نفسم!
لمس انگشتان مردانه ی تو،
یلدای وهم بر انگیز دستانم را به آتش می کشد و چهره ام را گلگون می کند...
من با رقص نوازشگر انگشتان تو، بر اندام سرد و زمستانی ام بهاری می شوم
و با هرم نفسهای عشق تو، آن هنگام که دستانت در دستان ظریف من قفل می شود،جانی تازه می گیرم...
خوشبختی را به چشم می...