خاکستان قلبم
هنوز به امید پایمال قدم هایت می تپد ....
شکسته ام
در این شب های بی چراغ
بیا نور چشمان تارم
زان شبی که سرودی
خداحافظ برای همیشه
نشسته ام
چشم براه چشمانم همیشه
بهار و بی بهار بی تو
در زردی دستانم خزانم همیشه
دلم را
در نی لبکی سوخته دمیدند
می دمد از دلم
دود و آهی هر دم پرواز تا تو...