مناظره(گفتگو با اشعار)

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
همدمی نیست، تا بگویم راز
محرمی نیست، تا بنالم زار

در خروشم به صیت آن معشوق
در سماعم به صوت آن مزمار.

:gol:

:gol:

:gol:

نه همدردی که گویم راز با او
دمی خود را کنم دمساز باو

نه یاری تا در یاری گشاید
زمانی از در یاری در آید

نمی بینم چو کس دمساز با خویش
همان بهتر که گویم راز با خویش

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
دل نیست عقده ای که گشاید به زور فکر


بیهوده سر به جیب تامل کشیده ایم

:gol:

امروز نیست سینهٔ ما داغدار عشق
چون لاله ما ز صبح ازل داغ دیده‌ایم/
از آفتاب تجربه سنگ آب می‌شود

ما غافلان همان ثمر نارسیده‌ایم.

:gol:

:gol:

:gol:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز


ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من
چون برود که رفته ای در رگ ودر مفاصلم

گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق
ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم

 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:

امروز نیست سینهٔ ما داغدار عشق
چون لاله ما ز صبح ازل داغ دیده‌ایم/
از آفتاب تجربه سنگ آب می‌شود

ما غافلان همان ثمر نارسیده‌ایم.




من همان به که بسوزم زغم و دم نزنم

ورنه از دود دل آتش به جهان درفکنم
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من
چون برود که رفته ای در رگ ودر مفاصلم

گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق
ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم

:gol: ببخشید-تشکرام تمومه :gol:

سنت عشق سعدیا ترک نمی‌دهی بلی

کی ز دلم به دررود خوی سرشته در گلم

داروی درد شوق را با همه علم عاجزم

چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم.

:gol:

:gol:

:gol:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol: ببخشید-تشکرام تمومه :gol:

سنت عشق سعدیا ترک نمی‌دهی بلی

کی ز دلم به دررود خوی سرشته در گلم

داروی درد شوق را با همه علم عاجزم
چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم.

:gol:

:gol:

:gol:

گفت زین نوع شکایت که تو داری سعدی
درد عشق است ندانم که چه درمان سازم!
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
گفت زین نوع شکایت که تو داری سعدی

درد عشق است ندانم که چه درمان سازم!

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم


سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت

عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم.

:gol:

:gol:

:gol:


 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح

همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم


سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت

عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم.

:gol:

:gol:

:gol:
وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم

اگر زخلق ملامت و گز زکرده ندامت
شنیدم از تو شنیدم کشیدم از تو کشیدم
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
خون جگر

خون جگر

وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم

اگر زخلق ملامت و گز زکرده ندامت
شنیدم از تو شنیدم کشیدم از تو کشیدم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم


زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم.

:gol:

:gol:

:gol:
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم


زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم.

:gol:

:gol:

:gol:
مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش
ليکنش مهر و وفا نيست خدايا بدهش

دلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

من همان به که از او نيک نگه دارم دل
که بد و نيک نديده‌ست و ندارد نگهش
:gol::gol::gol:
 

morteza545

عضو جدید
زهی عشق ، زهی عشق که ماراست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

تومرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چکنم سود و زیان را
 
  • Like
واکنش ها: sh85

raha

مدیر بازنشسته
زهی عشق ، زهی عشق که ماراست خدایا
چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

تومرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی، چکنم سود و زیان را

جان و جهان، دوش کجا بوده ای
نی غلطم، در دل ما بوده ای...
دوش ز هجر تو جفا دیده ام
ای که تو سلطان وفا بوده ای...
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جان و جهان، دوش کجا بوده ای
نی غلطم، در دل ما بوده ای...
دوش ز هجر تو جفا دیده ام
ای که تو سلطان وفا بوده ای...
دوش میامد و رخساره برفروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شه آشوبی
جامعه ای بود که بر قامت او دوخته بود
 

morteza545

عضو جدید
هرآنکس را که گفت حرف حق را
بگفتش که تو بر زد دینی

خدایا این چه دینی ست من ندانم
اگر گفتی دروغ تو راست دینی

(دوستان برداشت بد نکنن)
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرآنکس را که گفت حرف حق را
بگفتش که تو بر زد دینی

خدایا این چه دینی ست من ندانم
اگر گفتی دروغ تو راست دینی

(دوستان برداشت بد نکنن)

نه دین ما به جا نه دنیای ما تمام
از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم
صائب تبریزی
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش میامد و رخساره برفروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شه آشوبی
جامعه ای بود که بر قامت او دوخته بود

دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای
از دل من چه به جا مانده که باز آمده ای؟
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
کرشمه

کرشمه

نه دین ما به جا نه دنیای ما تمام

از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم
صائب تبریزی
.
.

دل و دین و عقل و هوشم ،همه را به آب دادی
زکدام باده ساقی به من خراب دادی؟
چه دل و؟ چه دین؟ چه ایمان؟،همه گشت رخنه رخنه
تا دو شوخ چشم خود را به کرشمه تاب دادی.

فیض کاشانی
:gol:

:gol:

:gol:
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببردازمن قرار و طاقت و هوش
بت سنگين دل سيمين بناگوش
نگارى چابكى شنگى كله دار
ظريفى مهوشى تركى قباپوش
ز تاب آتش سوداى عشقش
بسان ديگ دايم مى زنم جوش
چو پيراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گيرم در آغوش
اگر پوسيده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دينم ، دل و دينم ببردست
برو دوشش برو دوشش برو دوش
دواى تو دواى تست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آسان گل باغ مدعا نتوان چید
بی سرزنش خار جفا نتوان چید
بشکفته گل مراد بر شاخ امید
تا سر ننهی به زیر پا نتوان چید
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.

دل و دین و عقل و هوشم ،همه را به آب دادی
زکدام باده ساقی به من خراب دادی؟
چه دل و؟ چه دین؟ چه ایمان؟،همه گشت رخنه رخنه
تا دو شوخ چشم خود را به کرشمه تاب دادی.

فیض کاشانی
:gol:

:gol:

:gol:


به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزران درد بر چینم

جهان پیر است و بی بنیاد از این فریاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملال از جان شیرینم
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزران درد بر چینم

جهان پیر است و بی بنیاد از این فریاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملال از جان شیرینم
.
.
:gol:
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد.

:gol:

:gol:

:gol:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

morteza545

عضو جدید
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیداشد و آتش به همه عالم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
به عشق از من مجو نام و نشانی
که گم کردم نشان و نام خود را
:gol::gol::gol:


از ما نشان مجوی و مبر نام ما که ما
از بیخودی ز نام و نشان در گذشته ایم

از ما مجو شرح غم عشق را بیان
زیرا که ما ز شرح و بیان در گذشته ایم


 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
عشق خواهد هستیت زیر و زبر
عاشقا از هستیت نامی مبر.
:gol:


منزل از یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجده گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت

عشقبازی نه به بازیست که داننده غیب
عشق در طینت آدم نه به بازیچه سرشت

 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیداشد و آتش به همه عالم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد


من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو بدست خویش بیدارم کرد
 

Similar threads

بالا