«اشک امروز من و شما، ریشه ظالم را بر می کند»!

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آورده اند که :
در روزگاران قديم ، در آن سوي آبها ، پادشاه ظالمي زندگي مي کرد .
مردم از ظلم و ستم او به تنگ آمده بودند و هر روز که مي گذشت ، کينه او را در دلهايشان مي کاشتند و منتظر بودند تا در وقت مناسب ، انتقام خود را از او بگيرند .
اين پادشاه ظالم و ستمکار ، از صبح تا شب به عيش و نوش و خوشگذراني مشغول بود و از حال مردم بيچاره و بدبخت غافل بود .
حاصل دسترنج مردم را به عنوان ماليات و خراج ، به زور مي گرفت و خرج خوشگذراني هاي خود مي کرد .
حتي حق و حقوق لشگريان و عساکر خود را كه در خدمت او بودند ، مي خورد و به آنها هم ستم مي کرد .
هر روز که مي گذشت ، زندانهاي پادشاه پُرتر مي شد . بسياري از مردم که ديگر توان تحمل ستم پادشاه را نداشتند ، کوچ کردند و به ديار ديگري رفتند . هر روز که مي گذشت ، از تعداد جمعيت کشور کاسته مي شد . اما پادشاه بي خبر از همه جا ، در کاخ خود به عيش و نوش مشغول بود و هر کس به کارهاي او اعتراض مي کرد ، دستور مي داد كه او را زنداني کنند .
روزي از روزها که پادشاه بر تخت سلطنت آرميده بود و وزيران و سران دولت اطراف او بودند ، شاعر دربار ، فصلي از شاهنامه فردوسي را که درباره زوال ضحاک و فرمانروايي فريدون بود ، براي آنها مي خواند .
وزير از پادشاه پرسيد : " آيا مي دانيد فريدون که گنج و مُلک و لشگر نداشت ، چگونه توانست بر ضحاک چيره شود و حکومت را به دست گيرد ؟ " پادشاه فکري کرد و در پاسخ وزير گفت : " آن طور که حکايت شاهنامه مي گويد ، چنين است که مردم گرد فريدون جمع شدند و فريدون را ياري کردند .
مردمي که از ظلم و ستم به تنگ آمده بودند ، به جنگ با پادشاه برخاستند و فريدون را به پادشاهي رساندند . درحقيقت ياري مردم بود که فريدون را پيروز کرد و ضحاک را شکست داد .
وزير گفت : " اي پادشاه ! وقتي که گرد آمدن مردم ، موجب پادشاهي است ، تو چرا مردم را از اطراف خود پراکنده مي کني ؟ مگر نمي خواهي که حکومتت ادامه داشته باشد ؟ "
پادشاه پرسيد که : " چگونه مردم به گرد پادشاه جمع مي شوند و او را ياري مي کنند ؟ "
وزير گفت : " پادشاه بايد کرم و رحمت داشته باشد ، اما تو اين دو را نداري . "
پادشاه از سخنان وزير خوشش نيامد . او به جاي اينکه به پند و اندرز وزير خيرخواه گوش دهد ، دستور داد وزير را به زندان بيندازند .
مدتي گذشت ، اما وزير همچنان در زندان بود و پادشاه نيز بر ظلم و ستم خود مي افزود .
مردم نيز به دنبال فرصت مناسبي بودند تا بر شاه بشورند و او را برکنار کنند . از قضاي روزگار ، عموزاده هاي پادشاه ، وقتي وضع مملکت را آشفته و ناامن ديدند ، حق و حقوق خويش را از پادشاهي خواستند و بر ضد پادشاه قيام کردند . آنها به پادشاه ظالم گفتند :
" ما هم از اين سلطنت سهمي داريم . پدران ما هم براي اين پادشاهي زحمت کشيده اند . مدتي تو پادشاه بودي و حالا نوبت ماست . " پادشاه گمان مي کرد اين بار هم مي تواند با زنداني کردن مخالفان ، همچنان بر تخت سلطنت بنشيند . غافل از اينکه برادر زاده های او قبلا ً فکر همه چيز را کرده و مردم را با خود همراه ساخته بودند .
مردم که از ظلم و جور پادشاه به تنگ آمده بودند ، موفق شدند پادشاه ظالم را برکنار کنند . پادشاه جديد که از خانواده عموهاي پادشاه سابق بود ، بر تخت سلطنت نشست .
او وزير دانا را از زندان بيرون آورد و وزير خود کرد . پادشاه سابق افسوس خورد كه چرا به نصيحتهاي آن وزير گوش نداده است . وزير به پادشاه جديد گفت :
" اي شاه تو هم اگر به پند و اندرز ما گوش ندهي و ظلم و ستم را پيشه خود کني ، به سرنوشت برادرزاده ات گرفتار خواهي شد و مردم را بر ضد خود ، خواهي شوراند . " چنين است که گفته اند هيچ حکومتي با ظلم پايدار نمي ماند و هيچ ظالمي نمي ميرد ، مگر آنکه در اين دنيا به سزاي رفتارش برسد .
( گلستان سعدي )


باز آي تا به خود نيازم بيني
بيداري شبهاي درازم بيني


ني ني غلطم که خود فراق تو مرا
کي زنده رها کند که بازم بيني


( مولوي )
 

Fateme_bay

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی ظلم ها و ظالما هستن که فرمولشون با بقیه فرق میکنه...

به این راحتی ها شرشون از سر آدم کم نمیشه...از کنه و شپش بدترن...به یه چیزی بچسبن دیگه ول نمی کنن

پس ...زیاد دلخوش نشیم
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون پادشاه اگه گارد میزاشت برای مردمش و مردمش را میکشت
واگه به جای اینکه راحت بزاره مردم عیش و نوشش را ببینن میرفت تو فرنگ کیف و حالشو میکردیانمیزاشت خبری از کیفش جایی درز کنه
واگه توده ای ازمردمان احمق راکه خوراکشون وعده و فریبه پبا خودش همراه میکرد
و در آخر اگه هرچقدر هم اوضاع وخیم میشد به روی مبارکش نمیاورد و با پررویی فراوان بر تختش مینشست
شاید تا الان هم پادشاهی میکرد
 

Fateme_bay

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون پادشاه اگه گارد میزاشت برای مردمش و مردمش را میکشت
واگه به جای اینکه راحت بزاره مردم عیش و نوشش را ببینن میرفت تو فرنگ کیف و حالشو میکردیانمیزاشت خبری از کیفش جایی درز کنه
واگه توده ای ازمردمان احمق راکه خوراکشون وعده و فریبه پبا خودش همراه میکرد
و در آخر اگه هرچقدر هم اوضاع وخیم میشد به روی مبارکش نمیاورد و با پررویی فراوان بر تختش مینشست
شاید تا الان هم پادشاهی میکرد

احمق بوده دیگه
شما به دل نگیر!!!!
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز

ظالمان این زمان از اشک شما مظلومان، برای آبیاری قطره ای ریشه خود استفاده بهینه میبرند:biggrin:
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ظالمان این زمان از اشک شما مظلومان، برای آبیاری قطره ای ریشه خود استفاده بهینه میبرند:biggrin:

دوست عزیزی که خنده نثار این نقل میکنی بخند!

اما لااقل درست نقل قول بگیر عزیز دلم و غلط املائی نداشته باش !

قابل توجه شما و سایر دوستان این تاپیک به همراه تاپیک اعتصاب غذایت را بشکن ، تنها و تنها برای گوینده این نقل قول «
[h=2] «اشک امروز من و شما، ریشه ظالم را بر می کند»»
[/h]که به همسر محترمشان ایراد کرده اند زده شد

باز هم میگویم مهدی جان


اعتصاب غذایت را بشکن این خیل عوام فریبان و مردم ظاهر نظر، لیاقت زجر کشیدن تو را ندارند بخدا !
 

GAME_OVER

کاربر فعال باشگاه ورزشی ,
کاربر ممتاز

مردم که از ظلم و جور پادشاه به تنگ آمده بودند ، موفق شدند پادشاه ظالم را برکنار کنند . پادشاه جديد که از خانواده عموهاي پادشاه سابق بود ، بر تخت سلطنت نشست .
او وزير دانا را از زندان بيرون آورد و وزير خود کرد . پادشاه سابق افسوس خورد كه چرا به نصيحتهاي آن وزير گوش نداده است . وزير به پادشاه جديد گفت :
" اي شاه تو هم اگر به پند و اندرز ما گوش ندهي و ظلم و ستم را پيشه خود کني ، به سرنوشت برادرزاده ات گرفتار خواهي شد و مردم را بر ضد خود ، خواهي شوراند . " چنين است که گفته اند هيچ حکومتي با ظلم پايدار نمي ماند و هيچ ظالمي نمي ميرد ، مگر آنکه در اين دنيا به سزاي رفتارش برسد .
( گلستان سعدي )

این پادشاه، از پادشاهان قدیم بوده و اینقد سیاست بلد نبوده که هر چند وقت سر مردم رو با یه چیزی گرم کنه یا سر بزنگاه نظر مردم رو درباره خیلی چیزها عوض کنه و از اونا گوش دراز بسازه ..یا اینقد سیاست نداشته که همه چیز رو از مردم پنهان کنه و در ظاهر نماینده خدا باشه و در باطن خود شیطان، و ................

پادشاهان امروز خیلی فرق دارن...
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیزی که خنده نثار این نقل میکنی بخند!

اما لااقل درست نقل قول بگیر عزیز دلم و غلط املائی نداشته باش !

قابل توجه شما و سایر دوستان این تاپیک به همراه تاپیک اعتصاب غذایت را بشکن ، تنها و تنها برای گوینده این نقل قول «
«اشک امروز من و شما، ریشه ظالم را بر می کند»»


که به همسر محترمشان ایراد کرده اند زده شد

باز هم میگویم مهدی جان


اعتصاب غذایت را بشکن این خیل عوام فریبان و مردم ظاهر نظر، لیاقت زجر کشیدن تو را ندارند بخدا !

سعی کردم نقل بگیرم نشد به ناچار اینجوری شد

ولی زود قضاوت نکنید، منظورم این بود که اشک در مقابل کسی اهمیت داره که ذره ای رحم تو وجودش باشه

من اینو گفتم ، اگه ظالم کوچکترین رحم و مروتی نداره اشک ریختن در مقابل اون اشتباهه. اون به اشک شما می خنده
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سعی کردم نقل بگیرم نشد به ناچار اینجوری شد

ولی زود قضاوت نکنید، منظورم این بود که اشک در مقابل کسی اهمیت داره که ذره ای رحم تو وجودش باشه

من اینو گفتم ، اگه ظالم کوچکترین رحم و مروتی نداره اشک ریختن در مقابل اون اشتباهه. اون به اشک شما می خنده

جمله شما صحیح بود اما اونچه که معناشو تحت الشعاع قرار میداد و اونو به تفسیری خلاف واقع شما منعکس میکرد قهقه ای بود که در پایان سخنتون زدید !

در هر حال چه زیبا گفت شیخ اجل

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نکند جور پیشه سلطانی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که نیاید ز گرگ چوپانی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پادشاهی که طرح ظلم افکند[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پای دیوار ملک خویش بکند[/FONT]
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمله شما صحیح بود اما اونچه که معناشو تحت الشعاع قرار میداد و اونو به تفسیری خلاف واقع شما منعکس میکرد قهقه ای بود که در پایان سخنتون زدید !

در هر حال چه زیبا گفت شیخ اجل

نکند جور پیشه سلطانی

که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افکند

پای دیوار ملک خویش بکند


اون قهقهه ظالمهای زمونه بود به اشک مظلومها

شیخ اجل هم خوب بگفتا

اما بازم میگم جلوی آدم بد ذات اشک ریختن معنی نداره
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی سخته...من که گمون نکنم بتونم عین کبک سرم رو بکنم زیر برف...
بیخیال یعنی سیب زمینی بودن

از به کاربردن این ادبیات گستاخانه پیشاپیش عذرخواهم اما چه کنم که حرفی هست که باید زده بشه

اما راز به بسلامت گذشتن از این وادی پرخطر همانا سیب زمینی بودن و برتر از آن گوساله بودن هست و لاغیر که خلاف اون باشی همینی هست جز رنج تحقیر و انگ و زندان و حبس و اعتصاب غذا( مهدی جان اعتصاب غذایت را بشکن این خیل........ لیاقت ندارند!) و........

بچه گاو : پدربزرگ٬ آدمها ما را می کُشند و همه جای ما را می خورند ... اما خرها را نه می کُشند ... و نه هیچ جایشان را می خورند ...
یعنی واقعآ آنها خوردنی نیستند؟ چرا اینهمه اختلاف ...؟!

ــ پسرم ... آنها به «مزرعه دارها» سواری می دهند ... پس زنده می مانند. یادت باشد ... راز زنده ماندن در مزرعه این است ...
کتاب: من گوساله ام/ بزرگمهر حسین پور

 

GAME_OVER

کاربر فعال باشگاه ورزشی ,
کاربر ممتاز
از به کاربردن این ادبیات گستاخانه پیشاپیش عذرخواهم اما چه کنم که حرفی هست که باید زده بشه

اما راز به بسلامت گذشتن از این وادی پرخطر همانا سیب زمینی بودن و برتر از آن گوساله بودن هست و لاغیر که خلاف اون باشی همینی هست جز رنج تحقیر و انگ و زندان و حبس و اعتصاب غذا( مهدی جان اعتصاب غذایت را بشکن این خیل........ لیاقت ندارند!) و........

بچه گاو : پدربزرگ٬ آدمها ما را می کُشند و همه جای ما را می خورند ... اما خرها را نه می کُشند ... و نه هیچ جایشان را می خورند ...
یعنی واقعآ آنها خوردنی نیستند؟ چرا اینهمه اختلاف ...؟!

ــ پسرم ... آنها به «مزرعه دارها» سواری می دهند ... پس زنده می مانند. یادت باشد ... راز زنده ماندن در مزرعه این است ...
کتاب: من گوساله ام/ بزرگمهر حسین پور

مشکل اینه که تعداد اینایی که خودشو به خ...زدن خیلی زیاده اما کاری نمیتونن بکنن ..
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مشکل اینه که تعداد اینایی که خودشو به خ...زدن خیلی زیاده اما کاری نمیتونن بکنن ..

باز باید عذرخواهی کنم اما

خرها تقصیری ندارند تقصیر سر کسایی هست که مروج خریت هستند !!!

نمیدونم این کلام از کیه اما مضمونش این میشه
کسی که پا به درون تاریکی می گذارد و سقوط می کند مقصر نیست ، مقصر کسی است که تاریکی را بوجود می آورد !!
 

Fateme_bay

عضو جدید
کاربر ممتاز
از به کاربردن این ادبیات گستاخانه پیشاپیش عذرخواهم اما چه کنم که حرفی هست که باید زده بشه

اما راز به بسلامت گذشتن از این وادی پرخطر همانا سیب زمینی بودن و برتر از آن گوساله بودن هست و لاغیر که خلاف اون باشی همینی هست جز رنج تحقیر و انگ و زندان و حبس و اعتصاب غذا( مهدی جان اعتصاب غذایت را بشکن این خیل........ لیاقت ندارند!) و........

بچه گاو : پدربزرگ٬ آدمها ما را می کُشند و همه جای ما را می خورند ... اما خرها را نه می کُشند ... و نه هیچ جایشان را می خورند ...
یعنی واقعآ آنها خوردنی نیستند؟ چرا اینهمه اختلاف ...؟!

ــ پسرم ... آنها به «مزرعه دارها» سواری می دهند ... پس زنده می مانند. یادت باشد ... راز زنده ماندن در مزرعه این است ...
کتاب: من گوساله ام/ بزرگمهر حسین پور


اما اینکه آدم خودش رو به خریت بزنه خیلی سخته...
اون جمله ای که پررنگ کردمش هم خیلی قشنگه...و الحق که عین حقیقت...
 

Alborz Rad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اما اینکه آدم خودش رو به خریت بزنه خیلی سخته...
اون جمله ای که پررنگ کردمش هم خیلی قشنگه...و الحق که عین حقیقت...

اگه چشم دل رو بازتر بکنیم میبینیم که چندان سخت هم نیست !

«از برای مصلحت، مرد حکیم / دمب خر را بوسه زد خواندش کریم»
مولوی
 

Similar threads

بالا