نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    به زیبایی دلت ندیدم دل دیگر نگاه کن به رویای دلم که یک نظر کافیست شاد کن دل بی درمانم را فقط یک نگاه کافیست فقط یک نگاه از پس دیوار دلت به امید رویایی که هرگز نخواهد بود چشمانم را بستم به دنیای تو و گشودم دلی به رویای تو زمزمه می کردم با قلب بیمارم و در آن نجوای پنهان دیدم مست آن...
  2. amir fadaie

    رفتن...

    عمرم به تلخی تلخی ها گذشت پیر شد دلم ، به سردی ایام شکست. در فکر آرزوهای فردا سیر کردم لحظه ها را فدای باورهای ساده ام کردم فردا از راه رسید و در حسرت دیروز نشستم کی آمد و کی رفت؟ مقصود نیافتم! غم دوستان ،خنده ی ایام دیدم عمرم بگذشت و به آخر رسید کارم عجبم نیست که افسوس به کامم آمد...
  3. amir fadaie

    به زیبایی دلت ندیدم دل دیگر نگاه کن به رویای دلم که یک نظر کافیست شاد کن دل بی درمانم را فقط...

    به زیبایی دلت ندیدم دل دیگر نگاه کن به رویای دلم که یک نظر کافیست شاد کن دل بی درمانم را فقط یک نگاه کافیست فقط یک نگاه از پس دیوار دلت به امید رویایی که هرگز نخواهد بود چشمانم را بستم به دنیای تو و گشودم دلی به رویای تو زمزمه می کردم با قلب بیمارم و در آن نجوای پنهان دیدم مست آن...
  4. amir fadaie

    20 راه براي تشخيص عشق واقعي

    گرایش بین زن و مرد در نوع خود میتواند مفید یا مضر باشد . البته بیشتر ما حداقل یک بار در زندگی تمایل قوی را نسبت به فرد مخالف حس کرده ایم ، خوب! ، این حس در مورد روابط معمولی شاید بتواند موثر باشد ولی در مورد مسئله ی ازدواج اگر بخواهیم تنها با اکتفا به این تمایلات و بدون توجه به معیارهای دیگر...
  5. amir fadaie

    رفتن...

    من چهره ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی با قایقم نشسته به خشکی فریاد می زنم: « وامانده در عذابم انداخته است در راه پر مخافت این ساحل خراب و فاصله است آب امدادی ای رفیقان با من » گل کرده است پوزخندشان اما بر من ، بر قایقم که نه موزون بر حرفهایم در چه ره و رسم بر التهابم از حد بیرون...
  6. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    چقدر آرام و زيبا پا بر ساحل وجودم گذاشتي آن زمان كه من به فكر پوچي بودم آن زمان كه با ناز صدايم مي كردي و من در انديشه بي خيالي به سر مي بردم چقدر زيبا گلبرگ هاي وجودت را به گردنم مي آويختي و من در روياي گم شدن بودم نگاهت چه گرم بود زماني كه معناي نگاهت از گستاخي بيش نمي دانستم نوازش...
  7. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    آشناي عرشه ي دل! ناخدا! خداحافظ ! بادبان کشتی من! - تا خدا - خدا حافظ ! خيسم از ترانه ي امواج - داده است انگار حسّ شاعرانه به دريا خدا ، خداحافظ ! اي ستاره! در شب و تنها ، به جاده ی غربت مي روم شبانه به هرجا خدا ، خدا حافظ ! در طلوع خاطره ها پرسه مي زنم تا عشق عاشقانه ها! - که تويي...
  8. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    هميشه فاجعه ها را به گريه مي باري شباهتي به غزلهاي دفترم داري : مُرَدّفي به «غريبي» ، مقفّي از : حسرت غروب - فاصله - افسوس - خستگي - ، آري چه روزگار عجيبي! تو هم شبيه خودم بدل شدي به شب و قاب عكس ِ ديواري و شاه بيت نگاهت درون هر غزلم شد عاشقانه و دنياي من ، چه اقراري ! به جنس...
  9. amir fadaie

    و اين بار منم كه خواهشانه فرياد مي زنم تا بيايي آهسته و آرام بيا همان گونه كه براي اولين بار...

    و اين بار منم كه خواهشانه فرياد مي زنم تا بيايي آهسته و آرام بيا همان گونه كه براي اولين بار آمدي بدون صدا فقط با يك نگاه خوب و آرام و زيبا براي اولين بار چه با ناز آمدي آن زمان كه نفرت در دلم خانه كرده بود و تو با آهسته آمدنت عشق را جايگزين اين كوير خالي كردي و من ندانستم . . . آهسته...
  10. amir fadaie

    چقدر آرام و زيبا پا بر ساحل وجودم گذاشتي آن زمان كه من به فكر پوچي بودم آن زمان كه با ناز...

    چقدر آرام و زيبا پا بر ساحل وجودم گذاشتي آن زمان كه من به فكر پوچي بودم آن زمان كه با ناز صدايم مي كردي و من در انديشه بي خيالي به سر مي بردم چقدر زيبا گلبرگ هاي وجودت را به گردنم مي آويختي و من در روياي گم شدن بودم نگاهت چه گرم بود زماني كه معناي نگاهت از گستاخي بيش نمي دانستم نوازش...
  11. amir fadaie

    (در ادامه) و اين بار منم كه خواهشانه فرياد مي زنم تا بيايي آهسته و آرام بيا همان گونه كه براي...

    (در ادامه) و اين بار منم كه خواهشانه فرياد مي زنم تا بيايي آهسته و آرام بيا همان گونه كه براي اولين بار آمدي بدون صدا فقط با يك نگاه خوب و آرام و زيبا براي اولين بار چه با ناز آمدي آن زمان كه نفرت در دلم خانه كرده بود و تو با آهسته آمدنت عشق را جايگزين اين كوير خالي كردي و من ندانستم ...
  12. amir fadaie

    چقدر آرام و زيبا پا بر ساحل وجودم گذاشتي آن زمان كه من به فكر پوچي بودم آن زمان كه با ناز...

    چقدر آرام و زيبا پا بر ساحل وجودم گذاشتي آن زمان كه من به فكر پوچي بودم آن زمان كه با ناز صدايم مي كردي و من در انديشه بي خيالي به سر مي بردم چقدر زيبا گلبرگ هاي وجودت را به گردنم مي آويختي و من در روياي گم شدن بودم نگاهت چه گرم بود زماني كه معناي نگاهت از گستاخي بيش نمي دانستم نوازش...
  13. amir fadaie

    در عوض توي چند تا از تاپيكهاي ادبيات شعر گذاشتم دوست داشتي يه سري بزن.البته اينايي رو كه واست...

    در عوض توي چند تا از تاپيكهاي ادبيات شعر گذاشتم دوست داشتي يه سري بزن.البته اينايي رو كه واست فرستادم تو تاپيك نمي زارم.متن تكراري نمي بيني خيالت راحت....
  14. amir fadaie

    نمي تونم واسه امروز بيشتر از اين واست شعر بزارم.مي ترسم يه روزي تموم بشن.پل احساس بشكنه.بيوفتيم...

    نمي تونم واسه امروز بيشتر از اين واست شعر بزارم.مي ترسم يه روزي تموم بشن.پل احساس بشكنه.بيوفتيم تو رودخونه.
  15. amir fadaie

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد...

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
  16. amir fadaie

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد...

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
  17. amir fadaie

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد...

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
  18. amir fadaie

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد...

    امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
  19. amir fadaie

    هميشه ، وقتي هواي خودکشي به سرم ميزند طناب دار را روبروي پنجره مي بندم تا قبل از مردنم يک بار...

    هميشه ، وقتي هواي خودکشي به سرم ميزند طناب دار را روبروي پنجره مي بندم تا قبل از مردنم يک بار ديگر آسمان را ببينم يا لبه پنجره اي رو به خياباني مي ايستم که پياده روهايش پر از شمشادهاي جوان باشد يا مي روم مرگ موش با طعم ذغال اخته مي خرم ( هميشه ذغال اخته دوست داشته ام ! ) از داروخانه اي...
  20. amir fadaie

    احساس ميکنم دستانم ديگر به قدر کافي جوان نيستند نشان به آن نشان که روز هاي خوب آرام آرام...

    احساس ميکنم دستانم ديگر به قدر کافي جوان نيستند نشان به آن نشان که روز هاي خوب آرام آرام از کف دستانم سُر ميخورند و پرت مي شوند به زمان هاي ماضي احساس ميکنم کمي از زندگي را کم آورده ام مثلا از ازل تا آغاز را ! حالا هي تلقين کنم به خودم ماه و ستاره وآسمان و بهار را روزي عاقبت همه چيز،...
بالا