نتایح جستجو

  1. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
  2. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    الف کجا بود!:confused: تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
  3. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دور نمیشوم خیال بافی نکن.... مرا از خودت رنجیده خاطر نکن:confused:
  4. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
  5. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    من از ان حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون ارد زلیخارا
  6. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    انچنان مهر تو ام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود
  7. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
  8. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
  9. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
  10. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
  11. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب اب حیاتم دادند
  12. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر امد قرارم را گرفت برگ و بار و شاخسارم را گرفت چهارفصل من بهاری بود حیف باد پاییزی بهارم را گرفت اعتباری داشتم در پیش عشق با نگاهی اعتبارم را گرفت عشق یا چیزی شبیه عشق بود آمد و دارو ندارم را گرفت
  13. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    نا برده رنج گنج میسر نمیشود مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد
  14. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب اب حیاتم دادند
  15. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
  16. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    انچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود
  17. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود انچه میپنداشتیم
  18. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم
  19. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    شبی در خواب او را با رقیبان در سخن دیدم نبیند هیچ کس در خواب یارب آنچه من دیدم
  20. baran256016

    اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه

    اوهوم. حق با شماست....:):gol:
بالا