نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چه شبی بود و چه فرخنده شبی آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید کودک قلب من این قصه ی شاد از لبان تو شنید زندگی رویا نیست زندگی زیبایی ست می توان بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت می توان از میان فاصله ها را برداشت دل من با دل تو هر دو بیزار...
  2. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی من در این تیره شب جان فرسا زائر ظلمت گیسوی توام گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من گیسوان تو شب بی پایان جنگل عطرآلود شکن گیسوی تو موج دریای خیال کاش با زورق اندیشه شبی از شط گیسوی مواج تو من بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم کاش بر این...
  3. @ RESPINA @

    تنها و روی ساحل مردی به راه می گذرد نزدیک پای او دریا همه صدا شب ‚ گیج درتلاطم امواج باد...

    تنها و روی ساحل مردی به راه می گذرد نزدیک پای او دریا همه صدا شب ‚ گیج درتلاطم امواج باد هراس پیکر رو میکند به ساحل و درچشم های مرد نقش خطر را پر رنگ میکند انگار هی می زند که : مرد! کجا میروی کجا ؟ و مرد می رود به ره خویش و باد سرگردان هی می زند دوباره : کجا می روی؟ و مرد می رود و باد...
  4. @ RESPINA @

    تنها و روی ساحل مردی به راه می گذرد نزدیک پای او دریا همه صدا شب ‚ گیج درتلاطم امواج باد...

    تنها و روی ساحل مردی به راه می گذرد نزدیک پای او دریا همه صدا شب ‚ گیج درتلاطم امواج باد هراس پیکر رو میکند به ساحل و درچشم های مرد نقش خطر را پر رنگ میکند انگار هی می زند که : مرد! کجا میروی کجا ؟ و مرد می رود به ره خویش و باد سرگردان هی می زند دوباره : کجا می روی؟ و مرد می رود و باد...
  5. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    من از کدام دیار آمدم که هر باغش هزار چلچله راگور گشت و بی گل ماند من از کدام دیار آمدم که در دشتش نه باغ بود و نه گل تیر بود و مردن بود و در تب تف مرداد جان سپرد گذشت تابستان دگر بهار نیامد و شهر شهر پریشیده بی بهاران ماند و دشت سوخته در انتظار باران ماند امید معجزه یی ؟ نه امید آمدن شیر...
  6. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

    میان این برهوت این منم من مبهوت بیا بیا برویم به آستانه گلهای سرخ در صحرا و مهربانی را ز قطره قطره باران ز نو بیاموزیم بیا بیابرویم به سبزه زار که گسترده سینه در صحرا بیا که سبزه آندشت را لگد نکنیم و خواب راحت پروانه را نیاشوبیم گیاه تشنه لب دشت را به شادابی ز آب چشمه شراب شفا بنوشانیم بیا بیا...
  7. @ RESPINA @

    میان این برهوت این منم من مبهوت بیا بیا برویم به آستانه گلهای سرخ در صحرا و مهربانی را ز قطره...

    میان این برهوت این منم من مبهوت بیا بیا برویم به آستانه گلهای سرخ در صحرا و مهربانی را ز قطره قطره باران ز نو بیاموزیم بیا بیابرویم به سبزه زار که گسترده سینه در صحرا بیا که سبزه آندشت را لگد نکنیم و خواب راحت پروانه را نیاشوبیم گیاه تشنه لب دشت را به شادابی ز آب چشمه شراب شفا بنوشانیم بیا بیا...
  8. @ RESPINA @

    ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است بیا که پنجره رو به صبحدم باز است چو آفتاب درخشان چه خوش درخشیدی...

    ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است بیا که پنجره رو به صبحدم باز است چو آفتاب درخشان چه خوش درخشیدی طلوع پاک تو در شب قرین اعجاز است
  9. @ RESPINA @

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من...

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من به اندازه زیبایی تو غمگینم چه امید عبثی من چه دارم که تو را در خور؟ هیچ من چه دارم که سزاوار تو ؟ هیچ تو همه هستی من ، هستی من تو همه زندگی من هستی تو چه داری؟ همه چیز تو چه کم داری؟ هیچ
  10. @ RESPINA @

    سلام عید شما هم عزیز مبارک انشاالله سال خوبی داشته باشی

    سلام عید شما هم عزیز مبارک انشاالله سال خوبی داشته باشی
  11. @ RESPINA @

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من...

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من به اندازه زیبایی تو غمگینم چه امید عبثی من چه دارم که تو را در خور؟ هیچ من چه دارم که سزاوار تو ؟ هیچ تو همه هستی من ، هستی من تو همه زندگی من هستی تو چه داری؟ همه چیز تو چه کم داری؟ هیچ
  12. @ RESPINA @

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من...

    lمن در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه میبینم و میبینم تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من به اندازه زیبایی تو غمگینم چه امید عبثی من چه دارم که تو را در خور؟ هیچ من چه دارم که سزاوار تو ؟ هیچ تو همه هستی من ، هستی من تو همه زندگی من هستی تو چه داری؟ همه چیز تو چه کم داری؟ هیچ
  13. @ RESPINA @

    داور مَشَنگ!!

    خیلی کارش درسته
  14. @ RESPINA @

    شب ها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه شب ها که بغض می کنی...

    شب ها که بغض می کنی دنیا سکوت می کنه زمان به صفر می رسه زمین سقوط می کنه شب ها که بغض می کنی به مرز مرگ می رسم به گریه کوچ می کنم ببین چقدر بی کسم دریایی از آرامشی من طرحی از خروش رود زیباترین شعر جهان چشمای غمگین تو بود پشت کدوم ساعت شب درگیر این سفر شدیم چه دیر به هم رسیدیمو بی وقفه شکل هم...
  15. @ RESPINA @

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی...

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی که آینه ها شعله به شب زدند چیزی نمونده بود تا خواب رازقی تا ناز نسترن، تا فصل عاشقی چیزی نمونده بود با تو یکی بشم با تو رها از این آواره گریه شم من مثل تو هنوز باور نمیکنم روزی از این قفس هجرت کنیم...
  16. @ RESPINA @

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی...

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی که آینه ها شعله به شب زدند چیزی نمونده بود تا خواب رازقی تا ناز نسترن، تا فصل عاشقی چیزی نمونده بود با تو یکی بشم با تو رها از این آواره گریه شم من مثل تو هنوز باور نمیکنم روزی از این قفس هجرت کنیم...
  17. @ RESPINA @

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی...

    تا کوچ من به تو چیزی نمونده بود وقتی نگاه تو از گریه می سرود با تو چه ساده بود هم آسمون شدن وقتی که آینه ها شعله به شب زدند چیزی نمونده بود تا خواب رازقی تا ناز نسترن، تا فصل عاشقی چیزی نمونده بود با تو یکی بشم با تو رها از این آواره گریه شم
  18. @ RESPINA @

    نمیخوام سهم دنیا رو تویی که سهم دستامی اگه آرامشی دارم واسه اینه که همرامی زمین...

    نمیخوام سهم دنیا رو تویی که سهم دستامی اگه آرامشی دارم واسه اینه که همرامی زمین میلرزه و اینجا یکی بی تخت خوابیده تو عشق تو یه چیزی هست که آرامش به من میده بذار روشن کنی شب رو ستاره از تو ماه از من ازت یه خواهشی دارم تو هم چیزی بخواه از من تموم خوبیا با تو...
  19. @ RESPINA @

    نمیخوام سهم دنیا رو تویی که سهم دستامی اگه آرامشی دارم واسه اینه که همرامی زمین...

    نمیخوام سهم دنیا رو تویی که سهم دستامی اگه آرامشی دارم واسه اینه که همرامی زمین میلرزه و اینجا یکی بی تخت خوابیده تو عشق تو یه چیزی هست که آرامش به من میده بذار روشن کنی شب رو ستاره از تو ماه از من ازت یه خواهشی دارم تو هم چیزی بخواه از من تموم خوبیا با تو...
  20. @ RESPINA @

    ترانه ها و تصنیف ها...

    بگو یا رب بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم مرا یارب نمیخواهی گناه هستو اگر نفرین به این دنیای بد کردم به حرفم گوش کن یارب به دردم گوش کن یارب اگر بیهوده میگویم مرا خاموش کن یارب اگر بیهوده میگویم مرا خاموش کن یارب بگو یارب چه بد گفتم چه بد کردم که نزدت خویشتن را...
بالا