نتایح جستجو

ای داده مرا چو عشق خود بیداری وی شمع میان این جهان ِ تاری من چنگم و تو زخمه فرو نگذاری وان گه گویی بس است؛تا کی زاری؟

سلام راسل جان!:gol: ممنون..خوبم..تو چطوری؟؟ مرسی از عکس زیبات..واقعا" قشنگ و لطیفه..:gol::redface:

سلام گلاب جان!:gol: این چه حرفیه؟چند روزیه که در سفرم..شرمنده تم..:sweatdrop: توی اون تاپیک هم که گفته بودی رفتم..خیلی ناراحت شدم..:cry: امیدوارم زود زود حالش خوب بشه.. براش دعا می کنم..:gol: منم دلم برات تنگ شده گلاب..:gol:

دیدار یار غایب،دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد ای بوی آشنایی!دانستم از کجایی پیغام وصل جانان،پیوند روح دارد... :gol:

دل،شیشه و چشمان تو هر گوشه برندش مستند،مبادا که به شوخی *شکنندش! *شوخی:گستاخی

من نیز چو تو عاقل و هشیار بُدم با جمله ی عاشقان به انکار بُدم دیوانه و مست و لاابالی گشتم گویی که همه عمر در این کار بُدم :gol: "مولانا"

سلام گلاب جون!:gol: باشه..حتما" میرم..

حبیب من چه بهشتی طبیب ِمشفق بود که دید درد مرا و دوا دریغ نکرد..:gol: (هر چند منظور ابتهاج از این درد،درد عشقه اما برداشت و منظور فعلی من یک درد دیگه ست..)

دوش از سر عاشقیّ و از مشتاقی می کردم التماس می از ساقی چون جاه و جمال خویش بنمود به من من نیست شدم؛بماند ساقی،باقی :gol: "مولانا"

دلدار چنان مشوّش آمد که مپرس هجران ش چنان پر آتش آمد که مپرس گفتم که مکن!گفت مکن تا نکنم! این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس :gol: "مولانا"

ما چو داغ لاله صایب خون خود را می مکیم بی غمان از دور پندارند ساغر می زنیم

باز دریای دلم توفانی ست اسمان کسلم بارانی ست دور باطل زده ام؛قصه ی من همه سرگشتگی و حیرانی ست بعد ِسر گشتگی و حیرانی باز هم حیرت و سرگردانی ست .. بوی پیراهن یوسف نرسید می رسد باد،ولی هجرانی ست دار و تیشه همه آسودگی اند عشقبازی نه بدین آسانی ست .. نای بی همدمم و تا به ابد ناله در حنجره ام...

سلام خداپرست جان خوب هستید؟؟

سلام راسل جان!:gol::gol: ممنون خوبم..تو چطوری عزیز؟ این چه حرفیه راسل؟؟خدا نکنه.. ببخشا که منم دیر جواب می دم..مدام ارور می داد؛نتونستم..این به اون در:biggrin: مرسی از عکس قشنگت..خیلی خیلی زیباست:gol:

:cry::cry::cry:

زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر!مگر؟ کان دل پر آرزو از آرزو بیزار شد زَهره ی سقراط با ما نیست رویاروی مرگ ورنه جام روزگار از شوکران سرشار شد

من زنده بودم اما،انگار مرده بودم از بس که روزها را،با شب شمرده بودم .. یک عمر می شد آری،در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را،در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر،وقتی غروب می شد گویی به جای خورشید،من زخم خورده بودم

یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی در میان من و لعل تو حکایت ها بود

سلام کافر جان! ممنون:gol:منم تولد حضرت معصومه رو به شما تبریک می گم.:gol:

یک جرعه ز جام تو تمامست،تمام جز عشق تو در دلم کدامست؟کدام؟ در عشق تو خون دل حلال است،حلال واسودگی عشق،حرامست،حرام :gol: "مولانا"