نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    قلبم که همه چیزم بود گرفتی تو همه چیزم شده بودی وقتی به تو گفتم خودت را هم از من گرفتی شاید تو ندانی اما اشک . . . ! خیالت راحت جای بوسه ی تو با اشک پاک نمی شود
  2. amir fadaie

    متن هاي تو آلبومتو خوندم .واقعا تحت تاثير قرار گرفتم .خواهشن اگه از اين مطالب زيبا داشتي برام بفرست.

    متن هاي تو آلبومتو خوندم .واقعا تحت تاثير قرار گرفتم .خواهشن اگه از اين مطالب زيبا داشتي برام بفرست.
  3. amir fadaie

    اگه دوست داشتي يه سر به تالار ادبيات بزن .تو بعضي از تاپيك ها شعر زياد گذاشتم.

    اگه دوست داشتي يه سر به تالار ادبيات بزن .تو بعضي از تاپيك ها شعر زياد گذاشتم.
  4. amir fadaie

    در کنار ساحل دریای غم قایقی میسازم از دلواپسی بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت: "یک مسافر از دیار...

    در کنار ساحل دریای غم قایقی میسازم از دلواپسی بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت: "یک مسافر از دیار بی کسی" میروم بر دوش ِ موج ِ اشک ها میشوم دور از نگاه هیزتان عابری در شهر چشمانم شود لرزش اندام کفر آمیزتان یک جزیره می دَود از دور دست تا مرا در کام خود گیرد غروب نام آن تنهایی است و...
  5. amir fadaie

    دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده برای مزه ی خوب گناه تنگ شده دلم برای شب شعر چشم های تو آه...

    دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده برای مزه ی خوب گناه تنگ شده دلم برای شب شعر چشم های تو آه برای خنده ی گه گاه ماه تنگ شده دلم برای کلاس و حیاط و دانشگاه برای شیطنت گاه گاه تنگ شده دلم برای خموشی انتظار و قرار برای نیمکت رو به راه تنگ شده دلم برای نفس های تند و دلهره ها برای واژه ی...
  6. amir fadaie

    . . . و من عمری ست زیر آواری از خاطره ها دفن شده ام و در قبرستانی از آرزوها زندگی خواهم کرد ...

    . . . و من عمری ست زیر آواری از خاطره ها دفن شده ام و در قبرستانی از آرزوها زندگی خواهم کرد ! من که همه ی آرزویم این بود که یکبار در آغوشم بگیری این من که در حسرت یک بوسه از لبانت مُردم در حسرت یکبار شنیدن ِ « دوستت دارم » من که همه ی دلخوشی ام دیدن لبخند تو بود تو ای بانوی بهار تویی...
  7. amir fadaie

    هر روز من بدون تو دیروز ِ خسته ای ست پرپر زدن میان زوایای بسته ای ست هر روز من که تهمت تکرار...

    هر روز من بدون تو دیروز ِ خسته ای ست پرپر زدن میان زوایای بسته ای ست هر روز من که تهمت تکرار می کشد مثل دلم اسیر تپش های خسته ای ست این مویه ، این غزل که جنون می چکد از آن آوازهای زخمی ساز شکسته ای ست خورشیدی و شعاع تو تا لا مکان رهاست این دل غروب خسته در خون نشسته ای ست می آیی...
  8. amir fadaie

    خدایا از عشق امروزمان برای فرداهایی که فراموش می کنیم عاشق بوده ایم ! قدری کنار بگذار . . ...

    خدایا از عشق امروزمان برای فرداهایی که فراموش می کنیم عاشق بوده ایم ! قدری کنار بگذار . . . به قدر یک مشت ، به قدر یک لبخند تا فراموش نکنیم که عاشق بوده ایم ! تا عاشق بمانیم و عاشق بمیریم . . .
  9. amir fadaie

    با همه ی وجودم فاصله ها را با نفسهایم می شمارم و دیدارها را با چشمان نگرانم نفس ها را با...

    با همه ی وجودم فاصله ها را با نفسهایم می شمارم و دیدارها را با چشمان نگرانم نفس ها را با کلمات بی روحم زنده می کنم و آغوش خالی را با رویا سرگرم دستها را باگرمی وجودت گرم می کنم ونگاهها را با تک تک اشکهایم بدرقه قلبها را به شوق دیدار تو به تپیدن وا می دارم ودلها را به شور آغوش پرمهرت...
  10. amir fadaie

    امشب تا خودِ صبح با تو خواهم بود . امشب این شب پُر ستاره را به تو خواهم بخشید و با هزاران...

    امشب تا خودِ صبح با تو خواهم بود . امشب این شب پُر ستاره را به تو خواهم بخشید و با هزاران آرزوی زیبا امشب را به تو تقدیم می کنم امشب از آنِ ماست. از آنِ من وتو . امشب تا خود صبح از آنِ تو خواهم بود به من نگاه کن چشمانت را به من ببخش مرا سراسر نگاه کن که نگاهت خود عشق است امشب چشمانم از...
  11. amir fadaie

    آرامش...

    باران آن‌گاه بانوي ِ پُرغرور ِ عشق ِ خود را ديدم در آستانه‌ي ِ پُرنيلوفر، که به آسمان ِ باراني مي‌انديشيد و آن‌گاه بانوي ِ پُرغرور ِ عشق ِ خود را ديدم در آستانه‌ي ِ پُرنيلوفر ِ باران، که پيرهن‌اش دست‌خوش ِ بادي شوخ بود و آن‌گاه بانوي ِ پُرغرور ِ باران را در آستانه‌ي ِ نيلوفرها، که...
  12. amir fadaie

    رفتن...

    میدونی چیه ؟ وقتی که رفتی . . . منم رفتم ! واسه چی بمونم باورت نمیشه ، می دونم آخه برنگشتی که ببینی . . . رفتی و نگاه تو رو تو دلم خاطره کردم خاطره ای سنگین که برام همیشه بغض بمونه تا لااقل گریه کردن یادم نره !
  13. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    در گلویم بغضیست مرد که گریه نمی کند ! خدایا ! خلوتگاه کجاست ؟ تا کسی نبیند مرد هم گریه می کند !
  14. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    قطعه ی 7 ردیف 70 ختم تمام حسرت ها . . . عبث ها . . . امیدها ختم یک عکس ِ به گـُل نشسته ختم یک مرد به گـِل نشسته اینجا تمام شده ست ناتمام ها . . . و نا تمام مانده ست تمام ها . . . تمام شده ست قطعه های زندگی با ردیف های بی معنی تمام شده ست ردیف های هرزه گی در قطعه های جوانی . . . جایی...
  15. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    « چه می جویی در این خانه که خود ویرانه اش کردی چه می بینی در این عاشق ، که خود دیوانه اش کردی نه می از جام ما نوشی ، نه دَم چشم از وفا پوشی نه خود را می کنی آزاد ، نه در عاشق کُشی کوشی نه می خواهی مرا بی عشق ، نه خود را عاشقم دانی نه بر عشقم زنی طعنه ، نه از عشقم گریزانی نه دورم...
  16. amir fadaie

    سرد و خاموشم دلیلش را مپرس نگاهم کن نگاهم را نمی خوانی فاصله هاست بین ما دلت بسته به مهر...

    سرد و خاموشم دلیلش را مپرس نگاهم کن نگاهم را نمی خوانی فاصله هاست بین ما دلت بسته به مهر دیگری ست و بی اعتنا می گذری نمی بینی دلم لرزیده است نمی دانی دستت را نمی گیرم فردا نیستی و سوار بر قطار زندگی خواهی رفت . . . و من می مانم تنها و ریل هایی که تا بی نهایت کنار هم هستند اما از غم...
  17. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    هر چند مال من نشدي ولي ازت خيلي چيزا ياد گرفتم . . . ياد گرفتم به خاطر کسي که دوسش دارم بايد دروغ بگم ياد گرفتم هيچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره ياد گرفتم تو زندگيم تا فهميدم يکي دوسم داره هر روز به بهانه اي دلشو بشکنم . . .! ياد گرفتم گريه هاي هيچ کس رو باور نکنم . . . ياد گرفتم بهش...
  18. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    مي پرستم تو را! اينقدر براي تو نماز مي خوانم كه خدا حسودي اش مي شود! اينقدر تو را دوست دارم كه خدا كُفرش در مي آيد! ولي به روي خودش نمي آورد درست مثل من كه به روي خودم نمي آورم نديدنت را و همه را توي خودم مي ريزم درست مثل من كه دارم مي ميرم ولي هنوز زنده ام
  19. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    عاشقت خواهم ماند بي آنكه بداني دوستت خواهم داشت بي آنكه بگويم در دل خواهم گفت بي هيچ كلامي گوش خواهم داد ، بي هيچ سخني در آغوشت خواهم گريست بي آنكه حس كني در تو ذوب خواهم شد بي هيچ حرارتي اين گونه شايد احساساتم نميرد . . .
  20. amir fadaie

    رفتن...

    قلبم که همه چیزم بود گرفتی تو همه چیزم شده بودی وقتی به تو گفتم خودت را هم از من گرفتی شاید تو ندانی اما اشک . . . ! خیالت راحت جای بوسه ی تو با اشک پاک نمی شود * * * رازی است میان اشک و بوسه اشک ماند و جای بوسه ات به جای همه چیزم که گرفتی
بالا