چقدر دعا!
نذر!
و...
برفي كه كم كم آب شد
شمعي كه سوخت
استخواني كه خاك شد
دعايي كه مستجاب نشد
دردي كه هيچ وقت دوا نشد
نذري كه هيچ وقت ادا نشد
ايستاده ام هنوز
بر اين زمين سرد و شوم
بر اين زمين گرسنه
روزي هزار بار دهان باز مي كند
روزي هزار بار خاطره را با خويش مي برد
كي سير مي شوي زمين؟
كي سير مي...