نگارم!
من با دیدن تو، با ترنم دلنواز قدمهای تو، با آوای روحانی کلام تو،
کولبار خستگی هایم را برزمین می کوبم؛
شبنم هایی از اشک شوق را به گلبرگ های نگاهم می بخشم
و عاشقانه هایم را به چشمانم می سپارم...
پس خود را در منحصر ترین آغوش دنیا محصور می کنم
و هستی ام را به تو می بخشم...
چقدر بیتاب...