نتایح جستجو

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟

سلام کامی جان علیک برو بچ دلم برا همتون تنگیده بود من از بیگانگان هرگز ننالم که هر چه با مو کرد آن آشنا کرد

یاد باد آن روز دیرین یاد باد چیدن گلبوس شیرین یاد باد

:w45:

سلام عزیزم هرکاری ازم بربیاد با کمال میل انجام میدم خوشحال می شم کمکت کنم دوست من

سلام جاوید جون به خدا این روزا خیلی کار دارم خسته شدم :( تا عصر شرکتم بعدشم تا 9 شب کلاس دارم به هیچ کارم نمی رسم دلم واسه باشگاه و برو بچ باشگاه تنگ شده:cry: سلام دوست عزیز با Labview و Matlab زیاد کار کردم خوشحال می شم با شما همکاری داشته باشم;)

سلام گلم مرسی از پیامت

مرسی ارغوان جونم ;) کسی اسم کتابهای ایشون رو می دونه؟:(

دوستان عالي ميشه ترانه هاي "دكتر افشين يد الهي" رو اگه داريد بزاريد خيلي دنبال كتابش بودم:(

چه تاپيك باحالي زدي منم بازي;)

درکنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد

ياد باد آن روز ديرين ياد باد چيدن گلبوس شيرين ياد باد من به نامت سجده ها ميكرده ام آخرين سجده براي مهرباني ياد باد در خيالم تا توانم نوگلم، بويم تو را آخرين رد ازشميم يار من خوش ياد باد من كه رفتم از خودم تا نا كجا رفتن آنروز و ديگر نامدن، نا ياد باد رفتنت دل را بخشكاند از خيال نازنينا،...

:(...

الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت الا ای خسرو شیرین که خود بی‌تیشه فرهادی قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین خدا را ای شکر پاره،...

کم کن طمع از جهان و ميزی خرسند از نيک و بد زمانه بگسل پيوند می در کف و زلف دلبری گير که زود هم بگذرد و نماند اين روزی چند

يقين بدار ديگر سراغي از تو نخواهم گرفت توبه كردم از همان توبه ها كه بوي مرگ مي دهد! بهبهاني

اين روزها زود سير مي شوم بيمار نيستم فقط رنگ چشم هايم كمي كدر شده و صدايي مدام در گوشم تكرار مي شود از پشت پنجره دست تكان مي دهم براي هيچ! بيمار نيستم ولي زود سير مي شوم انگار، دهان كه باز مي كنم بي اختيار نام كسي را با بغض مي خورم!!

آنها که کهن شدند و اينها که نوند هر کس بمراد خويش يک تک بدوند اين کهنه جهان بکس نماند باقی رفتند و رويم ديگر آيند و روند

اين يکد و سه روز نوبت عمر گذشت چون آب بجويبار و چون باد بدشت هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت روزيکه نيامده ست و روزيکه گذشت

هر چند که رنگ و بوی زيباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا