نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    تنها بهانه ام براي زنده ماندن فرداست كه شايد فردا مثل امروز نباشد شايد فردا تو با من باشي تو بهانه اي براي فردا شدن بمان بهانه ی من نگذار بهانه اي براي زندگي نداشته باشم
  2. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    بیا ای بی وفای من و امشب را فقط امشب برای خاطر آن لحظه های درد کنار بستر تاریک من شب زنده داری کن که من امشب برای حرمت عشقی که ویران شد برایت قصه ها دارم تو امشب آخرین اشکم به روی گونه می بینی و امشب آخرین اندوه من مهمان توست بیا نامهربان من و امشب را کنار بستر تاریک من شب زنده داری...
  3. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    همین چند شب پیش بود . . . بدون دعوت بدون اینکه تو بدونی بدونه اینکه تو بخوای اومدم مراسم عروسیت قشنگترین کت و شلواری رو که داشتم پوشیدم همونی که با هم خریده بودیم . . .! یادته چقدر دوستشون داشتی . . . ؟! سرم گیج میره چند تا آدم بالای سرم هی حرف میزنن ولشون کن حرفای منو گوش کن ...
  4. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    او غریبانه نگاهم می کرد عمق چشمهایش مرا به یاد روزی انداخت که در زیر چتر او پناه گرفتم در حالی که می رفت رو به من کرد و گفت: منتظرم نباش! تمام چشمهایم را بستم تا نشنوم صدایش را چیزی را که آرزو می کردم نشنوم این بار با تمام اُبهت خود بر سر من کوبیده می شد برگشت بی آنکه معنی انتظار را...
  5. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    خسته ام روزها از پی هم می آیند و به شب می رسند ولی من به آرامش نمی رسم رخداد عشق را چنان غریب و مبهم می بینم گویی در قله ای دور از چشمان من پنهان شده و من خسته را یارای دیدار آن نیست بارها در اوج احساس و در عمق تپش ناگهان به این حس رسیده ام که: "این نیز عشق نیست!" آرزو کردم ، از ته دل...
  6. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    به او گفتم: اگر روزي از اين ايّام بي فرجام من مُردم تو بعد از من چه خواهي كرد ؟ چه كس را جاي من بر سينه ی پر مهر و غمگينت به آرامي بخواباني و در گوشش ز شيريني آينده غزل خواني ؟ اگر مُردم تو بعد از من چگونه پيكر سرد مرا بر خاک بسپاري ؟ چگونه بي وجود من به زير آسمان آبي ِ دنيا به روي...
  7. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    گاهی اوقات احتیاج به یه آدمی داری یه دوستی که وایسته رو به ‌روت که توی چشمات نگات کنه و محکم بزنه تو گوشت ! که تو ٬ صورتت خم شه و دستت رو بذاری روی گونه‌ت و دوباره نگاش کنی ببینی که خشمگینه ببینی که از دستت عصبانیه توی اخم صورتش ببینی که دوستت داره ببینی که دوستته که نگاش کنی...
  8. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    آن زماني كه به من مي خندی چشمهايت را هم مي خواهم شعر هم مي گويم از براي دل تو شعر هم مي گويم تا تو هر لحظه به من خنده كنان حرف عشقي گويي كه به آن مي خندم . . . خنده از روی هوس نيست خدا را شاهد كه دلم مي لرزد من به لرزيدن آن مي خندم !
  9. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    به او گفتم: اگر روزي از اين ايّام بي فرجام من مُردم تو بعد از من چه خواهي كرد ؟ چه كس را جاي من بر سينه ی پر مهر و غمگينت به آرامي بخواباني و در گوشش ز شيريني آينده غزل خواني ؟ اگر مُردم تو بعد از من چگونه پيكر سرد مرا بر خاک بسپاري ؟ چگونه بي وجود من به زير آسمان آبي ِ دنيا به روي...
  10. amir fadaie

    رفتن...

    بار دگر دوست را بدرقه راه کردم . . . من چقدر از رفتن بیزارم دوست رفت من ماندم و انبوه سوال یه قدم مانده به صبح بار سفر بست چه شبی بود دیشب اولش فکرکردم ، سفرش کوتاه است گفتم ای دل تو برو آب بیاور و قرآن به سلامت برود ، برگردد دوست گفت قرآن بیاور ، آب نه . . . من تعجب کردم گفتم...
  11. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    آخرین بار نگاهت را از من دزدیدی یادت هست ؟! می دانستی و می دانستم که نگاهت بوی شقایق می دهد همیشه می گفتی : " به شقایق ها دل نبند ، عمرشان کوتاه است " می دانستی و می دانستم که نگاهت بوی شقایق می دهد نگذاشتی برای آخرین بار احساسم نگاه شقایقی ات را ببوسد خوب می دانستی بوسه بر پیشانی شقایق...
  12. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    حُرمت نگه دار گلم ، دلم ! اين اشک خون بهای عمر ِ رفته ی من است پس گريه کن مرا اين سرگذشت مردي ست که هيچکس نبود و هميشه گريه مي کرد . . . بی مجال به بغض های خود تا کی مرا گريه کند تا کی ؟! و می رفتم داد ِ خود را به بی دادگاه خود آورده ام همين نه به کفر من نترس ! نترس کافر نميشوی هرگز...
  13. amir fadaie

    "لبانت را نمي بويم مبادا گفته باشي دوستت دارم" كه مي ترسم از اين جمله و مي دانم كه تا نا...

    "لبانت را نمي بويم مبادا گفته باشي دوستت دارم" كه مي ترسم از اين جمله و مي دانم كه تا نا گفته اي بر من تو اين جمله دوستم داري و مي دانم اگر گويي بر اين جمله غباري از تظاهر مي نشيند لبانت را نمي بويم ولي مي بوسمش تا طعم حرفت را ميان خاطراتم حفظ گردانم و من مي بوسمش تا مطمئن گردم...
  14. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    سلام ؛ حال من خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . . با این همه اگر عمری باقی بود طوری از کنار زندگی می گذرم که نه دل کسی در سینه بلرزد و نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . . تا یادم نرفته است بنویسم: دیشب در حوالی خواب هایم ، سال...
  15. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    اوايل حالش خوب بود نمي دونم چرا يهو زد به سرش حالش اصلا طبيعي نبود همش بهم نگاه مي كرد و مي خنديد به خودم گفتم: عجب غلطي كردم قبول كردم ها . . . اما ديگه براي اين حرفا دير شده بود بايد تا برگشتن اونا از عروسي پيشش مي موندم خوب يه جورایي اونا هم حق داشتن كه اونو با خودشون نبرن اگه وسط...
  16. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    قرارمان این بود یادت هست ؟ قرار بود تا همیشه مال هم باشیم و تو هر بار با خنده می گفتی: " تا همیشه یعنی تا کی ؟ " و من با اخم و سکوتی معنی دار پاسخت را می دادم یادت هست همیشه فراموش می کردی که " بین ما خداحافظی حرام است " یادت هست هربار لفظ " خداحافظ " را به زبان می آوردی من . . . از...
  17. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    این روزها تمام شعر های جهان مرا به وجد می آورد شعرهای تنهایی شعرهای دلگیری شعرهایی از شکست این روزها فقط دلم شعر می خواهد شعری که هر بار خواندنش خُردترم کند تا نابودی فقط به دنبال صدا می گردم صدایی برای همراهی صدایی برای تاکید تنهایی فریاد مرا چرا کسی نمی شنود ؟! صدای خرد...
  18. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    به یاد می آورم شبی بی ستاره را که گفتی: دیگر دوستت ندارم ! اما گواهی نگاهت این نبود . . . گفتم: آخر چگونه ؟ یادم می آید جوابم را ندادی و رفتی . . . دیگر یادم نمی آید که چه به یاد دارم جز نگاهی پر اشک به راه آمدنت . . .
  19. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    سكوت تلخ و غمباري خيابان داشت تو گويي آسمان ، حال دلم را خوب مي فهميد تو و خورشيد مي رفتيد و من با يك نه با صد نه با صد هزاران تكه از يك دل به جا ماندم . . . بنازم آسمان را با دل من ماند و رنگش چون دلم خون شد
  20. amir fadaie

    رفتن...

    تو رو خدا گریه نکن نزن به قلب من تبر خیلی دوست دارم ولی باید برم به این سفر شاید جداشه راه ما ولی دلم پیش تو موند گریه نکن عزیزکم که گریه هات منو سوزوند من از خدامه بمونم ولی همش دست ِ خداست دلم توو دستای تو اِ ولی تنم از تو جداست گریه نکن ناز ِ دلم پشت سرم اشکی نریز دوست...
بالا