تو سرنوشت منی از تو من کجا بگریزم؟
کجا رها شوم از این طلسم تا بگریزم؟
اسیر جاذبه ی بی امان آن پر ِکاهم
که ناتوانمت از طیف کهربا بگریزم
تو خویش راز اساطیر و قصه های محالی
وگر به کشور سیمرغ و کیمیا بگریزم
به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشته ها بگریزم
هوا گرفته ی...