نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    آنگاه که نسیم با توست خاطرات چشمانت را بسرای اشک های دلت را بنواز آنگاه که یقین با توست جاده های زندگیت را هموار کن غم های دلت را آشکار کن آنگاه که تردید با توست واقعیت دلت را با خنده ها نپوشان آنگاه که غم با توست رسوایی دلت را با گریه ها نیامیز آنگاه که قلبت باشد به نور ایمان خندیدن...
  2. amir fadaie

    آرامش...

    اگر بگذارند دست هایم از تبعید بازگردند غبار از گونه هایت خواهم گرفت تا میان سطر سطر شعر سینه ام بر ملا شود اگر بگذارند اشتیاق گام هایم پشت مسیر نرفته در خود نلرزد تمام راه ها را دنبال خود می کشاندم تا به مقصد نفس هایت پهلو بگیرند اگر این بهشت را جلوی چشمانم به کوری نکشانند یک...
  3. amir fadaie

    رفتن...

    اونی که می خواستم من و داد به باد و رفت پیش اون کس که دلش می خواد و زد زیر عشقش تا یادش نیاد و اسم منم جز آدم بدا شد
  4. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    خداحافظ گل نازم نمی دانم چگونه توصیف تو را روی کاغذ پاره ی مات کهنه خیالم روشن بسازم نمی دانم چگونه چشم تو را قبله ی راز و نیازم بگردانم خداحافظ گل نازم شبیه آسمان باش مثل هرای دریای طوفانی تا ابد پاینده و بی باک که زیر سایه ات جان بگیرد آرزوها تا میان ساحل قلب پاک و مهربانت پر بکشد دعای ما...
  5. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    مرا ببخش . . . به خاطر تمام حرفهايى که به تو نگفتم مرا ببخش به خاطر نداشتن واژه هايى زيبا تا ثابت کنم که هميشه با خود و با تو صميمى خواهم بود و اگر نمى توانى آن را در عشقم حس کنى پشيمان هستم که به اندازه ى کافى نثارت نکردم اما به خاطر عشق خود پشيمان نيستم به خاطر احساس خود نيز پشيمان...
  6. amir fadaie

    اين روزها چه آسان اشك مي ریختم . . . اشك هايي كه از درياي وجودم جدا افتاده بودند اشك هايي كه...

    اين روزها چه آسان اشك مي ریختم . . . اشك هايي كه از درياي وجودم جدا افتاده بودند اشك هايي كه بوي غربت مي داد بوي تنهايي . . . انگار فراموش كرده بودم كه تو عاشقانه ترين نگاه هايت را نثار من كرده اي من در اوج با تو بودن تنها بودم زيرا فراموش كرده بودم در تنهاترين تنهايي هايم هم در...
  7. amir fadaie

    از جوانمرد پرسیدند: خدا را چگونه بشناسیم ؟ گفت: از هر راهی میتوان خدا را شناخت اما هر شناختی...

    از جوانمرد پرسیدند: خدا را چگونه بشناسیم ؟ گفت: از هر راهی میتوان خدا را شناخت اما هر شناختی را پیامدی ست شما تاب کدام یک را دارید ؟ اگر خدا را با خرد بشناسی علمی با تو خواهد بود اگر خدا را با ایمان بشناسی آسایشی با تو خواهد بود و اگر خدا را با معرفت بشناسی دردی با تو خواهد بود...
  8. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    این سطر مختصر را گفتم که او بخواند هر چه به او نگفتم می خوام او بداند او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن فهمید راز من را ،‌ او رفت تا بماند
  9. amir fadaie

    رفتن...

    هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام ، برگرد ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و...
  10. amir fadaie

    آرامش...

    این سطر مختصر را گفتم که او بخواند هر چه به او نگفتم می خوام او بداند او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن فهمید راز من را ،‌ او رفت تا بماند
  11. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    از گونه های تو آغاز می شود این زمستان... از لب های من بالا می رود دیوانگی
  12. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    من در کنارت تمام نیست ها را هستم من بدون تو تمام نبودن ها را بودم چگونه از من دریغ می کنی حضورت را ای تمام هست و نیست من
  13. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    برای چشم عاشق تو نامه پست می کنم همیشه آن تبسمی که میل توست می کنم غم شکستن من وتو هم تمام می شود تو فکر راه را نکن خودم درست می کنم
  14. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    به روی برگ زندگی دو خط زرد می کشم و چشم عاشق تو را که گریه کرد می کشم تو رفتی و بدون تو کسی نگفت با خودش که من بدون چشم تو چقدر درد می کشم
  15. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    در بی کرانه شناوری و من در اشک که تقدس توست
  16. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    تو آغاز من بودی و من در ادامه ی خودم پایان من نباش
  17. amir fadaie

    رفتن...

    برای پیدا کردنت تمام راه ها تمام گام های جهان کم است برای رفتن رفتن کم است . . . .
  18. amir fadaie

    رفتن...

    ای علت قشنگی رویا و خواب من تنها دلیل گل شدن اضطراب من ای راه حل ساده ی جبران تشنگی فواره ی نگاه قشنگ تو آب من رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست در عکس مهربان تو در کنج قاب من باران چه قدر حرف تو را گوش می کند می بارد آن قدر که نیایی به خواب من گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد از اوج دل ندادن...
  19. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟ از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک، مجبور به زیستن هستم. از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟ از چه بنویسم؟ از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با...
  20. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی‌ ، حس کنی هنوزم دوسش داری چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده .... چه قدر سخته تو خیالت ساعتها باهاش...
بالا