نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    رفتن...

    همیشه دلیل دوست داشتنت را می خواستی ؟ ولی من دلیلی نداشتم ! دلی داشتم ساده و بی ریا اما عاشق که بی شمار دوستت داشت پس به جرم این دوست داشتن دلم را آزردی گریاندی و شکستی . . . و من به حرمت عشق آن را بی منت به تو بخشیدم و بی هراس به زیر پایت انداختم راستی دلم را دیدی ؟!
  2. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    هرشب برو کنار پنجره تا ستاره ها بدونن ماهشون مال منه . . . !
  3. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    میخواهی بروی؟ خب برو... انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو... برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن كدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نكن نفس های آخر است نترس برو... احساسم اگر نمیرد ..بی شك ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو...
  4. amir fadaie

    آرامش...

    اين روزها چه آسان اشك مي ریختم . . . اشك هايي كه از درياي وجودم جدا افتاده بودند اشك هايي كه بوي غربت مي داد بوي تنهايي . . . انگار فراموش كرده بودم كه تو عاشقانه ترين نگاه هايت را نثار من كرده اي من در اوج با تو بودن تنها بودم زيرا فراموش كرده بودم در تنهاترين تنهايي هايم هم در...
  5. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    به حرمت عشقمان به حرمت لحظات زيبايمان مرو كه بی تو من هيچم بمان با من... بدان كه تا ابد نام تو بر قلبم حک شده بدان كه عشقمان هميشه پاک خواهد ماند به وفايم ايمان داشته باش تا به تو نشان دهم معنی واقعی واژه عشق را...
  6. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام...
  7. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    حالا كه دست هایت چتر نمی شوند حالا كه نگاهت ستاره نمی بارد حالا كه خانه ای برای ما شدن نداریم از كاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد و آرامش خیالت ، ‌خیس اشك هایم نشود
  8. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    دوس دارم . . . دوس دارم از تو بشنوم هر آنجه را كه ديگري نشنيد دوس دارم احساست كنم هر آنچه را كه ديگري حس نكرد دوس دارم . . . اما مجال نمي دهي دوس دارم با تو باشم هر لحظه كه ديگري مي خواست و نتوانست دوس دارم . . . اما امان از فاصله ها اي كاش . . . اي كاش احساسم را مي فهميدي حتي براي لحظه...
  9. amir fadaie

    رفتن...

    اگرچه رفت رفتنش دلیل و عاملی نداشت سوال کردم از خودش ، جواب کاملی نداشت خودش که رفته یک طرف ، دل مرا ربوده است و برده با خودش دلم ، اگرچه قابلی نداشت
  10. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    بي تو اين عشق غريب است ، بهارم! برگرد اين همه فاصله آيد به چه کارم؟ برگرد آسمان خسته تر از من ، وَ من از رفتن تو پُرم از ابر ، که همواره ببارم ، برگرد سهمم از شعر ، فقط گريه شده ، ماه ِ غزل ! ها . . . دگر خاطره از خنده ندارم ، برگرد صبر باراني من را که...
  11. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    در دلم مي پرسم . . . كي ؟ كجاست ، پايانم و سكوت ، پاسخ ِ گستاخي من بي خوابي ،يا مرگ را خواب ديدن پرسه هايم ، از سر درد كمر خاطره از خنده هاي مبهم . . .
  12. amir fadaie

    سلام.شماره ام تو امضام هست.بهم sms بده.

    سلام.شماره ام تو امضام هست.بهم sms بده.
  13. amir fadaie

    سلام وبلاگتو ديدم.واقعا لذت بردم .

    سلام وبلاگتو ديدم.واقعا لذت بردم .
  14. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    من غم را در سکوت.سکوت را در شب. شب را به خاطره اندیشیدن به تو دوست دارم. من زندگی را در عشق .عشق را در قلب..و قلب را به خاطره اینکه آشیانه توست دوست دارم. من اندوه را در اشک ..اشک را در چشم وچشم را به خاطره دیدن روی تو دوست دارم. من عشق را در سکوت ..سکوت را در تنهایی ..تنهایی را به...
  15. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    واقعاْ نمی دونستم باید چی بهش می گفتم . خیلی راحت گفت دیگه از دستت خسته شدم . تازه خورشید غروب کرده بود . احساس سرما می کردم . نمی دونستم چرا اون این حرف رو زد . من که واسه اون چیزی کم نذاشته بودم . با تمام صداقتم رفته بودم جلو . ولی الآن ......
  16. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    آيينه پرسيد كه چرا دير كرده است….نكند دل ديگري او را سير كرده است خنديدم و گفتم :او فقط اسير من است ، تنها دقايقي چند تاخير كرده است.. گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير كرده است… خنديد به سادگيم آيينه و گفت: احساس پاك تو را زنجير كرده است… گفتم :از عشق من چنين سخن مگوي.. گفت...
  17. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    شاید برایت می نویسم چون رسم رفاقت را تا آخر تمام کنم تا تکلیف تو هم با دلت روشن شود با هیچ آب روانی نمیشود این همه نفرت را شست باور کن من و تو تمام شدیم... فقط و فقط تمام زورهایم را جمع میکنم تا به دندانم فشار بیاورم که مبادا دهانم به نفرین باز شود... میبینی چقدر تلخم...از انروزهای تلخی که برایم...
  18. amir fadaie

    رفتن...

    نکوهشم نکن.. دست خودم نبود که دوستت داشتم... دست خودم نبود که با تو چشمم ترانه بود... نمیدانم چرا... بارها گفته بودم دیوانه ام اما نمیدانم چرا.... اکنون نیز نکوهشم نکن اگردیگر دوستت ندارم.
  19. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    شوكه شده بودم. صورتش خيس خيس بود. هر چي اشكاشو پاك مي كردم ،تمومي نداشت. از يه سوء تفاهم ساده براش حرف زدم. براي اولين بار بهش گفتم چقدر دوستش دارم. لباشو بوسيدم... خنديد... با دست يخش دستمو فشار داد. چشماشو بست..... . . . . . سم لعنتي كار خودشو كرده بود.
  20. amir fadaie

    نكات طلايي در مكالمه زبان انگليسي

    یادگیری مکالمه زبان انگلیسی به شکل مطلوب، آرزوی اکثر جوانان ایرانی است. چه آنها که انگیزه خاصی برای استفاده از این توانایی دارند، مثل سفر به خارج، ادامه تحصیل یا استخدام در یک مؤسسه خارجی ویا صرفا از روی علاقه و ایجاد ارتباط با جامعه جهانی. همگان بر این اعتقاد هستند که آموزش های زبان در مدارس و...
بالا