نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  2. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  3. @ RESPINA @

    سلام مرسی شما خوبی؟ محبت داری شما... خوش میگذره؟ انشاالله همیشه موفق و سربلند باشی

    سلام مرسی شما خوبی؟ محبت داری شما... خوش میگذره؟ انشاالله همیشه موفق و سربلند باشی
  4. @ RESPINA @

    منم خیلی دوست دارم بیشتر نوشته های که میذارم از حمید مصدقه...خوشحال شدم یا علی

    منم خیلی دوست دارم بیشتر نوشته های که میذارم از حمید مصدقه...خوشحال شدم یا علی
  5. @ RESPINA @

    مرسی شما خوبی خوشی. منم خوبم

    مرسی شما خوبی خوشی. منم خوبم
  6. @ RESPINA @

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در...

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در دلش درماتم امید سیه پوش شد حمید چون شمع نیمسوخته در رهگذار باد از خشم پرخروش تو خاموش شد حمید نی اهرمن به یاد وی و نه فرشته ای از یاد روزگار فراموش شد حمید بگشای لب بگوی حدیثی ز شور عشق سر تا به پا به...
  7. @ RESPINA @

    مرسی منم آرزو دارم روزهای خوبی داشته باشی. از مصدق شعر خوندی؟

    مرسی منم آرزو دارم روزهای خوبی داشته باشی. از مصدق شعر خوندی؟
  8. @ RESPINA @

    امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای...

    امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای دوست در دشتهای باز اسب سپید خاطره ات را هی کن اینجا تا چشم کار می کند آواز بی بری ست در دشت زندگانی ما حتی حوا فریب دانه گندم نیست من با کدام امید ؟ من بر کدام دشت بتازم ؟ مرغان خسته بال خو کرده...
  9. @ RESPINA @

    امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای...

    امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای دوست در دشتهای باز اسب سپید خاطره ات را هی کن اینجا تا چشم کار می کند آواز بی بری ست در دشت زندگانی ما حتی حوا فریب دانه گندم نیست من با کدام امید ؟ من بر کدام دشت بتازم ؟ مرغان خسته بال خو کرده...
  10. @ RESPINA @

    شایدم دل اشتباه میکنه.... موفق باشی. خیلی دلم واسه هم صحبتی باهات تنگ شده بود ممنونم.

    شایدم دل اشتباه میکنه.... موفق باشی. خیلی دلم واسه هم صحبتی باهات تنگ شده بود ممنونم.
  11. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    امشب خاک کدام میکده از اشک چشم من نمناک می شود ؟ و جام چندمین از دست من نثاره خاک می شود ؟ ای دوست در دشتهای باز اسب سپید خاطره ات را هی کن اینجا تا چشم کار می کند آواز بی بری ست در دشت زندگانی ما حتی حوا فریب دانه گندم نیست من با کدام امید ؟ من بر کدام دشت بتازم ؟ مرغان خسته بال خو کرده...
  12. @ RESPINA @

    سلام مرسی. شاید دل میگه............

    سلام مرسی. شاید دل میگه............
  13. @ RESPINA @

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در...

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در دلش درماتم امید سیه پوش شد حمید چون شمع نیمسوخته در رهگذار باد از خشم پرخروش تو خاموش شد حمید نی اهرمن به یاد وی و نه فرشته ای از یاد روزگار فراموش شد حمید بگشای لب بگوی حدیثی ز شور عشق سر تا به پا به...
  14. @ RESPINA @

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در...

    از خاطرات چه شد که فراموش شد حمید با درد و رنج و غصه همآغوش شد حمید مرد آرزوی وصل تو ای یار در دلش درماتم امید سیه پوش شد حمید چون شمع نیمسوخته در رهگذار باد از خشم پرخروش تو خاموش شد حمید نی اهرمن به یاد وی و نه فرشته ای از یاد روزگار فراموش شد حمید بگشای لب بگوی حدیثی ز شور عشق سر تا به پا به...
  15. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  16. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  17. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  18. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  19. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
  20. @ RESPINA @

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند...

    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق...
بالا