و اين سبب مى‌شود كه اصل ازدواج نيز دروغ باشد.
جواب:
اهل سنت ادعايي نکرده اند و اين روايات است که ميگويد:حضرت علي کوچک بودن دخترش را بهانه آورد و البته در بعضي روايات نيز بدون هيچ بحثي دخترش را به ازدواج عمر رضي الله عنه در آورد.
و گويا ايشان منظور حديث را درک نکرده اند! منظور از نسب اين است که سيدنا عمر از خاندان نبوت فرزندي داشته باشد.
محدثين اين حديث را اينگونه شرح داده اند.
المناوي در فيض القدير: (غير نسبي وسببي) النسب بالولادة والسبب بالزواج أصله من السبب وهو الحبل الذي يتوصل به إلى الماء ثم استعير لكل ما يوصل لأي شئ (وصهري) الفرق بينه وبين النسب أن النسب راجع لولادة قريبة لجهة الآباء والصهر من خلطة تشبه القرابة يحدثها التزويج.3
ابن عابدين ميگويد:والنسب بالانتساب و لو بالمصاهرة و الرضاع4 اين شرح اينگونه تاييد ميشود که ميبينيم که شيخ شيعي(بحراني) اينگونه روايت را نقل ميکند:وروى الشيخ في كتاب الأمالي (5) بسنده عن الرضا عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن النبي صلى الله عليه وآله وسلم " قال: كل نسب وصهر منقطع يوم القيامة إلا سببي ونسبي ". 6ميبينيد که در قسمت اول روايت صهر (دامادي) نوشته و در قسمت دوم نسبي!
و همينطور است که در بعضي روايات اينگونه آمده:كل سبب ونسب وصهر منقطع يوم القيامة إلا سببي ونسبي وصهري7
پس نتيجتاً: حضرت عمر(رض) ميخواسته داماد آن خاندان پاک شود تا از آنها اولادي داشته باشد.
پس ادعاي مدعي و همدستان ايشان خود را به خواب زدن است و ما هم براي بيدار شدن ايشان دعا ميکنيم.
شبهه: محور ششم: مخالفت با سنت رسول خدا:
رد خواستگاري أبو بكر و عمر توسط رسول خدا:
ابن حبان در صحيحش و نسائى در سننش مى‌نويسند:
عبد الله بن بريده از پدرش نقل مى‌كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگارى كردند، پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: فاطمه خردسال است، سپس علي عليه السلام خواستگارى نمود، پيامبر او را به ازدواج علي عليه السلام درآورد.
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث مى‌گويد:
اين حديث، طبق شرائطى كه بخارى و مسلم در صحت روايت قائل بودند صحيح؛ اما آن‌ دو نقل نكرده‌اند.
بنابراين، طبق آن چه گذشت، سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله ندادن دخترى از اهل بيت به ابوبكر و عمر است و امكان ندارد كه اميرمؤمنان عليه السلام با اين سنت مخالفت كرده باشد.
جواب:
اگر استدلال شما به اين شکل است، پس ميگوييم: سنت حضرت محمدصلي الله عليه وسلم اين بوده که دختر به عثمان بدهد! پس اگر به جاي حضرت عمر رضي الله عنه، عثمان به خواستگاري ام کلثوم مي آمد و جواب مثبت ميگرفت، شما چيزي نداشتيد که بگوييد؟؟؟آيا در آنموقع سکوت اختيار ميکرديد؟
طبق استدلال شما جايز نيست که تا قيامت کسي زن بگيرد!! چون محمدصلي الله عليه و سلم فقط به حضرت علي عليه السلام و حضرت عثمان دختر داده اند!! و باز هم ميگوييم: سنت رسول الله!! صلي الله عليه و سلم اين بوده که از ابوبکر و عمر و ابوسفيان و... دختر بگيرد.. پس جايز نيست که تا قيامت به جز از خاندان آنها از کسي دختر گرفته شود!!
اين ادعاي ايشان طعنه به مطلب است،همين موضوع به صورت عکسش نيز ميتواند مطرح شود. يعني اينکه بگوييم: حضرت عمر رضي الله عنه هيچ وقت با سنت حضرت رسول صلي الله عليه و سلم مخالفت نکرده اند و به همين دليل است که حضرت علي عليه السلام حاضر شدند دختر خودشان را به ازدواج آن حضرت رضي الله عنه در بياورند. که اگر خلاف اين بود حضرت علي عليه السلام حاضر نميشدند دختر خود را به عقد ايشان در آورند.
و اما اينکه دليل آنحضرت در رد کردن حضرت صديق و فاروق رضي الله عنه چه بود..
در اين مورد خود آن حضرت(صلي الله عليه و سلم) فرمودند: "إن الله أمرني أن أزوِّج فاطمة من علي"8
"همانا خداوند مرا امر کرد که فاطمه را به ازدواج علي درآورم".
و در کتب شيعه با اين کلمات: يا علي إن الله أمرني أن أزوجك فاطمة9
در تخيل نميگنجد که پيامبر(صلي الله عليه و سلم) دانسته،خلاف امر خداوند عمل کند!
پس اين همه داستان بافي هاي بچه گانه همه و همه از الهاماتي است که شيطان به مدعي الهام کرده است!
ضمناً اين نوع وصلت(امر از سوي خدا) را چندين بار در روايات ميبينيم، مثلاً:
پيامبر(صلي الله عليه و سلم) خطاب به همسر محبوبش سيده عايشه رضي الله عنها فرمودند:"سه شب تو را در خواب ديدم كه فرشته تو را در حالي كه در پارچه اي ابريشمي پيچانده شده بودي، نزد من مي آورد، من پارچه را از چهره ات برداشتم ديدم كه تو هستي، وگفتم: اگر از جانب خدا است اين كار انجام خواهد گرفت"10
و همينطور است ازدواج زينب با رسول الله(صلي الله عليه و سلم) که خداوند در آن مورد آيه نازل کرد و در اين مورد زينب رضي الله عنها بر ديگر همسران رسول الله(صلي الله عليه و سلم) فخر ميفروخت11
گمان ميکنم شايسته باشد ماجراي خواستگاري و ازدواج حضرت علي ع را مختصراً نقل کنيم:
همگى نقل كرده‏اند كه اين أبوبكر و عمر بوده‏اند كه ازدواج با فاطمه را به على پيشنهاد كردند و او را وادار و تشجيع كردند كه به خواستگارى فاطمه برود.
در روايت آمده است12: "زمانى كه أبوبكر، سخنانى در همين رابطه به على گفت، على گريه كرد و گفت: ولى من از فقر و تنگدستى شرم مى‏كنم؛ به همين جهت نمى‏توانم آن را اظهار نمايم.. در اين وقت، عمر و أبوبكر با اصرار زياد و با تسلّى‏دادن در رابطه با فقر و تنگدستى و اطمينان‏دادن در كمك و مساعدتش، او را راضى و تشجيع كردند تا به خواستگارى فاطمه نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) برود... زمانى كه على خواستگارى نمود و جواب مثبت شنيد، با خوشحالى زياد بيرون آمد و خود مى‏گويد: بلافاصله نزد أبوبكر و عمر رفتم، به من گفتند: چه شد؟! پس گفتم: رسول خدا (صلي الله عليه و سلم) دخترش فاطمه را به ازدواج من درآورد!... پس آن دو بسيار خوشحال شدند و همراه من به مسجد برگشتند (ففرحا بذلك فرحا شديدا و رجعا إلى المسجد) 13...
سپس پيامبر(صلي الله عليه و سلم)، أبوبكر و عمر و عثمان را براى شاهدبودن در عقدشان، فراخواند و گفت: "من دخترم فاطمه را به ازدواج على پسر أبوطالب درآوردم و شما را بر اين امر، شاهد و گواه مى‏گيرم"14. آنگاه هركدام از آنها، در تهيّه جهيزيّه براى فاطمه به على كمك كردند.. چنانچه آورده‏اند: "على زره‏اش را نزد عثمان برد تا از او بخرد. عثمان به على گفت: زره را براى خودت نگه‏دار و چهارصد درهم نيز به او بخشيد. على مى‏گويد: "أقبلت إلى رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فطرحت الدرع و الدراهم بين يديه و أخبرته بما كان من أمر عثمان فدعا له بخير..."؛ "نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفتم و زره و درهمها را مقابلش گذاشتم و كار عثمان و هديه‏اش را برايش بازگو كردم، پس پيامبر(صلي الله عليه و سلم) برايش دعاى خير كرد".15
"پيامبر، أبوبكر را وكيل خريدارى اسباب ازدواج فاطمه كرد و فرمود: اين را بگير و براى فاطمه، لباس و اثاث منزل بخر! و عماربن‏ياسر و چند نفر ديگر را با أبوبكر روانه كرد و به بازار رسيدند، هركس چيزى را نزد أبوبكر مى‏آورد، اگر آن را خوب مى‏ديد، مى‏خريد و اگر خوب نمى‏ديد، مى‏گفت: آن را برگردانيد! پس از پايان خريدشان، أبوبكر بعضى از كالا را خود حمل كرد و بقيه را، اصحابى كه با او بودند، حمل كردند".
پس خودتان در مورد اين ازدواج و خواستگاري قضاوت کنيد.

* * *
شبهه: احياء سنت جاهلي توسط عمر:
يكى ديگر از عوارض اثبات ازدواج امّ‌كلثوم با عمر، اين است كه ثابت مى‌كند، عمر بن الخطاب پس از گذشت سى سال از بعثت نبى مكرم اسلام و چندين سال خلافت بر مسلمين و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، هنوز مبلّغ سنت‌هاى جاهلى بوده و نتوانسته سنت‌هاى زشت جاهلى را فراموش كند؛‌ با اين كه رسول خدا صلى الله عليه وآله صريحاً او و ديگر مسلمانان را از همان سنت جاهلى منع كرده است.
ابن سعد در الطبقات الكبرى مى‌نويسد: پس از آن كه عمر امّ‌كلثوم را از امام علي (عليه السلام) خواستگارى كرد، به مهاجرين و انصارى كه در كنار قبر پيامبر نشسته بودند گفت:
رفئوني فرفؤوه وقالوا بمن يا أمير المؤمنين قال بابنة علي بن أبي طالب.
به من تبريك بگوييد، پس به او تبريك گفته و پرسيدند، در باره چه كسى تبريك بگوييم؟ عمر گفت: به خاطر ازدواج با دختر علي.
تبريك گفتن با عبارت " رفئوني" يا " بالرفاء والبنين " در زمان جاهليت مرسوم بود؛ هنگامى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم مبعوث شدند، از اين عمل نهى كردند؛ چنانچه نووى تصريح مى‌كند:
تبريك گفتن جاهليت به اين صورت بود كه مى‌گفتند: " بالرفاء والبنين "، سپس پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم از آن نهى كرد.
جواب:
بعد از خواندن اين شبهه اين ضرب المثل به خاطرم آمد: حسن و حسين هر سه دختران معاويه هستند!!
اصلاً اين روايت و اين بحث ربطي به موضوع ندارد، آيا اين موضوع ازدواج حضرت عمر را رد ميکند؟؟
*حضرت عمر رضي الله عنه ميفرمايند: رفئوني = به من تبريک بگوييد.
اشکالش چيست که کسي بگويد: به من تبريک بگوييد؟ اگر برداشت شما از نهي حضرت رسول صلي الله عليه وسلم اينگونه است، پس بايد بگوييم که همه ما به اين سنت جاهلي برگشته ايم، خصوصاً ما ايراني ها.
پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم در مورد نحوه تبريک گفتن نهي کرده. نه در خواست تبريک گفتن.
سخن حضرت رسول صلي الله عليه و سلم اين است که چون برادري از شما تقاضاي تبريک گفتن کرد و يا خبري داد که لازم به تبريک گفتن است، شما تنها نگوييد مبارک باد، بلکه عوض آن براي طرف دعاي خير کنيد.
ابن اثير ميگويد:نهي شده كه به كسي كه ازدواج مي كند گفته شود( بالرّفاء والبنين ) بلكه موقع تبريك (طبق حديث صحيح نبوي، مسند امام احمد ح 8943 )بگوييد:بارك الله لك وعليك، وجمع بينكما على خير = خداوند به شماها بركت دهد و بينتان را بوسيله خيرو مودت جمع كند. و رسول الله (صلي الله عليه وسلم) مي فرمايند هنگام تبريك بهترين كلمات را انتخاب كنيد و يا دعا كنيد. 16
و حضرت عمر رضي الله عنه به کسي تبريک نگفتند که حالا نحوه تبريک گفتنشان شبيه به تبريک گفتن عهد جاهليت باشد! بلکه آن حضرت طلب تبريک کرد و اصحاب نبي(صلي الله عليه و سلم) هم عالمترين افراد به سنت و شيوه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بودند و به همين دليل هم آنها در جواب سيدنا فاروق رضي الله عنه براي وي دعاي خير کردند: چنانچه در سيرة ابن اسحاق آمده: فدعوا له بالبركة17 (پس دعا کردن به خير و به برکت) و در تفسير در المنثور علامه سيوطي: فباركوا له دعوا له18 = تبريک گفتند و دعا کردند.
از آن تا اين بسي فرق است زنهار... به ناداني مکن خود را گرفتار** محمود شبستري

شبهه:عدم كفائت سني عمر با ام كلثوم:
رعايت تناسب سنى يكى از مسائلى است كه بايد در ازدواج رعايت شود. و اتفاقاً خود خليفه دوم با ازدواج پيرمردان با دختران جوان مخالف بوده است.
سعيد بن منصور در سنن خود مى‌نويسد:
زنى جوانى را كه با پيرمردى ازدواج كرده بود و سپس شوهرش را كشته بود، نزد عمر آوردند، عمر گفت: اى مردم از خدا بترسيد،‌ هر مردى بايد بازنى همسان خودش (هم كفو خودش ) ازدواج كند و هر زنى نيز بايد با مردى ازدواج كند كه همسان او هست.
آيا تناسب سنى بين عمر و امّ‌كلثوم رعايت شده است؟
بنا به نقل اهل سنت اين ازدواج در سال هفده هجرى اتفاق افتاده است.
امّ‌كلثوم نيز كه در واپسين سال زندگى نبى مكرم به دنيا آمده است در زمان خواستگارى عمر هفت يا هشت سال بيشتر نداشته است.
از طرف ديگر عمر بن الخطاب هنگامى كه در سال 23 هـ كشته شد، شصت و سه سال داشته؛ پس در سال 17 هـ، پنجاه و هفت ساله بوده؛ يعنى بين امّ‌كلثوم و عمر بيش از 50 سال فاصله سنى وجود داشته است.
پرسش ما از اهل سنت اين است كه چه تناسبى بين امّ‌كلثوم هفت ساله و عمر بن خطاب پنجاه و هفت ساله وجود داشته است؟
چگونه است كه طبق روايات اهل سنت، خليفه دوم رعايت تناسب سنى را براى ديگران ضرورى مى‌دانند و از ازدواج پيرمردان با دختران جوان جلوگيرى مى‌كنند؛ اما خود به اين قانون پايبند نيست و با دخترى كه هنوز به سن بلوغ شرعى نرسيده است، ازدواج مى‌كند؟
آيا اين عمل مصداق اين آيه نمى‌شود:آيا مردم را به نيكى دعوت مى‏كنيد؛ اما خودتان را فراموش مى‏نماييد؛ با اين كه شما كتاب (آسمانى) را مى‏خوانيد! آيا نمى‏انديشيد؟! البقرة /44.
جواب:
روايتي را که از سعيد بن منصور نقل کرده اند، ضعيف است و راوي آن: أبو بكر بن عبد الله بن أبي مريم الغسانى الشامى است.يحيي بن معين و امام احمد و ابوحاتم و ابوزرعه رازي و نسائي و دارقطني و... او را ضعيف و منکر الحديث ميدانند. 19
مدعي گفته اند:حضرت عمر رضي الله عنه در سال 17 هجري 57 ساله بوده اند (صحيح) و افزوده: و عمر 50 سال از ام کلثوم بزرگتر بوده!!!(کذب)
همانطور که قبلاً نيز گفتيم: در مورد تولد ام کلثوم تنها يک قول دقيق نقل شده و آن هم اينکه وي در سال ششم هجري تولد يافت20 و چنانکه گفته شد او از زينب بزرگتر بود و زماني که حضرت عمر رضي الله عنه به خواستگاري ام کلثوم رفت وي 11 يا 12 سال داشت.
در نزد اهل تشيع مشهور است که فاطمه(س) 5 سال بعد! از بعثت به دنيا آمد. 21 يعني در هنگام وفات 18 سال سن داشته اند!
و حضرت علي عليه السلام در سن 24 سالگي (يا کمي بالا يا پايين تر) با حضرت فاطمه 7 ساله(يا کمي بالا و پايين تر!) ازدواج کرده که اختلاف سني بين آنها 16 سال بوده است و مهم اينکه فاطمه(س) به سن بلوغ نيز نرسيده بوده اند!! اين را چه ميگوييد؟؟
حضرت علي عليه السلام نيز با امامه بنت ابي العاص(خواهر زاده فاطمه) اختلاف سني داشت اين را چگونه توجيه ميکنيد؟آيا اين را هم خلاف سنت ميدانيد!!؟
گذشته از اينها شخصي بهتر از ابوبکر و عمر چنين ازدواجي کرده اند.. يعني حضرت خير البشر، محمد صلي الله عليه وسلم، زماني که به خواستگاري عايشه عليه السلام رفت... ام المومنين فقط 6 سال داشتند! و حضرت محمد صلي الله عليه وسلم حدود 50 سال از عايشه عليه السلام بزرگتر بودند... آيا به محمد صلي الله عليه وسلم هم خورده ميگيريد؟؟ !
سنت چيست؟؟ روش و شيوه زندگي محمد صلي الله عليه وسلم.. وقتي شما ميگوييد عمر رضي الله عنه از سنت تخلف کرد يعني خلاف عمل رسول الله صلي الله عليه وسلم عمل کرد ولي عمر رضي الله عنه عين عمل ايشون را مرتکب شدند. به تعبيري ايشون سنت رسول الله صلي الله عليه وسلم را زنده کردند و ازدواجي مانند ازدواج ايشان انجام داده اند!
حضرت علي رضي الله عنه نيز به تبعيت از حضرت صديق رضي الله عنه دختر خودشان را به عمر رضي الله عنه دادند همانطور که حضرت ابوبکر صلي الله عليه وسلم دختر خود را به ازدواج رسول الله صلي الله عليه وسلم در آوردند!
اگر حضرت محمد صلي الله عليه وسلم علت ندادن دخترش را فقط اختلاف سني بيان ميکند.چگونه خود ايشان اين امر را هنگام ازدواج با سيدة عايشه فراموش ميکنند؟؟ اينجاست که گويا شيعه اين آيه را با کمال بي شرمي در مورد حضرت محمد صلي الله عليه وسلم ميدانند که22:
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلَا تَعْقِلُون * (البقرة:44)
آيا مردم را به نيكى دعوت مى‏كنيد ؛ اما خودتان را فراموش مى‏نماييد ؛ با اين كه شما كتاب (آسمانى) را مى‏خوانيد ! آيا نمى‏انديشيد؟ !!
اين دکاندارن شرايط و فرهنگ عرب را فراموش کرده اند، خنده دار است که اينها ازدواج عمر رضي الله عنه را خلاف سنت ميدانند ولي در مورد ازدواج محمد صلى الله عليه وسلم با عايشه رضي الله عنها سکوت کرده اند! چرا؟ چون ميدانند در اين صورت ارتباط خود را به وسيله قيچي نامرئي با اسلام قطع خواهند کرد.
حضرت محمد صلي الله عليه وسلم به خواستگاري دختر 6 ساله ميرود.. حضرت علي رضي الله عنه نيز فاطمه 7 ساله را23 به زني ميگيرد.
پس اين ايراد نيز پوچ است.
........ادامه دارد
***التماس دعا***---------------------------------------------------------------------------------------------1 - حياة الحيوان الكبرى ،دميري ص 482 ،دار الكتب العلمية ، بيروت ، لبنان ، 2003 م
2 -بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار (م290) ص 376 ،منشورات الأعلمي ، طهران؛ الاختصاص ،شيخ مفيد ،ص 302 ،دار المفيد، بيروت و مانند آن در مناقب الامام امير المومنين(ع)، محمد بن سليمان الكوفي ،ج2 ص 561 مجمع إحياء الثقافة الإسلامية - قم ؛ هداية الکبري،حسين بن همدان ،ص 130 ، بيروت و روايت از امام صادق عليه السلام در: الخرائج والجرائح،راوندي ج2 ص 749 مؤسسة الإمام المهدي ، قم
3 -فيض القدير شرح جامع الصغير مناوي ج 4 ص 554 ح 5834 ،دار الكتب العلمية - بيروت
4 -حاشية رد المحتار ابن عابدين ج 2 ص 215 _ دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان
5 -الوسائل الشيعه ج 20 ص 38
6 -الحدائق الناضرة،محقق البحراني(م1186) ج23ص154 ،نشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم .
7 - ذخائر العقبى ص 168 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 12 ص 106
8_ هيثمي در "مجمع الزوائد"، به شماره 15208 مي‌گويد: طبراني آن را روايت کرده و راويانش ثقه‌اند.
9 -الاحتجاج الطبرسي ج 1 - پاورقى ص 171 ، بحار الانوار ج 43 ص 120 ،مستدرک سفينة البحار ج4 ص 336 و با تفاوت اندکي در متن : مدينة المعاجز بحراني ج4 ص443 _ قم و....
10 _ بخاري در جاهاي مختلفي اين حديث را ذكر فرموده است مثلا در مناقب الانصار، باب تزويج النبي عايشه وقدومها المدينه به شماره 3895 اين حديث را بيان داشته است.
11_ بخاري باب و کان عرشه علي الماء ج 4، ص 388 شماره 7420.
12 - الأمالى، شيخ طوسى، ج‏1، ص‏38.
13 ‏- جلاءالعيون، مجلسى، ج‏1، ص‏176-169، چاپ تهران - مناقب، إبن‏شهرآشوب مازندرانى، ج‏2، ص‏20، تحت عنوان "تزويج فاطمه با على"، چاپ هند.
14 - مناقب، خوارزمى، ص‏252-251- كشف الغمة أربلى، ج‏1، ص‏358، چاپ تبريز، جلاءالعيون، مجلسى، ج‏1، ص‏184- بحارالأنوار، ج‏1، ص‏39-38
15 - جلاءالعيون مجلسى، فصل تزويج اميرالمؤمنين و فاطمه، ص‏104-103- بحارالأنوار، ج‏43، ص‏93 و130-119- الأمالى، ج‏1، ص‏39- كشف الغمة، ج‏1، ص‏471-359تا484- مناقب، خوارزمى، فصل‏20، ص‏253-252
16 - النهاية ج 2 ص 240 ؛ کنز العمال ح 37587 و همچنين در إمتاع الأسماع المقريزى ج 5 ص 369
17 -سيرت ابن اسحاق و مصنف عبد الرزاق ح10354
18 - تفسير در المنثور ج 3 ص 33 ، دار المعرفة للطباعة والنشر ، بيروت ، لبنان19 -تهذيب الکمال المزي ج 33 ص 109 رقم 7241 .. و تهذيب التهذيب ابن حجر ج 12 ص29
20 - موسوعة الامام علي‌بن ابي‌طالب، ج1 ص126؛ اعلام النساء، ص238؛ سير اعلام النبلاء ج3 ص500
21 - ابن ابي‏الثلج بغدادي، م (تاريخ‏الائمه، ضمن مجموعه نفيسه، ص 6، نشر بصيرتي.) ، کليني ؛ محمد بن‏جرير طبري امامي، صاحب کتاب "دلائل الامامة"، ابن‏شهر آشوب در کتاب "المناقب"،طبرسي در "تاج‏المواليد(ضمن مجموعه نفيسه، ص97.)"و شيخ بهايي در "توضيح المقاصد"مي‏توان نام برد. البته بعضي از علماي اهل سنت نيز سال 5 بعد از بعثت را ذکر کرده اند.
22 -کمي قبلتر حضرات شيعه ميگويند: خود حضرت عمر با ازدواجي که اختلاف سني در آن باشد مخالف بوده ولي خودش چنين ازدواجي کرده و اين آيه را نشان ميدهند!
23 - البته اگر تاريخ تولد وي را طبق سليقه شيعه،سال پنج بعد از بعثت بدانيم
 

Similar threads

بالا