نتایح جستجو

تنهــــــــآیی ؛ این وآژه رآ بـُـلـَندتـَرین شآخـہ دِرَخت خــوب میفَهمَــد...

یک برگ رویایِ سوخته ,گم کرده ام بینِ برگهایِ پاییز به یابنده "جانم" را مژدگانی میدهم

پشت اين ديوار خبرى نيست فقط من، كنج اين دنيا آرام گرفته،ام! هيس ، آه نكش اينجا گوش ديوارها هم "كر" است!

این همه حرف شیرین چرا حرف تلخ زندگی مثل قهوه میمونه با همه تلخیش با یه قاشق شکر شیرین میشه

معمولا چیزهایی که بدرد نمیخورن رو دور می ریزیم . امروز چند با سطل زباله را زیر و رو کردم ولی اثری نیست نمی دونم این لعنتی کدوم گوریه ! کسی منو ندیده ؟!

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

هوس سيگــــــــآر كشيدن روي پشت بام چند وقتي است به جانم افتاده.. دلم ميخواهد از اين زمين بروم وبه آسمان نزديك تر شوم.. راستي! دودش كه اذيتت نميكند خـــــــــــدا؟! __________________

سال های زیادی را پشت سر گذاشته ام که هر کدام نام یک حیوان را یدک می کشیدند ! امــا فقط " سال ِ تنهــایی " تمام نمی شد . از هـــر حیــوانی ، زبان نفهــم تـر بــود !!!

گاهـــــی ســکــوت یـعـنـــی کــلــی حــرف !!! کــه حـــال زدنــش رو نــــداری مـــی خـــواهــمســـکــوت کــــنـــم دیـــگــر نـــای حـــرف زدن نــــدارم... !!

دلتنگی هایم این روزها ... لبریز از سکوتی آشفته است از نگفته ها از عشقی نهان از ناکرده ها از نبودن ها از حقیقتی نهان . . . از تویی که حقیقت نفهته سکوت منی!

خودتــان را در قلـــب هیچ آدمی نچپانید جـــا نمی شوید (!) چـــــــروک می شـــوید فقـــــط . . . ! براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 700x560 مي باشد

ﺍﯾﻦ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮑﺸﻢ ... ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺰﻧﻢ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍًﺕ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺮﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﭘُﺮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ... ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...

بــالــابــلــنــد عــشـوه گـر نـقـش بـاز مـنکـــوتـــاه کـــرد قـــصـــه زهــد دراز مــندیـدی دلـا کـه آخـر پیری و زهد و علم بـا مـن چـه کـرد دیـده مـعـشـوقه باز من - حافظ

***دوری‌ام زان آسـتـان دیـوانـه‌ کـرد امـا چـه سود آنـقـدر خـاکـی‌کـه افـشـانـم بـه سـر صحرا نداشتچــون نـفـس بـیـدل نـفـسـهـا در تـردد سـوخـتـمگــوشــه ی دل جــای راحــت بـود امـا جـا نـداشـت- بیدل دهلوی

***ز من چه سرزده‌ ای سرو نوش لب که دگرسرت گران و حدیثت کنایه آمیز استمنه فزونم ازین بار جور بر خاطرکه پیک آه گران خاطر سبک خیز است- محتشم کاشانی

گفته مي‌شد: « هر كه با ما نيست با ما دشمن است!»گفتم: آري، اين سخن فرموده اهريمن است!اهل معنا، اهل دل، با دشمنان هم دوستند،اي شما، با خلق دشمن! قلب تان از آهن است؟!- فریدون مشیری

بهار:افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست فریاد که فریادرسی پیدا نیست بس لابه نمودیم و کس آواز نداد پیداست که در خانه کسی پیدا نیست

دمي كه بي تـو بــرآيد، خـدا كنـد كه نيـايد الا كه هستي مائي، خدا كنـد كـه بيـايي شـب فراق تو جـانا، خـدا كنـد بـه سـرآيد سـرآيـد و تـو بـرآيي، خــدا كنـد كــه بيايي

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند برای آمدنت چند سال بایستی در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟ نیامدی که ببینی نگاه...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم