نتایح جستجو

عطش ات احساس مرا . . . چندان تراش داد كه . . . عاقبت تندیس عشق شدم . . . حال كه سیرابی . . . نفسی تماشایم كن . . .من یک بانویم

از بـیداری لذت میبـرم . . . از سـردرد لذت میبـرم . . . از خـوردن قرصهای رنـگـارنگ لذت میبـرم . . . از مـشـکی پـوشــیـدن لذت می بـرم . . . از تـنـهـایـی ِ بـی انـتـهـایـم لذت میبـرم . . . از پـرواز توی خیالم با تـــو لذت می بـرم . . . از تک تک کامهایی که از ســیگـار میگـیـرم لذت...

بار الها...!!! دوستاني دارم كه در اعماق قلبم جاي دارند. آنان شايسته ي محبت اند و يادشان مايه ي آرامش است! در ميان خلق معدن خيراند و دارنده ي پاك ترين خصوصيات!! پس اي خداي من... آنان را اكرام كن وبر صفات نيك آنان بيفزاكه تنها توانا تويي... آمين

بارالها انتظار سخت ترین امتحانی ایست که برایم در نظر گرفته ای تا پایان این انتظار شکر میگویمت. براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 700x525 مي باشد

بویِ دود می آید . . . به گمانم یک نفر . . . پای دنیای مجــــازی . . . می سوزاند . . . « عمـــــ ـرِ » خویش را . . .

همه میگن طاقتـــــــ بیار... اما هیشکی نمیگه از کجـــــــــا...!!

انسانم آرزوست خراب شود شهر خفتهي بخت من كه بر سنگفرش آن تو با ديگري نفس كشيدهاي و آب از آب تكان نخورده است مگر ذوق شاعرانه اي بيچاره چشمهاي من كه دود سيگار شدي برف يك روز گرم سنگ گيج كهكشاني دور بر سر شاعري كه سالهاي سال تو را به شعر نوشته است از زمستان پريده اي از آغوش من شكوفه...

بــودن یــا نبــودن مــساله ایــن اســت ...! هســــتــــم ... میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری ! نیـــــستــم ... میـــــروی ســــــراغِ دیگــــری ! دیـــدنِ ایـــــن لحظـــه هــا بــاور کُــــن زجـــرآور اســـت , فلســــفه ی بــودنِ مــــن ... پــوچ اســـت انگــــار...

وَقتی تو آمَدی ودَستَت رابِه سویَم دِراز کَردی.گُفتم: از قَفس چِه میدانی؟ گُفتی: آزادی از تَنهایی؟ گُفتی:هَمزَبانی ازمُحبَت؟:عِشـــــق از دوستی؟:صِداقَت ازبَهـــار؟:طَراوت ازسفـَـــر؟:انتظار ازجُدایی؟؟؟:... بازهَم گُفتَم جُدایی؟سُکوتِ تومَرا شِکَست وبه گِریه اَنداخت به چِشمَانَت نِگاه کَردَم...

ایـ ـن روزهـ ـــا زیــ ـادی سـ ــاکت شدهـ ام. . . نمــی دانَم چِـــرا حـَــرفهــایــم بــه جـ ــای گَلـــو. . . از چشــمانم بیــرون مــی آیـَـند. . . .

درکشورما شاهی بود که برای سرگرمی خود بازی ساخت که درآن دو نفر بر روی سنگ ترازو روند وهر کس که وزنش کمتر بود کشته شود... از بخت بدم, منو یارم روبه روی هم افتادیم من برای اینکه یارم زنده بماند ده روز غذا نخوردم روز مسابقه من خودم را سبک گرفتم غافل از اینکه یارم به پای خود وزنه وصل کرده...

[IMG]

دسـتـت را بـه مـن بـده کـمـي قـــــدم بـزنيـــــم مـن عـــــادت دارم تـوي خـــــواب راه بـــــروم !!

يادم است.. با دست هاي زنانه اش نوازشـــــــــم ميكرد.. انگار به يكباره خاكستـــــــر شدم وقتي.. به ياد آوردم با همان دست هاي زنانه اش.. نوازشـــــــــش ميكرد.. .. . . . .

بـیـا بــه هــم دروغ بـگــویــیــم ! مـن بــگــــویــــَــم : بـهــار شُـــده تــو بـاور کـنـی ، بـیــایـــی ! رضا کاظمی براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 1280x1024 مي باشد

آرزوی کســی نبـــاش آرزوی آدمهــــا قیـــمت دارنــد جایگزیـــن دارنــد تاریـــخ مصـــرف دارنــد ! __________________

وفا ! یعنی این که : بعد از رفتنت حتی نگذاشتم کسی بفهمد مرا دور زدی !

بَعضـے آهَنگها هَستَـלּ ؛ ڪـﮧ گوش میـבے میگـے : مَـלּ ڪـے زندگیمو واسـﮧ این تَعریف ڪَرבَم ، ڪـﮧ این اَز روش آهَنگ ساختـﮧ ... !!!؟?؟

تو سکوت می کنی فریاد زمانم را نمی شنوی ! یک روز من سکوت خواهم کرد ! تو آن روز برای اولین بار مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید !!