نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  2. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  3. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  4. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  5. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  6. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  7. @ RESPINA @

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ...

    سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  8. @ RESPINA @

    اینم یکی از قشنگترین متن های هست که خوندم تقدیم به تو سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو...

    اینم یکی از قشنگترین متن های هست که خوندم تقدیم به تو سینه ام آینه ای ست با غباری از غم تو به لبخندی از این آینه بزدای غم آشیان تهی دست مرا مرغ دستان تو پر می سازند آه مگذر ، که دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی ها بسپارد.
  9. @ RESPINA @

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای مهربان تر از من با من در دستهای تو آیا کدام رمز بشارت نهفته بود کز من دریغ کردی تنها تویی مثل پرنده های بهاری در آفتاب مثل زلال قطره باران صبحدم مثل نسیم سرد سحر مثل سحر آب آواز مهربانی تو با من در کوچه باغهای محبت مثل شکوفه های سپید دست ایثار سادگی است افسوس آیا چه کس تو را از مهربان...
  10. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    زندگي رويا نيست زندگي زيبايي ست مي توان بر درختي تهي از بار ، زدن پيوندي مي توان در دل اين مزرعه ي خشک و تهي بذري ريخت مي توان از ميان فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بيزار از اين فاصله هاست قصه ي شيريني ست کودک چشم من از قصه ي تو مي خوابد قصه ي نغز تو از غصه تهي ست باز هم قصه بگو...
  11. @ RESPINA @

    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره میترسم

    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره میترسم
  12. @ RESPINA @

    سلام خوبی شما؟ ببخشید دیر جواب میدم خیلی گرفتار کردم خودمو . خوش میگذره اوضاع و احوال؟ منم که...

    سلام خوبی شما؟ ببخشید دیر جواب میدم خیلی گرفتار کردم خودمو . خوش میگذره اوضاع و احوال؟ منم که صبح تا شب سر کار و زندگی دانشگاه قبول شدم ولی چون نیشابور بود نتونستم برم دیگه حالا ببینم چی میشه سال دیگه.......
  13. @ RESPINA @

    سلام خواهر قدیمی خوبی ؟ احوالی از داداشی نمیپرسی خوش میگذره؟ انشاالله همیشه موفق باشی

    سلام خواهر قدیمی خوبی ؟ احوالی از داداشی نمیپرسی خوش میگذره؟ انشاالله همیشه موفق باشی
  14. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی من در این تیره شب جان فرسا زائر ظلمت گیسوی توام گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من گیسوان تو شب بی پایان جنگل عطرآلود شکن گیسوی تو موج دریای خیال کاش با زورق اندیشه شبی از شط گیسوی مواج تو من بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم کاش بر این...
  15. @ RESPINA @

    سلام مرسی منم از آشنایی با شما خوشحالم . با افتخار بندست دوستی با شما موفق باشید

    سلام مرسی منم از آشنایی با شما خوشحالم . با افتخار بندست دوستی با شما موفق باشید
  16. @ RESPINA @

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام همه خوبن به لطف خدا؟ عرض ادبی بود و بس موفق باشید
  17. @ RESPINA @

    سلام آرام جان خوبی؟ داشتم پیامهای 2 سال پیشتو میخوندم یرات فال گرفته بودم الان به یاد اون روزهای...

    سلام آرام جان خوبی؟ داشتم پیامهای 2 سال پیشتو میخوندم یرات فال گرفته بودم الان به یاد اون روزهای خوب واست فال میگیرم.نیت کن بوی خوش تو هر که ز باد شنید از یار آشنا سخن شنید ای شاه حسن چشم به گدا فکن گاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید خوش میکنم بباده مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید...
  18. @ RESPINA @

    رد پای احساس ...

    چه شبی بود و چه فرخنده شبی آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید کودک قلب من این قصه ی شاد از لبان تو شنید زندگی رویا نیست زندگی زیبایی ست می توان بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت می توان از میان فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بیزار...
  19. @ RESPINA @

    شعر نو

    دشت ها نام تو را می گویند کوه ها شعر مرا می خوانند کوه باید شد و ماند رود باید شد و رفت دشت باید شد و خواند در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟ در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟ در من این شعله ی عصیان نیاز در تو دمسردی پاییز که چه ؟ حرف را باید زد درد را باید گفت سخن از مهر من و جور تو نیست سخن...
بالا